وارونه سازی واقعیت های اجتماعی توسط دولتمردان سرمایه داری را هیچ حدودی نیست. وارونه بافی تبخیرات جبری رابطه تولید اضافه ارزش، ساز و کار مسخ افکار کارگران و ابزار ایجاد بی راهه های گوناگون در پیش پای مبارزه طبقاتی و جنبش ضد سرمایه داری توده های کارگر است. سرمایه داران و دولتمردان سرمایه در هستی اجتماعی خود سرمایه ای هستند که هیأت آدمیزاد به خویش گرفته اند و آن می اندیشند، آن می گویند و آن می کنند که نیاز بازتولید و سودافزائی و ماندگار ماندن سرمایه است. این موضوعی است که در مورد طبقه سرمایه دار و نمایندگان فکری و سیاسی و اقتصادی و حقوقی آن در سراسر دنیا صدق می کند اما مسأله در جهنم سرمایه داری ایران و دولتمردان، سرمایه داران و عمله و اکره سرمایه در این دوزخ، حدیثی دیگر دارد. در اینجا هر مزدور سرمایه همه جهان وارونه بافی و مسخ پردازی سرشتی سرمایه را با دنیای خرافه ها و فروماندگی های عقلی و عقب ماندگی های متحجرانه فکری و تناقض گوئی های چندش بار « استدلالی» نیز به هم می آمیزد و یکجا در ذهن توده های کارگر خرد می کند. به سخن اخیر معاون وزیر کار و امور اجتماعی ایران در گفتگو با روزنامۀ دولتی ایسنا کمی نگاه کنید. او می گوید: « براساس گزارش مرکز آمار نرخ بیکاری تا بهار امسال به ۶, ١۴ درصد رسیده است که نسبت به زمستان سال گذشته افزایشی نیم درصدی داشته است» معاون وزیر کار ادامه می دهد که « علت افزایش بیکاری ها بروز خشکسالی در برخی استان ها و افزایش خروجی دانشگاه ها» است!!!
فراموش نکنیم که در همین چند روز اخیر منابع گوناگون رسمی دولتی در ایران به کرات و هر کجا که مقتضای راست و ریس کردن مباحثات یا مشاجرات درونی طبقاتی شان بوده است از افزایش چند درصدی بیکاری یا جهش سریع نرخ بیکاری صحبت کرده اند و به اخراج های گسترده یک میلیونی کارگران در همین چند هفته آخر اعتراف نموده اند. از این که بگذریم کدام دولتمرد سفاک و جنایتکار سرمایه است که نداند در طول سال گذشته بیش از ٧٠٠٠ مرکز کار و تولید در ایران تعطیل شده است و کل توده های کارگر شاغل در آن ها روانه برهوت بیکاری و گرسنگی شده اند. با همه این ها موضوع اصلی گفتگوی ما در اینجا به هیچ وجه غلط بودن ارقام و آمار نیست. انتشار هر چه دروغ تر و هر چه جعلی تر بودن این نوع آمارها بخشی از دم و بازدم دولت اسلامی سرمایه است. این چیزی است که نیاز به افشاگری ندارد. سخن اصلی در مورد افاضه فروشی ابتذال آمیز بیش از حد عوامفریبانه و دغلکارانه جناب معاون وزیر پیرامون پدیده افزایش بیکاری است. ایشان غرق در بحر عوام فریبی و شیادی و در هیجان شدید برای به هم بافتن توجیهات دروغین چندش بار به کلی فراموش می کند که از بیکاری و افزایش آن در یک جامعه سرمایه داری قرن بیست و یکم حرف می زند. جامعه ای که بیکارانش همه بردگان مزدی سرمایه هستند. در کارخانه ها، کارگاه ها، کشت و صنعت ها، مزارع سرمایه داری، مدرسه ها، بیمارستان ها، حمل و نقل و سایر مراکز کار و تولید سرمایه نیروی کار خود را می فروشند. بیکاری در این جامعه یعنی اینکه نیاز سرمایه به خرید نیروی کار کاهش یافته است. یعنی اینکه صاحب سرمایه به دلائل گوناگون خواستار خرید نیروی کار کارگر نیست. یعنی اینکه می خواهد سرمایه اش را به حوزه سودآورتری منتقل کند و لاجرم در تدارک تعطیل کارگاه فعلی است و کارگرانش را اخراج می کند، یعنی اینکه سرمایه در شرائط کنونی از سودآوری مطلوب برخوردار نیست و صاحب آن دست به کار تغییراتی برای بالا بردن بارآوری کار، کاهش شمار کارگران، بالا بردن نرخ اضافه ارزش ها و حصول سود افزون تر است. یعنی اینکه سرمایه زیر فشار تناقضات ذاتی و اندرونی خود دچار بحران شده است و قادر به استمرار بازتولید خود نمی باشد و به همین دلیل کارگران را فوج فوج، هزار، هزار و گاه بیشتر اخراج می کند.
