افق روشن
www.ofros.com

درس‌هایی از مبارزات کارگران مجتمع‌های کشت ‌وصنعت کارون شوشتر و هفت‌تپه


سازمان فدائیان (اقلیت)                                                                                  پنجشنبه ۱٢ بهمن ۱۳۹۱

بیش از یک هفته است که ۵٠٠ کارگر کشت‌وصنعت کارون شوشتر به نمایندگی از ٢٠٠٠ کارگر نی‌بُر این مجتمع به تهران آمده و در برابر مراکز دولتی به‌ویژه دفتر احمدی‌نژاد دست به تجمع می‌زنند. از روز شنبه نیز ٣٠٠ کارگر نی‌بُر مجتمع کشت‌وصنعت هفت‌تپه که از چند روز قبل‌تر دست به اعتصاب زده بودند، به نمایندگی از ٧٠٠ کارگر اعتصابی به تهران آمده و به تجمع کارگران کشت‌وصنعت کارون شوشتر در برابر دفتر احمدی‌نژاد ملحق شدند.
در تمام این روزها مقامات دولتی بی‌توجه به کارگران و خواست‌های‌شان بوده‌اند. یکی از کارگران معترض در گفت‌وگو با خبرگزاری "ایلنا" به این موضوع اشاره کرده و می‌گوید: "سال گذشته در مزارع نیشکر که کار می‌کردیم وقتی به علت سرما تعداد زیادی کلاغ به صورت دسته جمعی مُردند، ده‌ها خبرنگار و عکاس برای دریافت خبر و به تصویر کشیدن مرگ كلاغ‌ها به مزارع نیشکر آمدند. اما در این شش روزی كه در تهران هستیم... كسی به سراغ‌مان نیامد". او از این اتفاق یک نتیجه ساده می‌گیرد که نتیجه‌ی شرکت داشتن در سال‌ها مبارزه برای کسب حقوق خود است. او می‌گوید: "زندگی کلاغ‌های همجوار ما برای خبرنگاران جذاب‌تر از کارگرانی بود که در وضعیت سخت معیشتی به‌سر می‌برند. در طول این چند روزی هم که در تهران هستیم با وجود اینکه همه مسوولان و رسانه‌های دولتی و صداوسیما از اعتراض ما با خبر هستند حتا کوچک‌ترین سختی به خود راه ندادند تا بیایند و از نزدیك مشکلات ما را جویا شوند". او با زبان یک کارگر به خوبی نه تنها نقش رسانه‌های حکومتی را به چالش کشیده و از وابستگی آن‌ها به قدرت پرده برمی‌دارد، بل‌که ماهیت ضد کارگری حکومت اسلامی را نیز عیان و در جلوی چشم مخاطبان قرار می‌دهد. یکی دیگر از کارگران نیز به تهدید کارگران به برخورد قهری با استفاده از قوه قضاییه در صورت بازگشت به خوزستان اشاره دارد، اشاراتی که پرده از ماهیت دستگاه قضایی رژیم و در واقع تمامی دستگاه سرکوب آن برمی‌دارد.
اما کارگران به‌رغم تمامی این بی‌تفاوتی‌ها و به‌رغم تمامی تهدیدها عزم خود را برای ادامه مبارزه جزم کرده‌اند، آن‌ها می‌خواهند این‌بار پیروز میدان باشند. و چه باک از سرما و چه باک از تهدید و بی تفاوتی حکومت، وقتی که نانی برای خوردن وجود ندارد. در ششمین روز اعتراض، کارگری می‌گوید: "ما كه با تحمل سختی شش روز را در تهران گذرانده‌ایم تا زمانی كه جواب قانع كننده‌ای برای همسر و فرزندان‌مان به شهرمان نبریم به تجمع خود ادامه می‌دهیم".
براستی این کارگران که صورت‌های‌شان، که دست‌های‌شان، نشانه‌ی عمری رنج و کار است چه می‌خواهند؟ خواست‌های‌شان چیست؟ چرا دست به اعتصاب می‌زنند و چرا روزها در سرمای سخت زمستان شب‌وروز را در شهری غریب می‌گذرانند تا به خواست‌های‌شان برسند؟
آن‌ها خواستار حل مشکل بیمه‌ی خود هستند که مانع بازنشست شدن کارگران می‌شود. هم اکنون تعدادی از آن‌ها با وجود ٣٠ تا ٣۵ سال کار امکان بازنشست شدن ندارند و سوابق بیمه‌ای آن‌ها در حد ١۵ سال است، یعنی باید ٣٠ تا ٣۵ سال دیگر کار کنند تا سوابق بیمه‌ای‌شان تازه به ٣٠ سال برسد!! سازمان تامین اجتماعی به آن‌ها گفته است که برای کسری بیمه‌ای باید نفری ٧٠ میلیون تومان بپردازید!! آن‌ها به کارگری این را می‌گویند که دستمزد امروزی‌اش کفاف شکم‌های گرسنه‌ی همسر و فرزندان‌اش نیز نیست چه رسد به مسکن، بهداشت ودرمان و پوشاک. آن‌ها باید سال‌ها لباس‌های کهنه‌ی خود را بپوشند، کفش‌های خود را وصله پینه کنند، آن وقت دولت جمهوری اسلامی از آن‌ها می‌خواهد تا ٧٠ میلیون تومان بدهند تا بازنشست شوند!!

