افق روشن
www.ofros.com

!روند کهنۀ بروکراسی سندیکایی و سرنوشت کمونیست های انقلابی


احمد بخردطبع                                                                                                                          یکشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۹ ژوئن ۲۰۲۲

در هر جامعه ای که عمل مبارزاتی تداوم دارد و نارضایتی و اعتراض در آن می جوشد، حاکمیت سیاسی نظام سرمایه داری را به تکاپو وا می دارد، تکاپویی که باید در دراز مدت میلیاردها یورو در عرصه های مختلف بطور هدفمند هزینه گردد تا همه ی کوشش های توطئه گرانه به موازات یکدیگر علیه جنبش کارگری و اجتماعی بکار گرفته شود. یکی از این ترفندهای بورژوازی که بوسیله ی آن قادر است در مواقع حساس و سرنوشت ساز از آن بهره گیرد، تشکل های علنی و قانونی نظیر سندیکا و سندیکالیست های کارگری است که کارگران را به دلیل مطالبات صنفی و اقتصادی وابسته به خود می سازد. در این میان، فرانسه یکی از جوامعی است که هم سنت مبارزاتی دارد و هم جنبش های اعتراضی تداوم یافته ای در آن می جوشد. بیهوده نیست که وحشی ترین پلیس اروپا در فرانسه موجودیت دارد که به بهانه های مختلف، اعتراضات را سرکوب می کنذ، بازداشت و زندان می اندازد، از اسلحه ی خطرناک (LBD) در برابر تظاهرکنندگان استفاده میکند، نقص عضو می نماید، زیرا فرانسه در همه جا می جوشد، در مناطقی که به دلیل تبعیض از حقوق اجتماعی محرومند تا اعتراضات پوپولیستی "جلیقه زردها" و نیز اعتصابات کارگری که در آن جریان دارد و حاکمیت نظام سرمایه داری بیش از سایر جوامع اروپایی در ارتباط با "خنثا" کردن اینگونه جنبش ها باید هزینه پرداخت نماید. نتایج اینگونه هزینه ها زمانی آشکار می شود که مبارزات مطالباتی و اقتصادی کارگران که جنبه ی مهم و برجسته ای در برابر سیستم سرمایه دارد در نهایی ترین مراحل آن، با شکست مواجه می گردد و باعث آن می شود که موازین ضد کارگری در پارلمان به تصویب رسد (نظیر بازنشستگی و یا قانون کار الکومری و...)، زیرا رهبری بروکراتیک سندیکاها در مراحل حساس و نهایی و در تند پیچ های اجتماعی با حاکمیت بورژوازی به دلیل حفظ امتیازات سندیکایی، سازش می نمایند که در سابق و از سال ها قبل، مقالات متعددی در این زمینه ها بطور مستند ارائه داده ام و نیازی به تکرار آن نیست.
