افق روشن
www.ofros.com

کارگران افغان، اسرای طالبان در کابل و تهران


صدیق اسماعیلی                                                                                                                      چهارشنبه ١۹ مهر ۱۴۰۲ - ۱۱ اکتبر ۲۰۲٣

هرات دوباره لرزید و هزاران نفر کشته، زخمی و بی‌خانمان شدند. انگار طبیعت هم همراه با حکومت‌های سرمایه‌داری چیزی جز قهر عریان برای مردمان این سرزمین ندارد.

در ایران، اما تاریخ سرکوب و ستم و استثمار مشدد این کارگران مهاجر، به موازات تاریخ رشد و بالیدن سرمایه‌داری در این جغرافیا قدمت دارد. دهه‌هاست که هر دو رژیم سرمایه‌داری پهلوی و جمهوری اسلامی، شرایط زندگی و کار جهنمی‌ای را برای این بخش جدایی ناپذیر از طبقه‌ی کارگر ایران رقم زده‌اند. مهاجرت افغان‌ها به ایران از دوره‌ی حکومت پهلوی و در پی اعمال اصلاحات ارضی و هم‌زمان با گسترش سرمایه‌داری در ایران آغاز گردید. هزاران کارگر افغان، هم‌زمان با رونق اقتصادی سال‌های اول دهه‌ی پنجاه‌، و نیاز بازارهای کار به نیروی کار ارزان، وارد ایران شدند. رویاى انباشت سرمایه و کسب سودهاى كلان‌، یك عامل رقابت سرمایه‌داران ایران‌‌، و در راس‏ آن‌ها حكومت پهلوى‌، جهت رفع موانع ادارى ورود کارگران افغان به ایران‌ بود. در سال‌هایى كه حکومت پهلوی در کار عبور ایران از «دروازه‌ی بزرگ تمدن» بود، كارگران افغان به سخت‌ترین كارها با نازل‌ترین دست‌مزدها اشتغال داشتند؛ از حداقل امكانات رفاهى و بیمه و بهداشت محروم بودند؛ و آوار كثیف‌ترین تبلیغات حكومت بورژوا- ناسیونالیستی پهلوى را علیه خود تاب می‌آوردند.
امواج گسترده و میلیونی مهاجرت افغان‌ها به ایران، اما در پی ورود نیروهای ارتش شوروی به افغانستان، آغاز زنجیره‌ای از جنگ‌های داخلی و کشاکش‌های خونین دستجات مسلّح اسلامی، و دخالت‌های امپریالیستی در این کشور به وقوع پیوست. چندین میلیون مهاجر افغان طی سی و اندی سال گذشته، تحت شرایط نابسامان اقتصادی، فقر و فلاکت فزاینده، جنگ و در به دری، و کشتار و ناامنی، ترک دیار و مهاجرت را به ماندن در افغانستان ترجیح دادند.

ایران، پس از پاکستان، دومین کشوری بوده که بیش‌ترین تعداد کارگران و مهاجرین افغان را در خود جای داده است. اما این جمعیت گسترده، هم‌چون پیشینیان خود در دوره‌ی حکومت پهلوی، علی‌رغم آن که طی دهه‌های اخیر سهم انکارناپذیری در چرخه‌ی تولیدی و اقتصادی ایران داشته، و به‌رغم کمک‌های مالی‌ای که جمهوری اسلامی از کمیساریای پناهندگی سازمان ملل به ازای هر یک از آن‌ها دریافت کرده، در بی حقوقی آشکار و در معرض انواع تحقیرها و تبعیض‌های اقتصادی و اجتماعی روزگار می‌گذرانند. واقعیت این است، که اگرچه کارگران ایرانی نیز در فقر مطلق و شرایط معیشتی دشواری به سر می‌برند و کمرشان زیر بار فشارهای اقتصادی و سرکوب‌های سیاسی حکومت سرمایه‌داری جمهوری اسلامی خم شده، اما کارگران افغان که همواره شاق‌‌ترین و پست‌‌ترین كارها با نازل‌‌ترین دست‌مزدها را انجام می‌دهند، آوار تبلیغات بورژوا- ناسیونالیستی را بر دوش می‌کشند، و مزورانه مسبّب دزدی و قاچاق و فحشا و سایر مصائب سرمایه‌داری نیز قلمداد می‌گردند، به طور مضاعفی مورد استثمار و بهره‌کشی و ستم قرار داشته و از این جهت وضعیت‌شان تنها به «بردگان مزدی» شبیه است. صف طویل کودکان بی شناسنامه، ازدواج‌های ثبت نشده، نداشتن اوراق هویت و زندگی طولانی مدت غیرقانونی و در معرض اخراج، محرومیت از سوادآموزی و آموزش، محرومیت از امکانات عمومی بهداشت و درمان و بیمه‌های اجتماعی، حذف از شمولیت همان قوانین سرمایه‌سالار کار، ممنوعیت اخذ گواهی‌نامه‌ی رانندگی و تردد با وسائط نقلیه، و اخیرا: ممنوعیت اقامت در بیش از چهارده استان کشور، محرومیت از تحصیلات عالی علی‌رغم قبولی در دانشگاه‌ها به دلیل ممنوعیت اقامت در استان‌های مذکور، ممنوعیت ورود به برخی اماکن عمومی نظیر پارک‌ها و تفریح گاه‌ها، شرایط مخوف و هول‌ناک زیست در به اصطلاح اردوگاه‌های نگه‌داری از پناهندگان غیرقانونی برای اخراج، و نیز آن چه در چند هفته‌ی گذشته لرزه بر تن هر انسانی - که حتا اندک انسانیتی در وجودش باشد- انداخته است: آتش زدن خانه‌های محقر افغان‌ها و انتشار ویدیویی که در آن به وحشیانه‌ترین شکل ممکن یک کارگر افغان را لت و پار می‌کنند و به تبع آن افزایش دهشت‌ناک حملات و فشارها بر آن‌ها در اغلب شهرهای ایران تنها نمونه‌هایی از توحش و جنایت حکومت سرمایه‌داری جمهوری اسلامی در قبال جمعیت چند میلیونی کارگران و مهاجرین افغان در ایران است.

