سرمایه داری چگونه در طول زمان دوباره تولید میشود؟ این سوال برای اقتصاد دانان سیاسی از قرن ۱۷ به بعد مطرح بوده. مدل های ساده زیادی برای جواب به این سوال بس پیچیده طرح شده اند. در حالی که هیچکدام از آنها کاملا مقبول نیستند، ولی مطالعه آنها مایه بصیرت است و در این عصر مشکلات عمیق و مستاصل کننده خیلی مهم است که ما به مطالعه آنها بپردازیم.
یکی از ان مدل ها را میتوان از نوشته های کارل مارکس برگرفت ، و هرچند نظرات سیاسی او ممکن است برای بسیاری شنیع باشد، نادیده گرفتن دیدگاه های او به ضرر ما خواهد بود. این هم یک نمونه از [بصیرت] مارکس است که ربط جالبی با شرایط حال ما دارد.
سرمایه داران روز را با مقدار معینی از پول شروع میکنند. آنها وسایل تولید و نیروی کار خریده و این دو را با تکنولوژی معینی به کار میگیرند تا کالای نوی بوجود آوردند که سپس آنرا در انتهای روز در بازار به قیمت پول اولیه به علاوه مازادی (بنام سود)به فروش میرسانند.
نقاط اختلال متعددی اینجا [در این چرخه] میباشد (کمبود نیروی کار یا وسایل تولید، تکنولوژی نامناسب، و غیره). یکی از جالب ترین معماها این است که در پایان روز تقاضای فوق موثر (خواست بعلاوه پول برای پرداخت)(۱) از کجا ناشی میشود تا سود بتواند حاصل شود؟ [برای حصول سود، تقاضای فوق موثر از کجا میآید]
در زمان مارکس مقدار زیادی تقاضای باقیمانده از طبقات قدیمی فئودال وجود داشت و اگر ان کافی نبود تجارت خارجی با (یا غارت) کشورهای غیر سرمایه داری مثل چین و افریقای جنوبی ممکن بود چاره ساز باشد (آنها مقادیر زیادی طلا و نقره داشتند). مارکس حتا این را در نظر گرفت، ولی آنرا رد کرد، که تولید کنندگان طلا (در روزگار ما، بانک مرکزی) میتوانستند کار را انجام بدهند. اگر تمام این نظرات را در نظر نگیریم، معما پیچیده تر خواهد شد.
برای جواب به مساله، مارکس مدل ساده ای از جامعه سرمایه داری میسازد که تنها شامل سرمایه داران و کارکنان(۲) میشود. او میگوید [که] پر واضح است ، کارکنان دارای پول اضافی [لازم] نیستند بنابر این تنها امکان موجود ان است که سرمایه داران نه تنها پول [لازم] را برای شروع پروسه در ابتدای روز فراهم کنند بلکه آنان همچنین میبایست تقاضای لازم را برای بستن [اختتام ] ان[پروسه] در پایان روز عرضه دارند. ماحصل این، اقتصادی بس عجیب است.
بر این مباحثه تنوع هایی(۳) وجود دارد. به عنوان مثال، توماس مالتوس بورژوازی را به سرمایه دارانی که تولید میکنند، و اشرافیت زمیندار، کشیشهای بخش(۴) (مثل خودش)، و مقامات رشوه خوار (شامل سلطنت) تقسیم کرد که خدمت بزرگ و با فضیلت شان به جامعه در مصرف تا خرخره بدون تولید هیچ چیز بود . کینز (از تحسین کنندگان مالتوس) بعد ها مطرح کرد که کارگران میتوانند [به این پروسه] کمک کنند اگر که به ایشان مبلغ بیشتری پرداخت میشد (نظریه ای که جناح راست تبدیلش میکند به کارگران حریص اتحادیه ای که نه تنها اقدام به امر لا محاله میکنند بلکه آنرا به دور تورمی ای میاندازند )(۵).
ولی بگذارید به نوع ساده مارکس برگردیم: چگونه سرمایه داران مازادی را که خود وسیله تولید ان توسط کار هستند را هم مصرف میکنند و هم هزینه تولیدش را] میپردازند؟ [این] مازاد میتواند به دو طریق مصرف شود - به عنوان مصرف شخصی سرمایه دار، یا توسط سرمای گذاری در توسعه [تولید] - استخدام کارکنان بیشتر و خرید ابزار تولید بیشتر. [این شق] آخر به معنای رشد مداوم و انباشت سرمایه در طول زمان میباشد. در عین حال به راحتی به معنی ان است که تقاضا برای توسعه فردا توان جذب کالای مازاد تولید دیروز را دارد.
