سرمایه داری باید دهه ها پیش می رفت، گور خود را گم می کرد و سایه شوم اختاپوسی خود را از سر انسان ها کوتاه می ساخت. اما چنان نشد و ماند. عوامل بسیار زیادی دست به دست هم دادند تا برای مدتی ماندگار شود و شد. در میان این عوامل، نقش رفرمیسم، در همه هیأت هایش، از شکل راست سوسیال دموکراتیک و اتحادیه سالاری گرفته تا نوع چپ خلقی و اردوگاهی و امپریالیسم ستیزانه ناسیونالیستی و حزب سالارانه همه و همه به اندازه کافی بسیار چشمگیر بوده است. سرمایه داری ماند و هر دقیقه ماندنش به بهای دقیقه ای در ادامه استثمار، گرسنگی، فقر، حقارت، مذلت، سیه روزی و خانه خرابی میلیاردها نفوس توده های کارگر دنیا، به بهای تشدید فزاینده و بی امان همه این مصیبت ها برای بخش عظیم ساکنان کره خاکی، به بهای تعویق و تأخیر دقیقه ای زندگی آزاد انسانی برای کل بشر عصر تأمین و تضمین شد. همه این رویدادهای شوم رخ داد، اما مجرد ماندن سرمایه داری نه فقط نمی توانست فشار سرکش، نیرومند و مهارناپذیر تناقضات درونی آن را هیچ تخفیف دهد که کاملاً بالعکس این فشارها باید ثانیه، به ثانیه، انفجارآمیزتر، کوبنده تر و ویرانگرتر می شد. اگر حوادث نخست روی داد، واقعیت گریزناپذیر دوم نیز دقیقاً روی داده است. این موضوعی است که ما قبلاً در مقالات مشروح پیرامون آن بحث کرده ایم. در بخش بزرگی از سرمایه جهانی در طول ٨٠ سال اخیر، حجم هر واحد سرمایه تا دو میلیون برابر بالا رفته است، بارآوری کار اجتماعی بیش از هزار برابر شده است، متوسط ترکیب ارگانیک سرمایه از ۵٠ هزار برابر فرا رفته است. در درون همین بخش، در هیچ کجا سطح بهای نیروی کار توده های کارگر از ۴٠ برابر بیشتر نشده است. این ها مؤلفه های مهمی هستند و حقایق بسیار تعیین کننده و کوبنده ای را در گوش انسان ها و مقدم بر همه در گوش طبقه کارگر بین المللی فریاد می زنند. معنای بسیار ساده و ابتدائی این ارقام آن است که جهان موجود از سرمایه دم کرده است و این سرمایه های آسمان خراش، کهکشانی، برای بازتولید خود، به سود و نرخ سودهای مطلوب نیاز دارند، دیگر با شرائط ١٠٠ سال پیش مواجه نیستیم که یک سرمایه نحیف چند هزار دلاری یا چند هزار تومانی، صد یا صدها کارگر را استثمار کند و اضافه ارزش انبوه حاصل استثمار آن ها را وثیقه تحقق یک نرخ سود دلخواه سازد. اینک صد کارگر باید چنان سیل خروشانی از تولید اضافه ارزش به راه اندازند که همان نرخ سود اید آل را برای یک سرمایه صدها میلیاردی و گاه تریلیونی میسر سازند. معنای بعدی اقلام بالا و نکته مهم اخیر این است که نرخ اضافه ارزش ها و فشار استثمار توده های کارگر دنیا باید سر به فلک ساید و در عمل نیز سائیده است. سرمایه برای ماندن خود محتاج دستیابی همه این معادلات و نامعادلات گردیده است. بحران پذیری سرمایه بسیار حادتر، فواصل بروز بحران های حاد کوتاه تر و قدرت کوبندگی بحران ها سرسام آور بالا رفته است. سرمایه یک رابطه اجتماعی و سرمایه داری یک نظام سراسری و بین المللی است. هر بخش سرمایه بخشی از اضافه ارزش حاصل استثمار کل کارگران دنیا را نصیب خود می سازد، بخش های مختلف سرمایه جهانی برای هر چه بیشتر کردن حصه سود خود، در چهارچوب قوانین ذاتی و درونی شیوه تولید سرمایه داری و با استمداد از تمامی اهرم ها و اعمال قدرت ها، به سخت ترین رقابت ها دست می یازند. قطب های عظیم تر بخش های هر چه بیشتر اضافه ارزش ها را به سمت خود سرازیر می کنند و همزمان و باز هم در داربست روابطه و قوانین و مراودات ذاتی تولید و دورپیمائی سرمایه جهانی شرائطی را ایجاد می کنند که بخش های دیگر، تشدید هر چه طوفانی تر، کوبنده تر و مرگبارتر