افق روشن
www.ofros.com

مبارزات آگاهانه گسترده میشوند


مرجان افتخاری                                                                                                   دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹٢

جنبش های که در چند سال اخیر بطور پراکنده ولی پی در پی در اروپا، امریکا، کانادا، امریکای لاتین، ترکیه، ایران، مصر، تونس، لیبی و خاورمیانه فراگیر شدند چه خصلت و ویژگی هایی دارند؟ چه مطالبات و خواستهائی محور و محرک اصلی این جنبشها هستند؟ کدام طبقه و لایه های اجتماعی و کدام گرایش یا گرایشهای سیاسی در این جنبشها نقش دارند؟ کدام آلترناتیوی را به جای سیستمی که علیه ان برخاسته اند در نظر دارند؟ پاسخها میتوانند به شناخت عینی از ویژگیها و خصلتهای این جنبشها کمک کنند. سرمایه داری جهانی، بحران های ویرانگر آن، بی عدالتیها، بی حقوقی ها، نابرابریهای این نظام در مرکز تمام این جنبشها قرار دارند ولی این جنبشها مختصات متفاوتی دارند. این تفاوت ها که به نظر کم رنگ یا بی اهمیت میایند گاهاً می توانند تعیین کننده باشند.
پس از فروپاشی دیوار برلین در نوامبر ١٩٨٩ بعنوان پایان یک دوران تاریخی، از اواخر دهه ٩٠ میلادی و اوائل دهه ٢٠٠٠، دنیا با عقب مانده ترین و واپس مانده ترین ایدئولوژی، تفکر، دیدگاه و حتی جنبشها، بخصوص در منطقه خاورمیانه، پاکستان، فیلیپین، الجزایر، مالزی، نیجریه و اندونزی مواجه شد. در ادامه، لشگر کشی و اشغال نظامی عراق بوسیله امپریالیسم آمریکا، به ارتجاعی ترین و جنایت کارترین جریانهای اسلامی امکان باز تولید داده شد. غیر از فاجعه بشری و ویرانی تمام بنیانهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی وفرهنگی در عراق، اشغال این کشور پدیده "تروریسم اسلامی" را بعنوان یک موضوع یا سوژه جهانی مطرح کرد. اگر چه از سالهای دور بخصوص پس ازتاسیس دولت اسرائیل بر سرزمینهای فلسطینی و اشغال فلسطین، بر آمد " اسلام و اسلامیسم" بعنوان جنبش مقاومت در این گوشه از جهان مطرح شده بود، ولی هرگز نه در سطح منطقه خاورمیانه و نه در سطح جهانی گسترده نشد. بر امد "اسلامیسم" دلائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مختلفی دارد که موضوع بحث این نوشته نیست. ولی بدون تردید، این برآمد نتایج اسفبار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای مردم منطقه خاورمیانه داشت. بطور نمونه در حالی که مردم جهان درگیر واقعیت های سخت زندگی ومبارزه برای بهبود شرایط اقتصادی، اجتماعی و محیط زیست بودند، در خاورمیانه و شمال آفریقا "اسلام و اسلامیسم" و باز گشت اسلام و حکومتهای اسلامی مورد بحث بود.

