در طول دو سال اخیر صدها مقاله و مطلب از سوی محافل مختلف اپوزیسون، با هدف تحلیل، نقد و بررسی طرح موسوم به « هدفمند کردن یارانه ها» در جراید و سایت های اینترنتی منتشر گردیده است. محتوای نوشته ها عموماً بر روی مسائلی مانند اهمیت اقتصادی طرح برای جمهوری اسلامی، جایگاه آن در سند چشم انداز اقتصادی ٢٠ ساله رژیم، اهمیتی که برای ادغام بیشتر و عمیق ترسرمایه اجتماعی ایران در سرمایه جهانی داراست. موضوعیت آن به عنوان یک شرط مهم صندوق بین المللی پول برای پذیرش عضویت ایران، تأثیرات تعیین کننده ای که به لحاظ جذب سرمایه های خارجی و بالا بردن قدرت رقابت سرمایه های داخلی داراست، عوارض بسیار فاجعه باری که برای زندگی توده های کارگر و تنزل فاحش سطح معیشت آن ها به دنبال خواهد آورد و پاره ای موارد مشابه دیگر متمرکز بوده است. پیداست که مقالات مذکور به طیف سیاسی یا اجتماعی واحدی تعلق نداشته اند. محافل، گروه ها و نیروهای مختلف از حامیان رژیم، منتقدان اندرونی قدرت سیاسی سرمایه، اقتصاددانان حرفه ای و اصلاح طلبان مغضوب حاکمان روز گرفته تا اپوزیسون سرنگونی طلب، فعالین جنبش ضد سرمایه داری، همگی در هر کجا، و هر یک از منظر خاص سیاسی و طبقاتی خود به بررسی موضوع پرداخته اند، هر کدام تحلیل ها، انتقادات یا نظرات افشاگرانه و آگاهگرانه خود را، نه یک بار که چند یا چندین بار اعلام داشته اند. کاری که ما خود نیز چند بار کرده ایم اما هدف نوشته حاضر نه بازگوئی یا بازپردازی آن حرف ها که پرداختن به جنبه های دیگری از این موضوع است. تا جائی که به دولت احمدی نژاد و موقعیت حاضر جمهوری اسلامی مربوط می شود، اجرای طرح « هدفمند کردن یارانه ها» به ویژه در شرائط روز، سوای همه حرف های گفته و ناگفته، با شرائط، خط و نشان رفتن ها و هدف گیری های سیاسی ویژه ای نیز همراه شده است. این شرائط و هدف گیری به طور اجمال عبارتند از:
١. قبل از هر چیز باید به موقعیتی نظر انداخت که یورش هار دولت سرمایه داری، به زندگی توده های کارگر در درون آن، در زیر نام رمز لایحه مذکور آغاز گردیده است. حدود یک سال و نیم پیش بود که موج طغیان توده انسان های ناراضی، خیمه شب بازی انتخابات رئیس جمهوری و شدت جدال درون قدرت سیاسی سرمایه را منفذی برای خروج خود کرد، این موج اکنون با سبعیت و درندگی هر چه تمام تر توسط حاکمان روز بورژوازی سرکوب شده است. طبقه کارگر ایران در سیر رویدادهای چند ماهه بعد از انتخابات، زیر فشار فروماندگی های دیرینه، قادر به طرح یک کلام از خواست ها و انتظارات عاجل خود نشد اما سهم وی در تحمل فشار سرکوب ها و قتل عام ها از هر نیروی اجتماعی دیگر بیشتر بود. مبارزات کارگران تا پیش از آن زمان و به طور خاص از نیمه اول دهه ٨٠ به بعد، آستان ورود به مدار تازه ای را می کوبید. کارگران همه جا در حال سر دادن فریاد بودند. موج تظاهرات، راه پیمائی ها، بستن جاده ها، اعتصابات و خواباندن چرخ کار و تولید، تحصن