افق روشن
www.ofros.com

سرمایه، خاورمیانه، اسرائیل پر هزینه و بدیل ترکیه


فعالین جنبش لغو کار مزدی                                                                            یکشنبه ٢٧ شهریورماه ١٣٩٠

انفجار موج نارضائی ها در شمال افریقا و خاور میانه، تا لحظه حاضر هیچ بهبودی در هیچ کجای شرائط کار و معیشت دهها میلیون کارگر معترض کشورها پدید نیاورده است. وضعیت زندگی و کار و استثمار توده های کارگر همه جا از پیش هم وخیم تر گشته است. این حقیقت عریانی است که اگر چه امپراطوری رسانه ای توهم باف دنیای سرمایه داری با همه تلاش بر آن پرده می کشد، اما هر روز از زبان این یا آن اعتراض سرکوب شده کارگری حتی در همین رسانه ها، به بیرون درز می کند. مادام که جنبش کارگری جهانی با سر سرمایه و با چشم این یا آن اپوزیسون بورژوازی راه بهبود زندگی خود را می کاود نتیجه طغیانها، شورش ها، انقلاب ها و سرنگون سازی ها جز این نمی تواند باشد. طغیان ها باید روی دهند و توده های کارگر باید حتماً دست به شورش زنند. معنی حرف بالا قطعاً تعویق اندازی شورش ها نیست. تأکید بر ضرورت افق داری، آگاهی و سازمانیابی ضد سرمایه داری آنهاست. شورش ها خود باید بستر بالنده تدارک این ملزومات قرار گیرند. در غیاب این جهتگیری شکست خوردن ها قطعی است. واقعیتی زمخت که بند بند تاریخ مبارزه طبقاتی عصر حاضر حدیث زنده و حافظه مالامال از شواهد آن است. سرنوشت شورش های کارگری جنوب مدیترانه و شرق میانه تا زمال حال چنین است اما خیزش ها با همه موانع اساسی سر راه باز هم معادلات قدرت بورژوازی در منطقه را به طور چشمگیری زیر فشار قرار داده است. از جا به جائی قدرت سیاسی سرمایه در چند کشور و چشم انداز افول حاکمیت جناح مسلط بورژوازی در برخی ممالک دیگر که بگذریم، موقعیت دولت اسرائیل به شکل بی سابقه ای دچار اختلال و آسیب شده است. حقیقت این است که این دولت در طول ٦٠ سال موجودیت خود هیچ گاه تا این سطح دست به عصا و اسیر ضعف و انزواء نبوده است. برای دیدن این وضعیت نیاز به رفتن هیچ راه درازی نیست. کافی است چندتا از رویدادهای روز را نگاه کنیم. دولتی که تا یک سال پیش هر اخم مخالف هر قدرت را در هر نقطه دنیا به تیر می زد، اینک در مقابل تعرضات بی محابا و تهدیدهای پرآزار، تنها راه چاره خود را سکوت می بیند. یورش خشمگینانه هزاران انسان عاصی مصری به ساختمان سفارت اسرائیل در قاهره، به آتش کشیدن این ساختمان، فرار ذلیلانه ٨٠ نفر از کارکنان سفارت، خودداری عجزآمیز دولت مصر از قلع و قمع و برپائی چوبه دار برای شورشیان، روی دادن این اتفاقات در کشوری که تا امروز متحد سر به راه اسرائیل و همدست همه جنایاتش علیه سکنه کارگر و آواره فلسطین است و بالاخره سکوت مالامال از اجبار و ضعف دولت اسرائیل در مقابل این رویدادها یکی از بارزترین نشانه های فروریزی توان و موقعیت متزلزل بورژوازی اسرائیل در شرائط کنونی است.