جنبشها در برابر نئولیبرالیسم
جنبش هائی که از سال ٢٠٠٧ با بحران جهانی سرمایه داری بطور انفجاری در اکثر نقاط دنیا و اخیراً در ترکیه و برزیل آغاز شدند با وجود تفاوتها و همسانی ها همه این جنبش ها یک پیام مشخص دارند. اعتراض به شرایط موجود و تغییر وضعیت موجود.
"وضعیت موجود" اگر چه برای مزدبگیران، بخصوص کارگران و تهیدستان در کشورهائی که نام برده شد متفاوت است ولی این نسبت افزایش فقر و درماندگی است که محرک اصلی تمام جنبشها اعتراضی است. افزایش نرخ بیکاری، همراه با افزایش قیمت مواد غذائی، مسکن، حمل و نقل عمومی، افزایش هزینه های آموزشی، درمان و بهداشت و از طرف دیگر بالارفتن مالیاتها، سن باز نشستگی، کاهش خدمات دولتی و حذف سوبسیدهای دولتی در مرکز اعتراضات قرار دارند. اما "آزادی" به معنی وسیع ان، و همینطور برابر حقوقی جنسیتی و ملیتی در مرکز مطالبات جنبشهای کشورهای ایران، ترکیه، مصر، تونس و سوریه هستند. کشورهائی که در طول تاریخ بعلت حکومتهای استبدادی، دیکتاتوری یا نظامی و حضور پر رنگ مذهب اسلام در بافتهای اجتماعی و فرهنگی و یا در قدرت سیاسی "آزادی" سرکوب شده است. به همین دلیل در این کشورها "آزادی" همیشه بر فراز همه خواسته ها قرار می گیرد.

سرمایه داری و نئولیبرالیسم
از بزرگترین بحران اقتصادی سرمایه داری در سال ١٩٢٩ تا به امروز سرمایه داری جهانی با ده ها بحران دیگر مواجه شده است، و هر بار با سیاستهای تحمیلی روی گُرده کارگران و مزد بگیران توانسته است بحران انباشت سرمایه را پشت سر بگذارد. سیاستهای نئولیبرالی در تعدادی از کشورها و در بعضی از حوزه های اقتصادی از دهه ٧٠ میلادی شروع شد. دومین شوک بزرگ نفتی در سال ١٩٧٨ و افزایش تورم که مشکلاتی را برای کسب سود بالا برای صاحبان سرمایه ایجاد کرده بود، با انتخاب سیاستهای نئولیبرالیستی بعنوان تنها راه، انباشت سود را سرعت بخشید. در همین زمان بود که نئولیبرالها با روی کار آمدن مارگارت تاچر در انگلیس در سال ١٩٧٩ و ریگان در امریکا در سال ١٩٨٠ برنامه های اقتصادی خود را به اجراء گذاشتند. حتی در همان زمان، تاچر با وقاحت اعلام کرد که "هیچ آلترناتیوی در مقابل نئولیبرالیسم نیست". برنامه های ریاضتی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی که پس از بحران سال ١٩٨٢ درمکزیک به اجراء گذاشته شدند، چیزی جز سیاستهای نئولیبرالی برای باز پرداخت وامها روی گُرده کارگران و تهیدستان نبود.
ولی تفاوت دورانی که در ان قرار داریم با دهه ٨٠ و ٩٠ میلادی موضوع جهانی شدن سیاستهای نئولیبرالی بعنوان تنها سیاست سرمایه داری جهانی و ارگانهای آن یعنی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و تجارت جهانی است. بحرانی که بطور انفجاری در سال ٢٠٠٧ آغاز شد و تمام ساختارهای اقتصاد سرمایه داری را فرا گرفت، تنها نتیجه سیاستهای خصوصی سازی، کاهشها و حذف تمامی امکانات، خدمات، یا حتی لغو قوانینی که روزی خود آنرا تصویب کرده بود نیست. بلکه مکانیزمهای ساختاری سرمایه داری است که با بحران روبرو شده.
منحنی زیر از یک طرف سطح باروری تولیدی (خط قرمز در بالا) و از سوی دیگر سطح دستمزدها را در آمریکا نشان میدهد. تفاوت بین سطح انباشت سود حاصل از نیروی کار یا به تعریف سرمایه داران (باوری تولیدی) و سطح دستمزدها، نئولیبرالیسم اقتصادی که از دهه ٨٠ در آمریکا آغاز شد را نشان میدهد. این نسبت در کشورهایی مانند ایران، ترکیه، مصر و تونس مکزیک و یا برزیل چندین برابر است، زیرا در این کشورها کالاهای مصرفی بر حسب ارزش دلار قیمت گذاری میشوند ولی دستمزدها بر حسب پول ملی پرداخت میگردند.