ها، برگزاری اجتماعات اعتراضی در تمامی شهرها مشاهده می شد. رگه های جنب و جوش برای سازمانیابی و مبارزه متحد اندک اندک قوام پیدا می کرد. روزنامه ها و سایت های اینترنتی پر از گزارش این مبارزات بود. در یک کلام جنبش کارگری عبور به فاز بالاتری از پیکار روزمره را تدارک می دید. حوادث بعد از انتخابات این پروسه را در سطحی وسیع بر هم ریخت. بحث فقط بر سر تشدید سرکوب و توسعه خفقان در محیط کارخانه ها و یا غالب مراکز کار نیست. دولت سرمایه این کار را مسلماً انجام داد، اما سوای آن، کشت و کشتارها، بگیر و ببندها و فضای رعب و وحشت و دهشتی که کل جامعه را در خود غرق ساخت نیر به نوبه خود موج رو به گسترش مبارزات کارگران را به طور بسیار چشمگیر عقب راند. این امر طبیعی هر جامعه سرمایه داری است که هر میزان تشدید فشار دیکتاتوری و اختناق و قهر و توحش سرمایه حتی زمانی که پای مجادلات درونی بخش های مختلف بورژوازی و تششت قدرت سیاسی در میان است باز هم اساسی ترین و مهلک ترین ضربات را یکراست بر سینه جنبش کارگری وارد می سازد. موج جدید تهاجم رژیم در روزهای پس از انتخابات خواه آنجا که مبارزات کارگران را مستقیم نشانه می گرفت، و خواه آنجا که علیه غیرکارگران اعمال می شد، در هر حال روند شکوفائی روز این جنبش را مختل می کرد. در طول یک سال و نیم اخیر، شمار اعتصابات کارگری در قیاس با دوره قبل بسیار کمتر شده است، تظاهرات خیابانی کارگران کاملاً افت کرده است، از وقوع راه بندان ها خبری نیست،. سیل اعتراضات درون کارخانه ها از طغیان افتاده است و همه این تغییرات در وضعیتی رخ داده است که فشار گرسنگی و فقر و سیه روزی دامنگیر توده های کارگر از همه سو در حال افزایش بوده است. سطح واقعی دستمزدها باز هم به صورت فاحش رو به تنزل رفته است، آمار بیکارسازی ها، حتی بر پایه گزارشات رسمی دولت، بسیار اوج گرفته است، دستمزدها کماکان برای مدت های طولانی پرداخت نمی گردد. همه چیز نه فقط هیچ بهتر نشده که به شیوه سابق روند وخامت خود را با شتاب و وسعت بیشتر طی کرده است. با همه این ها مبارزات کارگران به همان دلیلی که گفتیم به طور چشمگیر دچار افت شده است. دولت احمدی نژاد بر روی این وضعیت حساب باز کرده است و پیدایش آن را به عنوان مؤلفه ای موافق، در محاسبات خویش پیرامون زمان مساعد شروع اجرای طرح « ... یارانه ها » مغتنم شمرده است. فراموش نشود که طرح مذکور در زمره گسترده ترین و خونبارترین تهاجماتی است که علیه آخرین بارقه های معیشتی ۵٠ میلیون نفوس طبقه کارگر صورت می گیرد. کارگران در صورت احساس توان برای مقاومت و اعتراض، حتماً این توانائی خود را اعمال می کردند و هر میزان مقاومت مؤثر توده های کارگر در مقابل یورش رژیم، چه بسا همه یا بخش اعظم معادلات حاکمان روز سرمایه را در هم می ریخت. به همه این دلائل، موقعیت هر چه ضعیف تر و فرسوده تر جنبش کارگری یک شرط بسیار اساسی مبادرت دولت به شروع اجرای طرح مذکور است.
