افق روشن
www.ofros.com

دموکراسی فحشاء کودکان و زندان های خصوصی رؤسای احزاب


فعالین جنبش لغو کار مزدی                                                                                 سه شنبه ١١ آبان ١٣٨٩

دموکراسی در نقطه اوج خود، شکلی از ساختار نظم سیاسی استثمار و بربریت سرمایه داری است. از یونان باستان، ارسطو و اشرافیت برده دار دوره های دور تاریخ صحبت نمی کنیم. از سرمایه و روزگار زندگی بشر در سیطره این نظام حرف می زنیم. این سیره کار هر طبقه اجتماعی در تاریخ است که منافع خود را منافع عامه مردم، اندیشه و فرهنگ و انتظارات خود را زبان حال و فکر و ذکر همه بشر و قدرت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را قدرت کل جامعه و همه آحاد اجتماع بنامد. بورژوازی نیز از روز نخست چنین کرده است و کل ملزومات ارزش افزائی، بازتولید، خودگستری و ماندگاری سرمایه و کل قدرت سیاسی، حکومت، دولت، قانون، مدنیت، حقوق، فرهنگ، اخلاق و همه چیز متناظر یا متضمن این ملزومات را اراده، انتظار و مشیت کل ساکنان جامعه یا جهان اعلام کرده است. دموکراسی عصر سرمایه داری این است، با همه این ها جامعه سرمایه داری در بند بند هستی خود کانون داغ مبارزه طبقاتی و میدان اعتراض، فشار و جنگ توده های کارگر علیه استثمار نیروی کار و علیه تمامی اشکال ستم و بی حقوقی و جنایات این نظام است. کارگران تا آنجا که توانسته اند یا به هر میزان که برای احیاء و اعمال این توان آمادگی داشته اند گلوی سرمایه را فشار داده اند و دموکراسی سرمایه داری را مجبور به تعدیل و دستکاری نموده اند. اگر در نقطه ای از جهان چیزی از حق و حقوق اولیه انسانی در کوله بار این موکراسی یافت شود صرفاً حاصل این فشارها و پیکارهاست. روزگار فعلی ما، اما از سر شوربختی و بدبختی، روزگار غریو جنبش های سرمایه ستیز توده های کارگر نیست، دیری است که مشعل این جنبش ها خاموش است و رفرمیسم راست و نه کمتر از آن چپ، از زمین و آسمان و شش جهت همه جا را تاریکی زار کرده است، هر چراغی را خاموش ساخته است و سیاهی فراگیر را به کام سرمایه در چهاردیوار حاکمیت سرمایه و علیه هر جنب و جوش ضد سرمایه حاکم ساخته است. در چنین سیاهی زاری دموکراسی نیز از ناخن پا تا موی سر دموکراسی راستین شده است. راستین به این معنی که هیچ رد پائی از هیچ اثرگذاری هیچ تعرض کارگری بر پیشانی خود ندارد. دموکراسی خالص سرمایه داری است، الگوی طلائی این دموکراسی را امروز در خیلی جاها به وفور و با فراغ بال می توان رؤیت کرد، در اسرائیل، در اردن هاشمی، هند، پاکستان، فیلیپین، سنگاپور، ارمنستان و هر کجای دیگر دنیا که توحش سرمایه بیداد می کند و فقر و گرسنگی و فحشاء ناشی از استثمار سرمایه داری نفس هر کارگری را به بند آورده است. همه این کشورها از دموکراسی مالامال هستند اما حقیقت این است که هیچ کدام آن ها و هیچ دموکراسی دیگر دنیا به پای دو دموکراسی طراز نوین اهدائی حاصل اجماع سراسری جنگی کل سرمایه جهانی، یعنی عراق و افغانستان نمی رسند. دموکراسی در اینجا فصل الخطاب هر حق و حقوق انسانی است. مقدم بر هر چیز، ظهور هر کدام آن ها به اندازه کل دار و ندار و بهای نیروی کار چندین سال چند صد میلیون کارگر روی کره زمین هزینه برداشته است. دوم اینکه تا روز ظهور، میلیون ها کارگر گرسنه و مفلوک را راهی گورهای دستجمعی پیدا و ناپیدا ساخته است. سوم اینکه حفاظت آن ها از شر خطر مخالفان، جان تمامی ارتش های عظیم دنیا را به لب آورده است. چهارم