نشانه دومی که کمتر از علامت بالا گویا نیست، سکوت حاکمان روز اسرائیل در مقابل خط و نشان کشیدن ها، توپ و تشرها و قدرت نمائی های دولت اردوغان و بورژوازی ترکیه است. اردوغان که از دیرباز تا حال شریک راه و یار غار دولت های مختلف اسرائیل، هم پیمان نظامی آن ها و متحد استراتژیک منطقه ای نتان یاهو و حزب وی بوده است اینک روابط سیاسی دو کشور را تا نازل ترین سطح تنزل داده است. تا مرز اخراج سفیر اسرائیل پیش رفته است، بر استمرار کمک به سازمان های فلسطینی اصرار ورزیده است و از همه این ها مهم تر تهدید نموده است که در روزهای آتی کشتی های حامل کمک به غزه را با ناوهای جنگی پشتیابی خواهد کرد. دولت نتان یاهو این رجز خوانی ها و تهدیدها را گوش داده است اما لام تا کاف زبان در کام فرو برده است و دادن هیچ پاسخی را صلاح وضعیت روز خود ندیده است. نشانه های بیشتری نیز وجود دارد. شمار کثیر دولت ها حتی رژیم هائی که تاریخاً و سنتاً در زنجیره امر و نهی میدانداری امپریالیستی بورژوازی امریکا بوده اند، آمادگی خود را برای قبول عضویت فلسطین در نهاد موسوم به سازمان ملل اعلام داشته اند. طرح تهیه شده از سوی آن ها در همین هفته آتی در مجمع عمومی سازمان مذکور به بحث گذاشته می شود، واکنش دولت اسرائیل به این طرح و مذاکرات پیش رو، از نوع محافظه کارانه ترین و جبونانه ترین واکنش تا کنونی این دولت بوده است. هیچ توپ پری توسط دولتمردان اسرائیل شلیک نشده است و با اینکه احتمال وتوی پیشنهاد از جانب کاخ سفید قطعی است اما چه جای شک که این وتوی حتمی و مفروض، چه برای نتان یاهو و چه برای دولت اوباما از نوع پرهزینه ترین وتوها است. این وتو مشکل اسرائیل را حل نمی کند، در حالی که موج نفرت و قهر توده های کارگر و ستمکش خاورمیانه و جاهای دیگر دنیا را سخت دامن خواهد زد. این حوادث و بسیاری از مؤلفه های موجود دیگر، همگی بانگ می زنند که بورژوازی اسرائیل در موقعیت دیروز خود نیست. طوفان اعتراض توده های کارگر و فرودست شمال افریقا و خاورمیانه اگر هیچ گرهی از کوه معضلات زندگی آن ها را نگشوده است اما پایه های قدرت بورژوازی منطقه را کم یا بیش زیر ضربه قرار داده است و فشار ضربات خود را بر دولت اسرائیل و موقعیت قطبهای قدرت حامی آن نیز وارد ساخته است.
چرا انفجارها دامن اسرائیل را گرفته است، پاسخ تا حدودی ساده است. هر فشار علیه هر کدام دولت های منطقه فشاری است که مگر در موارد استثنائی، بر همه آن ها وارد می گردد. بحث فقط بر سر این نیست که پیش تاختن توده های معترض هر کشور، تا مرز جا به جائی قدرت دولتی روز بورژوازی، فروغ امیدواری بیشتر به سرنگونی رژیم های دیگر را در ذهن کارگران و فرودستان ساطع می سازد. این قطعاً نکته ای مهم و تعیین کننده است اما مسائل دیگری هم وجود دارند که اهمیت تأثیر آن ها در همین گذر کم نیست. سقوط مبارک در مصر برای دولت اسرائیل از چند لحاظ ضربه ای کارا بود. مبارک فقط نقش یک متحد استراتژیک منطقه ای و مؤید تمامی سبعیت های دولتمردان اسرائیل علیه فلسطینی ها را ایفاء نمی کرد. بلکه سد محکمی بر سر مجاری اعتراض و جنگ دهها میلیون انسان معترض مصری علیه جنایات رژیم جنگ افروز اسرائیل نیز بود. همه دولت ها در همه کشورهای عربی چنین نقشی داشته و دارند و سقوط هر کدام آن ها دریچه ای است که بر روی اعتراض بیشتر توده های منطقه علیه حاکمان روز اسرائیل باز می گردد. اینکه این دولت ها در صف مخالف اسرائیل یا متحدش باشند فرق بسیار زیادی نمی کند. سرنگونی احتمالی بشار اسد به همان اندازه موقعیت دولت اسرائیل را تضعیف می کند که سقوط رژیم مبارک این کار را کرده است.