سندیکاهای کارگری فرانسه، همانند تمامی سندیکاهای جهان در دو سطوح متفاوت ظاهر می شوند، یکی رهبری و دیگری بدنه و یا پایه های آن است و از آنجا که اتحادیه کارگری یاد شده شکل هرمی به خود می گیرد و بویژه مسئول اول آن بیش از بیش از حمایت نیروی خاصی که چپ بورژوایی است، برخوردار می باشد، باید سیاست و عملکردهای سوسیال دموکراسی به رسمیت شناخته شود تا حاکمیت نظام سرمایه داری از تهدیدات جدی در امان بماند. یکی از تهدیدات احتمالی، قرار گرفتن فعالین کمونیسم انقلابی بمثابه ی نمایندگان (که منتخب پایه های کارگری می باشند)، در بخش های متفاوت سندیکایی است. روند یاد شده تا آنجا که مقاصد و خواست های نهایی رهبری سندیکا را در حوزه ی فعالیت خویش به چالش واقعی نکشاند، قابل به اغماض است، ولی زمانی که گام های جدی در تقابل با حاکمیت نظام سرمایه داری در جهت احقاق حقوق کارگری با نفی کامل سیاست های بروکراتیک و سازشکارانه روبرو می شود، چالش آفرینی آغازیدن می گیرد که یکی از نمونه های مشخص آنرا می توان در برخورد ولونتاریستی و بروکراتیک رهبری سندیکای C G T(ث ژ ت) فرانسه در برابر (PCA Poissy) که حوزه (اتومبیل پژو ـ سیتروئن و د. اس) سندیکای ث ژ ت می باشد مشاهده نمود که اراده ای سیاسی و اهدافی ضد کارگری دارد که در تعاقب آن کارگران را از نمایندگان پیگیر طبقاتی محروم می سازد و کسی که جنبش کارگری فرانسه را می شناسد با نام "ژان پی یر مرسیه" (Jean-Pierre Mercier) حتمن آشنایی دارد. او از نوجوانی بعنوان یک کمونیست در حزب و یا تشکل سیاسی شناخته شده در فرانسه بنام Lutte Ouvrière (رزم کارگری) فعالیت می کند و نیز بمثابه کارگر فلزکار از سال ۱۹۹٨ عضو سندیکای ث ژ ت C G T)) می گردد.
از آنجا که وی کارگری پیگیر و وفادار به آرمان طبقاتی است، سریعن در مجتمع صنعتی مذکور بعنوان نماینده ث ژ ت از طرف P S A در منطقه ی Poissy برگزیده می شود و در سال ٢٠۱۵ با آغاز فعالیت P C A در DSC یعنی "نماینده ی مرکزی سندیکا" Délégué Syndical Central از طرف چند هزار کارگر انتخاب می گردد. تلاش او بعنوان مسئول کارگری همواره زبانزد کارگران بود زیرا هیچگاه با کارفرمایان در رابطه با مطالبات عقب نشینی نمی کند و سایر نمایندگان در "پ س آ" (PCA) ، اکثرن از مبارزان واقعی می باشند. بعنوان نمونه در سال ٢٠۱٣ نام Jean-Pierre Mercier در فضای کارگری فرانسه می پیچد، زیرا دولت و کارفرمایان برآن شدند که کارخانه اتومبیل در "اولنه" (Aulnay) را متوقف و کارگران را بیکار نمایند. "ژان پی یر مرسیه" آنزمان با نمایندگی در "پ اس آ" P S A همراه کارگران در اعتصابی طولانی مدت قرار می گیرند و بالاخره با اراده ای واحد توانستند، دولت و کارفرمایان را به عقب نشینی وا دارند که در نتیجه Aulnay "اولنه" باقی می ماند و چند هزار کارگر از کار بیکار نمی شوند.