٢. طرح «هدفمند کردن یارانه ها» مثل همه شبیخون ها و حمام خون های جمهوری اسلامی علیه کارگران، از جمله طرح هائی است که اجماع جهانی همه اقشار بورژوازی ایران، تمامی دولت های سرمایه داری و مؤسسات و مراکز عظیم اقتصادی سرمایه بین المللی را در پشت سر خود به صف دارد. رقبای حکومتی « اصلاح طلب» احمدی نژاد به اندازه سرسخت ترین حامیان وی برای اجرای آن سر و دست می شکنند. مخالفت ها تا جائی که از سوی اینان و نیروهای مشابه ابراز می شود نه مانع کار، نه مخل برنامه ریزی ها و نه مزاحم تحمیل طرح بر توده های کارگر که کاملاً بالعکس هموارساز راه خفه ساختن اعتراضات و مجبور نمودن معترضان به تسلیم است. از دار و دسته های داخلی بورژوازی که بگذریم، صندوق جهانی پول اجرای این سناریو را شرط مؤکد ادغام سرمایه اجتماعی ایران در سرمایه جهانی می داند. دولت های مختلف دنیا هر گام تحقق آن را یک پیروزی عظیم برای رژیم ارزیابی می کنند. واقعیت این است که آنچه زیر این نام انجام می گیرد رشته اتحاد و همدلی کل بورژوازی بین المللی علیه طبقه کارگر ایران است. طرح « .... یارانه ها» با داشتن این شاخص ها نقش یک شمشیر « دو دم» و شاید هم چند دم بسیار برا را برای احمدی نژاد و کل جناح مسلط حاکمیت سیاسی سرمایه بازی می کند. اولاً هر مقدار اجرای آن موفقیتی مهم برای بهبود موقعیت سرمایه ها به بهای خانه خرابی هر چه عظیم تر توده های کارگر است. ثانیاً و به همین دلیل هیچ بخشی از بورژوازی دست به کار هیچ شکل کارشکنی در روند اجرای آن نخواهد شد.
ثالثاً به میزانی که دولت احمدی نژاد بتواند عوارض و مصائب این طرح را بر طبقه کارگر ایران تحمیل کند، برگ برنده بسیار مهمی برای مقابله با حریفان داخلی خود به دست خواهد آورد، رابعا و در همین راستا با احراز چنین کارت بازی مهم، در عرصه مجادلات جهانی نیز قدرت چانه زنی، باج خواهی و میدان داری خویش در مقابل رقیبان را تقویت خواهد نمود. واقعیت این است که آنچه زیر نام « هدفمند کردن یارانه ها» انجام می گیرد همه این امتیازات مهم را برای دولت اسلامی روز سرمایه داری به همراه دارد. تصمیم قطعی احمدی نژاد و دولت او برای اجرای این طرح در دل هولناک ترین شرائط اقتصادی و در روزهائی که موج کوبنده بحران، بند بند پویه بازتولید سرمایه اجتماعی ایران را در هم می کوبد، همه مؤلفه های بالا را مطمح نظر دارد. شاید هیچ اغراق نباشد اگر ادعا کنیم که شروع پروسه اجرای طرح در وضعیت معین روز، یکی از حساس ترین گزینه هائی است که دولت احمدی نژاد چه در فرایند مقابله با جنبش کارگری و چه در پهنه قمار دیپلوماسی و داد و ستد با رقبای درون طبقه خویش در داخل و در سطح بین المللی پیش روی خود قرار می دهد.
