افق روشن
www.ofros.com

اوضاع سیاسی حاضر و نقش طبقۀ کارگر

فرشید شکری                                                                                                    پنجشنبه ۱ بهمن ۱٣٨٨

مقدمتاً باید گفت وارسی همه جانبۀ روندهای سیاسی این مقطع از تاریخ سرنوشت ساز کشور، ارایۀ تحلیلی واقع بینانه، و برخوردی مسئولانه به جنبش حاضر خدمت شایان توجهی به مردم ستمکش ایران در نبردهایشان با رژیم خواهد کرد. در پرتو این تأمل عمیق و درعین حال تدقیق حرکات هر یک از نیروهای اجتماعی نقش آفرین در اوضاع کنونی است که میتوان به راهکارهای مؤثر به هدف پیشروی مبارزات جاری پی برد. بی هیچ انگاره و شکی این متد، منشاء سمت گیرهای بری از خطا در پیکار انقلابی فرودستان کشورعلیه استثمارگران خواهد شد؛ بدین معنا که در مقابل کنش های اندیشیده شده و نقشه مند حاکمین و طبقات بالائی، واکنش های بازدارنده، کاری و ضربه زننده در ذهن تجلی یافته و بلادرنگ جامۀ عمل برتن می کنند.
در این ایام جهانیان نظاره گر یک خیزش شورآفرین در ایران هستند. جهانیان ناظر آنند که میلیونها ستمدیده این سرزمین با شجاعت و رزمندگی بدون واهمه از تهاجم نیروهای سرکوبگر حاکمیت به خیابانها می آیند تا بساط ستمگری یکی از هارترین و جنایتکارترین رژیم های سرمایه داری این عصر را برچینند. درثانی برای جهانیان مسجل شده که حکومتگران در ادارۀ کشور و بازگرداندن موقعیت رژیم به دوره های قبل ناتوان شده اند. اینرا کارشناسان چپ و راست مسایل سیاسی منطقه، و ناظرین داخلی و خارجی در بحث ها و تحلیل های نسبتاً همگن اشان بکرات ابراز داشته اند و اکثراً از حال و روز نامتعادل حاکمیت سخن رانده اند. با درنظر گرفتن چنین وضعیتی جا دارد تا از خود بپرسیم، در این شرایطی که از سوئی شاهد فاصله گرفتن مردم بپاخاسته از "جنبش سبز" و جناح رفرمیست رژیم هستیم و یک عصیان وسیع مردمی [اما فاقد رهبری] علیه کل نظام براه افتاده، و از طرفی هم رژیم علی رغم ازهم پاشیدگی درونی با دستپاچگی در حال تدارک سرکوب وسیعتر توده های ناراضی و براه انداختن کشتار دستگیر شدگان وقایع اخیر است، چه باید کرد تا قوۀ قهریۀ آن نتواند در آینده کاری از پیش ببرد و هزینه های بیشتری را به مردم تحمیل کند؟
حاجتی به گفتن نیست و همگان اطلاع دارند این روزها به همان نسبتی که قیام توده ها علیه کل دم و دستگاه حاکم بالا گرفته، تهدید به سرکوب و قتل عام معترضین نیز افزایش یافته است. از پاسداران کابینۀ دولت دهم گرفته تا معممین مزدور، سران قوۀ قضائیه، فرماندهان بسیج و نیروی انتظامی، و مجلسی های مفتخور آهنگ شدت عمل با مبارزین راه آزادی را زمزمه می کنند. جملگی دارند طرح می ریزند، فتوای محارب بودن مبارزین و مخالفین را صادر می کنند، خط و نشان می کشند و مانند خمینی به عمال و گماشتگان خود دستور می دهند که بگیرند، بزنند و بکشند.