////////////////////////////////////////////////////////

واقعیت این است که رهبران تشکل های سندیکالیستی که محافظه کارانه به مبارزات کارگری روی می آورند، معتقد به افکار سوسیال دموکراسی و ریشه های باصطلاح دموکراتیک بورژوایی میباشند و این مسئله مسیر فعالیت های کارگران کمونیست را که از منطق مبارزه ی طبقاتی برخوردارند و از چنین دیدگاهی به مطالبات کارگری تداوم می بخشند، دچار بحران نموده و سد و حایلی در اهداف غایی مبارزاتی ایجاد می نماید. یکی از این گونه خصوصیات بارز در سیمای رهبری بروکراتیک و سازشکارانه سندیکای "ث ژ ت" فرانسه مشاهده می شود. بر عکس باید همه ی مساعی را بکار انداخت که سندیکای C G T با منطق و رهنمودهای غیر سازشکارانه با دولت و کارفرمایان سرمایه، مدافع مطالبات واقعی کارگران باشند. در اینجا بحثی درمحکومیت فعالیت های سندیکایی نیست، بلکه برعکس سازش پیشه گی، محافظه کاری، بروکراسی و در نهایت اقدامات غیر دموکراتیک کارگری از نوع توطئه مورد نقد و نیز محکومیت قرار می گیرد. یک سندیکای کارگری اگر می خواهد از حقوق اکثریت آحاد اجتماعی در چارچوب مناسبات کار و سرمایه، علیه استثمار و بهره کشی دفاع نماید، در ابتدا و قبل از هر چیز باید با مضرات مفاهیمی که در فوق بدان اشاره شده است مرزبندی نماید، در غیر این صورت وارد دور باطلی خواهد گشت که در نهایت و در تند پیچ های عمیقن اجتماعی، منافع کارگری قربانی امیال و خواست های بورژوایی خواهد گشت. ولی باید اضافه نمود که تجربه ی نزدیک به دو قرن ثابت می کند که سندیکاها به دلیل اینکه باید تشکلی علنی باشند و بر مبنای آن گزینشی اداری نیز اختیار می کنند و مراتب رهبری بویژه دبیر اول آن تا کنگره ی آتی که حداقل دو سه سال و یا بیشتر بطول می انجامد، غالبن ثابت و دست نخورده باقی خواهد ماند. فقط مسئولیت ها و نمایندگی منطقه ای و حوزه ای و نیز محدوده های تولیدی و غیر تولیدی بر مبنای اراده ی سیستم انتخابات کارگری قابل به تغییر و تعویض می بشند. از همه مهم تر برای آنکه حاکمیت نظام سرمایه داری، تشکل های سندیکایی را به خود نزدیک و وابسته سازند، آنها را در اداره ی بعضی از صندوق های اجتماعی دخالت می دهند و این مسئله می تواند راه نفوذ آنها را سهل تر نماید. فاکتورهای دیگری نیز موجودند که فعلن ما بدانها نمی پردازیم، فقط از مجموعه آنها بدین نتیجه می رسیم که تشکل های سندیکایی در جهت پاسخگویی به تمامی اهداف کارگری، خارج از آنکه چگونه تشریح و تعریف می شوند، بطور واقعی از استقلال طبقاتی برخوردار نمی باشند و هراس آن دارند که امتیازات داده شده از طرف حاکمیت سیاسی نظام سرمایه داری را به دلیل نافرمانی در تقابل های حساس و سرنوشت ساز کار و سرمایه، از دست بدهند و بدین جهت است که آنها در نهایت بسان سازمانی کاملن بروکراتیک و محاقظه کار باقی می مانند. این تجربیات از قرن نوزده تا قرن کنونی، یعنی بیست و یکم به روشنی ملاحظه و مشاهده می شوند و دقیقن از چنین زاویه ای است که امروزه بخشی از حوزه های تولیدی و غیر تولیدی یعنی خدماتی و آموزشی در ارتباط با پیشبرد اهداف کارگری و دفاع طبقاتی در برابر کارفرمایان سرمایه، خواهان اداره ی شورایی می باشند و خوشبختانه در ایران در زمینه مذکور تبادلات و مباحث مفیدی بویژه در مجتمع صنعتی هفت تپه، مجتمع صنعتی فولاد اهواز و... صورت گرفته است و نیز از روی تجربه به باور من در چنین زمینه ای حتا کمی پیشرو تر از جنبش کارگری فرانسه عمل می نمایند و در بعضی از حوزه های کلیدی کارگری، دارای آلترناتیو شورایی می باشند. نتیجه آنکه در چارچوب آرمان کارگری و در تقابل با نیروی سرمایه، با آنکه با رژیم مذهبی و هار و ددمنشی که ابتدایی ترین حقوق انسانی را برسمیت نمی شناسد و به همان اندازه از کوچکترین الفبای منطق اجتماعی کاملن بی بهره است، روبرو می باشند، آسیب پذیری در راستای