افق روشن
www.ofros.com

!آنتونیو نگری و جنبش چپ ضد سرمایه داری


احمد بخردطبع                                                                                                                            دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲ - ۲۵ دسامبر ۲۰۲٣

از دهه شصت قرن بیستم، جنبش انقلابی ایتالیا با اندیشه های آنتونیو (تونی) نگری آمیخته گشته است، زیرا او بود که پرچم مبارزه ی طبقاتی و بطریق اولی ضد سرمایه داری در ایتالیا را حفظ می نماید و با سازشکاری سندیکاها و حزب کمونیست ایتالیا که در چارچوب بروکراسی دولت های بورژوازی فعالیت دارند، گسست می کند. آنتونیو نگری در اول اوت ۱۹٣٣ میلادی در شهر پادووا (Padova) در شمال ایتالیا و در نزدیکی "ونیز" دو خانواده ای متولد می شود که مادرش آموزگار و پدرش، بلونیایی (Bologna) که در "پادووا" کارگری می نمود و در ضمن یکی از بنیان گذاران حزب کمونیست ایتایا در اولین کنگره در شهر "لیورنو" (Livorno) بود. آنتونیو نگری ٦ ساله بود که جنگ جهانی دوم برای تقسیم مجدد دنیای سرمایه داری تحت نام جنگ علیه فاشیسم آغاز می گردد و سپس در نوجوانی به نیروهای مذهبی کاتولیک ها ملحق می شود و در سال های ۱۹۵۴ و ۵۵ با پذیرش اندیشه ی برابرطلبانه به حزب کمونیست ایتالیا می پیوندد. او از ابتدای سال های شصت میلادی با رفرمیسم احزاب کمونیستی وداع می کند و با نوشتن "دفترها و یا یادداشت های سرخ" (Quaderni Rossi) که به فرانسه مفهوم (Cahiers Rouges) به خود می گیرد، همراه با رفقای خود آنرا در کارخانه های شهرهای پادووا، ونیز، تورینو و نیز میلان توزیع می نمود.