معاون وزیر کار این ها را خوب می داند، زیرا که سرمایه دار و معاون وزیر کار سرمایه است اما او به همین دلیل و به حکم سرمایه دار بودنش عنصری در تمامی تار و پود شخصیت خود شیاد، دروغ پرداز و اهل مسخ پردازی و خرافه بافی است. او به این کارها نیاز دارد تا از این طریق بر روی ماهیت انسان ستیز سرمایه و نظام بردگی مزدی پرده اندازد. او باز هم به حکم سرمایه دار بودن و نمایندگی فکری سرمایه کل شعور انسانی کارگران را با گستاخی تمام به سخره می گیرد، با همه قوا می کوشد تا این شعور را از توده های کارگر بدزدد و تاراج کند، تلاش می کند تا کارگران را از دنیای موجود، از جهنم سرمایه داری، از دل روابطی که در آن نیروی کار خود را می فروشند و به هولناک ترین شکل استثمار می شوند، از قعر جهنم سرمایه که زیر مهمیز بحران اندرونی خود آن ها را بیکار و گرسنه و محکوم به مرگ ساخته است، آری از دوزخ پلشت و پلید بردگی مزدی یک باره به دنیای قرون وسطی بازگشت دهد و دلیل بیکاری آنان را کاهش نزولات آسمانی اعلام دارد!!! عامل دومی که معاون وزیر کار سرمایه بر آن انگشت نهاده است از عامل اول هم بسی مستهجن تر و خرافی تر است. او با وقاحت می گوید که شمار فارغ التحصیلان دانشگاه ها افزایش یافته است و به همین دلیل بر کثرت بیکاران افزوده شده است. افزایش شمار بیکاران در هر حال و در هر رابطه و هر کجا فقط یک معنی دارد. اینکه نیاز سرمایه به نیروی کار کاهش یافته است. این نیروی کار می تواند فارغ التحصیل این و آن دانشگاه باشد و می تواند امکان ورود به هیچ دانشگاه یا حتی خواندن درس در هیچ دبستانی و دبیرستان را پیدا نکرده باشد. هر چه هست از دل سرمایه و از عمق رابطه انسان ستیز و کارگرکش تولید اضافه ارزش بر می خیزد. معاون وزیر کار هر چه می گوید سوای عوامفریبی و دروغ محض هیچ چیز دیگر نیست.
بیکاری پدیدۀ ذاتی سرمایه است. سرمایه رابطه تولید اضافه ارزش و تولید برای سود و سود و باز هم سود است، سرمایه مدام در تدارک تولید بیشترین سود توسط کمترین میزان نیروی کار، مترصد افزایش هر چه گسترده تر بارآوری کار اجتماعی، بالا بردن نرخ اضافه ارزش و استثمار هر چه موحش تر کارگر است. سرمایه حتی در شرائط رونق، در روزهای دستیابی به وسیع ترین بازارها، در هنگامی که عظیم ترین بخش بازار را با تازیانه های رقابت از دست سرمایه های دیگر خارج می سازد باز هم در تدارک کاهش شمار کارگران از طریق افزایش بارآوری کار است. سرمایه تاریخاً کلیه دستاوردهای علمی و تکنیکی و فکری بشر را برای حصول این منظور، برای کسب بیشترین اضافه ارزش ها، برای جلوگیری از کاهش نرخ سودها به کار گرفته است و هر روز بیشتر به کار می گیرد. سرمایه مدام نیاز خود به نیروی کار را کاهش می دهد. این سرشت سرمایه است. در این میان موضوع دیگری را هم نباید فراموش کرد. سرمایه مدام و به صورت مستمر با توسعه دامنه انباشت خود، با گشایش حوزه های جدید پیش ریز، نیاز به نیروی کار جدید را نیز پدید می آورد، اما آنچه مهم است این است که نظام سرمایه داری در تمامی طول تاریخ خود مگر در برخی دوره های استثنائی و نادر همواره و مستمر شاهد وجود بیشترین بیکاران بوده است. سرمایه داری به این بیکاران بسیار نیاز دارد. وسعت هر چه بیشتر ارتش بیکاران برای سرمایه یک مانده مهم آسمانی هم هست. وجود این ارتش مستمسک بسیار نیرومندی برای فشار هر چه سهمگین تر بر همزنجیران شاغل آن ها، برای کاهش هر چه موحش تر بهای نیروی کار در جامعه و برای افزایش هر چه هولناک تر نرخ اضافه ارزش ها و بالا بردن سود سرمایه است. به زبان سراسر شرارت و وقاحت و مالامال از توحش و