دولت یونان صدها میلیارد دلار بدهکار است و هم اکنون در تدارک دریافت وام تازه ای است. کشورهای عضو حوزه یورو پرداخت این وام را به بازپرداخت بدهی های پیشین موکول ساخته اند. کاری که از عهده دولت یونان ساخته نیست. در این میان سران اتحادیه اروپا پیش شرط های زیادی را پیش کشیده اند تا در صورت توافق دولتمردان یونانی راهی برای پرداخت وام جدید باز کنند. تمامی این پیش شرط ها بدون هیچ استثناء، سلاخی بی مهار حداقل معیشتی توده های کارگر را هدف گرفته است. دستمزدها ٢۵% کاهش یابد. صدها هزار کارگر بیکار شوند، هر کارگر سالهای زیادی بیش از سابق کار کند. مالیات بر دستمزدها افزایش یابد. همه کمک های اجتماعی قطع شود، آستانه مالیاتی مزدها از ١٢٠٠٠ یورو به ۵٠٠٠ یورو تنزل کند. در طول چند سال آینده بودجه بهداشت و درمان ٢ میلیارد یورو کمتر گردد. حدود ٢٠٠٠ مؤسسه آموزشی برای همیشه تعطیل شود. مستمری نازل بازنشستگان در مورد افراد بالاتر از ۵٠ سال ٢٠ درصد و زیر ۵٠ سال ۴٠ درصد کسر گردد و در یک کلام میلیونها نفوس توده های طبقه کارگر بسیار ژرف تر از امروز در منجلاب فقر فرو شوند. طولانی تر و هلاکت بارتر از گذشته کار کنند، بسیار عمیق تر از پیش خود را بفرسایند، هولناک تر از سابق با کار و محصول کار خود بیگانه گردند، بسیار عظیم تر از هر زمان دیگری از حداقل امکانات دارو و درمان خود محروم شوند. کارگران به همه این مصیبت ها و فلاکت ها تن دهند تا بالاخره چه شود؟ و چه روی دهد؟
پاسخ ساده است، تا دولت سرمایه داری بدهی های خود را بپردازد، غول های عظیم مالی وام های جدید در اختیار این دولت بگذارند، تا دولت بورژوازی کسری بودجه خود را جبران کند و ترازنامه دخل و خرجش بیانگر مازاد شود. صدر و ذیل حرف های سران EU، متولیان حوزه یورو و دولتمردان یونان حول این محور می چرخد و در این میان پرسش اساسی این است که دولت یونان چرا وامدار است؟ برای چه وام گرفته است. این وام ها را از کجا گرفته است. وام دهندگان کدام نهادها و قدرت ها هستند، چرا بودجه دولت کسری دارد؟ چرا وام دهندگان شروط بالا را پیش می کشند؟ و خیلی سؤالات دیگر که نیازی به طرح آن ها نیست.
آمارها، از جمله آمارهای صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و نهادهای اقتصادی EU می گویند که تولید ناخالص داخلی یونان بالغ بر ٣٠٦ میلیارد دلار امریکاست. جمعیت کشور حدود ١١ میلیون است و آنچه ادبیات بورژوازی یا دیوان محاسبات سرمایه داری آن را « درآمد ناخالص سرانه» می نامد از ٢٧٠٠٠ دلار در سال افزون است. موضوع را کمی کند و کاو کنیم. کل محصول اجتماعی بالا توسط طبقه کارگر جامعه تولید می گردد. جمعیت فروشنده نیروی کار در یونان اعم از کارگران مولد و غیرمولد کمتر از ۴ میلیون است. چهار میلیون کارگر حجمی از محصول اجتماعی در اشکال مختلف تولید می کنند که در بازار روز سرمایه داری با رجوع به معادل های پولی، بالاتر از ٣٠٦ میلیارد دلار ارزش دارد. شاید گفته شود که در تولید این حجم کلان محصول، مقادیر زیادی مواد خام، کالاهای نیم ساخته، استهلاک ماشین آلات و تمامی عناصری که جزء ثابت سرمایه اجتماعی نام دارد، دخالت داشته است. این حرف کاملا درست است اما چه کسی نمی داند که کل این مصالح و ماتریال و استهلاک ها و ارزش ها نیز فقط و فقط حاصل کار و استثمار همین کارگران، همزنجیران آنها و در دورترین حالت، نسل یا دست آخر نسل های قبلی آنها و به هر حال توده های طبقه کارگر است. پس یک چیز بدیهی است. این ٣٠٦ میلیارد دلار محصول اجتماعی سالانه را کارگران تولید کرده اند. یک گام پیش نهیم، با یک محاسبه ساده سرانگشتی با چشم باز مشاهده می کنیم که هر کارگر یونانی در همین وضعیت وانفسا، در