ولی اینجا مشکل زمانی مطرح است: توسعه در روز بعد سود خود را در فرم پولی متحقق نمیکند مگر تا انتهای ان روز [در حالی که] دیروز پول لازم بوده تا مازادی را که ان زمان تولید شده خرید. تنها جواب پول اعتباری است که با قول توسعه آینده تولید مازاد پشتبانی میشود. این چیزی است که امر لامحاله را ممکن میسازد.البته به شرط اینکه توسعه آینده عملا تحقق یابد. وگرنه ما بحرانی خواهیم داشت که در ان قرض قابل پرداخت نیست. مارکس نتیجه میگیرد سرمایه داری یک سیستم وسیع سفته بازی است.
بنابر این، انباشت دائمی سرمایه و ثروت قاطعانه(۶) به انباشت دائمی و توسعه قرض وابسته است. این دو متغیر - انباشت سرمایه و انباشت قرض - در تاریخ سرمایه داری در کنار همدیگر بوده (به داده ها[ی تاریخی] بنگرید)،[و] هردو همدیگر را تغذیه و حمایت کرده اند. آنها گهگاه تقارن(۷) خود را از دست داده و بحرانی از نوع انی که اخیرا شاهدیم را بوجود آورده اند. آنچه که به نظر یک بحران قرض کشور یونان میرسد دار واقع یک بحران سیستم مالی است که ناشی از ناتوانی در پیدا کردن طرق جدیدی برای بسط مازاد از طریق سرمایه گذاری دوباره است!(۸)
نتیجه تکان دهنده ای [از اینجا] حاصل میشود. رای بر ضد تولید قرض، رایی برای ختم سرمایه داری است! (بسته به نقطه نظر سیاسی فرد) خوشبختانه یا بدبختانه برادران کخ و حزب جمهوریخواه نمیتوانند اینرا ببینند. مارکس همیشه امیدوار بود که کارگران متمرد ممکن است سرمایه داری را پایان برند. تا به حال آنها موفق نشده اند. پس شاید برادران کخ و حزب جمهوریخواه بتوانند آنجا که تا به حال کارگران شکست خورده اند موفق شوند. مارکس میتواند از این [امر] زیاد تعجب زده نشود. چه همانطور که او با خوشحالی متذکر شده، سرمایه داران منفرد که [بر مبنای] سود شخصی خود عمل میکنند اغلب دست به اعمالی میزنند که جمعا ادامه کاری سرمایه داری را در کلیت خود به خطر میاندازد.
البته این بعید است که جمهوریخواهان به این ماموریت جهادی(۹) برای مدت زیادی ادامه دهند. وقتی آنها در قدرت هستند کارنامه شان چیز دیگری است. دولت های ریگان و بوش دوم [پسر] در تولید قرض ولخرج بودند. (معاون رییس جمهور چی-نی گفت " ریگان به ما آموخت کسر [بودجه] بی اهمیت است") با وجود این، در کوتاه مدت، جمهوریخواهان جهادی میتونند ضایعات زیادی به سیستمی که ظاهرا از ان حمایت میکنند وارد سازند. همانطور که مارکس همچنین متذکر شده، تناقضات سرمایه داری به طرق مرموزی حرکت میکنند.
نوشته دیوید هاروی
ترجمه بهمن فیروز، دوم مرداد ۱۳۹۰
http://www.facebook.com/note.php?created&¬e_id=10150318604485479
برگرفته از سایت
http://davidharvey.org/2011/07/the-vote-to-end-capitalism
--------------------------------
مطالب زیر و آنچه در کروشه [ ] آمده از مترجم هستند
(١) extra effective demand (desire plus money to pay)
(٢) laborers
(٣) variants
(۴) parsons
(۵) (a proposition that the right wing converts into greedy unionized workers who not only square the circle but push it into an inflationary spiral).
(٦) crucially
(٧) synchrony
(٨) What looks like a crisis of Greek sovereign debt is in fact a crisis of the financial system which arises because of a failure to find new ways to
expand the surplus through reinvestment!
(٩) crusading