درندگی سرمایه داران نگاه کنید. همگی در مقابل هر اعتراض هر کارگر به سطح نازل دستمزد و دنیای گرسنگی و سیه روزی خویش، فوراً عربده می کشند که اگر کار کردن با این دستمزدها را نمی خواهید فوری بروید زیرا میلیون ها بیکار آماده اند تا با دستمزد کمتر جای شما را اشغال کنند. آری سرمایه چنین است و منطق سرمایه داران اینگونه سفاکانه و جنایتکارانه است. تازه این ها همه مربوط به دوره های رونق و شرائط عادی ارزش افزائی سرمایه است. بحث بحران ها جای ویژه خود را دارد. بحران امر محتوم و ذاتی و غیرقابل گریز سرمایه است. درجه حدت و شدت بحران ها با هم فرق دارد اما تاریخ سرمایه داری تاریخ هر چه حادتر شدن و هر چه سرکوبگرتر شدن بحران هاست. با وقوع بحران موج بیکارسازی ها دچار وحشیانه ترین طغیان ها می گردد. کارگران هزار، هزار، میلیون، میلیون و در عصر ما ده ها و ده ها میلیون از محل کار خود اخراج می گردند. سرمایه با همه قوا می کوشد تا تمامی بار بحران را بر سینه معیشت کارگران سرشکن سازد، توده های وسیع کارگر را به کام مرگ می سپارد تا خود از شر بحران رها شود و از غرقاب بحران پا بیرون بگذارد. آنچه در شرائط روز دنیا و به طور اخص ایران جریان دارد این است. ریشه بیکارسازی ها، بیکاری ها و افزایش لحظه به لحظه بیکاری در این جا قرار دارد. پیش کشیدن بحث « خشکسالی» و « افزایش خروجی دانشگاه ها» مسخره ترین و مبتذل ترین خرافه ای است که می تواند از مغز مسموم و منجمد و متحجر و مصروع یک نماینده عقب مانده سرمایه تراوش گردد. سرمایه داری ایران زیر شلاق بحران حاد اقتصادی در حال خفگی است و امواج پیاپی تحریم های دنیای غرب نیز فشار این شلاق ها را تشدید و تشدید کرده است. سرمایه داران کل این فشار را با شقاوت و سبعیت هر چه تمام تر بر سفره خالی و زندگی فرسوده و مستهلک شده توده های کارگر سرشکن می کنند و هر روز بیش از روز پیش به این جنایت و سبعیت دست می یازند. در دل چنین وضعی هر بخش از طبقه سرمایه دار و هر جناح غالب یا مغضوب حکومتی سرمایه برای غلبه بر موج نارضائی و اعتراض کارگران و برای جلوگیری از سرکشی قهر و خشم و موج پیکار ضد سرمایه داری آن ها به هر شکل سرکوب از جمله سرکوب فکری و شستشوی مغزی آنان دست می زنند. یکی تمامی بیکارسازی ها را به تحریم اقتصادی رجوع می دهد، دیگری سیاست های غلط جناح رقیب را به عنوان عامل اصلی افزایش بیکاری ها جار می زند. سومی از بی توجهی به انباشت صنعتی و گشاده دستی در کار تجارت سخن می راند و در یک کلام همه آن ها همه چیز می گویند، هر ترهاتی را به هم می بافند تا فقط عامل واقعی بیکاری را از انظار پنهان دارند، تا فکر و ذهن کارگران را از توجه به این عامل واقعی بنیادی منحرف سازند. ریشه بیکاری در عمق وجود رابطه سرمایه قرار دارد. برای کاهش بیکاری، برای جلوگیری از اخراج ها و برای هر میزان حفظ اشتغال فقط و فقط یک راه وجود دارد. باید با سرمایه مبارزه کرد. باید متحد و متشکل شد، باید ضد سرمایه داری مبارزه کرد و ضد کار مزدی متشکل گردید. باید ضد سرمایه داری و شورائی و سراسری متشکل شد. باید قدرت وسیع و سرنوشت ساز شورائی طبقه خود را علیه سرمایه به صف کنیم و سازمان دهیم. باید این قدرت را علیه سرمایه و نظام سرمایه داری و سرمایه داران و دولت سرمایه داری اعمال کنیم. این تنها راه است. این راهی است که کاملاً رفتنی است هر چند بسیار سخت است و هزینه فراوان دارد اما همه راه های دیگر یکراست به قبرستانند و نهایت آنها کفن و دفن شدن در گورستان گرسنگی، فقر، ذلت و حقارت سرمایه است.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
اوت ٢٠١٠