وقتی که یک خرده بورژوا علیه فعالین
سوسیالیست و مبارز کارگری قد علم می کند
(در پاسخ به بهمن شفیق)
وخامت وضعیت جسمانی محمود صالحی، این فعال جسور و سرشناس جنش طبقه کارگر، باعث نگرانی طیف وسیعی از انسان های شریف و آزادی خواه، کارگران و فعالین کارگری و فعالین چپ و کمونیست شده است.
هم اکنون محمود صالحی به دلیل نارسائی کلیوی، مرتبا خونریزی داخلی دارد. سر درد شدید، تب و لرز و عدم تصفیه کامل خون، سلامتی او را به خطر انداخته است؛ به این اعتبار عمل دیالیز و متعاقبا پیوند کلیه باید سریعا صورت پذیرد. بنا به گفته پزشک معالج، اهدا کننده نباید از خانواده و بستگان گیرنده باشد، اهدا کننده نباید از جنس مخالف باشد و حداقل سنی باید مابین ٢١ تا ٣٨ سال باشد. علاوه بر همه اینها محمود صالحی خود مایل نبود که از کسی کلیه قبول کند اما بعدها بنا به توصیه پزشکان و نیز اصرار خانواده و دوستان، قانع شد که با پیوند کلیه موافقت کند.
در این شرایط، عده زیادی از انسان های شرافتمند که نبضشان با نبض جنبش طبقه کارگر میزند، به انحاء گوناگون همبستگی خود را اعلام کرده و از هیچ کمکی دریغ نکردهاند. ده ها نفر زن و مرد از شهرهای تهران ، بندر عباس ، مشهد ، سنندج ، سقّز ، مهاباد و غیره اعلام کرده اند که حاضرند کلیه خود را به محمود صالحی اهدا کنند. برای نمونه: یک پناهنده سیاسی که شرایط سخت و طاقت فرسای پناهندگی را در یونان تجربه می کند اعلام آمادگی کرده است تا یکی از کلیههای خود را اهدا کند، یکی از کارگران هفت تپه، زمانی که متوجه همخوانی گروه خونی خود با گروه خونی محمود صالحی می شود، اصرار دارد که یکی از کلیههای خود را اهدا کند. یکی از دانشجویان چپ در تهران نیز عمل مشابهی را انجام داده است. فدراسیون مواد غذائی در نامهایی اعتراضی به خامنهایی، جمهوری اسلامی را مسئول وخامت وضعیت جسمانی محمود صالحی می داند. اگر قرار باشد که لیست همدردیها و حمایتهای همه جانبه از محمود صالحی را بیان کنیم حقیقتا چندین صفحه کاغذ نیاز دارد.
در کنار این همبستگی طبقاتی و احساس مسئولیت انسانهای شریف در قبال جان یکی از رهبران برجسته جنبش کارگری، بهمن شفیق هم طی نوشتهایی حمایت خود را اما به نوعی دیگر اعلام کرد. بهمن تاریخ چند دهه مبارزه و مقاومت محمود و دوستانش را شاهد است اما همه اینها را کنار گذاشته و به فرمولبندی دوستان و خانواده محمود که نگران سلامتی همرزمشان هستند، ایراد میگیرد. همهی سوسیالیستها و از جمله خود محمود راجع به فاجعه کلیه فروشی در ایران صحبت و علیه آن تبلیغ کردهاند. دوستان و خانوادهی محمود در شرایطی که محمود در خطر مرگ بوده، طی اطلاعیهایی خطاب به کارگران، زحمتکشان و مردم شریف و انسان دوست، ضمن بغرنج خواندن وضعیت جسمانی محمود صالحی، تقاضا کردهاند که به هر شیوه ممکن، امکان معالجه سریع را برای ایشان مقدور سازند. بر اساس گفتههای این دوستان، مدت زمانی لازم است تا کلیهایی اهدایی با گروه خونی (او/منفي) در بیمارستان (بانک کلیه) یافت شود. همهی چپهائی که این اطلاعیه را چاپ کردهاند متوجه این نکته بوده و لازم ندیدهاند از آن وسیلهئی برای حمله به محمود و کمونیسم بسازند. آنچه برای همهی چپها مطرح است نجات جان محمود از طریق هدیه دادن کلیه بوده است. اما بهمن به شیوهای فرصت طلبانه این موضوع را کش داده و از آن احکامی علیه محمود و همهی کمونیستها و چپها بیرون کشیده است.
