افق روشن
www.ofros.com

مبارزه ایدئولوژیک: نقش ها و ضرورت ها


کاوه دادگری                                                                                                      جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱٨ دسامبر ۲۰۱۵

۱ - ایدئولوژی یک امر و مقوله ی طبقاتی است.بر پایه منافع طبقه معینی شکل می گیرد و انعکاس برگردان همین منافع در سازواره های مختلف معنوی و روحی و "وجدانی" است.این وارونگی البته قبل از هرچیز پایه مادی دارد و به وارونگی نظام طبقاتی - و نظام سرمایه داری در حال حاضر - مربوط می
گردد."ایدئولوژی حاکم در هر جامعه، همان ایدئولوژی طبقه حاکم است". از همین رو در جامعه ی بورژوایی کنونی، مهم ترین کار ایدئولوگ های رسمی ، تبیین ، تشریح و مشروعیت بخشیدن و جلوه حقانیت و ابدیت دادن به ایدئولوژی این طبقه است.
طبقه کارگر در جامعه سرمایه داری، به طور معمول و متعارف، در زیر آوار این ایدئولوژی قرار دارد و به طور دایمی در معرض اشکال و روایت های مختلف آن است.
اگر مبارزه طبقاتی ، اساس پویایی جامعه و عامل اصلی تغییر دهنده روابط و مناسبات اجتماعی است - که هست - پس مبارزه ایدئولوژیک در اساس یک مبارزه طبقاتی است که قرار است از سوی و از نقطه نظر منافع کارگران، در برابر ایدئولوژی حاکم ، ایدئولوژی بورژوایی، و اردوی عظیم دستگاه ایدئولوژیک آن، قد راست کند و ماهیت واقعی و حقیقی ، کاذب و باژگونه آن را افشا نماید؛ در پراتیک و در نظریه.این کارزاری است که دقیقا بر شالوده های تولیدی، مکانیسم تولید و معیشت جامعه و بنابراین بر مناسبات تولیدی پرتو می افکند.مناسباتی که در آن و تحت یک فرایند تاریخی ، سرمایه می تواند آزادانه کار را به استخدام خود در آورد ؛ یعنی به خدمت گیرد و کار نیز آزاد است که خودرا به قیمت معینی- دستمزدها - در اختیار سرمایه بگذارد.مارکس در سه گانه های کاپیتال و نیز در بسیاری نوشته های دیگر، بر همین رابطه تاکید می کند.کار سترگ مارکس - با همراهی و هم کوشی انگلس - در عین این که یک کار خالص اقتصادی است و جز اندکی، نظرگاه ایدئولوژیکی در سرمایه اتخاذ نمی کند، اما نتایج و دستاوردهای آن از جنبه ایدئولوژیک، کاملا انقلابی و به همان میزان ویرانگر است.پس از کاپیتال، هر مباحثه ایدئولوژیک درمیان نحله ها و احزاب سیاسی ، لاجرم بر سازوکار استثمارگرانه مناسبات تولیدی نظام سرمایه داری می پردازد و جز این هم نمی تواند باشد: مبارزه ایدئولوژیک هم، شکلی از مبارزه ی طبقاتی است.