هرچند این ترسانیدن و بیم دادن ها همراه با محاکمۀ دستگیر شدگان به جرم "محارب" و صدور احکام اعدام در بیدادگاههای رژیم خللی در ارادۀ آهنین ستمدیدگان کشور وارد نمی کند و از قرائن موجود پیداست که آنها تا پائین کشیدن خادمین مرتجع سرمایه از اریکۀ قدرت آرام نخواهند نشست، ولیکن پاسخ محکم به این تهدیدها – که مبین هراس حاکمین از مرگ و پایان محتوم عمر حکومت اشان است – و یا قرار گرفتن رژیم در حالتی که قادر نشود نقشه ها و تهدیدهایش را آنچنان عملی کند، بدو واکنش اساسی بستگی دارد: نخست تشدید مبارزات جاری و تعمیق این جدال ها به سراسر کشور، و از این مهمتر دخالت سازمانیافته و متحدانۀ طبقۀ کارگر در اوضاع. با شدت بخشیدن به این پیکارهای دلاورانه و رادیکال و اتخاذ تاکتیک های کارساز، با تداوم دادن به این رزمندگی و حماسه آفرینی در تهران و گسترش آن به همۀ شهرهای کوچک و بزرگ کشور، و با پیوستن متشکل و متحدانۀ کارگران هر دو بخش تولیدی و خدماتی «بویژه صنایع مادر و کلیدی» به اعتراضات مردمی از طریق راه اندازی اعتصاب و تظاهرات و راهپیمائی، کمپین حاکمان جنایت پیشۀ ایران - که در این ماهها به رقص وحشت افتاده اند - از هم میپاشد و موتور سرکوب این جانیان کارائی خود را از دست می دهد و از حرکت بازمی ایستد.
اما پرسش بعدی اینست که در دل اوضاع فعلی، کدام راهبرد این طغیان توده ای شش، هفت ماهه را که درحقیقت گواه بر نفرت عمومی از بانیان وضع موجود، و ادامۀ سی سال مبارزۀ شهروندان تحت ستم ایران برضد استبداد است، به پیروزی می رساند؟ پیش از هر پاسخی بیان این واقعیت ضروری است که وجه تمایز این دوره با دوره های پیش، تولد دوبارۀ رادیکالیسم و انقلابی گری مثل دوران قیام ١٣۵٧ و قبل از آن در ایران است. اگر تا این سال ها کردستان ایران نقش پیشروئی به سبب نفوذ اجتماعی وسیع کمونیست ها و پایگاه گستردۀ طبقاتی گرایش چپ و کمونیستی در جدال علیه رژیم داشته، و اکثر مردمان کارگر و زحمتکش آن دارای روحیات فوق الذکر بوده اند، نیک بختانه اینک بخشهای زیادی از کارگران و زحمتکشان سراسر کشور، زنان، جوانان و دانشجویان از این روحیۀ رادیکال و جنگندگی برخوردار گشته اند. این موقعیت گرانقدر را بایستی حفظ و تقویت کرد، و از آن جهت وارد آوردن ضربات نهائی بر پیکر رژیم استبدادی- سرمایه داری حاکم بهره جست. کارگران کمونیست، فعالین کمونیست جنبش های اجتماعی و احزاب کمونیست پتانسیل آنرا دارند تا کارگران را برای تداخل در اوضاع و بدین ترتیب پیشروی جنبش اعتراضی توده های زجر دیدۀ جامعه سازمان دهند.
حکماً خود این دخالتگری و خود این به میدان آمدن کارگران به دگرگونی در توازن قوا، به تکوین برآیند انقلاب اجتماعی، و سرانجام به رهایی همۀ ستمکشان از شر رژیم ضد بشری بورژوا- اسلامی کمک میرساند. با عدم غیبت و حضور طبقۀ کارگر است که پیشرویهای یکی پس از دیگری ساکنین به جان آمدۀ ایران حادث می گردند. با کشیده شدن مبارزات به مراکز کار و تولید، و توقف چرخ های اقتصادی کشور است که مجاری تنفسی حکومت مسدود شده و برای همیشه روانۀ گورستان تاریخ می شود. بقای جمهوری اسلامی و سپاه پاسدارانش که اکنون یکی از بزرگترین تراست های اقتصادی کشور می باشد، در گرو گردش چرخ های اقتصادی، و تولید و باز تولید سود و سرمایه – به سان سایر رژیم های بورژوائی - است. مادام این شاهرگ حیاتی توسط کارگران قطع نگردد و امورات اقتصادی بورژوازی حاکم مختل نشود، به تحول مورد جستجو در حداقل زمان و با حداقل هزینه دست نخواهیم یافت. بنابراین یگانه راهکار اصولی برای رسیدن به هدف استراتژیک سرنگونی جمهوری اسلامی، پیوستن طبقۀ کارگر به جنبش جاری و ایجاد اختلال در فعالیت مراکز صنعتی و خدماتی است و لاغیر.
وانگهی، چنانچه تلاش پیکارگران کمونیست جنبشهای کارگری، زنان، دانشجوئی، و مبارزین متشکل در احزاب کمونیست به قصد جلب پشتیبانی سازمانیافته و متحدانۀ طبقۀ کارگر از توده های بپاخاسته به نتیجه برسد، این حضور مضاف بر ناکام گذاشتن سیاست تشدید سرکوب معترضین و تسریع امر سرنگونی جمهوری اسلامی، به کسب رهبری کارگران بر جامعه (پیشروی کارگران در کشمکش طبقاتی) خواهد انجامید. به باور اغلب تحلیل گران چپ، ملحق شدن طبقۀ کارگر به جنبش مردمی در این دوره - که پروندۀ قدرت سیاسی در مقابل طبقات اصلی تشکیل دهندۀ جامعه و نمایندگان سیاسی این طبقات مفتوح شده است - شعارهای طبقاتی و مطالبات ریشه ای اکثریت جامعه (نیروهای مولده) را بالا می کشد و باعث قدرت گیری گرایش سوسیالیستی جنبش کارگری می شود که به چشم اندازی فراتر از پاک کردن حاکمیت مستبد فعلی از صفحۀ روزگار می نگرد، دغدغه اش بقدرت رسیدن طبقۀ کارگر است، و به دگرگونی در زیر بنا و تأسیس مناسبات و شیوۀ تولیدی نوین می اندیشد. بدین اعتبار و با درک حساسیت این مرحله از تاریخ کشور، نیروهای یاد شده میباید هرچه سریعتر به امر مهم دخالت دادن کارگران مشغول شوند تا این مبارزات به بسود طبقۀ کارگر و توده های تحت ستم فیصله یابد. در غیر اینصورت احزاب و نیروهای بورژوائی به مقاصدشان در قبل این اوضاع نزدیکتر می گردند.
مطمئناً همه میدانند در این ایام احزاب، سازمانها و جریانات منتسب به گرایش لیبرالی جامعه ( بازماندگان و بقایای جبهه ملی، حزب توده، سازمان اکثریت، نهضت آزادی و طیف دوم خردادی های سکولار شده و رانده از حکومت) که با پشت بستن به قدرت های امپریالیستی غرب خود را آلترناتیو جمهوری اسلامی می انگارند بیش از گذشته در تکاپوی به چنگ آوردن قدرت سیاسی هستند. این جماعت که در دوران ریاست جمهوری خاتمی خزیدن به قدرت را از کانال های قانونی برای خود تعیین کرده بودند، در این مقطع درصدند این برآمد توده ای را به اعتراض علیه تقلبات انتخاباتی و حمایت مردم از کاندیداهای رفرمیست رژیم محدود و ایزوله کنند تا با روی کار آمدن دیگربار اصلاح طلبان و پدید آمدن رفرم و اصلاحاتی در کشور منفذی برای رسیدن به هدف غائی اشان که ایجاد جمهوری لائیک و سکولار است گشوده شود.
گفتنی است، وقتی اعتراضات مردمی به قالب رادیکالتری شیفت کرد و وقتی زنان، مردان و جوانان بپاخاسته در برابر اعمال وحشیانۀ مزدوران رژیم ایستادگی کردند، کلیۀ این نیروها و جریانات ضد انقلاب، از خوف نشانه رفتن پایه های نظام حاکم و به خطر افتادن منافع عمومی بورژوازی ایران، به مذمت مبارزین پرداختند و از آنان خواستند تا از خشونت اجتناب کنند! جریاناتی مثل نهضت آزادی و دوم خردادی ها که در طی این سه دهه در برابر کشتار و قتل عام زندانیان سیاسی سکوت را برگزیدند، اعدام، سنگسار و قطع عضو زندانیان عادی را نادیده گرفتند، به زندانی کردن و شکنجه و شلاق زدن فعالین کارگری هیچ اعتراضی نکردند، از کنار دستگیری فعالین جنبش های زنان و دانشجوئی به آرامی رد شدند، و سی سال فقر و گرسنگی و بیکاری میلیونها نفر را دیدند و دم نزدند، حالا با وقاحت و بی شرمی تمام برای مردم معلم اخلاق شده اند و معترضین را سرزنش می کنند. لابد به عقیدۀ اینان تمام جنایاتی که رژیم تا اینک انجام داده است خشونت نیست، ولی دفاع مشروع مبارزین در مقابل وحشیگری پاسداران، بسیجی ها، گارد ویژه و لباس شخصی ها خشونت است! در طرف دیگر طیف وسیعی از جریانات بورژوائی سرنگونی طلب (سلطنت طلبان، احزاب کرد ناسیونالیست و...) آرام و قرارشان را از کف داده اند و به امید زدن مهر خود بر تحولات پیش رو شب و روز در فعالیت اند. اگرچه آنها در «حرف» ماندن مردم معترض در خیابانها را خواهانند و تقابل آنان را با نیروهای وحشی رژیم تأیید می کنند، لیکن در عین حال از برآیند طبقۀ کارگر و گرایش سوسیالیستی آن نگرانند و برای ممانعت از روی دادن چنین واقعه ای، تمام امکانات مادی و تبلیغی خود را بگار بسته اند.