دل طوفان بحران ها و در شرائطی که کل تریبون های دنیای سرمایه داری فاجعه بارترین شکل گرسنگی، فقر، بی داروئی، بی مسکنی، حقارت، ذلت و سیه روزی را حق مسلم و تردیدناپذیر توده های کارگر یونان می دانند، آری همین کارگران مستقل از اینکه کارشان مولد یا غیر مولد باشد، مستقل از اینکه کار یدی یا فکری کنند، به هر حال محصول کار و تولید سالانه هر نفرشان به طور تقریب بالغ بر ٨٠ هزار دلار است. این کارگران کودکانی هم دارند و فرض کنیم که از کل جمعیت ١١ میلیون نفری یونان هفت میلیونش را نفوس جمعیتی طبقه کارگر تشکیل دهد، در این صورت نیز سهم سرانه هر نفر از این هفت میلیون چیزی حدود ۴۴ هزار دلار و برای هر خانواده ۴ نفری ١٧٦ هزار دلار در سال است. حال در همین جا و به دنبال این توضیحات و آوردن این ارقام، اساسی ترین سؤال این است که چرا این کارگران با این حجم عظیم محصول کار و تولید سالانه باید محکوم به فقر و گرسنگی، بی مسکنی، از دست دادن اشتغال، بی بهداشتی و همه مصیبت های دیگر گردند. چرا دولتمردان یونان و سران EU و تمامی بلندگوهای نظام گند و خون و توحش سرمایه داری این کارگران را با این دریای عظیم کار و تولید و امکاناتی که خلق می کنند این گونه مهدورالدم و مستحق سر به نیست شدن در باتلاق بدبختی می دانند؟؟!!! سؤال را به شکل دیگری طرح کنیم. چرا این کارگران با این کوهسار عظیم کار و تولیدات باید بدهکار به حساب آیند و عهده دار پرداخت ۴٠٠ میلیارد دلار بدهکاری باشند؟!! چرا باید آخرین قوت لایموت و بهای محقر دهها بار سلاخی شده نیروی کار ماوراء ارزانشان برای پرداخت بدهی ها مصادره شود؟ چرا باید به جرم بدهکاری مجبور شوند به جای ۵٠ سال ٦۵ کار کنند، ته مانده های امکانات دارو و درمان و معلم و مدرسه کودکانشان را از دست بدهند و به دنیائی مصیبت های دیگر دچار آیند؟
سؤالات بالا اساسی ترین و حیاتی سؤالات دنیای روز هستند. نه فقط در مورد کارگران یونان که در مورد کل ۵ میلیارد نفوس توده های کارگر روی زمین مصداق دارد. پاسخ آن ها نیز بسیار روشن است. پاسخی که بدبختانه با تمامی روشنی و سادگی و صراحتش در زندگی کارگران دنیا جای چندانی باز نکرده است و در جنبش آن ها به هیچ سلاحی برای برداشتن هیچ گامی در راه تغییر این وضعیت تبدیل نگردیده است.
کارگران یونان همسان همه توده های طبقه کارگر دنیا این کوه عظیم محصول و این اقیانوس پرخروش ارزش ها را تولید کرده اند اما این ارزش ها به جای آنکه ارزش لازم گردد، اضافه ارزش گردیده است. به جای آنکه خون جاری شریان زندگی آن ها شود سرمایه طبقه سرمایه دار شده است. دنیا و یونان به مثابه یک گوشه این دنیا از سرمایه دم کرده است. هر چه نسل های متوالی طبقه کارگر بین المللی تولید نموده اند سرمایه شده است. همین ۴٠٠ میلیارد دلاری که اکنون زیر نام بدهی دولت یونان، کارگران یونانی را مجبور به پرداختش می دانند. دانه خردل بسیار ناپیدائی از کهکشان بی هیچ مرز و محدوده سرمایه هائی است که توده های کارگر دنیا و از جمله یونان تولید کرده اند. این کوهساران سراسری و سر به فلک کشیده سرمایه ها که با هر نفس کشیدنی به گونه ای نامحدود در حال توسعه و رفیع تر شدن هستند، سود می خواهند، سودهای انبوه و انبوه تر می خواهند و بدون داشتن نرخ سودهای مطلوب قادر به بازتولید و حفظ موجودیت سرمایه ای خود نیستند. توده های کارگر دنیا از نسل حاضر تا نسلهای پیشین این سرمایه ها را خلق کرده اند و اکنون در چنگال قهر و بربریت بشرکش همین آفریده های خویش مجبورند که هر چه کار می کنند و هر چه تولید می نمایند به سود همین سرمایه ها مبدل سازند. فاجعه این است که دریاهای عظیم اضافه ارزش هائی که کارگران به طور لحظه به لحظه