(Source: R. Pollin, Contours of Descent (New York, Verso, 2005

در منحنی زیر درصد دستمزدها یا قدرت خرید و مصرف مزد بگیران با صاحبان درآمدهای بالا، مدیران، مشاوران، کادرها و سرمایه داران مقایسه شده است. به سیر نزولی خط آبی (lowest Quintiel) که اکثریت مزدبگیران در این گروه قرار دارند توجه کنید. اگر چه دستمزد دو لایه اجتماعی دیگر بالای خط سبز هم کاهش پیدا کرده است ولی از خط سبز به پائین ما با اکثریت جمعیتی یعنی کارگران و مزدبگیران لایه های پائینی اجتماع روبر هستیم که در فقر و تنگدستی زندگی میکنند. خط قرمز مربوط به ١ در صدیها با درآمدهای بالا است که حتی تفاوت فاحشی با در آمدهای ۵ درصدی ها (خط آبی ) دارد.


Source: Mother Jones magazine, based on US Census data

نئولیبرالیسم دهه ٨٠، با تمام شتابی که به خصوصی سازیها در بخشهای صنایع تولیدی داد ولی با وجود این در بسیاری از کشورهای اروپائی مثلا انگلیس، فرانسه و همچین در کشورهای جهان سوم مثل شیلی نتوانست هزینه های آموزش دولتی یا خدمات درمانی و بهداشتی دولتی را حذف کند. در ایران هم سوبسیدهای قند، شکر و آرد نه کاهش یافتند و نه حذف شدند. اگر چه کیفیت خدمات اجتماعی و یا کالاها نسبت به گذشته پائین آمد ولی هنوز در صد بالائی از خانواده های کارگری و مزد بگیران از این امکانات استفاده میکردند.
تظاهرات گسترده و چند روزه جوانان و خانوداه های آنها در انگلیس، شیلی و کبک کانادا در سال ٢٠١٢ در اعتراض به بالا رفتن هزینه های تحصیل دانشگاهی یک نمونه از فشارهای اقتصادی نئولیبرالیستی است که باعث محروم کردن خانواده های کارگری و اقشار پائینی جامعه از تحصیل و در نهایت تغییر وضعیت و شرایط زندگی آنها در سالهای آینده است. به بیان دیگر آنها مجبورند تحت این شرایط، تنها به کاریهائی با مزد ناچیز بپردازند، که همان "باروری سود سرمایه" را برای سرمایه داران تضمین و تامین کند. تحصیلات دانشگاهی، مهارت ها و کارهای تخصصی تنها در دسترس خانواده های ثروتمندان قرار خواهد داشت.
با نگاهی به اعتراضات در اروپا و کشورهای دیگر میتوان تفاوتهای این جنبشها را از نظر سیاسی در خواسته و مطالبات هزاران نفری که بر سنگفرش خیابانها پای میکوبند و یا آنهائی که شجاعانه در مقابل سرکوب پلیس ترکیه مقاومت میکنند بررسی کرد.
- تمام این جنبشهای اعتراضی که از سال ٢٠٠۵ ( در خارج از محدوده پاریس) و امروز ترکیه و برزیل آغاز شدند، تقریبا مشخصات یکسانی از نظر سازماندهی و سیاسی دارند. هیچکدام از آنها چارچوب های حزبی و سازمانی ندارند. حتی در ترکیه با وجود اینکه احزاب حضور فعال داشتند، ولی هیچ حزب و گروهی ادعای مرکزیت یا رهبری جنبش مقاومت ترکیه را نداشت. اما در تمام جنبشهای اعتراضی مطالبات و خواسته، شعارها و شکل های رادیکال مبارزاتی کمونیستها و بطور کلی چپ رادیکال حضور فعال دارد.
- خصلت خودجوش این جنبشها، بدون هیچ مرکز و ارگان رهبری کننده ای، دولت ها و پلیس را ناتوان کرده است. شبکه های ارتباطات جمعی پیشرفته الکترونیکی جایگزین سازماندهی و فراخوان های سنتی شده است. دموکراسی افقی و گسترده را جایگزین شکل هرمی سنتی کرده اند.
