افق روشن
www.ofros.com

،از بوعزیزی تا جورج فلوید

از "بهارعربی" تا خیزش آمریکای مرکزی

کیومرث عزتی                                                                                                         شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۹ - ۴ ژولای ۲۰٢٠

کرونا بمنزله بحرانی تاریخی اجتماعی چیزهایی را بر ما آشکار می سازد:
تا قبل از اشاعه کرونا ویروس (کووید۱۹) ما در حد امکانات خویش رفت و آمد داشتیم و فکر می کردیم هر زمان بخواهیم می توانیم یکدیگر را ملاقات کنیم ولی "قرنطینه" ی طولانی خط بطلانی به این دریافت ما نسبت به دیدارهای دم دستی کشید متوجه شدیم چیزهائی غیرقابل پیش بینی، مناسبات بینا انسانی را به این سادگی مختل می نمایند. در این دوران هرکسی چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدنِ اوضاع جهان دارد متوجه شده است که دولت هائی که روی گُرده مردم و بویژه تهیدستان سوارند بهیچوجه اقدام لازم جهت حفظ سلامتی مردم را نکردند، کمااینکه اگر جنگ بین دولت های سرمایه داری بوقوع می پیوست همه ی کارخانجات را به خدمت سلاح سازی درمی آوردند و به جنگ اختصاص می دادند. اما در ارتباط با کوید۱۹ تنها بصورتی محدود و در برخی کشورها جدی گرفتند و اقدامات ضروری انجام دادند.
در این دوران همه متوجه کمبود امکانات درمانی حتا در کشورهای متروپل و عدم امکانات درمانی در اکثر کشورها شدیم.
در عین حال قرنطینه به انسان ها امکان و فرصتی داد تا بتوانند لااقل بصورت آنلاین همدیگر را بخوبی بشنوند و براین مبنا به بی کفایتی دولت ها و نظام موجود بهتر پی ببرند. دو مسئله را دراین ارتباط باید مورد توجه قرار دهیم؛ یکی خبررسانی ِ رسانه اى که جنایتکاری پلیس آمریکا را براى عموم آشکار كرد و نیز اینکه بحران کرونا هم کمک کرد تا خشنوت پلیسی به سمت خیزش گسترده در امریکا برود، اين امر شاید در حالتی عادی این امر چنین بازتابی نمی یافت.
جامعه بشری و بویژه تهیدستان در این دوران نسبتا" کوتاه تجارب زیادی کسب نموده اند: توخالی بودن نظم موجود را در ارتباط با کرونا بخوبی حسیده و درک کردند. این تجارب شاید هزاران بار رخ نموده باشد، اما قرنطینه امکان شنیدن و دیدن را گسترش داد و زمان برای گفتگو را فراهم نمود.
واقعیت این است که نظم حاکم نیز بخوبی از گسترش تجربه های اجتماعی مطلع می باشد بهمین خاطر وحشت کرده و نیروهای سرکوب اش را برای مقابله با مبارزه و انقلاب آماده کرده است. گذشته از آماده سازی نیروهای سرکوب، نیروهای سازمانگر اجتماعی شان را فعال می کنند جهت جلوگیری از رادیکالیزه شدن جنبش های اعتراضی. اما سئوال این است که چرا ضدانقلاب جهانی می تواند بسرعت سازماندهی نماید ولی نیروهای انقلاب از چنین توانمندی ای برخوردار نیست؟
موضوع غیر قابل انکار اینکه آنها از امکانات لازم برای این مسئله برخوردارند؛ اما ضعف بنیادی نیروی انقلاب در همین ارتباط عدم اندیشیدن به امر سازماندهی خویش در شرایط مناسب است. نیروی انقلاب از «تونس و بوعزیزی»، «ایران و آبان ماه» تا «جورج فلوید و آمریکا» چیزی را بر ما آشکار می سازند: جملگى ِاین خیزش ها بربنیاد هیجان بوجود می آیند، در لحظه میلیونی به خیابان می آیند، بدون هیچگونه آماده سازی پیشین و طرح اندازی حتا نسبت به اعتراض هایشان.
بعبارت دقیق تراین خیزش ها همگی یک واكنشرفتار اجتماعی در مقابل رفتارهای وحشیانه عمال قدرت و سلطه گران است بی هیچ نقشه و برنامه ای، این بمعنای آنست که خشمی فروخورده و نهفته در درون ماها بجوش می آید، گرچه شاید در عده ای وجوهی از فشارهای تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی منجر به جوشش شده باشد و در برخی دیگر وجوهى دیگر. یک پرسش اساسی این است که آیا هریک از ما به دقت آزارهائی را که به خشم فروخورده تبدیل شده اند می شناسیم؟ واقعیت این است که خشمگینی ما از فشارهای زیادی است که آنها دائم به ما وارد آورده اند. ایا اگر این فشارها و اذیت و آزار را بخوبی بشناسیم بازهم «خشم های فروخورده» انفجارهای بی حاصل را بروز می دهند یا اینکه ممکن است كه شناخت ما چاره اندیشی را به مسئله ای اجتماعی نماید؟ آیا ما بعنوان تهیدستانی که مدام تحت فشارو اذیت نظام حاکم هستیم تا چه حد به آزارها می اندیشیم و تا چه حد آنها را تجزیه و تحلیل کرده ایم؟ آیا شناخت همه جانبه ی اذیت و آزاری که روزمره می بینیم بصورت فردی امکان پذیر است و آیا رفتارهای غیر انسانی نظم موجود ما را وارد دیالوگ با همنوعان مان می کند؟ و آیا تا کنون این موضوع ما را بخود مشغول کرده است؟ تأثیر آزارو اذیت و هر فشاری بر ماها متفاوت عمل می کند بویژه بسته این که زن باشیم یا مرد. در زنان و مردان فشارها یکسان فونکسیون پیدا نمی کنند، از این منظر تنها راه شناخت مشکلات روزمره اجتماعی نیازبه دیالوگی گسترده و اجتماعی است. کوشش برای شناخت جزء به جزء رفتارهائی که ما را به درجه انفجار می رسانند یک مسئله ضروری است. زیرا بجای تحمل فشار تا انفجار و حرکت هایی بمنزله ی واکنشرفتارهای لحظه ای بهتر است از طریق اندیشیدن به موقعیت فرودست خویش و شناختن همه ی اجزاء آن، دگرگشتی در حرکت های جمعی بوجود آوریم تا بتوانیم با طرح اندازی جمعی وارد مبارزه علیه نظم شویم. به هر رو تا زمانی که ما بدون طرح و نقشه و برنامه بخیابان می آئیم چنانکه تجربه نشان می دهد به نتیجه ای مثبت و بنفع جامعه نخواهیم رسید. برای «باهم شدن دراز مدت» و رویاروئی با نظم و نسقی که تنها از طریق فشار بر گرده ما می تواند به حیات اش ادامه دهد، قبل از هر چیز نیاز داریم که با کمک هم و بطور روزمره فشارهایی را که به ما منتقل میکنند از طریق گفتگو در باره ی آنها بشناسیم. این شناخت جاری شدن در جریانات است تا رسیدن به ریشه ها و دلایل فشار، و بتبع شناخت برای عمل مشترک است نه حرف زدن در باره ی مشکلات. لب کلام؛ ما بعنوان انسان های تحت فشار، بعنوان میلیون ها در ایران و میلیادها در جهان لازم است خودمان را برای مقابله آماده سزیم، تا زمانیکه مثل مصالح به خیابان می آیم کارستانى انجام نخواهیم داد. این مصالح اگر ساخته شود سرکوبگران را به دنبال سوراخ موش خواهد فرستاد ولی تا وقتی پراکنده و خام به خیابان می آئیم آنها چون نیروئی آماده هستند شکست می خوریم. بریم تا تونس
در تونس «زین العابدین بن علی» بخاطر رویاروئی با فشارهای اجتماعی ِ ناشی از خودسوزی «بوعزیزی» نخست دولت و مجلس را منحل کرد سپس از قدرت کناره گیری کرده، قدرت را به نخست وزیر سپرد اما بالاخره به عربستان گریخت. اين قدرت سیاسی «دولت بن علی» مثل اکثر کشورهای پیرامونی، بطور معمول تحت فشار قدرت های غربی هم هستند (نمونه های دیگر محمدرضا پهلوی، صدام حسین و ...) و ابرقدرت ها حفظ منافع خویش را به جملگی ِدست نشانده هایشان ترجیح می دهند. اما در کشورهای متروپل از آنجا که سیاستمداران و دولت مردان خود بمنزله حافظ منافع نظام فونکسیون دارند، اوضاع بگونه دیگری پیش خواهد رفت و بسادگی نمی تواند به سقوط حاکمیت منجر گردد.
نظام حاکم، گذشته از آماده ساختن نیروی های سرکوبگر بدون شک اقدامات دیگری را هم طرح اندازی خواهد نمود. کمااینکه شاهد شکل گیری جریانات گوناگونی در کشورهای مختلف هستیم که چون قارچ می رویند و سازماندهی اجتماعی می کنند.
واقعیت تاریخی و شرایطی که امروزه زندگی ما را به پیش می برد آشکار می سازد تهیدستان در سراسر کره خاکی منافع مشترکی دارند همچنانکه قتل جورج فلوید بدست پلیس در دوران کرونا و خودسوزی بوعزیزی هر دو محصول نظام موجودند؛ شاید هر یک بصورتی رخ نموده باشند، اما هردوی این وقایع منجر به خیزش اجتماعی گسترده در دو جغرافیای ِمتفاوت شده اند با اینکه رویکردها به لحاظ تاریخی تفاوت های بنیادی دارند چون يكى در کشوری عربی رخ می دهد و ديگرى در آمریکا.
در این ارتباط لازم است تهیدستان و کارگران نیز به سازمانیابی خویش فکر کنند. زیرا همگی متوجه یورش نیروی سرکوب به خیزش های اجتماعی هستیم. میلیاردها انسان معترض در محیط های کار و زندگی لازم است مناسبات خود را فراتراز امکانات مجازی گسترش داده و اشکال نوینی جهت سازمانیابی ایجاد و ایجاب کنند. لازم است دور از چشم سازمان های امنیتی فعالیتی نوین را برای خود بوجود آوریم و برای به هم پیوستنی اندیشیده بر بنیاد منافع مان کوششی تاریخی را سازمان دهیم.