با وصف آن، دولت و سرمایه داران ایرانی در مقاطع مختلف از افغان ها در گردان‌های نظامی برای قرار دادن آن‌ها به مثابه گوشت دم توپ مورد سوء استفاده وسیع قرار داده است. اگر بخشی از این آواره‌ها مانند دیگر انسان‌ها راه فرار به اروپا و دیگر کشور ها را بر گیرند با رفتارهای بسیار خشن و جنایت‌کارانه بخصوص در ترکیه و بعضا در کشور های اروپایی قرار می‌گیرند‌.
در این میان، کارگران و مهاجرین افغان که ضعیف‌ترین و تحت ستم‌ترین بخش طبقه‌ی کارگر در ایران هستند با سبُعیت بیش‌تری مورد تعرّض و توحش قرار می‌گیرند. افزون بر این، حکومت جمهوری اسلامی بار گزاف رقابت سیاسی با دیگر حکومت‌های سرمایه‌داری در منطقه به این منظور، را بر گُرده‌ی ضعیف کارگران و مهاجرین افغان قرار می‌دهد و از آن‌ها به مثابه اهرم فشار و ابزاری برای اعمال زور، کنترل و پیش‌برد مقاصد سیاسی خود در مناسبات دیپلماتیک و سیاسی با حکومت طالبان، و در رقابت با سایر حکومت‌های سرمایه‌داری در منطقه، استفاده می‌کند.

بیش از سه دهه حضور كارگران و مهاجرین افغان در ایران، نه تنها باعث رونق اقتصاد سرمایه‌‌داری شده، كه حربه‌اى در دست سرمایه‌داری براى فشار بیش‌تر به موقعیت كار و سطح معیشت طبقه‌ی کارگر هم بوده است. فقر و اضطرار کارگران و مهاجرین افغان که آن‌ها را - در شرایط حاکمیت سرمایه‌داری هار و وحشی حکومت جمهوری اسلامی و طالبان و فقدان وجود هم‌بستگی طبقاتی کارگران- مجبور به پذیرش‏ كارهاى سخت و طاقت‌فرسا با دست‌مزدهای نازل نموده است، به نوبه‌ی خود هم به كاهش‏ دست‌مزد و تنزل معیشت طبقه‌ی کارگر منجر گشته، و هم به دوئیت و نفاق در صفوف كارگران دامن زده و مانعی بر سر راه هم‌بستگى و مبارزه‌ی متحد طبقه‌ی کارگر علیه ستم و استثمار سرمایه‌داری ایجاد کرده است. کم نیستند کارگرانی، که تحت تاثیر تبلیغات رذیلانه‌ی بورژوا- ناسیونالیستی و کمبود آگاهی طبقاتی، به چشم تحقیر و دشمنی به برادران و خواهران افغان خود می‌نگرند و به جای دفاع از حقوق انسانی آن‌ها، موقعیت فرودست بردگی مشددشان را شاهد می‌شوند و سرکوب و تحقیر و اخراج‌شان را در سکوتی تاییدآمیز نظاره می‌کنند. این سیکل بسته، این شوربختی غیر قابل تصور، سرنوشت كارگران و مهاجرین افغان در ایران را آشكار مى‌كند؛ سرنوشتی که، در دوره‌ی حاضر، می‌رود با نسل کُشی آشکار آن‌ها فرجام یابد.

صدیق اسماعیلی