٣. اجرای طرح « هدفمند کردن یارانه ها» سوای آنچه بالاتر گفتیم از جهات مهم دیگری هم برای جمهوری اسلامی کلاً و برای دولت احمدی نژاد به طور خاص، نقش یک سناریوی سرنوشت ساز را دارد. بحث فقط بر سر مقابله با بحران اقتصادی نیست. موج انفجار توده ای سال ٨٨ نشان داد که چراغ عمر رژیم به طور واقعی و به صورت بسیار بالفعل در معرض باد است. بارها توضیح داده ایم که آنچه روی داد و میلیون ها انسان معترضی که به خیابان ها ریختند هیچ نشانی از هیچ جنبش اعتراضی کارگری و ضد سرمایه داری به همراه نداشتند، ضدیت با سرمایه پیشکش، این جنبش از زمین و آسمان به دار رفرم طلبی و شعارهای ارتجاعی چندش بار حلق آویز بود. همه این اشکالات اساسی در ابعادی بسیار رقت بار وجود داشت اما در این میان یک حقیقت عریان نیز همه جا بانگ می زد. اینکه آتشتفشان خشم و قهر انسان های عاصی ملاط و ذخائر طغیان خود را نه از آه و ناله های زشت مشتی « اصلاح طلب» حمام خون سالار سرمایه، بلکه از کوه عظیم دردها، رنج ها، محرومیت ها، فشارها، بی حقوقی ها، بیکاری ها و گرسنگی های ناشی از وجود سرمایه و حاکمیت ٣٠ ساله دولت اسلامی سرمایه داری می گرفت. این طغیان توسط رژیم سرکوب و مهار شد اما صرف سرکوب نمی تواند هیچ تغییری در زمینه های عینی و اجتماعی وقوع شورش ها یا حتی بروز گسترده تر و انفجاری تر آن ها پدید آرد. بورژوازی مطابق معمول به گاه مواجهه با خیزش ها و عصیان ها، به هارترین سرکوب ها متوسل می گردد اما همواره به این می اندیشد که حتی الامکان سرکوب را با این یا آن برنامه خاص اقتصادی، سیاسی یا هر تغییرات دیگری تکمیل کند. این تغییرات می تواند شامل برخی عقب نشینی های مصلحتی و سازمان یافته در مقابل موج نارضائی توده های معترض باشد، تا از این طریق احتمال بروز انفجارهای بعدی را کاهش دهد. حالت دوم این است که با پیش کشیدن برخی طرح های مؤثر اقتصادی باب طبع کل طبقه سرمایه دار و خلع سلاح اپوزیسون های درون و حاشیه قدرت سیاسی سرمایه، از حجم آسیب پذیری ها و پاشنه آشیل های فراگیر دولت سرمایه داری در برابر آتشفشان عصیان ها و شورش ها بکاهد. بورژوازی در گذشته های دور و در شرائط تاریخی خاصی بعضاً به تغییرات نوع نخست می آویخت، چیزی که دوران رجوع به آن ها تاریخاً به انقضاء رسیده است. آنچه فی الحال ساز و کار فوری سرمایه است توسل به تغییرات نوع دوم است. دولت احمدی نژاد دقیقاً دست به کار آزمودن همین گزینه است. جمهوری اسلامی به طور واقعی در یکی از مهلک ترین و مرگبارترین مقاطع تاریخ حیات خود قرار گرفته است. ٣٠ سال قتل عام معیشت و حمام خون هر صدای اعتراض کارگران، سه دهه زن کشی و کودک کشی و سلب هر نوع حقوق اولیه انسانی از ساکنان دوزخ سرمایه، فشار بحران کوبنده اقتصادی، عوارض جدال مستمر با رقبای داخلی، تحمل هزینه های سهمگین لشکرکشی های تروریستی و رقابت جوئی های زیادت طلبانه در سطح جهانی، همه و همه رژیم را در وضعی قرار داده است که تضمین حداقل ثبات لازم را از آن سلب کرده است. دولت اسلامی موج طغیان توده های عاصی را در هم کوبیده است اما اینکه با حمل تمامی این تناقضات و پاشنه آشیل های موحش، با امواج بعدی شورش ها چه کند؟ برای او مسأله ای بسیار حیاتی است. طرح « هدفمند کردن یارانه ها » گزینه ای است که در این راستا و به عنوان ساز و کار مقابله با این وضعیت در دستور کار دولت احمدی نژاد قرار گرفته است. این دولت بسیار خوب می داند که اگر بتواند این طرح را لباس اجرا پوشد، اگر بتواند تمامی بار خانه خرابی های ناشی از آن را بر دوش توده های کارگر سرشکن کند، اگر بتواند حداقل معیشتی موجود کارگران را در زیر چرخ اجرای این سناریوی زشت و پلشت سرمایه سلاخی نماید، در آن صورت به طور قطع از کل بورژوازی داخلی و بین المللی مدال بیشترین پیروزی ها را دریافت خواهد کرد. احمدی نژاد به رغم کودنی و عقب ماندگی توحش بار طبقاتی خود، سیاست بازان، حاکمان و نمایندگان فکری و سیاسی طبقه خویش را بسیار خوب می شناسد. او می داند که اگر طرح « هدفمند کردن یارانه ها» را بر طبقه کارگر ایران تحمیل کند، رقبای اصلاح طلب او که مدت هاست تابوت وجود خویش را چهارمیخ کرده اند، باز هم زمینگیرتر و مدفون تر خواهند شد. همه دولت های سرمایه داری و قطب های قدرت مخالف، برای پیروزی او کف خواهند زد. صندوق بین المللی پول و سایر مراکز و نهادهای برنامه ریزی و تصمیم گیری سرمایه جهانی به یاری وی خواهند شتافت. احمدی نژاد حتی راه حذف تحریم ها و گشایش معضل هسته ای جمهوری اسلامی را نیز در همین جا جستجو می کند. او خوب می داند که هر مقدار تشدید فشار استثمار ده ها میلیون کارگر ایرانی و هر تهاجم درنده تر به زندگی توده های کارگر، چگونه همه این مدال ها، جوائز و امتیازات را از سوی رقبای داخلی و محافل بین المللی قدرت سرمایه به سوی او سرازیر خواهد ساخت.
طرح« هدفمند کردن یارانه ها» با توجه به اهمیت حیاتی آن برای نظام سرمایه داری همه مسائل بالا را در محاسبات جمهوری اسلامی و دولت احمدی نژاد وارد ساخته است. این طرح در صورت اجرا مسلماً کفه قدرت رژیم را سنگین تر خواهد ساخت و عکس آن نیز به طور کامل مصداق دارد. شکست رژیم در تحمیل مصائب این سناریو بر زندگی طبقه کارگر موقعیت جمهوری اسلامی را بسیار متزلزل تر خواهد کرد. اینکه احمدی نژاد موفق خواهد شد یا بار سنگین شکست را تحمل خواهد کرد پرسشی است که پاسخ آن تنها و تنها به طبقه کارگر ایران قابل ارجاع است. موقعیت ضعیف و فرسوده جنبش کارگری بدبختانه چشم انداز امیدبخشی برای میدان داری و اعمال قدرت علیه تهاجمات هار جمهوری اسلامی تصویر نمی کند و این موضوعی است که احمدی نژاد دقیقاً بر روی آن حساب کرده است و زمان شروع اجرای طرح را با آن گره زده است. با همه این ها هیچ چیز محتوم و مقدر نیست. آنچه کاملاً اساسی است این است که هر مقدار صف آرائی جنبش کارگری در مقابل این تهاجم فاجعه بار گامی در عقب راندن بورژوازی، سوق دادن قدرت سیاسی سرمایه به سوی شکست و بار شدن عوارض شکست بر دوش رژیم خواهد بود. باید در این راستا و برای حصول این منظور تلاش کرد. اگر اجرای طرح « هدفمند کردن یارانه ها» برای بورژوازی و حاکمان روز سرمایه موضوعی از همه لحاظ حیاتی است، مبارزه علیه آن و جنگ و ستیز سراسری برای تحمیل شکست بر دولت بورژوازی نیز یک مسأله بسیار مهم و تعیین کننده برای جنبش کارگری است. جنگ و ستیزی که به نوبه خود نیازمند سازمانیابی شورائی، خیزش آگاه و متحد و اعمال قدرت توده های کارگر علیه سرمایه است.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
دسامبر ٢٠١٠