سازش کاری های کمتری در مسیر مبارزه ی طبقاتی نسبت به جنبش کارگری فرانسه بچشم می خورد. در فرانسه هرگاه فعالین کمونیست انقلابی در راس مبارزات اعتراضی و اعتصابی قرار می گیرند، روحیه و توان مبارزاتی را ارتقا داده و خون تازه ای به رگ های جنبش کارگری وارد می سازند و با افزایش اعتماد و اعتبار پرولتری، در دل کارگران نیز بمثابه مبارزان سازش ناپذیر، جای باز می نمایند و این مسئله نمی تواند خوشایندی و رضایت صفوف رهبری بروکراتیک سندیکایی را موجب گردد. "ژان ـ پی یر مرسیه" (Jean-Pierre Mercier) یکی از آن کمونیست های انقلابی است که بدون سازش طبقاتی، مبارزات کارگری را بعنوان یکی از نمایندگان و سخنگویان اعتصابی، هدایت می نماید و در عین حال نیز، خارج از نمایندگی و مسئولیتی که در بخش مشخصی از سندیکای "ث ژ ت" (CGT) عهده دار است، یکی از سخنگویان "رزم کارگری" (Lutte Ouvrière) در فرانسه نیز می باشد که نیز می تواند رهبری بروکراتیک سندیکا را در چالش آفرینی عمیقی قرار دهد و آنها را منقلب سازد. زیرا از نظر آنها فعالیت سندیکایی و دفاع از مطالبات کارگری نباید با رادیکالیسم طبقاتی آمیخته گردد و در شرایط های خاص و مشخصی ( بخوان در مقاطع حساس و سرنوشت ساز تقابل کار و سرمایه) باید با احتیاط عمل نمود یعنی سازش کاری پیشه ساخت.
واقعیت اینست که بخش کارگری "متالورژی" سندیکای "ث ژ ت" (CGT) که در واقع بخش فلزکاری و از جمله اتومبیل سازی سندیکای مذکور می باشد و مستقیمن زیر نظر رهبری این سندیکا و شخص دبیر اول آن یعنی "فیلیپ مارتی نز" (Philippe Martinez) اداره می شود، از مدت ها قبل تصمیم گرفته بودند که کارگر مبارز و سرشناس جنبش کارگری فرانسه یعنی "ژان ـ پی یر مرسیه" را از (DSC) یعنی از "نماینده مرکزی سندیکا" از بخش (PCA-Poissy) که مجموعن ٨٢٠٠ کارگر دارد، اخراج نمایند. تحقق چنین اخراج غیر دموکراتیک کارگری آنزمان شتاب بیشتری مییابد که "ژان ـ پی یر مرسیه" فعالانه در ارتباط با انتخاب ریاست جمهوری فرانسه بعنوان سخنگوی "رزم کارگری" عمیقن فعال بود و همراه رفیق دیگر سخنگوی تشکل کمونیستی مذکور که خود را سمبلیک وار کاندید نموده بود، یعنی رفیق "ناتالی آرتود" (Nathalie Arthaud) در همه جا حضور داشت. از همه مهمتر آنها اعلام میکردند که برای طبقه ی کارگر فرانسه "ریاست جمهوری" وجود ندارد. هدف ما سرنگونی نظام سرمایه داری در فرانسه و جایگرینی آن با برقراری قدرت سیاسی کارگری است. این سخنان را رفیق "ناتالی آرتود" سخنگوی "رزم کارگری" در ماه اکتبر ٢٠٢١ در سالن بزرگ "موتوآلیته" پاریس که سه هزار نفر را بیش از گنجایش خویش، جای داده بود (و من نیز در این همایش حضور داشتم)، عنوان ساخت. این برنامه انقلابی یک نیروی سیاسی کمونیستی است که رفیق "ژان ـ پی یر مرسیه" نیز مستقیمن همراه "ناتالی آرتود" در اینگونه مباحث شرکت داشت و از جنبش کارگری فرانسه سخن می گفت. بویژه در فوریه ٢٠٢٢ مقاله ای می نویسد تحت عنوان "افتخار میکنم که کمونیست و انقلابی ام" (Fiers d’etre Communistes et Révolutionnaires) که در ارگان "رزم کارگری" شماره ٢٧۹۴ انتشار یافت. بهانه ی دیگر اخراج "ژان ـ پی یر مرسیه" یکی هم این بود که بسیار در "مدیا" حضور مییابد. ولی آنان از نام بردن حضور "مدیایی" وی که در "رزم کارگری" است، خودداری می نمایند. بلاخره وعدۀ اخراج بدون فراخوان کنکره ی منطقه ای در "پوآسی" و بدون اینکه "ژان ـ پی یر مرسیبه" بتواند از خود دفاع نماید ویا چند هزار کارگری که او را انتخاب کرده بودند و همه ی این چند هزار کارگر دارای نماینده می باشند و آن نمایندگان مشروع و انتخابی قادر باشند نظر بدهند، در تاریخ دوشنبه ١٦ ماه مه ٢٠٢٢ رهبری سندیکای "ث ژ ت" با کمک "فدراسیون کارگری متالورژی" (Fédération des Travailleurs de la Métallurgie) ـFTM حکم اخراج "ژان ـ پی یر" را صادر می نماید.