استثمار کارگران حوزه های انباشت خود را دستور کار کنند و اقیانوس پرخروش اضافه ارزش های را باز هم پرخروش تر سازند. برای اینکه چنین شود، در همین بخش ها و کشورها باید فشار دیکتاتوری و بی حقوقی و قتل عام اعتراض طبقه کارگر هر روز مهیب تر گردد. دستمزدهای واقعی باید بدون انقطاع سقوط کنند، سطح معیشت کارگران باید وخیم تر و وخیم تر شود، فقر و گرسنگی و بی مسکنی و بی داروئی باید هر لحظه بیش از لحظه پیش گردد، کار شاق بی بهای کودکان باید جای آموزش آن ها را اشغال کند، کارتون خوابی و اعتیاد و تن فروشی باید اجزاء غیرقابل تجزیه زندگی توده کارگران و فرزندان آن ها گردد. دیکتاتوری و خفقان و کشتار و سلب هر نوع آزادی و حقوق اولیه انسانی باید کل تار و پود هستی آن ها را در هم پیچد. همه این ها عوارض قهری و اجتناب ناپذیر ماندگاری سرمایه داری هستند و همه این ها اکنون حدیث واقعی زندگی کارگران دنیاست. در این میان بنا به دلائلی که اشاره شد، کارگران برخی کشورها بیش از همزنجیران خود در جاهای دیگر بار این مصیبت ها را بر گلوی خود سنگین می بینند و فشار این بار بر آن ها، در سطحی بسیار غیرقابل تحمل تر می باشد. دنیای سرمایه داری دنیای در حال انفجار است، این جوامع نیز در زمره کانون های کاملاً آماده انفجار هستند و یکی پس از دیگری دستخوش انفجار می شوند. ریشه همه انفجارها در عمق استثمار، گندیدگی و توحش سرمایه خوابیده است. همه جا کارگرانند که به خیابان ها می ریزند، در همان حال که جنبش آن ها زیر فشار میدان داری هولناک سالیان دراز اشکال مختلف رفرمیسم در یک سوی و دیکتاتوری هار سرمایه در سوی دیگر، در هیچ کجا یک جنبش افق دار و آگاه و سازمان یافته ضد سرمایه داری نیست.
انفجار، دیروز در ایران، در الجزایر و اردن، بعداً در تونس و امروز در مصر رخ داده است. زنجیره انفجارها در حال توسعه است. آنچه در تونس روی داد، الگوی رخدادهای درون جامعه ایران نبود، آنچه در مصر رخ داده است نیز در همه وجوه مشابه تونس نیست. تفاوت ها و مشابهت ها به حکم پیشینه دیرینه جنبش ها و همه مؤلفه های اجتماعی دیگر وجود دارد اما همه جا استثمار و بربریت و سبعیت سرمایه است که زمینه های انفجار را پدید آورده است و هر میزان دستیابی توده معترض به خواست های خود، تا جائی که به بردگان مزدی بر می گردد در گرو اعمال فشار حتمی سازمان یافته و متحد علیه سرمایه است.
مصر اینک شاهد عظیم ترین راه پیمائی هاست. یک تفاوت بسیار بارز مصر با همه جوامع دیگر و از جمله تونس در وضعی است که جنبش کارگری این کشور داراست. جامعه مصر از دیرباز و از جمله در طول چند سال اخیر، شاهد خیزش های عظیم کارگری بوده است. جنبش کارگری مصر نیرومندترین جنبش کارگری خاورمیانه است. کارگران مصر بارها به صورت سراسری مراکز متعدد کار و تولید را در شهر های بزرگ کشور در موج اعتصاب خود غرق ساخته اند و چرخ تولید سود را برسر سرمایه داران خراب کرده اند. با همه این ها طبقه کارگر مصر وخیم ترین شرائط معیشتی را تحمل می کند. دستمزد کارگران در سطحی بسیار نازل قرار دارد. دولت سرمایه داری حسنی مبارک بار اجرای کلیه الگوهای صندوق بین المللی پول از نوع طرح تعدیل ساختاری یا هر طرح دیگر تشدید استثمار و محرومیت را بر معیشت توده های کارگر بار کرده است. حاکمان سرمایه در همین راستا و برای تحقق همین اهداف به هر جنایتی علیه طبقه کارگر دست زده اند. پاسخ متقابل کارگران به این توحش ها نیز طوفان اعتصابات و مبارزات آن ها بوده است. اعتصاباتی که گاه شمار آن ها در یک ماه از ٣٠ مورد تجاوز کرده است و در طول یک سال حدود ۵٠٠ هزار کارگر در آن شرکت نموده اند.