آنتونیو نگری از سال ۱۹٦٧ استاد فلسفه حقوق دانشگاه علوم سیاسی پادووا منصوب می گردد و در جنبش دانشجویی ٦٨ شرکت نموده و از این تاریخ است که بسیاری از تغیرات سیاسی در زمینه ی گسترش مبارزه ی طبقاتی و نفی رفرمیسم در وی شکوفا می شود. او بعنوان یک متفکر که در زمینه ی بسیج و سازماندهی سیاسی تبحر داشت، دست به ابتکار دو نیروی مستقل کارگری می نماید که در سراسر ایتالیا، ایده ی عملی وی دنبال می گردد. اولی "قدرت کارگری" (Potere Operaio) یا به فرانسه Pouvoir Ouvrières و دومی که تمام جنبش دانشجویی و نیز کارگری در سطح سراسری تا سال ها مرکز اعتراضی چپ انقلابی ایتالیا بشمار می رفت، یعنی Autonomia Operaia (استقلال کارگری) نام گرفته بود. این جنبش وسیع که در تمام شهرهای ایتالیا موجودیت داشت، در همه ی تظاهرات اعتراضی از جمله در برابر خشونت پلیسی ایستادگی می نمود و آنتونیونگری همواره معتقد بود که مقاومت در برابر ظلم بورژوازی اساس مبارزات و اهداف آنرا برجسته می کند. "استقلال کارگری یعنی Autonomia Operaia دارای گرایشات متفاوت چپ و کارگری بود ولی از سال های هفتاد میلادی گروه کوچکی به نادرست تحت تاثیر آن دوره از شرایط تاریخی بویژه در آمزیکای لاتین و نیز کوبا به مبارزه ی مسلحانه و اعمال تروریستی روی می آورند و همانند "گروه بایدر ماینهوف" در آلمان و "آکسیون دیرکت" (Actions Direct ) در فرانسه این شیوه از مبارزات جدا از طبقه ی استثمار شونده را انتخاب می کنند که « Brigade Rosse » (BR) "بریگاد سرخ" نام داشت و عملیات متعدد مسلحانه را غملی می ساخت. در سال ۱۹٧٨ نخست وزیر سابق (پرزیدنت شورای حکومتی) که دبیر کل "حزب دموکرات مسیحی" ایتالیا نیز بود یعنی (Aldo Moro) پس از ربودن وی بوسیله "بریگاد سرخ" که تا مدتی در مخفیگاهی در اختیارشان قرار داشت، به قتل می رسد و دولت ایتالیا نشانه را بسوی آنتونیو نگری می گیرد و او را تئوریسین و ایدئولوگ این گروه که ترور سیاسی انجام می داد معرفی می نماید و حتا عنوان میدارد که در عملیات و بازجویی از "آلدو مورو" مستقیمن شرکت داشت. به همین دلیل در سال ۱۹٧٩ آنتونیو نگری همراه ده ها نفر از رفقایش دستگیر و زندانی میشوند. حاکمیت بورژوازی ایتالیا هیچ دلیلی نداشت که در ارتباط با تعلقات سیاسی وی به "بریگاد سرخ" ارائه دهد و دست به عملیات نافرجامی میزند. "حزب رادیکال" (Partito Radicale) در انتخابات پارلمانی نام آنتونیو نگری را که در زندان بسر می برد، در لیست انتخاباتی خود قرار می دهد و آنتونیو با رای مردم ایتالیا بعنوان نماینده در پارلمان این کشور انتخاب میشود و حاکمیت سیاسی مجبور می گردد که بر مبنای مصونیت قضایی وی را آزاد کند. نگری در پارلمان به افشاگری می پردازد و عرصه را به بورژوازی ایتالیا تنگ می نماید بطوری که دولت با ارائه ی قانونی وضعیت سیاسی و مصونیت قضایی آنتونیو را در تهدید همه جانبه قرار می دهد. از آنجا که نگری اخراج از پارلمان و زندانی شدن دوباره خود را حتمی می دانست، پس از دو ماه فعالیت پارلمانی با کمک رفقای خود با قایقی از طریق آب ها به منطقه ی (Corse) در فرانسه و از آنجا به پاریس می آید و از سال ۱۹٨٣ پناهنده سیاسی در این کشور می شود. وی پس از مدتی در دانشگاه پاریس ٨ به استادی فلسفه نائل می گردد و در ضمن در "مدرسه ی عالی ژیل دولوز و فلیکس گاتاری" به تدریس مشغول می شود. همه ی این برنامه ها در زمان ریاست جمهوری "فرانسوآ میتراند" که یک چپ بورژوایی بود" صورت عملی به خود می گیرد و گرنه از زمان ریاست جمهوری "نیکلا سارکوزی" به دلیل اینکه وضعیت جامعه عوض میشود و نظام سرمایه داری فرانسه بیش از بیش مافیایی می گردد، آنتونیو نگری نمی توانست از مصونیت پناهندگی برخوردار شود" زیرا به حاکمیت سیاسی ایتالیا بازگرداننده میشد.