تولید می نمایند کفاف این نرخ سودها را برای همه این سرمایه ها نمی دهد. در همین راستاست که سرمایه داری جهانی از دهه ها پیش وسیع ترین حمام خون ها را علیه حداقل معیشتی و دار و ندار زندگی و هر میزان امکانات دارو، درمان و آموزش و همه چیز توده های کارگر راه انداخته است، شدت استثمار کارگران را تا عرش بالا برده است و به همه جنایات و سبعیت ها دست یازیده است تا شاید نظام بردگی مزدی را از مخمصه افول نرخ سودها نجات دهد، شاید وقوع بحرانها را به چالش بکشد. جنگ، بربریت و توحشی که در مقابل موج سرکش تضادهای ذاتی شیوه تولید سرمایه داری و در مقابل موج بی عنان تولید افراطی سرمایه که پویه قهری این شیوه تولید است، محکوم به پسرفت است. وقوع بحران ها محتوم است و سرمایه جهانی مدتهاست که با یکی از کوبنده ترین و انفجارگونه ترین بحران های تاریخ حیات خود دست به گریبان است. سرمایه داری یونان با توجه به ویژگی هائی که در تقسیم کار جهانی سرمایه داراست بیش از سرمایه اجتماعی برخی جوامع حوزه یورو فشار کوبنده بحران ها را تحمل می کند. دولت سرمایه داری یونان حدود ۴٠٠ میلیارد دلار در طول چند سال وام گرفته است تا پاسخگوی نرخ سود دلخواه سرمایه ها و سرمایه اجتماعی این کشور باشد. منشأ بدهکاریها در اینجا قرار دارد. ۴٠٠ میلیارد وامی که بورژوازی یونان دریافت کرده است تا چرخه بازتولید و سودآوری سرمایه ها از چرخش باز نأیستد، خود سرمایه های سرگردان غول های عظیم مالی آلمان، فرانسه، انگلیس، امریکا و جاهای دیگر است. سرمایه هائی که در پیوند با کل سرمایه اجتماعی یونان از جمله تراست های عظیم مالی و صنعتی بین المللی در این کشور به سودهای نجومی و نرخ سودهای بالا احتیاج دارند. نیازهائی که در شرائط سرکشی بحران سرمایه داری جهانی و پیچ و تاب هر چه هولناک تر این بحران در حوزه بازتولید سرمایه اجتماعی یونان بیش از حد عظیم و نامحدودند و بورژوازی یگانه راه تأمین آن ها را قتل عام سراسری روز به روز زندگی توده های کارگر می بیند. این وضعی است که الان موجود و مستقر است. طبقه سرمایه دار اروپا و دولت های سرمایه داری این کشورها مصمم و قاطع در تدارک اعمال این حمام خون علیه توده های کارگر یونان هستند و پرسش مهم دیگر این گفتگو آن است که کارگران چه باید بکنند و چه می توانند بکنند؟
پاسخ این سؤال از یک سوی ساده است و از سوی دیگر ناممکن. ساده است اگر طبقه کارگر یونان بخواهد و ناممکن اگر این طبقه برای انجام آنچه در توانش است اسیر تزلزل و تردید و انکار باشد. کارگران باید همصدا، استوار و متحد اعلام دارند که:
١. هیچ دیناری به هیچ کجا، هیچ دولت، هیچ بانک یا هیچ تراست سرمایه داری بین المللی بدهکار نیستند. هیچ دیناری از این ۴٠٠ میلیارد دلار بدهکاری دولت یونان، هیچ ربطی به هیچ کارگری ندارد. « بدهی بی بدهی»، تمامی آنچه زیر نام « بدهی های یونان» فریاد می شود!! اضافه ارزشی است که ما و همزنجیرانمان تولید کرده ایم و سرمایه طبقه سرمایه دار شده است. حساب و کتاب میان سرمایه داران هم به ما مربوط نیست. طبقه ما اعلام می کند که این بدهکاری از بیخ و بن باطل و ملغی است.
٢ هیچ دیناری نباید از دستمزد کنونی هیچ کارگری در هیچ کجای یونان کسر شود. پروانه کاهش بهای نیروی کار باید یکراست راهی کهنه ترین آرشیوها گردد.
٣. هیچ دستبردی به هیچ یک از امکانات موجود معیشتی یا رفاهی توده های کارگر به هیچ وجه تحمل نخواهد شد. هیچ روزی به سن بازنشستگی کارگران اضافه نخواهد گردید و کوتاه سخن آنکه همه خوابهای خوشی که بورژوازی یونان و اروپا برای قتل عام معیشت و امکانات رفاهی و اجتماعی توده بردگان مزدی دیده است به کابوس وحشت و دهشت خود آنان مبدل خواهد گردید.
