- در این گزارش تحلیلی - "پدیده پاشایی" - سخن از واکنش عمومی مخصوصن جوانان نسبت به مرگ خواننده ی محبوب پاپشان "مرتضی پاشایی" و تجمع خودجوش هوادارانش در پارکها و مکانهای مختلف در شهرهای مختلف ایران شده است- گفتنی ست، در رشت، انزلی ، حسن رود، لاهیجان و ...و مانند سایر شهرستانهای ایران جوانان هوادار "پاشایی" اقدام به تجمع و یا گردش با اتومبیل و همزمان پخش آهنگها و ترانه های وی کردند که منجر به برخورد نیروهای انتظامی و دستگیری تعدادی از جوانان در بلوار گیلان گلسار و علم الهدی ... گردید.
- مرگ پاشایی ناشی از بیماری "سرطان" بود بیماریی که در سال طبق آمار در روزنامه ی شرق تاریخ ٩٣/٨/٢۵ - جان ٩٠/٠٠٠ نفر در ایران را تهدید می کند و کنترل یا حداقل مهار آن نیازمند هزینه های سرسام آوری است با توجه به قاچاق دارو بودجه اندک دولت در زمینه ی ورود کالاهای دارویی که در دوران احمدی نژاد تبدیل به جنجال و رسوایی سیاسی اقتصادی دلالان رانتخوار دارو شد.
- آنچه مسلم است در ولایت سرمایه داری اسلامی ایران از آغاز با موسیقی و پخش آن بشدت موضع گیری شد. رادیو و تلویزیون فقط به پخش موسیقی های سفارشی دولتی می پرداختند. در طول مدت ٣۵ سال مردم زحمتکش و فهیم ایران سالها شاهد شکستن کاستها و نوارهای موسیقی، ویدیو و چند سال اخیر جمع آوری ماهواره کنترل اینترنت بودند. البته ماهواره و اینترنت به علت ابعاد افشاگری سیاسی اجتماعی آن.
- در جواب صدرای عزیز و بیشتر در همدردی با وی درباره مقاله ی - پدیده پاشایی در تاریخ ٩٣/٨/٢۵ - عاشقانه هایی که نمیتواند انسان دوستی اجتماعی را متوجه برزخ محرومیت و درد و رنج کودکان کار، کودکان خیابانی، کارگران زن و مرد، قربانی شدن نسل جوان، زنان خیابانی کند چه نوع عاشقانه ایست؟
- باید گفت دوست عزیز و جوان، همه ما می دانیم که موسیقی یک زبان بین المللی ست که به بیان احساسات و اندیشه های انسانها می پردازد. اما در اینکه سلیقه ها متفاوت ست شکی نیست و باید به دیگران هم حق انتخاب داده شود یا نه؟ که طبق سلیقه های خود به هنر و ادبیات مورد نظرش علاقه نشان دهد. ما خود سالها به موسیقی فولکلور، پاپ، کلاسیک و ... گوش داده و لذتش را بردیم و می بریم. اما سوی دیگر قضیه، در جامعه ای که ده ها هزار کارگر و فرزندان کارگر و دانشجویان به جرم خواسته های طبقاتی و سیاسی در دهه ی شصت شکنجه اعدام شدند. آنهم به اتهام روشنفکر و نخبه بودن.
- در جامعه ای که نزدیک به ٩۵ درصد افراد جامعه در فقر و بدبختی و تنگدستی ناشی از نظام سرمایه داری اسلامی ست زندگی می کنند و حداقل ٧ میلیون خانوار طبق آمار روزنامه ها نیاز اضطراری به تغذیه ی روزانه بدلیل نداشتن کار دارند. ۵ میلیون تحصیلکرده بیکار در حال افزایش به حدود سه میلیون بیکار دیگر می باشند - البته این آمارهای اسمی ست واقعیت وحشتناکتر از این ست-
- در جامعه ای که یک اعتراض معمولی به تقلب در انتخابات سال ٨٨ در طول ٨ ماه بشدت سرکوب شد و قربانیان فراوانی به جا گذاشت. آمران و عاملان این سرکوب و جنایات با شامورتی بازی قوه ی قضایی در حاشیه امن قرار گرفتند.
