بخش عمده کارگران مس سرچشمه به صورت قراردادی و پیمانی در این شرکت مشغول کار هستند و به گفته یکی از کارگران شرکت، تا سال آینده آخرین نفرات به جای مانده در استخدام «رسمی» نیز بازنشسته خواهند شد. قراردادهای کار میان کارگران و کارفرمایان عموماً یک ماهه یا چند ماهه است و از طریق شرکت های پیمانکاری صورت گرفته است. علی رغم اعتراضات پرشمار کارگران برای حذف نقش پیمانکاران و بستن قرارداد مستقیم با خود کارخانه مس، نه فقط این خواست محقق نشده است که تعداد قراردادهای منعقد شده با شرکت های پیمانی افزایش هم یافته است و در عوض از شمار کارگرانی که در استخدام شرکت مس سرچشمه هستند، کاسته می شود. افزایش قراردادهایی که به صورت کوتاه مدت و توسط شرکت های پیمانی به کارگران تحمیل می شود، یکی از راهکارهای نظام سرمایه داری برای آسان تر کردن سرکوب کارگران، ایجاد تفرقه میان آنان و اخراج راحت تر کارگران بوده است که نه فقط در مس سرچشمه که در دیگر حوزه های تولید نیز شاهد آن هستیم.
اعتراضات و اعتصابات کارگران مس سرچشمه از بهمن ماه سال گذشته (۹۳) توسط کارگران پیمانی شرکت و عمدتا کارگران اسیر قراردهای وحشیانه شرکت پیمانکاری ارفع سازان به شکلی جدی تر آغاز گردید. این اعتصاب ها در اعتراض به پایین بودن دستمزدها و محرومیت از آنچه « مزایای شغلی»!! نام گرفته است به طور خودجوش کلید خورد. سرمایه داران معمولا دستمزدها را تحت عناوین مختلف مانند آکورد، پاداش، افزایش بهره وری و یا امتیازهای شغلی و ... تکه پاره می کنند تا هر موقع که اراده نمایند با اتکا به قوانین ساخته و پرداخته نظام سرمایه داری، از پرداخت بخش یا بخش هائی از همین مبلغ بسیار اندک هم شانه خالی کنند. برای مثال در سال گذشته شرکت های خودروسازی از پرداخت بخشی از دستمزد که آن را «آکورد» می نامند سرباز زدند و کارگران با اعتصاب (غذا) توانستند صاحبان سرمایه را به عقب نشینی وادار کنند. واقعیت این است که اگر گسترش دامنه آن اعتصاب به چند شرکت خودروسازی و حمایت و اتحاد عمل آنان از یکدیگر نبود، بدون شک چنین نتیجه ای به دست نمی آمد.
نظام بردگی مزدی طبق «قوانینی» که بر مدار تشدید فزاینده استثمار نیروی کار و افزایش مستمر اضافه ارزش ها وضع می کند، ما کارگران را هر چه کوبنده تر از ابراز هستی و قدرت ساقط می سازد. حاکمیت سرمایه با اتکا به این قوانین خودساخته ی ضد کارگری و ضد بشری و تحمیل آن به ما کارگران، انباشت هر چه بیشتر سرمایه و سودهای هنگفت را برای خود تضمین می کند و زندگی در فقر و بی حقوقی و تن دادن به بدترین شکل بردگی مزدی را نصیب ما می سازد. کارگران را با عناوین مختلف پیمانی و قراردادی و رسمی با دستمزدهای شبه رایگان به کار می گیرد که حتی کفاف بازآفرینی نیروی کارشان برای فروش مجدد را هم نمی دهد. در بسیاری از شرکت ها و کارخانه ها خیلی وقت ها پرداخت همین مزد ناچیز را هم ماه ها به تعویق می اندازد. این در ذات سرمایه است و جز این انتظاری از آن نمی توان داشت. در نبود یک تشکل منسجم سرمایه ستیز، نظام سرمایه بر این فشارها خواهد افزود. دستمزد ناچیز ما را (که نامش را حتی نمی توان نان بخور نمیر گذاشت) کمتر خواهد کرد و هر روز ما را در تنگنای بیشتری قرار خواهد داد. تا زمانی که سرمایه قدرت متحد و متشکل واقعی کارگران را در برابر خود احساس نکند، در بر همین پاشنه خواهد چرخید و از آن گریزی نیست.