معضل اسرائیل اما در همین حد، در جا به جائی دولت های منطقه و باز شدن دریچه اعتراض توده های کارگر ممالک مختلف علیه جنایات این دولت خلاصه نمی شود. آنچه روی داده و روی می دهد تنزل تعیین کننده نقش اسرائیل به عنوان ستاد قدرت قطب مسلط سرمایه جهانی در آرایش قوای روز نظام سرمایه داری را به دنبال دارد. این حادثه ای است که 20 سال پیش به دنبال فروپاشی اردوگاه شوروی و پایان جنگ سرد احتمال وقوع آن مطرح شد اما ظهور بلافاصله قطب بندی های جدید و پیدایش پاره ای معادلات تازه انجام آن را به تعویق انداخت. حوادث جدید خاورمیانه و نظام سرمایه داری یک بار دیگر رخساره های این احتمال را از آرشیو به روی میز می کشد. برای درک دلیل موضوع قبل از هر چیز باید فلسفه بنای دولت اسرائیل و اعتبار نامه حضور آن در جغرافیای سیاسی دنیای موجود را دقت کرد، اسرائیل به وجود آمد تا ستاد حضور سرکش بورژوازی امپریالیستی غرب در حساس ترین مناطق ژئوپلتیکی جهان و پایگاه مهم یکه تازی سرمایه داری امریکا و متحدانش در عرصه بین المللی باشد.
جنگ امپریالیستی دوم پنج قاره گیتی را میان قطب های عظیم قدرت سرمایه تقسیم کرد و شرائطی را در اختیار فاتحان قرار داد تا برای توسعه بی مهار سهم خویش از استثمار طبقه کارگر بین المللی به هر اقدامی دست زنند، برای دفاع از حریم سودها تمامی قلاع نظامی و تدارکات سیاسی لازم را بر پا دارند، برای آتش کشیدن هر نطفه تهدید اضافه ارزش ها هر تغییری در نقشه روز دنیا را برنامه ریزی کنند. تأسیس اسرائیل تجلی درخواست واقعی یا موضوع مبارزه هیچ جمعیتی از سکنه کارگر و فرودست و زیر فشار ستم دنیای روز نبود، بالعکس این کار انجام می شد تا حضور بلاواسطه بورژوازی امریکا در این نقطه دنیا تضمین گردد، تا همه ممالک این دیار خود را همسایه دیوار به دیوار نیرومندترین قطب قدرت سرمایه احساس کنند و مقید و مجبور به رعایت کلیه موازین و مقررات و دستورالعمل های این همسایه زورمند جنگ افروز باشند، تا هر نوع امتناع از پذیرش آنچه کاخ سفید و متحدان بورژوازی امریکا تجویز می کند بیان آشکار تعلق به طیف دیگر سرمایه جهانی و مستحق چالش های رقابتی میان قطب ها باشد. تا با کمک همه این ساز و کارها، ستادآفرینی ها و صف بندی ها تمامی شرائط لازم، برای تشدید هر چه بی مهارتر استثمار کارگران دنیا و خفه کردن هر صدای اعتراض بردگان مزدی سرمایه در هر گوشه کره ارض به تمام و کمال فراهم گردد. اسرائیل در راستای پیشبرد این هدف ها تأسیس شد و کاملاً پیداست که هر چه قطب های قدرت سرمایه جهانی برای بردن سهم افزون تر از اضافه ارزش های تولید شده توسط طبقه کارگر بین المللی، خصمانه تر و تسلیحاتی تر با هم حرف زنند، نیاز به اسرائیل و اسرائیل ها هم بیشتر خواهد بود. عکس قضیه نیز صادق است. هر چه جنگ و ستیزهای سبعانه میان قطب های قدرت سرمایه و دولت های سرمایه داری تعدیل و همزیستی و هم پیمانی آنها با هدف سرکوب متحد و سراسری مبارزات توده های کارگر بالفعل تر شود نیاز به رژیم هائی از نوع اسرائیل هم متعادل تر و خفیف تر خواهد گردید. رویدادی که از دوره پایان جنگ سرد تا حال کم و بیش شاهد وقوع آن هستیم. جا به جا شدن قدرت سیاسی سرمایه در مصر، تونس، لیبی و چشم انداز تحقق حوادث مشابه در سوریه، یمن و شاید بحرین حتی از این لحاظ نیز به موقعیت ویژه دولت اسرائیل برای امپریالیست های غربی لطمه می زند. این امر شاید متناقض به نظر رسد اما واقعیت دارد. موج شورش های گسترده توده ای در خاورمیانه و شمال افریقا، بساط زیادت طلبی و باج خواهی دولت اسلامی سرمایه داری ایران در منطقه را سخت بر هم ریخته است. رژیمی که به ویژه در طول چند سال اخیر مستمراً از قدرت های غربی امتیاز می گرفت اینک تا سطح فرسوده ترین و منزوی ترین دولت خاورمیانه تنزل پیدا کرده است و زیر فشار همین حالت فرسوده آماج باج خواهی تمامی قطب های قدرت و کشورهای همجوار یا غیرهمجوار قرار گرفته است. این امر یعنی تزلزل موقعیت جمهوری اسلامی، احتمال سقوط دولت اسد و زنجیره ممتدی از حوادث پیوسته آن مانند افول فاحش موقعیت حزب الله و نیروهای طیف مخالف قدرت های غربی، به نوبه خود روند تنزل نقش اسرائیل در محاسبات استراتژیک بورژوازی امریکا و شرکای اروپائی آن را شتاب می بخشد.