او همواره تعلق سیاسی خود را به "بریگاد سرخ" ایتالیا نفی نموده و عنوان میساخت "گروهی که قتل های سیاسی را مشروعیت می بخشد و فعالیت ها را که بسی پیچیده اند در این سطح استوار می سازد، برایم غیرقابل پذیرش و دردناک و وحشت آور است". این چهره ی سزشناس انقلابی در سال ۱۹۹۵ با "مایکل هارد" (Michael Hardt) استاد ادبیات دانشگاه دوک (Duke) در ایالات متحد آمریکا، کتاب "امپراطور" را به نگارش می آورد که در سال ۲۰۰۰ انتشار مییابد. وی در این کتاب دیگر طبقه ی کارگر را تنها نیرویی برای کسب قدرت سیاسی علیه نظام سرمایه داری نمی داند و معتقد است که امپریالیسم بوسیله ی حاکمیت نظام کاپیتالیستی و نیز کارفرمایان سرمایه های انحصاری و تقویت روانکاوانه در ارتباط با نفوذ در افکار درونی مردم را وسعت هر چه بیشتری بخشیده و از این نظر امپریالیسم به امپراطوری تبدیل شده است. این برنامه ی وسیع جهانی موجب می شود که طبقه ی کارگری که در کارخانه ها و کارگاه های فنی به کار فیزیکی اشتغال دارند از وزن آن کاسته گردد و بسیاری از کارهای متعدد و متفاوت فکری در مجموعه ای واحد، کسب قدرت سیاسی علیه نظام سرمایه داری را از آن خود سازند. آنتونیو نگری این نیروی جدید ضد سرمایه داری را همراه طبقه کارگر "مولتی تود" (Multitude) نام گذاری می کند. شنیده ام که این کتاب به فارسی نیز ترجمه شده است که در اختیار من قرار ندارد، ولی این کتاب را به زبان فرانسه مطالعه نموده ام. اشتباه بزرگی خواهد بود که "مولتی تود" به مفهوم "تمام خلقی" در نظر گرفته شود، زیرا قادر نخواهد بود که اندیشه های آنتونیو نگری را توضیح دهد، به این دلیل ساده که وی در این کتاب "مولتی تود" را مترادف با آحاد اجتماعی آن که همراه طبقه ای که در کارخانه ها بصورت فیزیکی به کار اشتغال دارند یعنی (Les Usines) " هم شکل، هم جنس، هم آهنگ و همانند می داند. از این نظر است که در این کتاب "امپراطور" در مقاطعی برای شفافیت بخشیدن و درک هر چه بیشتر آن، از عبارت (Multitude insurgée) استفاده می کند که کاملن با مفهوم "پوپولیستی" و یا "تمام خلقی" تفاوت دارد. وانگهی آنتونیو نگری "امپراطوری" را یکی از پایه های پوپولیسم و مواضع تمام خلقی ارزیابی می کند و بر این باور است که امپراطوری نیروهای کار را تغییر شکل داده است و برنامه های نوینی در زمینه ی فعالیت های غیر مادی، یعنی فکری بوجود آمده است. او معتقد است که امپراطوری وضعیت استثمار انسان ها را بسی شدیدتر کرده است زیرا با تفوق نسبی کار فکری، استراحت انسان نسبت به گذشته کمتر گشته و حتا فعالیت های فکری، انسان ها را در شبانه روز به خود مشغول می دارد. تنها آلترناتیو در برابر چنین استثمار وحشیانه ای، انقلاب مولتی تودهای کار برای آفریدن زندگی مشترک انسانی است. البته وی در ارتباط با اندیشه های اشتراکی و زندگی مشترک انسان ها در جامعه ی آزاد جهانی بیش از بیش به ایده های فلسفی مارکس، اسپینوزا و ماکیاول ارزش قائل است و زندگی اشتراکی را محور و اساس زندگی اجتماعی ارزیابی می کند. نگری با مفاهیم "مولتی تود" با رفرمیسم مرزبندی می نماید و در مصاحبه ای که با "مجله فلسفی" فرانسه در سال ۲۰۰٦ انجام داده است و من آنرا در همان سال تحت عنوان "قدرت سیاسی در هر جایی قابل به شکستن است" به فارسی ترجمه کرده ام، عنوان میدارد: "امروزه نمایندگان کشورهای غربی که از طرف مردم انتخاب شده اند، پاسخگوی منافع شهروندان خویش نمی باشند. وجود چنین نمایندگانی قادر به ارائه ی راه حل اجتماعی نیست و منطبق بر اهداف جنبش مذکور نمی باشد. توسعه ی مناسبات ارتباط حمعی و نحوه و نفوذ راه نوین مبارزات آرام، سدی در برابر تحقق اعمال مثبت ایجاد می نماید. یکی دیگر از نکات بزرگ منفی جنبش "جهان دیگری ممکن است"، پیشنهاد جهت اصلاح قوانین دولتی است. ما چنین پیشنهاداتی را در رابطه با جنبش یاد شده خردمندانه نمی بینیم.".