سرمایه عظیمی که هم اکنون در سرچشمه به صورت ماشین آلات، ابزار تولید، ساختمان ها و ... بر هم انباشته شده است، به وسیله کارگران مس سرچشمه و همزنجیران آنها تولید شده و کوه آسا گردیده است. کارگران مس سرچشمه کوهی از سرمایه را خلق کرده اند و خود از داشتن یک زندگی بخور و نمیر محروم شده اند. به قول کارگری که در دهه ۵٠ در این شرکت کار می کرده، حجم سرمایه شرکت طی این سالها، ده ها هزار برابر سرمایه اولیه اش شده است. این افزایش محصول مستقیم اضافه ارزش های غول آسائی است که توسط همین کارگران در همین شرائط کار و با تحمل همین مزدهای بسیار ناچیز تولید شده است. این کارگران صحرای خشک و برهوت سرچشمه را با کار مرده خود (سرمایه) بهشت قدرت و سوداندوزی و سرمایه افزائی سرمایه داران ساخته اند اما خود قادر به تهیه نان خالی و داروی کودک بیمارشان نمی باشند. سرمایه داران مالک و مدیر و برنامه ریز شرکت مس سرچشمه با عوامفریبی شرم آوری که خاص هر سرمایه داری است می گویند: شرایط وخیم و اوضاع نامساعد اقتصادی شرکت آنها را بر آن داشته تا از دستمزد و «مزایای شغلی» کارگران بکاهند و فشار را بر آنها افزایش دهند. آنان از بحران اقتصادی روز سرمایه داری می گویند، بحران پدیده ذاتی و گریزناپذیر سرمایه داری است و لاجرم عصاره کلام سرمایه داران شرکت مس سرچشمه مثل همه سرمایه داران دیگر این است که توده های کارگر باید خروس قربانی جشن رونق و عزای بحران سرمایه باشند. در روزهای رونق وجود خود را هر چه بی دریغ تر بفرسایند تا بازار انباشت را هر چه بیشتر رونق بخشند و به محض وقوع بحران به گرسنگی و فقر و ذلت بدون مرز و محدوده کودکانشان تن دهند تا سرمایه از ورطه بحران بیرون آید!! این نیز گفتنی است که مدیران شرکت حین بیان این حرف ها و همزمان با کاستن مزد کارگران و اخراج آنها برای چالش بحران، به طور پی در پی برای خویش درآمدهای جدید یا در واقع سهام سود چند ده میلیونی جدید مقرر و تصویب می کنند. آنها درست در همان لحظاتی که به بهانه بحران بهای ناچیز نیروی کار کارگران را کاهش می دهند و آنها را بیکار می سازند، احداث فازهای جدید را نیز یکی پشت سر دیگری کلید می زنند!!