دولت اسرائیل به همه این دلائل اعتبار سابق خود را برای امپریالیست های غربی دارا نیست. هر روز که می گذرد تاریخ موضوعیت و مصرف ویژه آن کهنه تر می شود. سوای همه این ها دلیل مهم دیگری هم برای کاهش روزافزون جواز اعتبار اسرائیل وجود دارد. بحران سرمایه داری و درجه توفندگی و سرکوبگری آن تا آنجا پیش رفته است که بورژوازی خود را به کاهش حتی الامکان بسیاری هزینه های قابل اجتناب مجبور می بیند و در آینده بیشتر مجبور خواهد دید. تا امروز تنها ساز و کار سرمایه برای چالش بحران ها سازماندهی سفاکانه ترین شبیخون ها علیه زندگی سلاخی شده توده های کارگر بوده است. این وضع قطعاً در ابعادی سهمگین تر ادامه خواهد یافت اما بورژوازی هیچ چاره ای ندارد که به تعدیل بسیاری هزینه های دیگر خود نیز روی کند. اسرائیل از این لحاظ هم قادر به ضمانت مکان تا کنونی خویش در محاسبات امریکا نیست. به نظر می رسد که هزینه های حفظ و کاربردش بیش از ضرورتی است که بر ان مترتب باشد. این امر به نوبه خود بارآورد مهم دیگری دارد. سرمایه داری اسرائیل در غیاب کمک های نجومی مستمر بورژوازی امریکا قادر به بازتولید خود نیست. فشار بحران سراسری سرمایه جهانی بسیار کوبنده تر از پیش شیرازه حیاتش را به تلاطم می کشد و در همین راستا دامنه تعرضاتش به سطح معیشت توده های کارگر بسیار وسیع تر می گردد. مجرد تشدید سبعانه و سبعانه تر استثمار بردگان مزدی «عرب تبار»! کمکی به چالش موج سرکش بحرانهایش نخواهد کرد. مجبور خواهد شد که آخرین لقمه نان کودکان خانواده های کارگری « یهودی نسب»! را نیز سود سرمایه ها سازد. چاره ای نخواهد داشت جز اینکه کارگر عرب و یهودی و هر کجائی را با بیشترین توحش ممکن آماج تعرض خود قرار دهد. غلطیدن سرمایه اجتماعی اسرائیل به این ورطه، موج طغیان توده های کارگر این کشور را حتماً در پی دارد. حادثه ای که هم اکنون شروع شده است و اعتصابات، اعتراضات و جنگ و ستیزهای عظیم کارگران در خیابان های شهرها گواه بارز آن است. هر کدام این مؤلفه ها باز هم به سهم خود کفه موضوعیت ویژه دولت اسرائیل برای امپریالیست های غربی را پائین خواهد آورد.