در سال ١٣٨٦، آن زمان که محمود صالحی به جرم برگزاری مراسم اول ماه مه و دفاع از ابتدائیترین خواست ها و مطالبات بر حق کارگران، در زندان به سر میبرد و از مداوای موثر محروم بود، پزشک قانونی رژیم اسلامی نسخه ماندن او را در زندان پیچید و بازجوی زندان نیز هر از گاهی محمود صالحی را از ناحیه کلیه زیر ضرب میگرفت تا کلیه او به کلی از کار بیفتد. همان سال چندین نفر داوطلب شدند که کلیه خودشان را به محمود صالحی اهدا کنند. یکی از زندانیان با نام حمید کوثر نیا در اعتراض به وضع نامناسب زندان مدت ده روز به اعتصاب غذای خشک دست زد. اعتصاب حمید درست موقعی بود که محمود صالحی در بیمارستان بستری بود، حمید کوثر نیا پایان اعتصاب خود را منوط بر این کرده بود که او را به بیمارستان انتقال داده تا همانجا یکی از کلیههای خود را به محمود صالحی اهدا کند اما این اقدام با عدم موافقت محمود صالحی روبرو شد و بنا به خواست محمود صالحی، وی نیز به اعتصاب غذای خود پایان داد.
محمود صالحی چندین سال از بهترین دوران زندگیش را به خاطر دفاع از حقوق طبقه کارگر در زندان سپری کرد و همچنان با روحیهایی قابل تحسین و شایسته یک رهبر کارگری به مبارزه علیه سیستم سرمایهداری ادامه داد. دفاع از محمود صالحى دفاع از حرمت و کرامت انسانى بشر است۔ دفاع از محمود، دفاع از زنانى است که علاوه بر وجود يک اپارتايد جنسى حاکم بر ايران براى امرار معاش مجبور به تن فروشی هستند۔ دفاع از محمود دفاع از جوانان طبقه کارگرى است که با وجود چنين حاکمانى که بر درياى نفت حاکم هستند٬ از بى کارى به اعتياد و فحشا کشيده شده اند۔ دفاع از محمود دفاع از زنان و دانشجويانى است که به خاطر ابراز عقيده برابرى طلبانه شان در بند کشيده ميشوند۔ دفاع از محمود دفاع از کودکان و جوانان طبقه ستمديده ايران است که بجاى تحصيل و شکوفاى استعدادهايشان مجبور به کار ميشوند و يا در پارکهاى شهر تهران و اصفهان و تبريز و سنندج و ۔۔ در حسرت يک زندگى انسانى نظاره گرند۔ کارگران و ستمديدگان ايران و مردم شريف و آزاديخواهی که به کمپ حمایت از محمود صالحی پیوستند از این واقعیت اطلاع دارند.
اما امروز به "یُمن" فشار مضاعف بر سر کارگران و فعالین کارگری، طیفی از "رجال سیاسی" از جمله بهمن شفیق که تصور می کنند فضا به نفع آن هاست، نقاب را از چهره خود برداشته و به شیوه دیگری اعلام موضع میکنند. در کنار حمایت های همه جانبه و طبقاتی انسان های شرافتمند از محمود صالحی، حمایت "کارگر دوست" نقابداری که بظاهر دفاع از طبقه کارگر را یدک می کشد، سر برآورده و با پیشداوریهای نادرست خود و القاء سوء ذهنیتی ناسالم، عملا در تلاش دلسوزانه دوستان واقعی کارگران برای تسریع معالجه یک کارگر دردمند، اخلال ایجاد میکند. محمود دردمند و زجر کشیده اینبار نه از جانب پزشک قانونی رژیم اسلامی و نه از جانب ماموران کارفرمایان، بلکه از طرف کسی که سنگ دفاع از طبقه کارگر را به سینه میزند، مورد تهاجم قرار گرفته است.
بهمن شفیق در مطلب خود تحت عنوان " این بدعت چیست؟ - در حاشیه درخواست کمک برای محمود صالحی" عملا در مقابل طیفی از فعالین راستین جنبش طبقه کارگر قد علم کرده است و مینویسد:
" نویسندگان بیانیه قصد کمک رسانی به صالحی و جلوگیری از این ضایعه احتمالی در آینده را دارند. آن ها اما به هیچ وجه متوجه نیستند که خود بیانیه آنان ضایعه ای است برای چپ سوسیالیستی."
بهمن شفیق صراحتا می توانست عدم حمایت خود از محمود صالحی را اعلام کند اما او قبلا راه دفاع از جنبش طبقه کارگر و فعالین این جنبش را انتخاب کرد. نه به عشق که به جبر.
جبر تحرک جنبش طبقه کارگر، این نیروی محرکه جامعه و به همت فعالین این جنبش، که به زعم شفیق ضایعهایی هستند برای "چپ سوسیالیستی". و آنگاه بود که شفیق از خود عبور کرد و به خودزنی افتاد. حال شفیق خود را پیدا کرده است، نه از آن جهت که این سرنوشت محتوم همه راستهایی است که کوتاه زمانی چپروی پیشه میکنند، این فرجام همه کسانی است که در فهم پدیدهها راه سوءتفاهم پیش می گیرند و درک نادرست خود را به سنگواره تبدیل می کنند.
قد علم کردن شفیق علیه فعالین راستین جنبش طبقه کارگر، همه شعاعی از یک حقیقت دردناک دیگر است، اما فعلا توضیح مسئله مد نظر است در صورت لزوم به انگیزه طرح نیز خواهم پرداخت.
صدیق اسماعیلی -٢٧/٠٦/٢٠١٠
_________________________________________________
مطالب منتشره در همین زمینه: