از اواسط سالهای ۱۹۵۰ میلادی و پس از جنگِ جهانی دوم تقاضا برایِ نیرویِ کارِ انسانی افزایش یافت و بر اساسِ این اصل بینِ سالهایِ ۱۹۵۴ تا ۱۹۷۳ میلادی "موافقت نامه استخدام" از طرفِ آلمان به ترتیب با کشورهای؛ ایتالیا، اسپانیا، یونان، ترکیه، مراکش، پرتقال، تونس، یوگسلاوی و کره جنوبی به امضا و تصویب رسید.
"کارگرانِ غریبه (خارجی) به جایِ سربازانِ جوان"*
این تیترِ روزنامه هامبورگی به نامِ اکو Echo بود که در ۱۰ نوامبر ۱۹۵۴ در مقالهای از طرفِ این روز نامه به چاپ رسید و گزارشِ استخداماتِ آتی تقریبا ۱۰۰تا۲۰۰ هزار کارگرِ مهاجر از ایتالیا را گزارش میداد.
این پیامدی بود که بعد از جنگِ خانمان براندازِ دومِ جهانی و لشکر کشی هیتلرِ فاشیست و یکسال پس از شکل گیری آلمانِ شرقی (DDR) و جدایی غربِ آلمان با شرق آن باید به وقوع می پیوست.
کلمه و یا عبارتِ "کارگرانِ میهمان" برایِ اولین بار در سالِ ۱۹۵۰ به جا و در قبالِ کلمه "کارگرانِ غریبه" موردِ استفاده عمومی قرار گرفت, چرا که کلمه غریبه (Fremd) یاد آورِ زبانِ هیتلر و نازیسم بود و این برایِ چهره جدید و بعد از جنگِ آلمان نمیتوانست شروع خوب و مطلوبی به خصوص به هدفِ پیشرفتِ اقتصادی و بازگشت دوباره به عرصه بازارِ جهانی سرمایه داری و در نتیجه به دست آوردنِ هر چه بیشترِ سود و منفعتِ حاکمین و سرمایه دارانِ این کشور باشد.اما این فقط در ظاهر و برایِ تحریفِ افکار و ذهنِ جوامع در سطح جهانی بود چرا که "کارگرِ میهمان" در بطن خود غریبه و خارجی با رنگِ پوست، چشم، مو و با زبان، فرهنگ، سنت و.. متفاوت و در کلّ و آخر "نژادی" متفاوت بود !
برایِ آلمان ناسیونالیست و ایدئولوژی حاکم بر جامعه این عبارت (کارگرِ میهمان) بهترین شکلِ تبیینِ انتزاعی از کارگر به عنوانِ انسان و در عین حال خالی کردن آن از محتوایِ اصلی خود یعنی "انسان" بود!
کارگر، کارگر است چیزی پستر از جامعه مدنی که در آن زندگی میکند ولی به آن تعلق ندارد، جامعهای با سیستمِ سلسله مراتبی(هیررارشی) و هنوز سخت آغشته به افکار و ذهنِ پوچ و کذایی انسانِ برتر و به شدت نژاد پرستانهِ فرد و جامعه آلمانی بود.
تعدادی از این کارگران از کشورهایِ مجاور و همسایه آلمان(روسیه،لهستان وچکسلواکی) بودند که به علتِ آوارگی و بیخانمانی یعنی عوارضِ جنگی مجبور به ترکِ کشورهایِ خود و مهاجرت به کشورِ آلمان شده بودند. اما این تعداد برایِ باز سازی آلمان کافی نبودند، احتیاجِ مبرم و ضروری به نیرویِ کارِ ارزان برایِ پیشرفتهایِ اقتصادی این کشور در درجه اول و بی برو برگشت در برنامه کارِ حاکمین وقت و دولتِ این کشور قرار گرفته بود. یکی از دلایلِ آن هم وجودِ مفرط و بیش از اندازه نیرویِ کارِ ارزانِ انسانی در سطح جهانی و در آن مقطع تاریخی یعنی پس از جنگِ جهانی بود. در قبالِ ماشین آلاتِ سنگین و گران قیمت، نیروی کارِ مفرط و ارزان با صرفه تر به نظر میآمد! - از طرفِ دیگر ضرورت وجودِ طبقه و قشری که به قولِ آلمانیها موظف به انجامِ کارهایِ کثیف (Drecksarbeit) (کارِ نفرین شده و مشقت بار) به جایِ آلمانیِ برتر بود! برده داری مدرن و محدود به زمان!
با وجودِ تناقض و تضادی که بینِ ایدئولوژی نژاد پرستانه و ناسیونالیستی(ملی گرایانه) حاکم بر جامعه و وارداتِ نیرویِ کار
ارزان اما "خارجی و غریبه"- که مغایر و متضادِ با یکدیگر بودند,- حکومت و دولت با نظم و سیستمِ سرمایه داری آلمان بدونِ توجه به افکارِ جامعه آن زمان (حتی کنونی) به پذیرشِ خریدِ نیرویِ کارِ ارزان پرداخت، همان نیرویِ کاری که در طی و دورانِ جنگ برایِ نازیها امری عادی و بی مزد و اجرت بود و امروز و پس از جنگ مجبور به خرید آن شده بود!
کارگرانِ مهاجر در آلمان از دورانِ قرونِ وسطا وجود داشتند. برایِ مثال در سالِ ۱۸۹۱ نزدیک به ۶۰۰۰ کارگرِ ایتالیایی در کارخانههایِ آجر پزی مونیخ مشغول بودند. با آغازِ جنگِ جهانی اول این روند متوقف شد.
در سالِ ۱۹۳۷ توافقی بینِ امپراتوری آلمان و ایتالیا به تصویب رسید که در آن ۳۵۰ هزار کارگر در بخش صنعت و کشاورزی به علتِ کمبودِ نیرویِ کارِ انسانی در آن دوره و به علتِ آماده سازی سربازانِ انتظامی و جنگی در آلمان موردِ نیازِ ضروری این کشور بود. طیِ ۲ سالِ آخرِ جنگ این کارگران تبدیل به کارگرانِ کارِ اجباری گشتند.
کارگرِ میهمان که چیزی به جز تبیینی از "کارگرِ کار اجباری" در دورانِ حکومتِ نازیها در طیِ جنگ و آلترناتیوی برایِ پر کردنِ جایِ خالی آنها در شکل دیگری نبودند. در این دوران ۷ تا ۱۳ میلیون کارگرِ کار اجباری وجود داشتند که مجبورِ به انجامِ سخترین اعمال و کارها در بدترین و مشکلترین شرایط بودند که شاید از تصور انسانی هم به دور باشند.
این انسانها نه اسیرانِ جنگی و نه کارگرانِ داوطلب بودند بلکه بردگانِ کارِ اجباری در راهِ پیشرفت و توسعه جنگ برایِ آلمانِ نازی بودند. بسیاری از آنها جان خود را در اردوگاه ها، مزارع و کارخانهها از شدت و فشارِ جانفرسایِ کار از دست دادند، گذشته از جنایات و نسل کشیهایِ سیستماتیک در فجیعترین شکلِ ممکن که در آن دوره از طرف حاکمینِ وقت یعنی نازی ها به اجرا در آمدند!
اولین کارگرانِ میهمان در شکلِ رسمی و قانونی پس از جنگ (در سالِ ۱۹۵۴ میلادی) با قطارِ ویژهای که فقط مخصوص حمل و نقلِ این کارگران در رفت و آمد و کار بود- واردِ آلمان (ایستگاهِ قطار در شهرِ کلن deutz ) شدند و از آنجا پس از ثبت نام به دیگر قسمتهایِ آلمان فرستاده و در میانِ کار فرمایان در بخشهایِ مختلف تقسیم و توزیع گشتند.
استخدامِ کارگران میهمان، ابتدا به عنوانِ یک مدلِ موفقیت آمیز از طرفِ کار فرمایان و در معنایِ "کارِ ذخیره سیار" معرفی شد. کارگرانی که مدت زمانِ کوتاهی نیرویِ کار ارزان خود را فروخته و به کشورهایِ خود باز خواهند گشت.
بسیاری از این کارگران، ابتدا فقط به مدتِ یک سال حق اقامت در آلمان را دریافت میکردند و در وحله اول در بخشهایِ کشاورزی، ساخت و ساز، صنعتِ فولاد معدن و در خطِ مونتاژِ کارخانههایِ عظیم صنعتی به عنوانِ کارگرانِ مبتدی و نیمه ماهر به خصوص در بخشهایِ- کارهایِ طاقت فرسا، سنگین و شیفتی شروع به کار کردند. بسیاری از این کارگران به علتِ این کمبود و نبودِ امکاناتِ ایمنی و بهداشتی لازم در محلِ کار، سلامتی و جان خود را از دست دادند.
تن دادن به هر نوع کارِ سنگین و مشقت بار و انجام کارِ اضافی که بالاتر از استانداردهایِ معمولی و در قبالِ دستمزدی ناچیز در برنامه روزانه و شبانه این کارگران قرار داشت. پذیرشِ تمام این سختیها و مشقات جانفرسا به امیدِ آیندهای بهتر و اینکه در مدت زمانِ کوتاه بتوانند به سویِ خانه و خانواده با دستانی پر باز گردند.