- در جامعه ای که در یک جابجایی ساده حدود ٨٠٠ میلیارد دلار - معادل ٩٨ سال درآمد گذشته نفتی ایران- در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد حیف و میل شد؟ و معلوم نیست به کجاها رفت؟
- البته بخشی ناچیز آن سر از حساب جانورانی مانند بابک زنجانی، خسروی، رحیمی- معاون احمدی نژاد - قاضی مرتضوی جانی و رضا ضراب در ترکیه و ... کمک به جنبشهای ارتجاعی در منطقه مانند حزب اله لبنان و حماس و جهاد اسلامی فلسطین و ... و در آورد. کافیست بدانیم کف دستمزد ماهیانه کارگران در سال نود و سه تصویب شده توسط "دولت سرمایه داری اسلامی" کفاف کمتر از یک هفته زندگی شان را نمیدهد.
- آری دوست عزیز ما هم اینگونه "سوگواری مدرن" را نوعی اعتراض اجتماعی به حقوق پایمال شده جوانان مخصوصن جوانان کارگر و زحمتکش میدانیم.
- و آنرا نوعی اعتراض مدرن و آتش زیرخاکستر میدانیم نسبت به تلاش و عملکرد سرکوبگرانه ی حاکمیت سرمایه داری که به تازگی با تصویب ماده های قانون "امر به معروف و ..." تا به صیانت این دولت منفور و حاکمیت "سرمایه سالار" مشروعیت بیشتری از طریق نمایندگان پاچه خوار و خائن به مردم زحمتکش بدهد.
- آنرا اعتراض به تعلل و عدم رسیدگی پرونده ی اجتماعی "اسید پاشی زنان" و قربانیان آن می دانیم. که ناشی از رعب و وحشت نیروی انتظامی از همپالگی های لباس شخصی و بسیجی شان می باشد.
- لطفن حساب روشنفکران جیره خوار سرمایه داری را از روشنفکران آگاه و واقعی طبقه ی کارگر جدا کنید.
- هنوز روشنفکران طبقه ی کارگر، فعالان کارگری، کارگران آگاه، فعالان سیاسی در زندانند و همچنان زیرضرب پلیس سیاسی و نوچه هایشان قرار دارند.
- سردمداران سرمایه سالار اسلامی به "حقوق بشر اسلامی" آویزانند تا به جعل واقعیات سرکوب و نفی حقوق اولیه ی شهروندی انسان مزدبگیر بپردازند چرا؟
- چون دارودسته ی داعش این پس مانده ی قی شده پان اسلامیسم طالبان و القاعده " احمدابن تیمیه" همچنان با روایت جدیدی از "سنت و سلفی گری" فضایی از جنایت و بربریت و آدمکشی در جغرافیای انسانی خاورمیانه انداخته تا در سایه اش دیگر دولتهای "پان اسلامیست" دمار از روزگار زحمتکشان در آورند تا به سود و انباشت آزمندانه اربابانشان، دولتهای سرمایه داری بیفزایند و ... و ...
کلام آخر- جانم برایت بگوید "صدرا" یا صدراهای دیگر.
ما "فعالان کارگر ضد سرمایه داری" سالهای سال ست که پوسته عفن "سنت" را شکسته ایم
- در مراسم از دست دادن دوستان مبارزمان، نوحه و شیون و زاری نمی کنیم.
- به مانند "شمع هایی" در دستان شما جوانان در کنار مزار دوستانمان سرود می خوانیم و پیمان اتحاد می بندیم.
- سرودهایی با مضمون "اتحاد و رهایی کارگران از بند سرمایه"، سرودهایی برای رهایی تمامی انسانهای زحمتکش مزدبگیر، چه کودک و نوجوان، چه جوان و چه زن و چه مرد، ما سرود انترناسیونال را زیر "پرچم سرخ ضد سرمایه داری" می خوانیم.
- "پرچم ضد سرمایه داری" کارگران واقعن انقلابی تنها پرچمی ست که می توان گرد آن علیه تمامی بیدادهای تاریخی اجتماعی که تاکنون بر زحمتکشان مزدبگیر رفته جمع شده و یک تشکیلات و سازمان سراسری واقعن انقلابی "بر ضد سرمایه داری" بوجود آورد. صدرا جان سخن کوتاه برای شما و تمامی کارگران جوان انقلابی که خواستار گام نهادن در راه مبارزه ی ضدسرمایه داری و پیروزی علیه تمامی پلشتیهای نظام سرمایه داری را دارید. آرزوی بهروزی داریم.
صدرا جان، برایت آرزوی تندرستی و سلامت داریم. بدرود.
"فعالان کارگری ضدسرمایه داری گیلان"