اینکه با همه این ها، تمام بگومگوهای مؤسسان واقعی آن ها این است که اصلاً ظهور آن ها اشتباه بوده است و نباید تأسیس می شدند. این ها همه فقط دیباچه ظهور و مشکلات حیات این دموکراسی ها هستند. محشر از این به بعد آغاز می شود، باید دید که این دموکراسی های طراز نوین موجد کدامین کشف و کرامات و معجزات سترگ انسانی هستند و زندگی آدمیان را دستخوش کدام تحولات شگرف حقوقی و مدنی و رفاهی ساخته اند. اینجاست که آب « هفت دریا» کفاف تر کردن سرانگشت و شمارش صفحات اوصاف را نمی دهد. اولین ارمغان این دموکراسی در کشور عراق احداث زنجیره بی انتهای زندان های خصوصی است. کلمه خصوصی شاید ابهام انگیز باشد، آن را با انفرادی عوض نگیریم. زندان های خصوصی یعنی اینکه هر دولتمرد عراقی، هر حزب سیاسی عراق، هر فراکسیون کوچک و بزرگ درون هر حزب، هر شخصیت صاحب جلال و معتبر احزاب، هر سرمایه دار سرزمین بین النهرین، هر مراد و پیشوای دینی، هر فرمانده ارتش و پلیس، هر رئیس قبیله و کلان سابق و لاحق، هر امریکائی، هر گردان از شمار گردان های بی شمار دولت سرمایه داری اسلامی ایران، هر جمعیت جیره خوار دولت سعودی، همه و همه برای خود زندان های شخصی و شکنجه گاه های بسیار پرعظمت مجهز به تمامی وسائل مدرن شکنجه دارند. این زندان ها که سلسله طویل و پرشمار آن ها سراسر خاک عراق را سرزمین واقعی آفتاب تابان دموکراسی کرده است مالامال از انسان های داغ لعنت خورده گرسنه، بیکار و مفلوکی هستند که زیر فشار فقر، بدبختی و سیه روزی علیه وضعیت حاضر اعتراض دارند. عده ای از این زندانیان کثیر چند میلیونی هم بخت برگشتگانی هستند که باز هم زیر فشار فقر و بدبختی، طوق مزدوری یکی از همان مالکان سرمایه و صاحبان و شرکای قدرت نظام سرمایه داری را بر گردن خود سنگین ساخته اند و در همین گذر مورد غضب مافیای حزبی و قبیله ای و قومی دیگر قرار گرفته اند. سرمایه داران و دولتمردان سرمایه داری صاحب این زندان ها هر کدام برای خود ارتش و پلیس و ژاندارم و انواع نیروهای سازمان یافته نظامی و انتظامی و امنیتی در اختیار دارند، هر کدام تلاش می کنند تا طول و عرض دستگاه پلیسی و قدرت میلیتاریستی خود را به صورت مدام توسعه دهند. هرکدام با همه قوا می کوشند که سیستم کار اختاپوسی و ابعاد پیچیده مافیائی این دستگاه ها و نیروها را پیچیده تر و اختاپوسی تر سازند.
شاخص عظیم دیگر این دموکراسی در همین عراق، تقسیم زورمندانه و مافیائی کل حاصل استثمار مرگبار چند ده میلیون کارگر گرسنه و دنیای اضافه ارزش های نفتی میان همان سرمایه داران دولتی و غیردولتی بالاست. خوان یغمای استثمار کارگران همه جا در پیش روی کرکسان پهن است و هر کدام به میزان قدرت حزبی و قومی و ابعاد سرسپردگی خود به این یا آن قطب قدرت سرمایه و دولت ذینفوذ سرمایه داری سهم خویش را برداشت می کنند، هر کدام یک برنامه بودجه حزبی و گروهی و قومی برای هزینه های کلان پلیسی، توسعه زندان های شخصی، تقویت نیروهای نظامی و امنیتی و همه چیز خود دارند. یک نکته را فراموش نکینم وجود زندان های شخصی و ارتش و پلیس و سازمان امنیت شخصی مطلقاً متضمن این معنا نیست که همه این آحاد سرمایه داران و دولتمردان نظام بردگی مزدی به اندازه کافی از ارتش و پلیس و قوای امنیتی سراسری سرمایه داری برای پیشبرد اهداف خویش بهره نمی گیرند. بحث فقط بر سر رفع نیازهای خصوصی است و الا همگی عضو طبقه واحد سرمایه دارند و همگی کل دولت سرمایه و همه سازمان های اختاپوسی آن را در اختیار دارند.