۲ - مبارزه ایدئولوژیک در سطح جنبش کمونیستی و کارگری ما، می تواند از جاهای مختلفی آغاز گردد و ادامه یابد.بسته به موضوعات حاد و رویدادهای مهم سیاسی و اجتماعی، این عرصه های ایدئولوژیک می تواند و باید تغییر یابد.رخداد معینی در ایران، خاورمیانه ، افریقا و غیره ، تشکل های سیاسی را مانند هرجای دیگری به موضع گیری و چالش می کشاند.تشکلها، محافل و شخصیت های مستقل سیاسی و روشنفکری در حوزه چپ و رادیکال - هم چنان که در حوزه ی راست بورژوایی - به عرصه موضع گیری ، مباحثه و اظهارنظر می رسند و اگر پای در صحنه ی اجتماع داشته باشند ، در راستای مواضع سیاسی خود، پراتیک معینی را هم دنبال می کنند.از همان لحظه ای که این جانب گیری در نظر و پراتیک سیاسی آغاز می گردد، دستگاه ایدئولوژیک معینی ، به حرکت در آمده است.در جهت راست و یا چپ .در سوی منافع بورژوازی و یا طبقه کارگر.سانتریست ها موضع میانه می گیرند تا بتوانند در موقعیت محتمل و ناساز رویداد بعدی ، جای خودرا عوض کنند؛ و این اپورتونیسم سیاسی است. راست ها ، رفرمیسم عمیق خودرا بازهم تکرار می کنند.شعارهای خودرا می دهند و نسخه های پیشین لیبرالی را در ورژن های تازه تری ،ارائه می دهند.آنارشیست ها، برفراز طبقات پرواز می کنند و آینده خیالی خودرا مهندسی و قالب ریزی می کنند.به ساده ترین و در دسترس ترین موضع متوسل می شوند؛یعنی همه چیز را نفی می کنند.آنان در اساس خطری برای بورژوازی نیستند؛زیرا که به پرولتاریا نفعی نمی رسانند.
کمونیست ها، در عرصه ی ایدئولوژیک به چه کاری می پردازند؟
آنان همواره بر منافع سراسری پرولتاریا به عنوان یک طبقه تاکید می کنند.برتضاد منافع این طبقه با منافع بورژوازی تاکید و در همه جا از منافع، نظرگاه و پراتیک مستقل کارگران دفاع می نمایند.کمونیست ها بر اساس تحلیل دقیق و عینی رویدادها و بر اساس درک روشن و علمی از سازوکارهای نظام سرمایه داری - و در این لحظه تاریخی بر اساس حرکت سرمایه انحصاری - به استنتاج سیاسی و ایدئولوژیک دست می یابند و پراتیک معینی را در جلوی پای کارگران قرار می دهند.پراتیکی که بر ظرفیت معین و توازن نیروهای طبقاتی مشخص در این لحظه تاریخی و در باره موقعیت واقعی کارگران استوار است.
روشن است که پیش فرض این مبارزه ایدئولوژیک ،و انگیزه و نیروی محرکه آن ، چیزی جز پیگیری روند مبارزه طبقاتی در همه ی اشکال آن ، در یک جامعه معین نیست.از این روی ،مبارزه علیه انحرافات، ناراستی ها و کژاندیشی های ایدئولوژیک ، بخش مهم و عمده این مبارزه می باشد.در واقع مبارزه ایدئولوژیک بایستی بتواند انحرافات راست و "چپ" را در نظرگاه، پراتیک، سبک کارو سازمان یابی جنبش کارگری و کمونیستی تشخیص دهد و نحوه طرد و نفی آن را تدقیق و تدوین نماید.رفرمیسم، اپورنونیسم راست در پوشش رفرمیسم و سنتریسم ، و اپورتونیسم "چپ " در پوشش آنارشیسم ، سکتاریسم و اکسیونیسم، از اهم این گرایشات انحرافی است که همواره در کار آسیب رساندن به جنبش کارگری و کمونیستی ما می باشد.
٣ - برای جمع کنونی - شورای نمایندگان احزاب، سازمان ها و نهاد های چپ و کمونیست- که در پی دستیابی به نوعی هماهنگی ، اتحادعمل ، همکاری و عمل مشترک در مصاف های طبقاتی جاری و پیش رو است، مبارزه ایدئولوژیک از نقطه ابتدایی تری آغاز می گردد و روند آن ، وقتی که قرار است نقشه مند صورت گیرد، از نقاط، گره گاه ها و منزل های معین و حساب شده ای می گذرد.سیر حوادث نبایستی براین روند سایه افکند و روزمره گی ، عکس العمل های آنی و رویدادهای سیاسی، آن را تحت الشعاع قرار دهد.اگر منظور از مبارزه ایدئولوژیگ به هدف فراتر رفتن از موقعیت کنونی حاکم بر جمع است، لذا ضرورتا و الزاما می بایستی از درک محدود و بسته ای که از اتحاد عمل - هم چون یک روانه ناپایدار ، دلبخواهی و بی نقشه - وجود دارد عبور کند و چشم انداز وسیع تر ، پایدارتر و سازمان یافته تری را بر عرصه های نظری ، عملی ، تشکیلاتی و سبک کاری خود اعمال نماید.عدم فهم چنین ملزومات و ضرورت هایی - که مافقط به کلی ترین صورت بیان می کنیم – تنها به معنای استمرار بخشیدن بر انفعال ، فرقه گرایی و فرصت طلبی است که به طور واقعی و نهایتا هیچ گامی به جلو و به سود طبقه کارگر برداشته نخواهد شد.مصداق همان انحرافاتی است که در فراز پیشین به آ ن اشاره کردیم و گذشتیم.