کارگران یونان در طول یکی، دو سال گذشته، کم یا بیش مشابه همین حرف ها را بر زبان رانده اند. آنان کارهای زیاد دیگری نیز انجام داده اند. برای دفعات متوالی چرخ کار و تولید را در سراسر جامعه از چرخش بازداشته اند. زمین و آسمان و دریا را در تعطیلی فرو برده اند و برای ساعاتی یا روزهائی بر سر بورژوازی خراب کرده اند. توده های کارگر در دل این اعتصابات و خیزش های عظیم همه جا فریاد زده اند که حاضر به تحمل کاهش بهای نیروی کار یا امکانات رفاهی و معیشتی و اجتماعی خود نیستند. طبقه کارگر یونان این کارها را انجام داده است پس طرح مطالبات بالا، دست زدن به اعتراضات گسترده خیابانی، تعطیل چرخ کار و تولید و انسداد موقت شریان تولید اضافه ارزش کارهائی نیستند که برای کارگران تازگی داشته باشد و برای انجامش مردد باشند. مرکز ثقل گفتگو یا گرهگاه اصلی معضل نیز در همین جا قرار دارد. اینکه این کارها و تداوم این سطح از مبارزات و میدان داری ها کافی نیست. یک جای اساسی کار حتماً می لنگد. باید کاری کرد کارستان و این کارستان برای طبقه کارگر یونان این است که قدرت خود را متشکل سازد. نه از آن نوع متشکل شدنی که تا کنون آموخته است و نظام بردگی مزدی به مثابه الگوی تشکل در پیش رویش قرار داده است. نه نوع سازمانیابی که به جای ظرف قدرت، ساز و کار بی قدرتی و خلع سلاح و ساقط کردن وی از هر توان ضد سرمایه داری باشد. کارگران می توانند و بسیار هم خوب می توانند که همین جنبش روز خود را به جنبشی شورائی و متشکل و ضد سرمایه داری توسعه دهند. این هیچ کار نشدنی و ناممکنی نیست، در حالی که حیات توده های کارگر به انجامش گره خورده است. اگر کارگران چنین کنند، اگر آنان شورائی و ضد سرمایه داری متشکل شوند، آنگاه از درون همین شوراها می توانند و قطعاً می توانند
١. لیست خواسته های بالا را به علاوه بسیاری خواسته های اساسی معیشتی و رفاهی دیگر، از جمله خارج شدن تمامی امکانات معیشتی و رفاهی مانند خوراک، پوشاک، آموزش، درمان، نگهداری کودکان، مراقبت سالمندان، مسکن، ایاب و ذهاب و نوع این ها از حیطه مبادلات کالائی و توزیع کاملاً رایگان همه این ها را پیش کشند.
٢. بسیار با قدرت و با صلابت و اطمینان اعلام دارند که خود آماده اند تا از طریق شوراهایشان برنامه ریزی تولید و کار اجتماعی را یکسره به دست گیرند و در همین راستا تمامی انتظارات و خواسته های فوق را جامه عمل پوشند.
چرا کارگران یونان نتوانند این کار را انجام دهند؟ حتماً گفته خواهد که بورژوازی در سطح سراسری و بین المللی در مقابل این کارشان مقاومت خواهد کرد. در این شکی نیست اما مگر نه این است که تاریخ را انسان ها با کار خود و با مبارزه طبقاتی برای تغییر عینیت موجود هر عصر ساخته اند. از این که بگذریم. اگر توده های کارگر یونان پرچم این پیکار را برافرازند. اگر آنان توانمند و قاطع اخطار نمایند که هیچ دیناری از وام های ۴٠٠ میلیارد دلاری را پرداخت نخواهند کرد. اگر به جای اینکه تسلیم موج تهاجم بربرمنشانه سرمایه شوند، یک زندگی مرفه آزاد خارج از هر شکل مبادلات کالائی را خواستار گردند، اگر قدرت متشکل شورائی ضد سرمایه داری خود را به عنوان ضامن تحقق این انتظارات وارد میدان مصاف کنند، آنگاه:
اولاً کل اروپا را و به تدریج کل جهان سرمایه داری را بیش از امروز به ورطه بحرانی بی بازگشت سوق خواهند داد و ثانیاً انجام همین کارها را مانیفست مبارزه روز همه کارگران اروپا و دنیا خواهند کرد.
کارگران یونان می توانند پیشگام عروج جنبشی باشند که سراسر جهان را میدان جنگ ضد سرمایه داری خود سازد. در روزهائی که همه دولت های اروپائی با دنیاها نخوت و غرور عربده می کشند که هفت میلیون کارگر یونانی باید بمیرند تا عمر سرمایه پردوام گردد، چه جای حیرت اگر این بار، کارگران یونان و همزنجیران دیگر اروپائی آن ها جلودار جنبش مرگ نظام بردگی مزدی شوند.
فعالین جنبش لغو کار مزدی - فوریۀ ٢٠١٢