همه آنچه تا اینجا گفتیم یک روی سکه است. رویه دیگر این سکه را دولت روز ترکیه و کارنامه سال های اخیر این دولت در منطقه و جهان تشکیل می دهد. تمامی حوادث بالا می توانست اتفاق افتد بدون اینکه خراش چندان مهمی بر موقعیت اسرائیل در معادلات جاری دنیای سرمایه داری و محاسبات امپریالیست های غربی پدید آرد. حساب و کتاب ها زمانی بر هم می ریزند که پای میدان داری روز دولت اردوغان و حزب عدالت و توسعه او به میان می آید. بورژوازی ترکیه در طول این سال ها موقعیتی متفاوت با بورژوازی سایر کشورهای خاورمیانه داشته است. در شرائطی که دولت اسرائیل، جمهوری اسلامی و رژیم های دیگر منطقه، بیشتر و وخیم تر در گرداب هائل بحران سرمایه، در پیچ و خم فشار کشمکش های درونی سرمایه داری و در زیر ضربات کوبنده جنبش های وسیع توده ای تضعیف شده یا به ورطه سقوط فرو رفته اند، دولت ترکیه عجالتاً و به طور گذرا موقعیت خود را در قیاس با گذشته محکم تر ساخته است. این امر طبیعتاً دلائلی دارد. مقدم بر هر چیز رژیم اردوغان کوشیده است تا در ژرفنای بحران بی مهار سرمایه داری از پاره ای خرابه های بحران برای ترمیم وضعیت موجود سرمایه داری ترکیه سود جوید. در دل اوضاعی که سرمایه ها از سراسر جهان برای یافتن حداقل شرائط سودآور انباشت، سر ودست می شکنند، حزب عدالت و توسعه ترکیه یکی از پرسودترین بازارها را با دست و دل گشادگی هر چه بی مرزتر بر روی همه قطب ها و بخش های سرمایه جهانی باز کرده است. بازار انباشت داخلی ترکیه امروز میزبان پرکرامت کل سرمایه بین المللی است. در اینجا همه چیز بر وفق مراد سرمایه است. نیروی کار کشور از درجه نسبتاً بالائی تخصص و بهره وری برخوردار است. بهای نیروی کار در نازل ترین سطح قرار دارد. ثبات سیاسی سرمایه به طور کامل تضمین است. اتحادیه های کارگری برای کفن و دفن هر جنب و جوش ضد سرمایه داری آماده اقدام هستند. طبقه کارگر ترکیه مثل همه بخش های دیگر طبقه کارگر جهانی به گونه ای هر چه فاجعه بارتر در غل و زنجیر توهم به احزاب راست و چپ بورژوائی اسیر است. اوضاع روز ترکیه چنین است و به یمن این وضعیت است که سرمایه های همه کشورها از پیش ریز در بازار داخلی کشور بیشترین استقبال را می کنند، اما این تنها برگ برنده دولت اردوغان نیست.
حزب عدالت و توسعه ترکیه در طول سال های اخیر تلاش کرده است تا اسلام کاملاً متمایزی از اسلام جمهوری اسلامی سرمایه داری ایران به جهان عرضه کند. اسلام دومی در همان حال که برای دوره ها و روزهائی خاص بهترین ساز و کار هارترین قطب سرمایه بوده است اما دیری است که فقط ظرف رقابت جوئی تروریستی، فاشیستی بخشی از بورژوازی در مقابل بخش مسلط سرمایه بین المللی است. اسلام اولی یا آنچه حزب اردوغان به بازار آورده است ظرف بسیار مطلوب و مناسب نئولیبرالیسم سرمایه داری است. اسلام اردوغان با همین تمایز در شرائط فعلی حلال پاره ای از مشکلات دامنگیر نظام بردگی مزدی است. توده های کارگر و فرودست بسیاری کشورها که سالیان دراز در زیر آوار انبوه توهم، بیدانشی، فقدان هر نوع افق سوسیالیستی و نبود هیچ گونه میدان داری ضد کار مزدی طبقه خود، پیاده نظام ارتش نیروهائی مانند دولت اسلامی ایران، القاعده و طالبان بوده اند، اینک در اسارت همان وضعیت و سرخورده از دخیل بندی به نیروهای بالا، در نهایت استیصال و بدبختی نمازگزار قبله اردوغان می گردند. این مهمترین چیزی است که عظیم ترین بخش سرمایه جهانی به آن نیاز دارد. این کار جدال تروریستی درون بورژوازی را کاهش خواهد داد.