تا زمانی که ما کارگران به خود نیاییم و پیکار سراسری توده های طبقه خود علیه سرمایه را به شکل شورایی و سراسری سازمان ندهیم، هجوم سرمایه به معیشت و هستی ما تشدید خواهد شد. این نظام که با استثمار ما کارگران برپا ایستاده است بدون مبارزه متشکل شورائی ضد سرمایه داری ما سر بر زمین نمی گذارد. کارگران مس سرچشمه می توانستند صاحبان سرمایه را مجبور کنند تا به جای کاهش دستمزد آنان یا اخراج همزنجیرانشان، چند ریالی از سودهای نجومی شرکت بکاهند، اما این کار را نکردند. چرا؟ فقط به این دلیل که مثل همه توده های دیگر طبقه خود قدرت ضد سرمایه داری خویش را متشکل نکرده اند، به بیان واضح تر به این دلیل که طبقه آنها به طور واقعی علیه سرمایه متشکل و متحد نشده است. آنها و در واقع همه ما باید بدانیم تا وقتی که اوضاع این گونه است. تا زمانی که قدرت طبقه خود را به صورت شورائی و سراسری علیه سرمایه داری وارد میدان نکرده ایم سوای شکست و تن دادن به استثمار وحشیانه تر و گرسنگی و بدبختی بیش و بیشتر سرنوشت دیگری در انتظارمان نخواهد بود. سرمایه به سود کم قانع نیست. سرمایه مس سرچشمه برای تامین سود مورد نیاز حجم روزش که اکنون نسبت به گذشته ده ها هزار برابر شده است، سود کلان تری را طلب می کند. این ذات سرمایه است که هر چه بیشر رشد می کند، بخش ثابت خود را در مقابل بخش متغیرش به طور نسبی اما سرسام آور افزایش می دهد، سرمایه های هر چه عظیم تری بر هم تلنبار می شوند. سرمایه هائی که سود می خواهند و در قیاس با گذشته شمار بسیار کمتری از کارگران باید سود مورد نیاز آنها را تولید نمایند. سرمایه هائی که بازتولیدشان در گرو تولید سودهای نجومی تر است.
نارضایتی کارگران مس سرچشمه در سال گذشته شروع شد و در ١۵ خرداد ماه جلوی مجتمع مس سرچشمه در کرمان ادامه پیدا کرد. در تیرماه سال جاری اعلام کردند یک مهلت یک ماهه به شرکت می دهند تا به مطالباتشان تحقق بخشند چون خواست کارگران برآورده نشد، ٢٣ مرداد ماه با از کار انداختن چرخ تولید راهی تهران شدند و این بار جلوی وزارت صنایع و معادن تجمع کردند. چون جوابی مبنی بر پذیرش خواسته هایشان نگرفتند، روز ٢۵ مرداد جلوی مجلس تجمع کردند. بالاخره در روز آخر تجمع، معاون صنایع و معادن در جمع کارگران حاضر شد و برای تحقق مطالباتشان ده روز مهلت خواست تا به خواست کارگران رسیدگی شود و با یک وعده سر خرمن کارگران را راهی کرمان کرد. در روز یکم شهریور ماه مدیرعامل شرکت صنایع ملی مس ایران در جمع کارگران معترض حاضر شد و کارگران خشمگین با پرتاب اشیاء خشم خویش را بر سر او فرود آوردند. آقای مرادعلیزاده ناگزیر به ترک صحنه شد. این اعتراضات برای تحقق خواست هایی بود که کارگران به دفعات به گوش مدیران شرکت رسانده بودند. بسیاری از کارگران یک سال است که بخشی از دستمزد آنان، به اصطلاح «حق امتیاز» پرداخت نشده است. تقریبا تمامی کارگران از قراردادهای یک ماهه و چند ماهه شان ناراضی اند و می خواهند از حداقل امنیت شغلی برخوردار باشند. عده ای دیگر، از سطح نازل همین بخش مزد خویش شکایت دارند. از جمله کارگران حوزه اداری از این مسئله به ستوه آمده اند. این بخش کارگران مزدی در سالهای قبل کمتر با کارگران معترض همراه می شدند و خودشان را جدا می کردند. به قول یکی از همین کارگران «خودشان را به بیشتر به مدیران می چسباندند» اکنون با این مسئله مواجه شده اند که علیرغم اینکه حقوق های مدیرانشان چند میلیونی اضافه می شود، دستمزد آنها نه تنها افزایشی نداشته، بلکه کمتر هم شده است و بالاجبار راه چاره را در اتحاد با دیگر کارگران برای رسیدن به حق و حقوق خود می بینندد. خلاصه اینکه، این بخش از کارگران بر خلاف گذشته، همدل و همصدا در جمع کارگران اعتصابی حاضر شدند. به واقع می توان گفت، اعتصاب در مس سرچشمه همه گیر شد.
از اخباری که به میان کارگران درز کرده بود بر می آید که کارگزاران سرمایه با هماهنگی با نیروهای امنیتی و اطلاعاتی به این نتیجه رسیده بودند که با توجه به حجم بالای نارضایتی در میان بخش های مختلف کارگری در کارخانه و اینکه این احتمال وجود دارد که دیگر کارگران منطقه نیز به پا خیزند، نباید کارگران را جری کنند، بلکه بایستی با امروز و فردا کردن آنان را متفرق سازند. مدیران سرمایه در مس سرچشمه در همفکری با نیروهای امنیتی و قضایی به این نتیجه رسیدند که باید بدون زد و خورد، اعتصاب پایان گیرد. آنها بر آن بودند که هر چه زودتر کارگران به سر کار باز گردند و تولید ارزش اضافی را از سر گیرند. از همین روی مدیران سرمایه به قوانین ضد کارگری سرمایه متوسل شدند و اعلام کردند که پاداش و افزایش حقوق چیزی نیست که سرمایه ملزم به پرداخت آن باشد. طبق قانون سرمایه، پاداش - و در اینجا حق امتیاز - پولی است که کارفرما در مواقعی که تولید افزایش می یابد پرداخت می کند!! قوه قضائیه یکی از ارکان نظام سرمایه، بخش مهمی از ارزش اضافی تولید شده به وسیله کارگران را از آن خود می کند که حافظ جریان تولید ارزش اضافی و قوام نظام کارمزدی باشد.
در مجتمع مس سرچشمه قوه قضائیه مطابق معمول همان کاری را کرد که سایر نیروهای سرکوب برای عقب نشینی کارگران انجام می دهند. سرمایه داران مس سرچشمه در جریان اعتصاب کارگران وقتی که با مقاومت توده کارگر مواجه شدند و هنگامی که سایر سلاح ها را کم کارآمد دیدند دست به دامن قوه قضائیه گردیدند. آنها بهترین راه برای سرکوب کارگران را توسل به قوانین ضد کارگری دانستند و از این قوانین که ساخته و پرداخته کارگزاران سرمایه است به بهترین وجه در جهت سرکوب اعتصاب استفاده کردند. با پرداخت به موقع دستمزد کارگران سر و صدا راه انداختند که به خواست کارگران توجه شده است. در این اعتصاب به خوبی می بینیم که مدیران سرمایه و نهادهای مختلف دولت سرمایه داری با این ترفندها توانستند بدون کمترین هزینه بخشی از دستمزد کارگرانی را که بعضا بیش از ٢٠ سال به طور قراردادی سابقه کار داشتند و طی این سال ها این بخش مزد « مزایا» شامل حالشان می شد را به یکباره قطع کنند. کارگران مس با تمام نیرو به میدان آمدند اما نتوانستند از قدرتشان به طور سازماندهی شده و آگاهانه در تقابل با سرمایه بهره بگیرند و سرمایه را وادار به تمکین کنند.
سرمایه به محض آن که نیازش باشد از همه اشکال قدرت خود برای انجام هر جنایتی در حق کارگران بهره می گیرد و آنجا که ضرورتش ایجاب کند، باز هم به فراخور نیازش از عوام فریبی و توطئه و توسل به قوانین ضد کارگری خود سود می جوید تا هر جنب و جوش اعتراضی را در نطفه خفه کند. سرمایه در بر خورد با کارگران آموزش و پرورش (معلمان) از قبل در تدارک آنست که جلو اعتراضات این بخش از کارگران را که از اول مهر ماه کارشان شروع می شود و امکان گردهمایی آنها بیشتر و بیشتر می شود، سد کند. از هم اکنون تعدادی از معلمان را دستگیر کرده است تا از این طریق ترس و وحشت را به درون این کارگران ببرد و از خیزش آنها علیه شدت استثمار سرمایه جلو گیرد. دولت سرمایه احتمال وقوع این خیزش را از شروع ماه مهر به بعد جدی گرفته است. در همین راستا برای مقابله با مبارزات آنان که مثل سایر کارگران، از جمله کارگران مس سرچشمه خواستار افزایش دستمزد هستند، ایجاد جو پلیسی و اختناق و سرکوب را در برنامه کار خود دارد.