اما بر خلاف سیاستهایِ برنامه ریزی شده حکومتی و دولتی تعدادِ کارگرانِ مهاجر و خارجی رو به افزایش بود، در سالِ ۱۹۷۳ بیش از ۱۲ درصد کل کارگرانِ آلمان غربی را، کارگرانِ میهمان تشکیل میدادند.در نوامبر ۱۹۷۳ قراردادِ توقفِ استخدامات به تصویب رسید.برایِ کشورهایی که جزوِ اتحادیه اروپا نبودند مثلِ ترکیه؛ شرایط اجازه کار سختر و محدود تر گشت. همزمان این قرارداد (توقفِ استخدامات) توجیهی برایِ امکانِ جلوگیری از بحرانِ نفت و رکودِ اقتصادی آن دوره بود.
امروز پس ازگذشتِ (بیش از) ۵۰ سال از تاریخِ کارگرانِ میهمان، تنها چیزی که این کارگران را با جامعه آلمان مرتبط میکند، نیرویِ کارِ ارزان آنهاست! علاقه به شناختِ این انسانها که روزی راه خود را به این کشور یافتهاند به ندرت وجود دارد.
این کارگران با دستمزدهایِ بسیار پائین و در شکلِ ساعتی شروع به کار کردند(۱۶-۲۲ ساعت در روز و یا شب) حقوق آنها در ماه- بینِ ۲۰۰ تا ۵۰۰ مارک با توجه به حرفه و ساعتِ کاری که انجام میدادند در نوسان بود اغلب در گروههایِ ۴ تا ۶ نفری مجبور به زندگی کردن در یک اتاق بسیار کوچک با.تختهایِ ۲ طبقه که بیشتر انسان را به یاد زندان مینداختند تا مسکن و یا کانتینهای موقتی که از طرفِ شرکتها و کارخانجات ساخته شده بودند . در خریدِ خورد و خوراک و پوشاک خود هم تا حدِ ممکن صرفه جویی میکردند تا بتوانند پولِ بیشتری برای خانوادههایِ خود بفرستند.
گذشته از تحمل شرایط سخت و مشقت بار زندگی و کار این کارگران از خانواده و خانه خود دور بودند و به جز تحمل درد و رنجِ فیزیکی و کارِ طاقت فرسایِ روزانه- از لحاظِ روحی و روانی هم تحت فشار بودند.
مکانهایِ زندگی آنها دور افتاده و در اطرافِ محلِ کارشان بود,برقراری هر گونه رابطه اجتماعی با مردمِ آلمان یا بسیار مشکل و یا غیرِ ممکن بود و این دلیلِ اصلی به حاشیه کشیده شدنِ آنها از جامعه در کلّ و فشرده شدن آنها به یکدیگر بود.
باور به این که این انسان ها تمامِ عمر خود را در این کشور به سر خواهند برد و یا میبرند و با و در این جامعه حل و ادغام خواهند شد، هنوز هم در شکلِ واقعای و حقیقی وجود ندارد.
فرهنگِ کهنه و ارتجاعیِ ناسیونالیسم، نژاد پرستی و خارجی زدائی در سیاست و جامعه و حاکمینِ این جامعه عمیقتر از انی است که به راحتی و به این زودیها حل و فصل گردد.
افکاری که با سیاست و نظم موجود در جامعه آلمان و جهان ارتباطِ مستقیم و خانوادگی دارد، سیاستهایِ نئولیبرالیستی در جامعه طبقاتی و سیستمِ سرمایه مالی در سطحِ جهانی و دلیلِ اصلی هر نوع نا برابری، سرکوب و استثمارِ انسان از انسان!
"ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺗﻨﻬﺎ زﻣﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ اﻓﺰاﻳﺶ ﻳﺎﺑﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﻴﺮوﯼ ﮐﺎر ﻣﺒﺎدﻟﻪ ﺷﻮد و ﮐﺎر ﻣﺰدﯼ را ﺑﻪ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ وادارد. ﮐﺎر ﻣﺰدﯼ ﺗﺤﮑﻴﻢ ﺑﺨﺸﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ اﻓﺰاﻳﺶ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ، اﻓﺰاﻳﺶ ﭘﺮوﻟﺘﺎرﻳﺎ ، ﻳﻌﻨﯽ ﻃﺒﻘﻪ ﯼ ﮐﺎرﮔﺮ اﺳﺖ." راﺑﻄﻪ ﯼ ﮐﺎر ﻣﺰدﯼ ﺑﺎ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ- ﮐﺎرل ﻣﺎرﮐﺲ
در آینده سعی خواهم کرد به ابعاد دیگری از شرایط زندگی این کارگران مهاجر که در آلمان کارگران مهمان خوانده میشوند بپردازم.
م.فتحی - ۲۰۱۵/۴/۲۷