سری به افغانستان بزنیم. در اینجا دموکراسی سرزمین واقعی عظیم ترین امپراطوری های سرمایه داری مواد مخدر است. برادر آقای رئیس جمهور و شرکای امریکائی و ایرانی وی صدرنشین این امپراطوری بسیار دموکراتیک تاریخی هستند. سهم سالانه ناقابل این امپراطوری ها از استثمار کل طبقه کارگر جهانی هیچ کمتر از کوه اضافه ارزش های نفتی نصیب دولت سرمایه داری اسلامی ایران در سال نمی باشد. این امپراطوری ها البته که در عصر بیکاری های میلیاردی نظام سرمایه داری، بازار پررونق اشتغال نیروی کار نیز هستند. نفرین شده ترین، ذلیل ترین و گرسنه ترین بخش طبقه کارگر خاورمیانه در زنجیره سراسر گند و خون و مرگ و شرارت و سبعیت سرمایه داران تولید کننده، صادر کننده و تاجر همین مواد مخدر استثمار می شوند، به خون کشیده می شوند، به زندان می افتند و تسلیم جوخه های همه جا برپای اعدام می گردند. دموکراسی آفتاب تابان تولید و صدور مواد مخدر فقط سرمایه داران افغانی را بر عرش اعلای مالکیت و قدرت سرمایه ننشانده است، شبکه بین المللی عظیمی از صاحبان سرمایه، ارتش ها، دولت ها و قوای پلیس نظام بردگی مزدی را هم بسیار تنگاتنگ به هم پیوند زده است و همه آن ها را در استثمار طبقه کارگر جهانی سهم ویژه اعطا کرده است. سپاه پاسداران جمهوری اسلامی، نیروی بسیج این دولت، سرمایه داران دولتمرد، سناتور و ارتشی امریکا، همتایان پاکستانی این ها، صاحب منصبان نظامی ناتو و بسیاری از دولت ها، دولتمردان و صاحبان خصوصی سرمایه در کشورهای همجوار، همه و همه از این خوان استثمار به اندازه کافی متنعم شده و متنعم هستند. دموکراسی افغانی برگ زرین دیگری نیز بر تارک خود و بر تارک سرمایه جهانی و کل نظام سرمایه داری دارد. در اینجا به یمن استقرار این دموکراسی صدها هزار کودک خردسال پسر افغانی به جای نیروی کارشان تن خود را ساعت به ساعت به مافیای تجارت سکس می فروشند. کارگران پدر و مادر و افراد خانواده های کارگری این کودکان نگون بخت، هیچ راهی برای امرار معاش در پیش روی ندارند و تن فروشی این خردسالان تنها طریق ادامه حیات آن هاست. بازار سوء استفاده جنسی از این کودکان چنان گسترده و پر رونق است که حتی تلویزیون های رسمی اروپا نیز پس از تمامی سانسورهای لازم حاضر به پخش صحنه هائی از آن شده اند.
فروش اعضاء و احشاء کودکان به عنوان تنها راه امرار معاش نیر پدیده همه جا رایج هر دو الگوی تابناک دموکراسی سرمایه است. مرگ و میر ناشی از گرسنگی و بی داروئی و بی دکتری، سرطان 5 میلیون کودک عراقی، جنگ قومی و قبیله ای، حمام خون ثانیه به ثانیه انسان ها در هر کوی و برزن و شهر و روستا، تن فروشی زنان زیر مهمیز کشنده بی خوراکی فرزندان، زن کشی و زن آزاری و قتل عام هر حق و حقوق اولیه زنان، کار شاق و کشنده دو شیفتی کودکان در سیاهچال های مرگ سرمایه و در یک کلام هر آنچه که عوارض قهری استثمار و حاکمیت سرمایه داری است همه و همه در ماوراء مرزهای وفور بر پیشانی این دموکراسی آذین بندی شده است.