طغیان روز درون جامعه مصر را باید نقطه ای از فراز و فرود همین مبارزات دید، حالت انفجاری و قهرآمیز بیشتر، طاق شدن طاقت ها، تحمل ناپذیری حادتر گرسنگی ها و فشارها، طغیان سرکش تر خشم و قهر و اعتراض و خواست تغییر گسترده تر اوضاع، از جمله سرنگونی دولت سرمایه داری را می توان از ویژگی ها بارز موج قیام روز دید. دولت مصر تا همین حالا برای مهار سیل اعتراضات وسیع توده ای به وحشیانه ترین سرکوب ها دست زده است. شماری از معترضین را کشته و تعداد زیادی را زخمی کرده است. جنبش کارگری مصر در این قیام نقش مهمی دارد اما معضل اساسی در اینجا نیز مثل همه جاهای دیگر دنیا این است که طبقه کارگر از هیچ میزان سازمان یافتگی آگاه ضد سرمایه داری و از هیچ میزان آمادگی لازم برای اعمال قدرت متحد و متشکل ضد کار مزدی برخوردار نیست. کارگران مصر در سال های اخیر خطر اتحادیه های کارگری دولتی و به طور مشخص خطر فدراسیون اتحادیه های کارگری دست نشانده دولت حسنی مبارک را کم یا بیش از سر جنبش خود رفع کرده اند، اما رفرمیسم راست اتحادیه ای در شکلی دیگر و از جمله در شکل آشنای ایدآل و باب طیع رفرمیسم چپ ایرانی، یعنی نوع به ظاهر «مستقل از دولت» آن!!! هر نوع میدان داری واقعی ضد سرمایه داری توده های کارگر را تهدید می نماید. اینکه در روزهای آتی چه خواهد شد، پرسشی است که پاسخ آن را آرایش قوای طبقاتی درون جامعه و توان جنبش کارگری مصر برای ایفای نقش در سیر رویدادها خواهد داد. فروماندگی و موقعیت ضعیف جنبش کارگری برای این میدان داری غیرقابل انکار است اما نکته اساسی نه این، که چگونگی تدارک طبقه کارگر برای استفاده هر چه سرشارتر از این شرائط در راستای تشکیل صف مستقل ضد کار مزدی خویش است. کارگران باید شوراهای ضد سرمایه داری خود را تشکیل دهند، باید این شوراها را ظرف اعمال قدرت طبقه خود علیه سرمایه کنند. باید اشکال مختلف رفرمیسم درون و بیرون جنبش کارگری را هر چه وسیع تر و نیرومندتر ایزوله و طرد کنند. باید راه هر نوع دخالت اپوزیسون های ارتجاعی لیبرال و دینی سرمایه در جنبش جاری روز را سد سازند. باید قدرت متشکل شورائی خود را ساز و کار تحمیل بیشترین انتظارات خود بر سرمایه کنند، باید افق الغاء کار مزدی را در پیش روی جنبش خود باز نمایند، باید در این راستا و به سوی این افق پیش تازند.
یک خبر بسیار مهیج و شورانگیز در میان خبرها این بود که کارگران تونس در بطن مبارزات روز خود آمادگی کامل خویش را برای حمایت از قیام کنندگان و جنبش جاری مصر اعلام داشته اند. آنان هر گام پیروزی کارگران مصری را گامی در پیروزی خود دانسته اند. این خبر بسیار هیجان انگیز و زیبا و توانساز است. باید آن را جدی گرفت. قیام ها در تونس و مصر و ایران و الجزایر و سراسر جهان سرمایه داری حلقه های پیوسته زنجیر انفجار علیه جنایات و شدت استثمار، آزادی کشی ها، تبعیضات فاجعه بار جنسی و همه بی حقوقی هائی است که سرمایه بر بشریت کارگر و فرودست تحمیل کرده است. قیام کنندگان همه این نقاط، در اکثریت خود بردگان مزدی سرمایه هستند. همه جا سرمایه است که باعث و بانی تمامی شرارت ها و مصیبت های عظیم انسانی است. همه قیام کنندگان باید به سوی هم بشتنابند. دست همدیگر را بفشارند، همبستگی انترناسیونالیستی خود را معماری و محکم سازند. هر روز شاهد انفجار تازه ای در زنجیره سراسری حیات سرمایه داری خواهیم بود. باید دست به کار سازماندهی جنبشی سراسری و انترناسیونالیستی و ضد کار مزدی کارگران دنیا برای محو سرمایه داری و برپائی جهانی نو شد.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
ژانویه ۲۰۱۱