بحران اقتصادی و اجتماعی
کرونا قبل از هرچیز بحران اقتصادی را به سمت بحران اجتماعی برده است، چرا؟
کرونا «بحران اقتصادی» را بگونه ی خاصی بر جامعه جهانی آشکار ساخت بطوری که حاکمیت نظام موجود در رویاروئی با «کووید۱۹» به مردم جهان گفت: ما مسئولیت حفظ سلامتی شما انسان ها را نداریم و بالائی ها خشم تهیدستان را بلافاصله را به چنین پاسخی تشخیص داده و به تبع، در صدد اجراى خشونتهاى لازم برای سرکوب برآمدند، بعنوان مثال در آمریکا و یکسری کشورهای دیگر. اما سردمداران نظام از بحران اجتماعی کرونا نهایت سوء استفاده را نموده، جهت حل بحران ساختاری ِسرمایه داری طرح اندازی های تازه اى را در دست اجرا دارند؛ چنانکه سخن از بیکارسازی چند صدمیلیونی از جانب حاکمان به طرق گوناگون بمنزله ی امری عادی طرح می گردد. واقعیت اینکه این نوع بیکارسازی گسترده هیچ ربطی به ویروس «کووید ۱۹» ندارد. بیکارسازی گسترده ی تهیدستان، نشانه های آینده ای تاریک تر از گذشته را آشکار می سازد. نگاهی بیندازیم به بحران اقتصادی و چگونگی راهکارهای عملی حاکمان سرمایه در این دوران.