////////////////////////////////////////////////////////

اخراج بروکراتیک "ژان ـ پی یر مرسیه"، همانطور که در فوق اشاره گردید، از قبل تصمیم آن گرفته شده بود، بویژه این مسئله از نوامبر سال ٢٠٢١ تا ماه مه ٢٠٢٢ در دستور کار قرار داشت. در آغاز ماه نوامبر ٢٠٢١ رهبری "ث ژ ت" با همدستی "فدراسیون کارگری متالورژی" (FTM) و یک اتحادیه محلی بنام UD٧78 از منطقه ی "لیز ایولین" که (PSA - PCA - Poissy) در این دپارتمان قرار دارد، نامه ای انتشار می دهند و خواهان یک سندیکای دیگر بجای (PCA-Poissy) می شوند. زیرا در این نامه عنوان می دارند که یک نیروی سیاسی در این بخش از سندیکای "ث ژ ت" غلبه نموده است که مطابق با آن باید سندیکای جدیدی بوجود آید و "ژان پی یر مرسیه" نیز اخراج شود. در این نامه میتوان به سه اتهام بی مورد که بیش از بیش به توطئه شباهت دارد، توجه داشت. اول آنکه "ژان ـ پی یر" سخنگوی یک حزب سیاسی است. دوم آنکه نیروی سیاسی مشخصی در این بخش از سندیکای "ث ژ ت" که منظور "رزم کارگری" است، غلبه دارد و بالاخره سوم آنکه وی بسیار زیاد در (مدیا) حضور مییابد. ولی باید عنوان داشت که اتهام سیاسی به "ژان ـ پی یر" تمام بخش سندیکایی در منطقه ی "پوآسی" را در بر می گیرد، بویژه در این گونه درگیری های بروکراتیک و ولونتاریستی رهبری سندیکا فقط "مرسیه" در شرف اخراج قرار نمی گیرد، بلکه کارگران مبارز دیگری که بعنوان نماینده در این بخش از شسندیکا ی "ث ژ ت" فعال می باشند در خطر اخراج قرار دارند. دقیقن از این جهت است که اعتراضات علیه رهبری سندیکا از جمله "فدراسیون کارگران متالورژی" FTM آغاز می شود.
در تاریخ نوامبر ٢٠٢١ نامه ای از طرف بخش های مختلف خصوصن کارگران متالورژی فرانسه به "فدراسیون کارگران متالورژی" و نیز شخص "فیلیپ مارتی نز" (Philippe Martinez) ، دبیر اول سندیکای "ث ژ ت" نوشته می شود که در آن تصمیمات گرفته شده از طرف رهبری سندیکا و FTM را به باد انتقاد می گیرند و ایجاد سندیکای دیگری غیر از (PCA POISSY) را مردود دانسته و فراخوان کنگره را نه از رهبری مرکزی سندیکای "ث ژ ت" و FTM، بلکه از طریق سندیکای (PSA-Poissy) که سابقه ی ۵٠ ساله دارد، قابل اجرا میدانند. این نامه ی اعتراضی از طرف ۱٨ شهر متالورژی و نیز حوزه های کارگری فرانسه به امضا می رسد که در بخش منابع همین نوشته ملاحظه می نمایید. (١).
پس از ارسال نامه ی اعتراضی ۱٨ شهر و حوزه ی سندیکایی "ث ژ ت" که در آنها کارخانه های فلزی متالورژی برقرار است، نامه ی سرگشاده دیگری در تاریخ ٢٣ دسامبر ٢٠٢١ به همه ی رفقای "ث ژ ت" با امضای ٩١ درصد از نمایندگان (PSA-POISSY) فرستاده می شود که در آن باردیگر از ایجاد سندیکایی ثانوی در منطقه ی "ایولین" (Des yvelines) در مقابل (PSA-POISSY) که سابقه ی ۵٠ ساله دارد، به رهبری سندیکای "ث ژ ت" اعتراض می شود. در این نامه قاطعانه از رفیق کارگر مبارز "ژان ـ پی یر مرسیه" دفاع نموده و هر تصمیمی مبنی به کنار گذاشتن وی از نمایندگی در (DSC) یعنی "نماینده مرکزی سندیکا" در (PSA-POISSY) را بمثابه ضربه ی کاری بر پشتوانه ی مبارزاتی این سندیکا ارزیابی نموده و آنرا شدیدن محکوم می سازند. این نامه را ٢٢٢ نماینده کارگری از بخش (PSA-POISSY) امضا می نمایند. (٢).
