نظام سرمایه داری تمامی اهرم های ممکن خود، از ایفای نقش دولت ها گرفته تا بازار بورس تا کلیه مکانیسم های متعارف خنثی سازی گرایش نزولی نرخ سود یا پالایش سرمایه و چالش بحران را در وسیع ترین و پیچیده ترین ابعاد ممکن به کار گرفته است تا کل بار بحران فراگیر جهانی سرمایه را هر چه کوبنده تر و سیل آساتر بر خرابه های زندگی چند میلیارد برده مزدی دنیا سرشکن سازد. سرمایه داری به طور مدام این کار را انجام داده است، هر چه تاریخ به جلو شتافته است، هر چه زمینه های اندرونی طغیان بحران ها گسترده تر و سرکش تر شده است، هر چه قدرت تخریب بحران ها بیشتر و دامنه تهاجم آن ها وسیع تر و جهانی تر گردیده است، یورش سرمایه به حداقل معیشتی توده های کارگر هم هارتر، ویرانسازتر و خونبارتر شده است. از شروع طغیان بحران 2008 تا امروز هیچ هفته ای نگذشته است که کوه خشم خدایان سرمایه بر سر آخرین بازمانده های معاش میلیون ها کارگر در این یا آن کشور و در سراسر کره ارض خراب نشده باشد. با این همه هنوز هم منحنی صعودی یورش ها با حداکثر شتاب به اوج می رود و همه چیز با صدای رسا فریاد می زند که تهاجمات سبعانه تر و سهمگین تر سرمایه به سفره بی نان کارگران در راه است. این تهاجمات تا همین امروز، توده های کارگر 5 قاره را تا فرق سر در باتلاق خانه خرابی فرو برده است و شیرازه زندگی چند میلیارد کارگر را به اندازه کافی از هم پاشانده است، با این حال گام به گام با موجی نیرومندتر باز می گردد و اینک طبقه کارگر ایرلند، را هدف قربانی روز خود گرفته است.
ایرلند در طول سال های اخیر یکی از پرتلاطم ترین دوره های پیش ریز سرمایه را از سر گذراند. اقیانوس مواج سرمایه های آزاد در جستجوی یافتن راهی برای استثمار ددمنشانه نیروی کار، از همه سو به حوزه های مساعد انباشت در ایرلند سرازیر شدند. بخش مسکن در وهله نخست و سایر قلمروها در پله های بعدی، آماج پیش ریز سیل آسای سرمایه ها قرار گرفتند. حجم انباشت سرمایه سرطان آسا رشد کرد و توده های کارگر ایرلند با کار خویش رود پرخروش اضافه ارزش ها را به باتلاق آز و سود اندوزی این سرمایه ها سرازیر ساختند. با همه این ها ارقام کهکشانی سرمایه های انباشت شده، به نرخ اضافه ارزش های بالاتر و کوه سودهای رفیع تر نیاز داشتند. سیلاب های عظیم تر اضافه ارزش ها لازم بود تا نرخ سود مطلوب این سرمایه ها را پاسخگو باشد، حواله ای که تناقضات ذاتی و اندرونی سرمایه آن را نکول می کرد. « سد راه گسترش سرمایه خود سرمایه است» نرخ انباشت از نرخ تولید اضافه ارزش ها پیشی می جست، دروازه بحران دق الباب می شد و این در حالی بود که بحران 2008 نقطه نقطه دنیای سرمایه داری را زیر پا می نهاد و زندگی توده های کارگر همه جای جهان را با حداکثر بی رحمی و سبعیت درو می کرد. همه شرائط برای غرق شدن سرمایه اجتماعی ایرلند در اعماق بحران کنار هم ردیف بود. بخش مسکن زودتر از سایر بخش ها طوفانگیر شد. بهای مستغلات بسیار سریع تا میزان 50% سقوط کرد. وام های دریافت شده از بانک ها به بانک باز نگشتند. سیستم بانکی به ورطه اختلال افتاد و در همین جا بود که لشکر جرار سرمایه از سراسر جهان و بیش از همه جا از اردوگاه یورو به حالت آماده باش در آمدند. که چه کنند؟ پاسخ برای همه کارگران دنیا توضیح واضحات است. که کل بار بحران را بر سر و دوش زندگی توده های کارگر خراب کنند. در فاصله سال هائی که گفتیم فقط چند بانک مهم انگلیس رقمی بالغ بر 1500 تا 2000 میلیارد یورو ( 11 تا 15 تریلیون دلار) سرمایه های آزاد خود را در قالب وام به سیستم بانکی ایرلند، برای انباشت در حوزه های مختلف استثمار نیروی کار به این کشور صادر نموده بودند. اینکه اقلام سرمایه های صادر شده سایر ممالک EU یا صندوق جهانی پول و کشورهای موسوم به G7 چه میزان بوده است، اطلاع درستی در دست نداریم. آماده باش ارتش فکری و مالی و ستادهای برنامه ریزی اقتصادی سرمایه در EU و در سطح جهانی از اینجا ناشی می شد. جان سرمایه به طور جدی در خطر بود و برای حفظ آن باید جان میلیون ها کارگر قربانی می گردید. بانک مرکزی EU از همه پیشتازتر وارد میدان شد. در ماه مه امسال، حدود ( 7 ماه پیش) بود که آقای « جان کلود تریچت » (Jean-Claude Trichet) رئیس این بانک با سراسیمگی و دلواپسی زایدالوصفی به دیدار سران اتحادیه اروپا شتافت. او بود که همه رؤسای دولت ها را جمع کرد و در میان دنیائی اخطار و بیدارباش و هشدار با زبان ویژه سرمایه به آنان اعلام کرد که حجم قربانی مورد نیاز سرمایه بسیار بسیار عظیم تر از آن است که سلاخی زندگی توده های کارگر یونان و لتونی و اسپانیا و لهستان و بخش هائی از طبقه کارگر فرانسه و انگلیس و آلمان و جاهای دیگر پاسخگوی آن باشد. Jean-Claude Trichet با همان زبان درونی سرمایه به مخاطبان خود فهماند که بحران همچنان با قدرت تمام در ساختار ارزش افزائی سرمایه می پیچد، یورو کماکان در خطر سقوط قرار دارد، احتمال فروپاشی اتحادیه اروپا زیر فشار موج بحران سرمایه بسیار بالاست و برای گریز از تحمل همه این مخاطرات محتمل جدی باید از طبقه کارگر قربانی گرفت. باید ابعاد قتل عام معیشت توده های کارگر همه اروپا و دنیا را هر چه بی مهارتر وسعت بخشید. رئیس بانک مرکزی اتحادیه اروپا تأ کید کرد که نوع آنچه در مورد یونان اجرا شد باید برای چند کشور دیگر نیز دستور کار شود. EU باید یک بسته آماده 750 میلیارد یوروئی را پشتوانه حی و حاضر اجرای این پروژه ها سازد. رئیس بانک مرکزی EU این حرف ها را هفت ماه پیش بر زبان راند، تا همگان بسیار خوب بدانند که سرمایه های راکد و آزاد بانک ها باید حتماً به سرمایه بارآور مبدل گردند، این سرمایه ها باید در سود حاصل از استثمار طبقه کارگر اروپا و جهان هر چه بیشتر شریک شوند و برای این کار باید استثمار کارگران کشورهای قاره و جهان هر چه موحش تر گردد. این ها حرف های واقعی سرمایه از زبان نماینده بانکی خود در هفت ماه پیش بود و اکنون تمامی سران اتحادیه اروپا هستند که هر کدام مصمم تر از دیگری آستین بالا زده اند تا ادای تکلیف کنند. تا چگونگی قربانی شدن هست و نیست کارگران ایرلند برای چالش بحران سرمایه داری را با اتفاق آراء و وحدت کامل اندیشه برنامه ریزی نمایند.
متعاقب این اخطارها، گفتگوها و چاره اندیشی های سران سرمایه، آقای « اولی رن» (Olli Rehn ) رئیس کمیسیون اقتصادی EU اعلام کرد که سرمایه ای به مبلغ 100 میلیارد کرون سوئد را در شکل وام در اختیار بانک های ایرلند قرار خواهد داد. او به ویژه هشدار داد که دولت ایرلند باید توصیه بانک مرکزی EU برای دریافت وام را بسیار جدی بگیرد، باید اهمیت ثبات سرمایه را عمیقاً درک کند و بالاخره رؤسای دولت های عضو اتحادیه اروپا نیز باید دولت ایرلند را برای قبول وام ها زیر فشار قرار دهند.