۴ - برای ما ، مبارزه ایدئولوزیک در این موقعیت صرفا می تواند یک امر نقشه مند باشد.در حقیقت برای پیشروان کارگری و فعالین کمونیست ، هرگاه بر سر سازمان یابی سیاسی و طبقاتی خود واکنش نشان می دهند و اراده جمعی را برای متشکل شدن حول حزب و تشکیلات سیاسی خود فرا می خوانند، نقشه مندی و برنامه ریزی مبارزه ایدئولوژیک، اصل اول در تحقق و تامین تشکیلات و سازمان یابی مورد نظر است.شکل و سامانه این مبارزه نیز بایستی به عنوان جزئی از این نقشه ، اندیشیده و مفروض گرفته شود.
این که مبارزه ایدئولوزیک در میان جمع ما، بایستی علنی باشد و یا غیر علنی و هر یک از این دو شکل، مدعیات و دلایل خودرا بیان می کنند، فاقد اهمیت اصولی است.این یک پیشنهاد و آلترناتیو شکلی و صوری است و آگاهی چندانی در باره محتوا، برنامه و نقشه ی کار به دست نمی دهد . براساس خرده مدارک و نوشته هایی که در دست است ، می توان قضاوت کرد که مضمون و محتوای مباحث مطروحه ، فراتر از این موضوع است که آیا علنی باشند و یا درونی ، رو به داخل باشند و یا رو به جنبش .این دو گزینه ، راه کاری جلوی ما نمی گذارند و اساسا نمی توان آن را یک نقشه و یا طرح به حساب آورد.
اگر بخواهیم با روشنی و دقت بیشتری موضوع را طرح کنیم بایستی بگوییم که مبارزه ایدئولوژیک همواره به دو صورت و جلوه خودرا با سطح آگاهی توده ها مرتبط و مالوف ساخته است :آشکار و نهان.تمام شکل های میانجی از این دو رویه برخاسته اند و مستقیما انعکاسی از سطح و کیفیت مبارزه طبقاتی جاری در جامعه هستند.در جایی که بورژوازی بر جامعه و توده ها سلطه مطلق دارد، جهان ایدئولوژیک نیز بالمره و یک سره بر آگاهی و ذهنیت جامعه غلبه دارد . در این وضعیت جهان آن چنان صورت بندی ایدئولوژیک می یابد که طبقات حاکمه و ایدئولوگ های آنان می طلبند.در چنین موقعیتی با جلوه آشکار و بی تخفیف و مطلق ایدئولوژی مواجه هستیم.اما در شرایطی که کارگران به پیش می آیند و مبارزه اقتصادی ،سیاسی و ایدئولوژیک خودرا گسترش و عمق می بخشند، آنگاه در ایدئولوژی حاکم، ایدئولوژی بورژوایی، شکاف و تفرقه می افتد. تفسیرها، تعبیر ها و صورت بندی های "تازه تر" و" عقلانی تر"ی می یابد و ایدئولوگ ها می کوشند لباس های دیگری را که به تناوب و ضرورت از ایدئولوژی رقیب ، یعنی از سوسیالیسم به وام گرفته اند ، بر اندام ناساز نظریه لیبرالی بیفزایند.در این دوران، ایدئولوژی به نهانگاه ها می خزد و شکل های هردم دیگرگونه تری را بر آگاهی و ذهنیت کارگران و زحتکشان آوار می نماید. همین روند در اردوگاه پرولتاریا به نوعی دیگر بازسازی می شود.به این صورت که انواع نحله های فکری و جهان نگری های نو و کهنه در پوشش سوسیالیسم و منافع ناریخی کارگران، بازسازی می شود و راه های" بکری" را جلوی پای کارگران پیشرو و رهبران این جنبش قرار می دهد. به این ترتیب مبارزه طبقاتی ، با هزاران رشته و پیوند با مبارزه ایدئولوژیکی که در جریان است ، آمیخته و می توان گفت مشروط می گردد.به این صورت است که مبارزه ایدئولوژیک ،سایه روشن می یابد و آشکار و نهان به چالشگری و تداوم کارکرد خود می پردازد.