این تحرکات و سم پراکنی ها از سوی طیف های رنگارنگ اپوزیسیون بورژوائی ایران که در برنامه ها و پلاتفرم های خود به یک نسبت خواستار متحقق شدن مطالبات رفاهی، آزادی بیان و اندیشه، تشکل و تحزب، پلورالیسم و برابری حقوقی زنان با مردان می باشند و جمعیتی از مردم تحت ستم ایران را بدنبال خود روان کرده اند، هشداری جدی برای نیروهای چپ و کمونیست جامعه در این شرایط است. اگر از هم اکنون جهت دخالت کارگران در خیزش جاری جدیت بیشتری بخرج ندهیم، بنا به آنچه گفته شد دوباره نمایندگان سیاسی طبقات فوقانی که حتماً از حمایت های مادی و معنوی دول غربی برخوردار خواهند بود، در فردای تحولات پیشاروی در رأس قدرت قرار می گیرند.
با اینکه روشن کردن عدم صلاحیت این جریانات در رهبری مبارزات آزادیخواهانۀ مردم و رو کردن جوهر اصلی پلاتفرم های آنان ( بیان دوری برنامه هایشان از آن اقدامات اقتصادی ای که آزادی های سیاسی و خواست های رفاهی را در ایران ضمانت می کنند ) مفید است، ولی بایستی افشای ماهیت لیبرالیسم بورژوائی ایران در تقدیس حریم مالکیت خصوصی، و همچنین برملا ساختن سعی آنان در بیرون آوردن سرمایه داری ایران از بحران را با کوشش برای وارد شدن طبقۀ کارگر به کارزار جاری توأم کرد. بدون شک منهای چپ های پوپولیست و رفرمیست آویزان شده به جنبش کارگری و کمونیستی ایران یا دیگر جنبشهای اجتماعی، فعالان و جریانات چپ کارگری که برسر مقاصد استراتژیک طبقاتی اتفاق نظر دارند و هریک از ایشان هم در گفتار و هم در پراتیک، در پی امحای روابط سرمایه دارانۀ تولید از راه سازماندهی انقلاب کارگری، برپایی حکومت کارگری و درهم پیچیدن مقاومت بورژوازی - بدنبال متحقق شدن این اهداف -توسط دولت کارگری اند، بدین امر خطیر توجه دارند و تدارک لازم را برای مداخلۀ کارگران در این جنبش خواهند دید.
مقابله ای همه جانبه و کارا با برخوردهای وحشیانۀ جمهوری اسلامی در هفته ها و ماههای آتی، بزیر کشیدن رژیم، شکست نقشه های کمپ بورژوازی مخالف که همگی اعضای آن برای گرفتن قدرت سیاسی خیز برداشته اند، و در یک کلام جلوگیری از تکرار تاریخ، این دخالتگری را حیاتی کرده است. باشد تا با بمیدان آمدن کارگران در دفاع از مبارزات آزادیخواهانۀ مردم، و شکلگیری انقلاب کارگری، رهائی واقعی توده های فرودست ایران پس از سه دهه ظلمت و تاریکی متحقق شود.

فرشید شکری

١۵/ ٠١/ ٢٠١٠