اگر از چنین منظری به موضوع نگاه کنیم، صدورسرمایه یا هجوم سرمایه های انحصاری به چین (که از آن بعنوان تغییر مکان سرمایه نام بردیم) سرمایه را در سطح جهانی با بحران نوینی رویاروى کرده است. اما حاکمیت سياسى چین بعنوان ابزار قدرت سرمایه های وارداتی عمل نميكند؛ چنین اوضاعی بیانگر ناهمخوانی منافع نیروی های سلطه گری که تاریخن در جغرافیای اقتصادی پیشین خود قدرت های مورد نیاز را سازمان داده بودند، است. این امر بنوعی گسستی میان قدرتها و نیروهاى سلطه گر ایجاد کرده است. نیروی سلطه گر(سرمایه) در کشورهای خودی، نیروی های سرکوب و دولت های خاص شان را طی دورانی طولانی سازمان داده بودند؛ رفته رفته با جابجائی مکانی یا جغرافیای اقتصادی خویش (سرمایه گذاری گسترده در چین) جهت سود بیشتر از آن قدرت ها گسسته شده اند. اما از آنجا که قادر نیستند دولت چین را به زیر مهمیز خود بکشند با یک پارادکس رویارو هستند. این جابجائی بخاطر کاستن یا حل بحران اقتصادی از جانب سرمایه های انحصاری اتخاذ شده خود به بحران دامن زده است. چین نه تنها از طریق سرمایه متمرکز چینی، که از طریق تولید برای سرمایه های کوچک در سطح جهانی هم به اشکال مختلف به بحران دامن می زند. اما فشار این بحران اقتصادی در هر نقطه ای از جهان زندگی تهیدستان را مورد تجاوز و تهدید قرار می دهد. این است که بحران کرونا به لحاظ روانی چالشی درانسان نسبت به مناسبات اجتماعی موجود ایجاد کرده است که تا قبل از اين دوران قابل پیش بینی نبود. از زاویه ای شاید اگر بحران کرونا نبود کشتن جوانی بنام جرج فلوید به این گونه تأثیر اجتماعی نمی گذاشت.
راه حل سرمایه های انحصاری که نتوانسته اند حاکمیت چین را به چماق خویش تبدیل نمایند، ديجيتال کردن تولید و بیکارسازی گسترده نیروهای انسانی و دامن زدن به فقر و فلاکت بیشتر و عمیق تر توده ها است. چنین طرح اندازی ای را در بحران اجتماعی «کووید۱۹» می خواهند به عمل درآورند. از آنجا که پیامدهای چنین عملی را به لحاظ اقتصادی و اجتماعی بخوبی می دانند لذا انتظار اعتراض های اجتماعی را هم پیش بینی کرده و برای سرکوب نیز نیروهای خود را آماده کرده اند.

اعتراض و خیزش توده ای آمریکا و سرکوب وحشیانه آن بیانگر این امر است. اما در این میان لازم می آید اشاره ای به جنبش اجتماعی «سیاتل» داشته باشیم. اعلام خودمختاری سیاتل با خیزش اخیر آمریکا تفاوتى بنیادی دارد. اگر دومى را خیزش بنامیم اولى یک جنبش اجتماعی ریشه دار است که کنشگران اجتماعی برای آن فعالیتی تاریخی کرده اند. از این رو موضوع بردوامی این جنبش و نتایج قطعی آن در امروز نیست بلکه زمینه های ِچنین پراتیک اجتماعيى با هدف معینی صورت گرفته است که بگونه ای بنیادی نشانگر عاملیت تاریخی - اجتماعی ِانسان است. این امر را در خیزش های اجتماعی شاهد نیستیم. از این منظر هرگونه حرکت اجتماعی که با طرح اندازی و برنامه ریزی ِپیشینی همراه باشد را لازم است از حرکت های لحظه ای جدا کنیم. این جداسازی در حقیقت وظیفه مندی انسان اندیشمند را بر ما آشکار می سازد.

کیومرث عزتی