رفقایی را که رهبری سندیکای "ث ژ ت" با همراهی (FTM) در بخش (POISSY) کنار گذاشته بودند که از جمله رفیق "فرید بورسالی" (Farid Borsali) که منشی کل سندیکای (PSA-POISSY) می باشد، بچشم می خورد. در این نامه از طرف آنها به "بورسالی"، کارگر مبارز اعلام می شود که دیگر در این بخش "ث ژ ت" را نمایندگی نمی کند. (٣). با این همه اعتراضات و محکوم شمردن تصمیمات بروکراتیک و ضد کارگری، رهبری سندیکا همراه با نمایندگان (FTM) و نه بدنه ی کارگری آن، همانطور که قبلن در همین نوشته اشاره شده بود، "ژان ـ پی یر مرسیه" و دیگر نمایندگان از جمله "فرید بورسالی" را خلع مسئولیت می نمایند که سریعن با نامه ی اعتراضی نمایندگان کارگری (PSA-POISSY) روبرو می گردند و اراده ی آنها را در ایجاد سندیکای دیگری در همان منطقه را قاطعانه مردود می شمارند.(۴).
در این مورد به رهبری مرکزی سندیکای "ث ژ ت" هشدار می دهند که تهاجم ماکرون و دولت وی به حقوق کارگران شدت هر چه بیشتری خواهد یافت و ما در این دوره های سخت به نمایندگانی نیاز داریم که خارج از هر گونه ملاحظه و سیاست های بروکراتیک، در برابر یورش سرمایه مبارزه نمایند. "ژان ـ پی یر مرسیه" و دیگر رفقای نماینده ی ما از جمله مسئولینی هستند که از منافع طبقاتی کارگران دفاع می نمایند. آنها برای تحقق بخشیدن به اراده کارگری خویش، در همان روز یعنی ١٦ مه ٢٠٠٢ در ساختمان مرکزی سندیکای "ث ژ ت" واقع در "مونتروی" (Montreuil) در حومه ی پاریس، حاضر می شوند تا در این ساختمان مرکزی با حضور همه ی نمایندگان رای گیری در مورد همه از جمله "ژان ـ پی یر مرسیه" گرفته شود، زیرا رهبری سندیکای "ث ژ ت" به همراه (FTM) نماینده ی دیگری بنام (Michael Imhoff) "میکائل ایموف" را بجای "ژان ـ پی یر مرسیه" در (DSC) "نماینده مرکزی سندیکا" قرار می دهند که تصمیمی بروکراتیک و ضد کارگری است. برعکس؛ حضور همه ی نمایندگان (PSA-PCA-POISSY) از جمله "ژان ـ پی یر مرسیه" در مقر مرکزی سندیکای "ث ژ ت" منجر به تصمیمی می گردد که رای گیری صورت پذیرد. بنابراین در برابر چشمان همه بین این دو نفر رای گیری می شود. از مجموعه ی ٢۵۴ نمایند، ٢٢٣ نماینده کارگری به نفع ابقای "ژان ـ پی یر مرسیه" رای می دهند و فقط ٣١ نماینده به "ایموف" توافق رای خود را اعلام می دارند. با این عمل، نمایندگان کارگری (PSA-PCA-POISSY) ثابت می کنند که دوران انتصابی گری و زورگویی علیه جنبش کارگری بسر رسیده و مقاصد طبقاتی بر مبنای شور و مشورت انتخابات کارگری به سر