دولت اردوغان با تبدیل ترکیه به یکی از پرجاذبه ترین حوزه های انباشت برای همه قطب ها، دولت ها و صاحبان سرمایه عملاً خود را میعادگاه تلاقی منافع بخش های هر چه کثیرتری از سرمایه جهانی ساخته است تا آنجا که در شرائط روز هیچ یک از دولت های دیگر منطقه تا این حد مرکز توجه و نقطه رجوع نیستند. حزب عدالت و توسعه همزمان با پیش کشیدن اسلام نئولیبرالی، موقعیت دولت اسلامی ایران را از همه جهات تضعیف کرده است و در روزهای آتی بیشتر تضعیف خواهد کرد. ضعف هر چه بیشتر جمهوری اسلامی و نیروهای اقمارش مانند حزب الله و حماس در عین حال سنگی دیگر بر پیکر موقعیت ویژه اسرائیل در محاسبات امپریالیست های غربی نیز هست. زیرا کاربرد این رژیم را هر چه بیشتر غیرضروری می سازد. واقعیت این است که هر چه دامنه باج خواهی ها و زیادت طلبی های جمهوری اسلامی کاهش یابد، به بیان شفاف تر هر چه توان انجام این کار از دولت بورژوازی ایران بیشتر سلب شود، از مکان و اعتبار ویژه دولت اسرائیل نیز کاسته می شود. آنچه در لحظه حاضر در پیش روی ما قرار دارد شاهد گویای همین ماجراست. در این روزها اردوغان و دولت و حزب اوست که با حداکثر فرصت طلبی ممکن علم تشکیل دولت مستقل فلسطینی را بر دوش می کشند و هر دو سازمان بزرگ فلسطینی ها قبله خود را نه تهران بلکه آنکارا می بینند. همه این تغییرات شاید یکصدا می گویند که سرمایه جهانی اندک اندک به این سمت می شتابد که جای اسرائیل پرهزینه سابق را با ترکیه کم هزینه امروزی تعویض کند.
این ها واقعیت برخی جا به جائی ها در خاورمیانه و شمال افریقا است. اما این جا به جائی ها چه ربطی به طبقه کارگر و جنبش بین المللی بردگان مزدی سرمایه دارد. پاسخ چندان دشوار نیست. همه این تغییرات و رویدادها را باید دید، فقط برای اینکه فریب هیچ کدام را نخورد. هر چه روی داده است و روی می دهد، حدیث شوم این حقیقت تلخ است که ما توده های کارگر دنیا با وضعی که الان داریم نه فقط در هیچ کجا، در هیچ سطح و به هیچ میزان تأثیر گذار آگاه هیچ تبدیل و تغییر اساسی نمی گردیم، که همه جا زیر فشار ناآگاهی ها و بی افقی ها آلت فعل دشمنان طبقاتی خود می شویم. شورش ها را ما به راه می اندازیم و با گوشت و پوست و استخوان طبقه ما شعله می کشند اما هیچ نشانی از خواست های واقعی روز و آتی ما بر جبین ندارند. شورش های عظیم توده های طبقه ما نردبان عروج بخش های تازه نفس تر بورژوازی عرب و دستمایه اقتدارجوئی بورژوازی ترک و حزب عدالت و توسعه اردوغان می گردد. کارگران فلسطین و اسرائیل و لبنان و سوریه و مصر و لیبی و همه خاورمیانه و شمال افریقا به جای آنکه در سنگر پیکار ضد کار مزدی دست همدیگر را بفشارند،همگی دور از هم، این قبله بورژوازی را به قبله دیگر دست ساخت همین طبقه تغییر می دهند. توده های کارگری که دیروز در دام فریب دولت اسلامی ایران غلطیدند امروز به اردوغان و رژیم وی دخیل می بندند. بورژوازی منطقه و جهان به یمن این موقعیت مستأصل، متوهم و فرسوده ماست که گِل ما را گور خود ما می سازد. کوه توهم و بی دانشی طبقه ما را نردبان ماندگاری خود کند. با مجرد جا به جائی دولت ها گرهی از مشکلات ما باز نمی شود. باید سرمایه داری را نابود ساخت. برای این کار قبل از هر چیز باید از وضع کنونی بیرون آمد. این تنها درسی است که از مشاهده جا به جائی های روز باید آموخت

فعالین جنبش لغو کار مزدی - سپتامبر ٢٠١١