۵ - مبارزه ایدئولوژیک نقشه مند/هدفمند
در پیشبرد مبارزه ایدئولوژیک و ضرورت آن به اندازه ای که منظور این نوشته است ، مطالبی ارائه شد.اکنون بایستی فهم و تصور خود را از نحوه ی اجرای آن و به اصطلاح نقشه مند کردن این مبارزه و راهبرد عملی آن را بیان کنیم.
در مقاله دیگری تحت عنوان " اتحاد عمل به کجا می رود؟ " در فسمت ها ٣ ، ٤ و ۵ به تفصیل در این باره متذکر نکات پایه ای و اساسی بحث ، تا آن جا که به نظر ما می رسید، شده ایم .بنابراین در این جا تنها به جمع بندی از آن می پردازیم.
تلاش برای تدوین منشور سیاسی ، مهم ترین زمینه و قلمرو مبارزه ایدئولوژیک مارا معین و مشخص می سازد.به این معنا ، هرگونه مباحثه موردی و بخشی، بیانیه سیاسی ، چشم انداز و بدیل سوسیالیستی، سرنگونی طلبی و نحوه ی انقلابی این سرنگونی، خواسته های حداقل و مرحله ای، مضمون انقلاب آینده و نقش پرولتاریا در این انقلاب و غیره، اگر به تنهایی و منفرد و یا با ترکیبی از دوسه تا از این مقوله ها در دستور کار قرار گیرد، کارایی لازم و رو به جلویی را به دست نمی دهند.این رویه می تواند به انواع ناپیگیری های سیاسی، سازش های تاکتیکی و استراتژیکی، دورزدن پایه های ایدئولوژیک نظریه ها و تاکتیک ها در جریان همکاری و "اتحاد عمل" بیانجامد.بدترین پیامد این نحوه از برخورد سیاسی که می تواند به یک سبک کار تشکیلاتی تبدیل گردد، سازش طبقاتی به جای مبارزه طبقاتی در جریان مبارزه ی ایدئولوژیک پیش رو است. اتحاد طبقاتی کارگران جز از طریق مبارزه ی منظم کمونیست ها و پیشروان و فعالان جنبش کارگری با انحرافات و کژروی های گوناگون که در پوشش راست و " چپ " در بیرون و درون جنبش فعالیت می کنند،تامین نمی گردد.تشکیلات قدرتمند کارگری ، جز از طریق پیش روی رادیکال در عرصه تشکیلات، سبک کار، سازمان دهی ، تاکتیک و عمل سیاسی تحقق نمی یابد.همه ی این ها خودرا در عرصه مبارزه ایدئولوژیک نشان می دهند و در واقع به این عرصه که خود برگردانی از مبارزه ی طبقاتی است ، تحمیل می نماید.
ممکن است برخی رفقا اعتراض کنند که این هدف گذاری با توجه به دیدگاه حداکثری به منشور سیاسی، راه را برای پیش روی در پروسه "اتحاد عمل" که بر اساس نقاط مشترک و توافقات نظری و عملی ، تنظیم و پی گیری می گردد ،مشکل کرده و نمی تواند به پای تدوین چنین منشوری برود.مضافا این که این رفقا متذکر می گردند اگر این جمع بتواند به چنان انسجام نظری ، سبک کاری و استراتژیکی نائل گردد، آن گاه اتحاد و ادغام این احزاب و سازمان ها و نهادها، و یا بخش غالب آن ها در یک حزب و سازمان فراگیر در دستور کار قرار می گیرد؛ که این با همه پیش فرض های این جمع که اختلافات را پیشاپیش به رسمیت شناخته اند، هم خوانی ندازد.این اشکالات و انتقادات، بخشی از حقیقت و واقعیت را در خود دارند و با واقع بینی بر هویت و ویژگی های این جمع انگشت می گذارند.