منزل مقصود می رسند. در درون هیچ سندیکایی نباید سدی در برابر فعالیت کارگران کمونیست انقلابی فراهم شود، آن هم در جامعه ای که اکثریت شهروندان آن هیچ اعتباری نسبت به حاکمیت سیاسی خود ندارند و همین اکثریت بین ۵٢ تا ۵٣ درصد به دلیل بی اعتباری فریبکاران در قدرت و نیز احزاب چپ بورژوایی در انتخابات شرکت نمی جویند. آخرین آن همین یک هفته قبل در اولین دور انتخابات پارلمانی، ۵٣ درصد نه فقط در رای گیری شرکت نکردند، بلکه بسیاری از آنها حتا کارت رای گیری (الکتورال) نیز نگرفتند و در این مسیر لابی های دموکراسی بورژوایی، یعنی سوسیال دموکرات ها را بی آبرو ساختند. عدم شرکت ۵٣ در صد در انتخابات را می توان بدون استثنا در تمام روزنامه های فرانسه در روز دوشنبه ۱۳ ژوئن مشاهده نمود که اکثریت قاطعی از آنها را جوانان تشکیل می دهند و در تداوم آن همین امروز در دومین دوره انتخابات عدم شرکت به ۵۴ درصد رسیده است را باید مورد توجه ی عمیقی قرار داد. آیا تصمیم گیری رهیری سندیکای "ث ژ ت" و در راس آن آقای "فیلیپ مارتی نز" (Philippe Martinez) که ساخته و پرداخته "حزب کمونیست فرانسه" می باشد و با وجودیکه در سال ٢٠٠٢ از این حزب فاصله گرفت، ولی همان بینش و سیاست سوسیال دموکراتیک را به پیش می راند به همراه مسئولین (FTM-CGT)، عملی ضد کارگری محسوب نمی شود!؟ حتا بسیاری از رفقای کارگری فرانسه آنرا توطئه ارزیابی می کنند، زیرا معتقدند که رهبری از طریق مسئولین "فدراسیون کارگری متالورژی" یعنی همان (FTM)، قصد دارند سنت قوی و قاطع میارزات کارگران اتومبیل سازی "پژو، سیتروئن و د. اس" را در (DSA-PSA-CGT-POISSY) تخریب نمایند. این مسئله بسیار روشن است که نیروی سیاسی کارگر مبارز "ژان ـ پی یر مرسیه" در خارج از فعالیت سندیکایی در "ث ژ ت"، عضو آن می باشد، در تمام دوره ی تبلیغ انتخاباتی ریاست جمهوری فرانسه اعلام کرده اند که هدف ما سرنگونی نظام سرمایه داری فرانسه است که در تمام "مدیا" انعکاس می یافت و دقیقن پس از مدت بسیار کوتاهی که ریاست جمهوری به پایان می رسد، خلع نمایندگی "ژان ـ پی یر مرسیه" با نامه ای رسمی از طرف رهبری سندیکا و (FTM) اعلام می شود (بگذریم که مطابق با اساسنامه در صلاحیت رهبری و "فدراسیون کارگری متالورژی" نیست بدون فراخواندن کنگره ی محلی آن هم از طرف سندیکای محلی، تصمیم گیری فوق را اجرا نماید)، آیا می توان از روی فرض و گمانه زنی، هشدار هایی از طرف حاکمیت نظام سرمایه داری فرانسه با رهبری بروکراتیک سندیکای "ث ژ ت" مشاهده نمود. سندی در این مورد موجود نیست و فقط می توان از روی تجریه ی مبارزات سندیکایی "ث ژ ت" که چگونه در مواقع حاد و سرنوشت ساز اجتماعی، رهبری یروکراتیک این سندیکا با پشت نمودن به آرمان های مبارزه ی طبقاتی با حاکمیت سیاسی فرانسه سازش پیشه گی اختیار می نماید.