البته باید اضافه نمایم که در مواضع سیاسی آنتونیو نگری درک های انحرافی موجود است که می توان از جمله در ارتباط با حکومت واحد اروپایی که منظورش علیه دولت ـ ملت هر جامعه ی اروپایی بود انتقاد جدی داشت. واقعیت اینست که او در قرن بیست و یکم دارای فراز و نشیب هایی بود که اینها نمی توانند از ارزش ها و خدماتی که در گذشته انجام داده است بکاهد.
در کتاب امپراطوری او از "بیو پلتیک" و نیز "بیو حاکمیت سیاسی" صحبت می کند که البته چنین مفاهیمی را به گفته خود از "میشل فوکو" گرفته است ولی نگری معتقد است که فوکو نتوانست به درستی انرا تجزیه و تحلیل نماید. منظور آنست که "بیو" مجموعه ای از کار فکری و فیزیکی و کشش ذهن انسان اجتماعی بسوی تولید سرمایه داری با مفهوم امپراطوری است. مجموعه ای که مدام تولید و بازتولید می شود که ما در صفحه ی ۵۴ این کتاب مشاهده خواهیم کرد.

Empire - Michael Hardt - Antonio Negri page 54 - Collection Fait et cause

او معتقد است که انکشاف نظام سرمایه داری مبتنی بر امپریالیسم، مناسبات این نظام را از خارج به داخل منتقل می نمود، ولی برعکس "امپراطوری" همین مناسبات را از داخل به خارج آن انکشاف می دهد. "در واقع جهانی شدن بازار و سرمایه، طبیعت قدرت را تغییر داده است... استقلال ملی دولت ها، تضعیف شده است و سازمان های غیر دولتی و یا فرا دولتی، قدرت همه جانبه را به پیش میبرند و احکام کلی و امنیت آنرا تامین می کنند. دقیقن بر چنین پایه و مبنایی بود که نظم و منطق قدرت سیاسی نوین را با عبارت "امپراطوری" برگزیدم.

و یا می نویسد که امپراطوری قدمی به جلو در برابر امپریالیسم و دولت مدرن است ولی بوسیله ی مجموعه ی "مولتی تود" همانند و هم شکل در مجموعه ای از یک طبقه در تضاد با حاکمیت امپراطوری ریتم جنبش های انقلابی ایجاد خواهد گردید و در نتیجه به حاکمیت نوینی تغییر شکل خواهد یافت:

L’ensemble de tous les exploités et soumis’ multitude directement opposée à l’Empire….transformé les termes des conflits de classe, posant les conditions d’une nouvelle subjectivité politique - une multitude insurgée contre le pouvoir impérial, le rythme que les mouvements révolutionnaires ont établi est la pulsation d’une etas nouvelle - nouvelle maturité métamorphose des temps.- ibid. pages 474 - 475

آنتونیو نگری در ١٦ دسامبر ۲۰۲٣ در سن ۹٠ سالگی در وضعیت تبعیدی در پاریس بدرود حیات گفت. وی چهار ماه قبل از مرگ خویش در ماه اوت ۲۰۲٣ مصاحبه ای با روزنامه ی چپ ایتالیایی « Il Manifesto » انجام می دهد و اظهار میدارد: "مبارزات کارگری با نیروهای دیگر یعنی با تمام فمنیست ها، ضد نژاد پرستی، طرفداران محیط زیست (اکولوژیست ها) و در دفاع از مهاجرین و پناهنده ها آغاز شده است.".

یادش گرامی باد!

احمد بخردطبع

٣ دی ۱۴۰۲ ـ ۲۴ دسامبر ۲۰۲٣