همزمان دولت های همه ممالک موسوم به G7 و صندوق بین المللی پول نیز آمادگی خود را برای صدور سرمایه های مشابه اعلام داشته اند. دولت ایرلند و طبقه سرمایه دار این کشور با امتنان خاطر کامل از تصمیم EU استقبال کردند و به نوبه خود با طیب خاطر تعهد دادند که هر چه سریع تر کل این ارقام سرمایه بعلاوه بهره کلان بالای 8% آن ها را از بهای نیروی کار و معیشت موجود طبقه کارگر ایرلند کسر کنند، همه این سرمایه ها و سودهای مطلوب آن ها را از این طریق به صاحبان آن ها باز گردانند، سوای همه این ها سرمایه اجتماعی ایرلند را از ورطه بحران خارج سازند و هزینه چالش بحران و سودآوری حداکثر سرمایه ها را نیز بر دوش توده های کارگر کشور بار کنند. طبقه سرمایه دار و دولت ایرلند تصریح کردند و متعهد شدند که برای حصول حتمی این اهداف، اقدامات وسیع زیر را به مرحله اجراء خواهند گذاشت.
1. 28000 کارگر را بیکار می سازند و کل کار این کارگران را بر دوش همزنجیران باقی مانده شاغل آن ها سرشکن می کنند.
2. غرامت ایام بازنشستگی یا آنچه را که کارگران بازنشسته ایرلندی برای امرار معاش خود دریافت می کنند، به میزان 10% کاهش می دهند. وضعیت خورد و خوراک و دارو و درمان این بخش کارگران را بدتر می نمایند تا در عوض سود سرمایه ها افزایش یابد.
3. میزان کمک های اجتماعی به افراد فاقد هر نوع درآمد نیز 10% تنزل می یابد. بخشی از هزینه مایحتاج اولیه معیشتی اینان نیز به افزایش سود سرمایه ها اختصاص داده می شود.
4. مالیات بر دستمزد کارگران افزایش می یابد و به زبان واقعی تر دستمزد واقعی کارگران دچار کاهش می گردد.
5. بهای برخی از مایحتاج اولیه معیشتی توده های کارگر مانند آب بالا می رود. این نیز بدان معنی است که بهای واقعی نیروی کار کارگران تنزل خواهد یافت.
EU برای سرمایه هائی که به شکل وام در اختیار مراکز مالی و دولت ایرلند قرار داده است 4 برابر وام های مشابه خود به دولت آلمان بهره تعیین نموده است. طبقه کارگر ایرلند باید سنگینی بار این بهره ها را نیز بر حجم سنگین و سهمگین اضافه ارزش هائی که برای سرمایه داران داخلی و قاره و دنیا تولید می کند، اضافه نماید. اما تمامی این ها با تمام مصائبی که برای کارگران به همراه دارند، همه بار بدبختی های طبقه کارگر ایرلند را تشکیل نمی دهند. توسعه تهاجم سرمایه را مرزی نیست. دولت ایرلند هم اکنون و پیش از دریافت این وام ها با کسری بودجه ای به میزان 32% تولید ناخالص داخلی کشور مواجه است. کسری بودجه برای طبقه کارگر معنای روشنی دارد. یعنی اینکه دولت ارقام کهکشانی وام را از مؤسسات مالی داخلی و جهانی سرمایه داری دریافت داشته است و همه آن ها را برای چرخش امور سرمایه اجتماعی، برای سودآوری بیشتر سرمایه ها و برای چالش بحران سرمایه به کار گرفته است و اکنون باید همه این بدهکاری های خود را از بهای نازل نیروی کار توده های کارگر پرداخت کند. حتی بهره های سنگین این وام ها را نیز از بهای نیروی کار کارگران بپردازد.