همزنجیران! ما نیروی عظیمی هستیم که از راه فروش نیروی کارمان (یدی و فکری) امرار معاش می کنیم و تاکنون در تشکلی که بتواند در خور ستیز با سرمایه باشد به میدان نیامده ایم. این موضوعی است که انجامش تاریخاً زیر شلاق قهر سرمایه در یک سوی و فشار خرد کننده رفرمیسم راست و چپ و توهم به جریانات رفرمیستی از سوی دیگر، در بوته تعویق مانده است. در دوره اخیر مثل برخی دوره های دیگر توهم مبتذل به دولت روز هم مزید علت گردیده است. این ذات سرمایه است که افکار وباورهای ما را مطابق صلاح سوداندوزی خود مهندسی می کند، همه چیز را به صورت وارونه خورد ما می دهد. ما را دچار این خیالات موهوم می سازد که گویا این یا آن جناح دولت بورژوازی بناست کاری به نفع ما انجام دهد!! باقی ماندن در ورطه این توهمات واقعاً فاجعه بار است. این پندار باطل که گویا با توسل به قانون و حقوق دست ساخت نظام بردگی مزدی می توانیم گرهی از مشکلات خود باز کنیم روزگار ما را فقط سیاه تر خواهد کرد. باید بر این وضعیت غالب شد. در اعتصاب های چادرملو دیدیم که مدیران سرمایه با اتکا به همین قوانین با ما کارگران مقابله کردند. تشکل صنفی بی خاصیت معلمان هم بر پایه توهم نسبت به قوانین سرمایه ایجاد شد. گرایشات رفرمیستی با نامه نگاری و درخواست از دولت به تطهیر نظام سرمایه می پردازند و جنبش کارگری را به چارچوب سرمایه و قوانینش میخ کوب و از حرکت به جلو باز می دارند. ما باید قدرت واقعی طبقه خود را به صورت شورائی و ضد سرمایه داری متشکل کنیم. اگر این کار را انجام دهیم، اگر با شناخت و شعور و آگاهی ضد سرمایه داری دست به کار سازمانیابی شورائی قدرت توده های طبقه خود شویم ، مطمئن باشید که هیچ نیروئی، هیچ دولتی، هیچ ارتشی یارای برایری با ما و سرکوب ما را نخواهد داشت. بیائید راه افتیم، با بخش های دیگر کارگری ارتباط برقرار کنیم. ما برای گرفتن مطالبات خود راهی جز ستیز با سرمایه نداریم. آنچه کارگران آموزش و پرورش (معلمان) یا مس سرچشمه می خواهند خواست مشترک همه ماست. همه ما خواستار افزایش پایه دستمزدها، خواهان یک زندگی مرفه، آزاد و بی نیاز، خواهان پایان یافتن هر شکل استثمار و بر چیدن بساط هر قدرت حاکم بر خود هستیم. دولت سرمایه ابزار سرکوب فیزیکی و فکری هر اعتراض ما علیه کل این خواست هاست. با توسل به مجلس، قوه قضائیه و نهادهای این دولت قرار نیست هیچ ذره ای از بدبختی های خود کم کنیم. هر ذره بهبود زندگی ما در گرو جنگ علیه سرمایه داری است و برای جنگ با سرمایه باید یک تشکل شورایی سراسری به وجود آریم. مبارزه ما برای افزایش پایه دستمزد نیز مثل هر مبارزه دیگرمان برای تحمیل هر مطالبه ای بر سرمایه یا علیه هر جنایت سرمایه داری باید با تلاش ما برای سازمانیابی شورائی قدرت توده های طبقه خود به هم آمیخته شود. بیائیم راه افتیم و بر بستر همین مبارزات قدرت طبقه خود را به صورت شورائی و سراسری علیه سرمایه متشکل سازیم.
ماه منظر دیناروند - شهریور ١٣٩۴