شکم سیر ندارد از گرسنه خبری!!
آن‌ها خواستار به‌رسمیت شناخته شدن کارشان به عنوان مشاغل سخت و زیان‌آور هستند. کارگرانی که در فضای باز در تابستان و در گرمای بالای ۵٠ درجه و در زمستان در میان گل ولای باید کار کنند. آیا این درخواست زیادی است؟
آیا این خواست‌ها براستی خواست‌های عجیب و غریبی هستند که کارگران سال‌ها برای بدست آوردن آن‌ها مبارزه می‌کنند اما حکومت اسلامی به‌جای پاسخ‌گویی "خود را به آن راه زده" و "ککش هم نمی‌گزد"؟ آیا این خواست‌ها که برای داشتن یک زندگی انسانی است، برای حق بازنشستگی، برای حق بیمه، حق کار، پرداخت منظم دستمزد و بالاخره داشتن درآمدی که زندگی آن‌ها را تامین کند این قدر در جمهوری اسلامی دست‌نیافتنی‌هستند؟! آن‌هم حکومتی که مدعی راهبری بخشی از جهان امروز است!! آیا این همان پیامی‌ست که جمهوری اسلامی با خود به آن سوی مرزها برده است؟!! یا پول‌های نفت پیام‌برهای او هستند؟!!
کارگران نی‌بُر کشت‌وصنعت کارون شوشتر و مجتمع کشت‌وصنعت هفت‌تپه مانند بسیاری از کارگران ایران و از دل مبارزات خود تاکنون به نتایج بسیاری دست یافته‌اند. آن‌ها به ماهیت دستگاه دولتی و تمامی سازمان‌ها و نهادهایی که حول این حکومت شکل گرفته‌اند، پی برده‌اند. اما جدا از همه‌ی این‌ها، آن‌ها در مبارزات اخیر خود دو نکته مهم را به همه‌ی ما یادآوری کرده‌اند که برای طبقه‌ی کارگر ایران اهمیتی بسیار دارد و شاید به عبارتی مهم‌ترین درس‌های این اعتراضات هستند.
اولین درس تداوم مبارزه است. کارگران نی‌بُر به این نتیجه رسیده‌اند که برای رسیدن به خواست‌های‌شان باید به مبارزه تداوم بدهند. آن‌ها می‌دانند که وعده تنها نیرنگی است که رژیم زمانی که کارگران خسته و ناامید شدند برای متفرق کردن آن‌ها به‌کار می‌گیرد. پس امروز مصممانه اعلام کرده‌اند که حاضر به بازگشت به شهرهای خود با دست‌های خالی نیستند. این همان عزمی است که به نوعی در تداوم اعتراضات بسیاری از کارگران دیگر دیده می‌شود. از جمله کارگران قندوشکر اهواز که روز یکشنبه در جریان تجمع مجدد خود در برابر استانداری اهواز همراه با خانواده‌های‌شان دست به اعتراض زدند، باید بدانند که حق گرفتنی‌ست نه دادنی. کارگران باید و می‌توانند از تمامی ابزار خود از اعتصاب گرفته تا تجمع و تظاهرات برای رسیدن به خواست‌های خود استفاده کنند.
نکته دوم اما از این هم مهم‌تر است و آن ضرورت اتحاد و همدلی طبقاتی است. امروز کارگران نی‌بُر دو مجتمع کشت‌وصنعت دست در دست یکدیگر داده و برای خواست‌هایی مشترک دست به مبارزه زده‌اند. این یک گام مهم و بزرگ است، گامی که باید گامی بزرگ‌تر را به‌همراه آورد و آن ضرورت اتحاد و همدلی در بین نه تنها کارگران یک صنف و یا یک رشته و نه تنها در یک منطقه که اتحاد و همدلی کارگران در سطح کشور است.
کارگران ممکن است خواست‌های خاص خود را در هر کارخانه یا شرکت داشته باشند، اما مساله اصلی این است که خواست‌های اصلی کارگران ایران مشترک است و این خواست‌ها و ضرورت مبارزه برای آن‌هاست که طبقه‌ی کارگر ایران را به همدلی و اتحاد طبقاتی فرا می‌خواند. اتحاد کارگران مجتمع‌های کشت‌وصنعت شوشتر و کشت‌وصنعت هفت‌تپه یک نمونه است، باید این نمونه‌ها را گسترش و وسعت داد.

سازمان فدائیان (اقلیت)