روزهای آینده زندگی توده های کارگر ایرلند روزهای همه این تسویه حساب های سرمایه با آن هاست. کارگران باید در انتظار موج های پی در پی بیکارسازی ها باشند. باید شاهد سلاخی مدارس و بیمارستان ها و مراکز درمانی خود باشند. باید بخش بیشتری از دستمزد ناچیز خود را به صورت مالیات تسلیم دولت سرمایه نمایند. باید سخت تر کار کنند و بسیار عمیق تر خود را بفرسایند. باید شمشیر فقر، گرسنگی و بی داروئی ناشی از موجودیت سرمایه را از همه سو بر بالای سر خود در چرخش بینند. این ها پیشگوئی نیست. حقایقی بسیار زمخت و واقعی هستند که هم اکنون تار و پود زندگی توده های کارگر در یونان، لتونی، اسپانیا، پرتقال و در همه کشورهای دنیا را می سازند. سرمایه های EU به ایرلند نمی روند تا کار ایجاد کنند!! آن ها شرط ورود خود را بیکارسازی های وسیع، افزایش حداکثر فشار استثمار کارگران، کسب حداکثر سود از حداقل نیروی کار، تنزل هر چه فاحش تر دستمزد توده های کارگر، حمام خون آموزش و بهداشت و هر نوع امکانات اجتماعی کارگران و در یک کلام قربانی ساختن هر چه گسترده تر بردگان مزدی در آستان ماندگارسازی سرمایه قرار می دهند. « بسته های نجات» EU نوشداروی حیات سرمایه است و این نوشداورها در قطره قطره خود خونی است که از محل استثمار توحش بارتر و کشنده تر توده های کارگر تأمین می گردد. شمار کارگران بیکار یونان، لتونی و همه جوامع دیگر دریافت کننده این بسته ها نه فقط در قیاس با روزی قبل از گرفتن آن ها هیچ کمتر نشده است که به صورت بسیار چشمگیری افزایش یافته است. در مورد چگونگی توسعه ابعاد دیگر سلاخی زندگی کارگران در این کشورها به دنبال اجرای این پروژه ها، نیاز به توضیح نیست. فاجعه بسیار مهیب تر و سهمگین تر از آن است که هیچ سرمایه داری با هیچ درجه از سبعیت و دریدگی و بی شرمی قادر به انکار آن باشد. بالاتر گفتیم که زندگی طبقه کارگر ایرلند در روزهای آتی میدان یکه تازی بی مهار سرمایه است. این چیزی است که سرمایه اراده کرده است و در تدارک اجرای آن است اما صد البته که کارگران ایرلند محکوم به تحمل این مصیبت ها نیستند. کارگران نه فقط محکوم به تحمل این وضع نمی باشند که می توانند آن را از بیخ و بن دگرگون سازند. آنان می توانند قدرت طبقاتی خود را در مقابل قدرت سرمایه وارد میدان کنند. می توانند خود را شورائی و ضد سرمایه داری سازمان دهند، می توانند و بسیار خوب هم می توانند که بر بام بلند شوراهای قدرت ضد سرمایه داری خود به سرمایه و به همه سرمایه داران اعلام کنند که هر چه سرمایه است محصول مستقیم استثمار آن هاست و می خواهند به سرمایه بودن آنچه آفریده اند پایان بخشند. می خواهند و آماده اند تا بساط کار مزدوری را در هم پیچند و کار و تولید را بر اساس نیازهای واقعی زندگی انسانی، رفاه، آسایش، تعالی جسمی و فکری و بی نیازی همه نوعی خویش برنامه ریزی کنند. پیداست که برای این کار باید بر سینه تمامی راه حل های رفرمیستی و سرمایه سالار دست رد نهاد. باید از غلطیدن به ورطه سندیکالیسم و گوش دادن به موعظه های سرمایه داران صدرنشین اتحادیه ها دوری جست. خطر ناسیونالیسم را در همه وجوه آن خوب شناخت و راه پیکار طبقاتی و ضد سرمایه داری خود را از هر نوع اپوزیسون نمائی ناسیونالیستی این یا آن بخش بورژوازی جدا ساخت. این کارها مسلماً سخت است. تحقق هدف به طور قطع دشوار است اما تاریخ زندگی بشر تاریخ مبارزه طبقاتی است و مبارزه طبقاتی لکوموتیو امکان پذیر ساختن همه تحولات دشوار و جاروب نمودن تمامی موانع سر راه این تحولات است.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
نوامبر ٢٠١٠