پس از اینکه در مقر مرکزی سندیکای "ث ژ ت" در "مونترو" واقع در حومه پاریس رای گیری نمایندگان کارگری به پایان می رسد و کارگر مبارز "ژان ـ پی یر مرسیه" با رای اکثریت قاطع یعنی ٢٢٣ رای در برابر ٣١ رای رقیب به پیروزی می رسد، سناریویی به وقوع می پیوندد که مشاهده و باور آن عمیقن غیر عادی و دشوار است. زیرا سریعن یکی از اعضای "منشی گری فدرال متالورژی" بنام "عبدالعزیز بوعبداله" (Abdelaziz Bouabdellah) میکروفون را بدست می گیرد و رای گیری را Caduc یعنی باطل اعلام می دارد که با اعتراضات شدید نمایندگان (PSA-POISSY) روبرو می گردد. در چنین کارزار باور نکردنی، نمایندگان شعار می دهند: "عزیز استعفا، عزیز استعفا، عزیز استعفا..." که در بخش منابع فیلم تصویری آنرا که با اعتراضات همه ی نمایندگان گروه صنعتی ماشین سازی پژو، سیتروئن و... مشاهده خواهید نمود. در این تصویر کارگر مبارز "ژان ـ پی یر مرسیه" را در قسمت چپ تصویر در کنار نقشی سیاه رنگ با کفش کتانی سفید رنگ و با دستانی در جیب مشاهده می نمایید.(۵).
مسائل تاسف باری که در فوق بدان اشاره رفت، شامل بخشی از بحران جهانی در جنبش کارگری و بطریق اولی جنبش انقلابی کمونیستی است. روشن است که چپ بورژوایی، رویدادهای مذکور را جدی تلقی نخواهد کرد و تحت عنوان فرمول های کهنه و حتا خائنانه بروکراتیک، مصلحت جویی و سکوت را حاکم خواهد ساخت. ولی کمونیست های انقلابی باورمند به مبارزه ی طبقاتی، چنان تصمیم گیری های بروکراتیک را جدی می گیرند، که چشم پوشی از آنرا بمثابه ی پشت نمودن به خواست ها، مطالبات و آرمان های کارگری ارزیابی می نمایند. باید اندیشه ای دیگر را در برابر سازشکاری های رهبری تشکل های علنی و قانونی در نظام سرمایه داری جایگزین نمود. طبقه ی کارگر جهانی به حزب کمونیست انقلابی و کارگری نیاز مبرم دارد و تا ایجاد آن ابتدا باید با سازش پیشه گی و دخیل بستن به موازین دموکراسی بورژوایی و بطریق اولی از سیاست سوسیال دموکراسی، قاطعانه دوری و مرزبندی نمود. رهبری سندیکای "ث ژ ت" با همراهی (FTM) قادر نیستند با موفقیت چنین مسیری را طی نمایند، جز اینکه به دو دستگی و نا امنی درون سندیکایی دامن زنند و رضایت خاطر نظام گندیده و پوسیده (Caduc) سرمایه داری فرانسه را فراهم سازد.

احمد بخردطبع

٢۹ خرداد ١۴٠١ ـ ۱۹ ژوئن ٢٠٢٢


منابع:


1- 193 sur 290 syndiqués y participent, ainsi que des représentants de 12 autres syndicats du groupe PSA-Stellantis,

2- 222 élus CGT et mandatés dans le groupe PSA (soit 91% des élus de la CGT) ont affirmé vouloir garder Jean Pierre Mercier comme délégué syndical central.

3-le DRH du site est informé que Farid Borsali ne représente plus la CGT.

4- ces mêmes élus réitéraient leur soutien à Jean Pierre Mercier en tant que DSC du groupe PSA

5- sous les huées des délégués venus scandant « Aziz démission ».