ما در همان مقاله پیش گفته، تا اندازه ای به این مشکل پرداخته ایم.پاسخ این است که بایستی مبارزه ایدئولوژیک به عنوان دینامیسم اصلی حرکت و منظور این جمع تعریف گردد.تامین این دینامیسم به معنای تعطیل کردن مبارزه و همکاری های موضعی و حتی مستمر و اعلام وجود سیاسی نیست.بلکه می تواند بر عرصه های مبارزاتی ما تاثیر مثبت و فزاینده بگذارد.در آن جا در بحث اختلافات و توافقات به روشنی نشان داده ایم که هیچ یک از این دو مقوله در چارچوب هر یک از تشکل های موجود و نیز البته در جهت گیری های همین جمع، ثابت و ایستا و منجمد نیست.پراتیک عرصه ی واقعی سنجش و آزمون تاکتیک ها و برنامه ها است.آن چه که این سنجش و آزمون را مستندسازی و مسجل می کند، چیزی جز عرصه جاندار، پویا و شفاف مبارزه ایدئولوژیک نیست.
از این روی به عقیده ما، از طریق پیگیری و تلاش در تدوین یک برنامه جامع شامل برنامه حداقل و حداکثر، استراتژی و تاکتیک ، قطع نامه های مختلف حول جنبش های اجتماعی بعلاوه ی بیانیه های سیاسی مرتب و به روز در بزنگاه های مختلف، می توانیم به پیش برویم و جمع خودرا ابتدا به صورت یک جبهه سازمان دهی کنیم.تازمانی که این برنامه و استراتژی مورد قبول اکثریت غالب قرار نگیرد، تشکیلاتی هم در کار نخواهد بود ، و منطقا جبهه ای هم به وجود نخواهد آمد.
هم چنین ممکن است این پرسش و ابهام مطرح گردد که در صورت تدوین چنین برنامه ی جامعی، چرا نبایستی سازوکارها و سنت های حزبی را مبنا قرار دهیم و چرا بایستی از منشور سیاسی و جبهه انقلابی کارگری سخن به میان آوریم؟.
پاسخ به این مساله کاملا روشن و بدیهی است: تا زمانی که دیوارهای سازمانی و حزبی وجود داشته باشند و در برخی خطوط برنامه ای ، تاکتیکی و استراتژیکی ، علیرغم تثبیت نسبی این منشور و شکل گیری آرایش جبهه ای در میان رهروان و طرفداران این منشور، هنوز به عنوان آلترناتیو سراسری بخش رادیکال جنبش در درون طبقه کارگر پذیرفته نشده، حضور سازمان ها و احزاب مستقل طبیعی است.انتقال تدریجی قوا و اعضا و هواداران جریان های مختلف و نیز فعالین مستقل و غیرسازمانی در حول منشور و جبهه، سنگ بنا و نقطه گذاری معینی در روند تشکیل حزب انقلابی و کمونیستی کارگران ایران است. حزبی که قادر باشد پیشروان و اکثریت طبقه کارگر و بخش قابل ملاحظه ای از پیشروان و لایه های مختلف جنبش های اجتماعی و دموکراتیک را به دور خود جمع و متحد نماید.در این روند به طور متقابل امکان و موقعیت مناسبی ایجاد می گردد که ترکیب و سبک کار و ساختار جمع موجود ، اعتلا یافته و شایستگی و توانمندی لازم را در قبول مسئولیت ها، تکالیف و وظایف انقلابی و کارگری پیش رو، درک و فهم نماید و در جهت تامین و تحقق آن به تلاش و مبارزه بیشتر و افزون تر بپردازد.همه ی این ها در گرو پیشبرد یک مبارزه ایدئولوژیک سازمان یافته، شفاف و عمومی به هدف دستیابی به برنامه انقلابی طبقه کارگر ایران در انقلاب آینده است.

کاوه دادگری - ٢٠١۵/١١/٢٢