- به نظر میاید که این نسل از سنت های مبارزاتی گذشته و دگماهای آن فاصله زیادی گرفته است. بطور مشخص، دیدگاه آنها نسبت به "آزادی" و "برابری" در ابعاد وسیع (جنسیتی، ملیتی) و حضور فعال و شجاعانه زنان در این جنبش ها است. اولین بار حضورفعال زنان در صف اول مبارزه در سال ٢٠٠٨ ایران تائید این نظر است. - آگاهی از مسائل سیاسی در سطح جهانی یک نوع انترناسیونالیسم و همبستگی جهانی را با مبارزات در کشورهای دیگر نشان میدهد. در برزیل از مبارزات مردم ایران و ترکیه، یا در ترکیه از مبارزات فلسطینی ها حمایت میشود.
- در اکثر این جنبشها، سندیکاها و فدراسیون های کارگری دخالت گران اصلی با هویت مشخص نیستند، ولی بطور فعال از این جنبشها حمایت مستقیم وعلنی کردند. اعتصاب عمومی سندیکاها و فدراسیونهای کارگری ترکیه نمونه ای مشخص است.
اما در همین راستا، یعنی زمانی که جنبشها و مبارزات آگاهانه جوانان، زنان و مزدبگیران برای "تغیر شرایط موجود" و برای "آزادی و برابری" ادامه دارد در دو کشور فرانسه و ایران دو سیاست رسوا و عقب مانده، بوسیله راست ترین و ارتجاعی ترین جریانات وارد صحنه میشوند.
درست در همین دوران که سندیکاهها در یونان، اسپانیا، پرتقال، ایتالیا، انگلیس و حتی بلغارستان چندین بار مزدبگیران و مردم را به مبارزه با سیاستهای ریاضتی نئولیبرالی دولتها، اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول دعوت کردند، در فرانسه کشوری که همیشه سمبل اینگونه اعتراضات بود، برای چندین بار پی در پی هزاران هزار نفر به دعوت عقب مانده ترین جریانهای سیاسی و کلیسای کاتولیک بارها علیه قانونی کردن یا ازدواج همجنس گرایان تظاهرات کردند. این تفاوت ایدئولوژیکی و سیاسی زمانی پر رنگ تر و برجسته تر میشود که جنبش اعتراضی در ترکیه چندین گام جلو تر از فرانسوی ها برای حفظ دست آوردهای لائیسته آتاتورکی سرکوب شدند. (لائیسته در کشورهای مختلف متفاوت است)
یا درست همزمان با مقاومت مردم و خصوصا زنان در ترکیه، در ایران رفرمیسمی که چهار سال پیش بر مزار میر حسین موسوی شیون و ناله سر داد، امسال برای جبران آن مرده، پای کوبان و دست افشان انتخاب روحانی را جشن گرفت. به این امید که روحانی برای آنها "آزادی" و "تغییر وضعیت موجود" را به ارمغان بیاوید. این دو نمونه عقب ماندگی سیاسی نه از نظر تاریخ مبارزاتی در این دو کشور، نه ازنظر دوران و شرایط عینی که در آن قرار داریم قابل توجیه هستند، مگر فرصت طلبی، عوام فریبی و واپس گرائی.

مرجان افتخاری - ژوئن ٢٠١٣


منحنی های ١ و ٢
http://www.newleftproject.org/index.php/site/article_comments/a_short_
history_of_neoliberalism_and_how_we_can_fix_it

برای نئولیبرالیسم برزیل این سایت را مطالعه کنید
http://faculty.washington.edu/acs22/SinklerSite/PolS%20204/Amann_Baer_Neoliberalism_Brazil.pdf