تا اینجا شرح حال دموکراسی طراز نوین سرمایه و نوع افغانی و عراقی آن را هر چند مختصر بیان کردیم اما هنوز مسائل ویژه تری باقی مانده است. این دموکراسی یک شاخص بسیار اساسی و خصلت نمای دیگر هم دارد. شاخصی که به نوبه خود چند بعدی است و توصیف آن نیازمند وصف اشاره وار همه این ابعاد است. قبل از هر چیز اینکه آراء آزاد یا بسیار آزاد شهروندانش همه و همه بدون هیچ نیاز به اطلاع هیچ شهروندی توسط دولتمردان، احزاب، سکت های درون حزب ها، نظامیان، باندهای قاچاق مواد مخدر، مافیای قدرت سیاسی، رؤسای عشایر، سرکردگان اقوام، سپاه قدس دولت اسلامی، دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی امریکا، محافظان، زندانبانان و مشیر و مشاران صاحبان زندان ها رقم می خورد و بر روی اوراق تعرفه انتخاباتی درج می گردد. این دموکراسی به همین اعتبار هیچ نیازی به اجرای رسم و رسوم رایج دموکراسی آسیب دیده و دستکاری شده کارزارهای پیشین جنبش کارگری دنیا ندارد. سرمایه داران و دولت سرمایه داری می تواند مخارج آن نوع دموکراسی ها را در اینجا به طور کامل صرفه جوئی کند و صرف سودآوری بیش و بیشتر بازار انباشت سرمایه سازد. بعد دیگر این شاخص که اهمیت آن از بعد اولی اصلاً کمتر نیست این است که این دموکراسی واقعاً یک دموکراسی انترناسیونالیستی است!!! در اینجا احزاب و گروه ها و اقوام و باندها و مافیاها و رؤسا و سرکردگان همه این ها پس از آنکه هر کدام سهم خود را از آراء شهروند ندیده شهروندان برداشتند باید به جاهای مختلف دنیا سفر کنند. اول از همه راهی ایران گردند، همگی از رئیس جمهور تا نخست وزیر و لیدرهای محبوب القلوب احزاب پای منبر وعظ ولی فقیه جمهوری اسلامی بنشینند. سلسله مراتب قدرت خود در ساختار نظم دموکراسی را از زبان ایشان و پس از ایشان از زبان رئیس جمهور احمدی نژاد گوش کنند. مسافرت قم که پایان آمد نوبت به امریکا می رسد و پس از امریکا تا جائی که به عراقی ها مربوط است عازم حرمین شریفین و بیت شاهنشاهی عربستان سعودی و در مورد افغانستان عازم کشور همسایه و کاخ ریاست جمهوری پاکستان می شوند. دموکراسی طراز نوین سرمایه جهانی باید از همه این هفت خوان بگذرد و تازه این اول بدبختی است. برای اینکه این دموکراسی واقعاً دموکراسی گردد باید از اتحاد همه سران احزاب و قبایل و باندها و مافیاها و همزمان از پشتوانه اجماع جهانی همه قطب های قدرت سرمایه و همه دولت های یاد شده بهره مند گردد و در همین جاست که نفس همه دموکرات ها، همه جنگ افروزان دموکراسی، همه احزاب دموکراسی خواه، همه رؤسای اقوام یا قبائل شیفته و شیدای دموکراسی بند می آید. سال می گذرد و از این توافق ها خبری نمی شود و نوری مالکی ها همچنان در انتظار حصول توافق برای صعود به عرش اعلای دموکراسی مجبور به بردباری می شوند. آخرین مدل دموکراسی سرمایه داری این است و درست همین مدل است که همه عشاق سینه چاک دموکراسی در ایران هم برای ظهور آن سر و دست می شکنند. خیلی از این ها می گویند که نوع ایرانی آن می تواند مرغوب تر باشد. آن ها یک چیز را اصلاً نمی فهند. دموکراسی واقعی و ناب سرمایه همین است. اگر در همه جا عین این نیست به این خاطر است که روزگاری رعد و برق جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر رنگ از جبین آن برده است. ما در عصر فروماندگی و بی قدرتی این جنبش زندگی می کنیم. عصری که رفرمیسم شوم سندیکالیستی و سندیکائی و همه اشکال رفرمیسم هیچ قدرتی برای طبقه کارگر بین المللی باقی نگذاشته است تا علیه سرمایه اعمال کند. عصر ما عصر جستجوی دموکراسی نیست. در این عصر حصول امکان هر نفس آزاد، هر لقمه نان، هر سطح رفع تبعیض جنسی از زنان، هر مقدار کمتر کار مرگبار کودکان و هر آنچه انسانی و نیاز انسان هاست در گرو اعمال قدرت مستقل شورائی طبقه کارگر علیه سرمایه است. مادام که از قبول این واقعیت و پراتیک آگاه ضد کار مزدی آن فرار می کنیم چاره ای نیست که یا اسیر جمهوری اسلامی ها باشیم و یا به دموکراسی های نوع عراقی و افغانی تن دهیم.

فعالین جنبش لغو کار مزدی

١ نوامبر ٢٠١٠