در دهه ٧٠ خورشیدی، دولت اسلامی سرمایه داری ایران، طلایگان یک موج نیرومند طغیان و خیزش کارگری را تا چند گامی سفینه حیات خود نزدیک دید. توده های کارگر در ادامه اعتصابات گسترده درون کارخانه ها، در چند شهر بزرگ کشور، سازماندهی شورش های اعتراضی پراکنده را آغاز کردند. در برخی جاها به مراکز قدرت رژیم حمله نمودند، در یکی از شهرها مسجد و قرآن، چوبدست های قداست دولت اسلامی و ساز و برگ های سرکوب فکری، تحمیق و مسخ پردازی سرمایه را در آتش خشم خود سوزاندند. در چنین شرائطی بخشی از ارتجاع حمام خون سالار بورژوازی حاکم وارد میدان گردید. بیرق اصلاح طلبی افراشت و با هدف حفظ نظام بردگی مزدی و جمهوری اسلامی، سناریو پشت سر سناریو ردیف نمود. این بخش بورژوازی با این علم و کتل نه فقط خیزاب خیزش کارگران را مهار کرد که در سطحی وسیع کوه توهم آنان را پلکان پیروزی خود ساخت، در همین راستا تقسیم کار نوشته و نانوشته ای در صفوف خود پدید آورد. در مدار حاکمیت، سوار بر موج جهل کارگران کفه قدرت خویش را در برخی نهادهای نظم سرمایه مانند دولت و مجلس سنگین تر ساخت و این تغییر توازن را ساز و کار پیشبرد رسالت خود کرد. در سطح جامعه بساط « ان جی او» بافی پهن نمود و جنجال جامعه مدنی راه انداخت. جنجالی که اینجا و آنجا، افرادی از جنبش کارگری را هم در خود غرق کرد. دامنه غلطیدن کارگران در این غرقاب به سندیکاسازی و بستن دخیل به رفرمیسم سندیکالیستی محدود نماند. خیلی از کسانی که می توانستند فعالان جنبش کارگری باشند، راه گشایش دکه های اصلاحات پیش گرفتند، بعضاً این پسگرد ارتجاعی استیصال آمیز را راه تأثیرگذاری بر روند اوضاع روز خواندند. عده ای حتی وقیح و زبونانه فریاد زدند که دوران انقلابات تمام شده است، تمامی مشکلات دامنگیر مردم دنیا و ٧٠ میلیون سکنه ایران، ناشی از سرشت بدسگال انقلاب جوئی ها بوده است. همه آنان که روزی سخن از انقلاب راندند خیانتکارند!! اصلاحات تنها راه است و رهائی بشر را اینجا باید جست!!
بورژوازی پرچم اصلاحات و « ان جی او» سازی افراشت و جمعیت قابل توجهی از درس خوانده های طبقه کارگر نیز به این ورطه فرو غلطیدند. طولی نکشید که این کار وسعت گرفت. برپائی « ان جی او» ها برای استیفای حقوق زنان و رفع تبعیضات جنسی، علیه کار خردسالان، کمک به کودکان خیابانی، تأسیس کتابخانه و ترویج کتاب خوانی، سرپرستی ایتام، حمایت از آوارگان و بی سرپناهان، امداد گرسنگان، کمک به بیماران نیازمند، آموزش کودکان فاقد مدرسه، پاکسازی محیط زیست و مانند اینها، دستور کار جمعیت کثیری شد که عده ای از آنها برخاستگان شرائط کار و استثمار و زندگی طبقه کارگر بودند. این روند ادامه دارد و هر روز دامنه وسیع تری به خود می گیرد. سؤال آنست که این ترند از کجا می جوشد؟ « ان جی او» سازان تا جائی که به درس خوانده های طبقه کارگر مربوط است چه می اندیشند؟ برای فعالیت های روز خود چه تحلیل ها و محاسباتی دارند. حاصل تلاش آنان چیست و کشتزار زندگی کدام طبقه را سیراب می کند. از همه این ها مهم تر بدیل کارگری و ضد سرمایه داری این طرح ها و کوشش ها چه می تواند باشد؟
پیش از شروع پاسخ باید نکته ای را توضیح داد. هر آدم وفادار به ارزش های انسانی به طور قطع، تلاش صادقانه و غیربازاری برخی کسان برای کمک به نجات کودکان خیابانی از زندگی فاجعه بار حاشیه خیابان ها را ارج می گذارد. با همه افرادی که در خارج از مدار محاسبات کاسبکارانه، دست به کار فراهم سازی امکانات آموزش و درمان خردسالان، سالخوردگان یا هر انسان نیازمند دیگر هستند احساس همدلی می کند و کارشان را تقدیس می نماید. همت بلند آدمهائی را که مستقل از نوع راه حل جوئی، زیر فشار احساس مسؤلیت انسانی، دست همراهی پیش همدلان همزنجیر دراز می کنند تا سرپناهی برای جماعت آواره یا زلزله زده بر پای دارند، می ستاید و در برابر این احساس به ادای احترام می ایستد. به همین سیاق، هر جنب و جوش اومانیستی فارغ از آلایش های سودجویانه بازاری در هر حوزه دیگر زندگی اجتماعی را به دیده تکریم می نگرد و سلسله جنبانان آن ها را دوست می دارد. اینها حقایق مفروض بحث حاضر هستند. در مورد فعالیت های بالا مشکل ما مسلماً کاستی تندنس های انسانی عده ای از دست اندرکاران نیست. بعلاوه روی سخن قطعاً با مصلحان دغلکار و فریب پیشه بورژوا و آنان که به حکم هستی اجتماعی خود اصلاح نظام سرمایه داری را راه سعادت بشر می پندارند، نمی باشد. مخاطبان بحث، انسان های برخاسته از شرائط کار و استثمار و زندگی و پیکار توده های کارگرند، هر چند که این انسانها زیر فشار مسخ سازی ها و سفاهت آفرینی های روتین رابطه سرمایه، خود را کارگر نپندارند یا حتی اطلاق لفظ کارگر بر خود را اهانتی سترگ تلقی کنند. حرف ما با این هاست. اینکه این افراد در باره آنچه انجام می دهند چه می اندیشند، بسیار روشن است. منظومه محاسباتشان بانگ می زند که جامعه روز ایران یا دنیا را اسیر هولناک ترین سونامی های قتل عام انسان ها، انسانیت و حقوق انسانی می بینند. گرسنگی، آوارگی، زاغه نشینی، فقر، فروش اعضای بدن زیر مهمیز نداری، کودک فروشی، زن آزاری، کار کشنده میلیون ها کودک در بیغوله های وحشت و دهشت تولید سود، سوء استفاده های جنسی گسترده از خردسالان، محرومیت کودکان از ابتدائی ترین مایحتاج معیشتی و هزاران بلیه دیگر منبعث از موجودیت سرمایه داری آنان را آزار می دهد. در مقابل این طوفان توحش ضد انسانی آرام گرفتن، در خانه نشستن و تماشا کردن را خلاف شرط آدمیت می دانند. هیچ نور امیدی برای هیچ تغییر ریشه ای در پیش چشم خویش مشاهده نمی کنند، در چنین وضعی با خود می گویند که باید راه افتاد و هر چه امکان دارد را انجام داد. منطق دلباختگان «ان جی او» سازی احتمالاً حول این محاسبات می چرخد.
بیانیه نامکتوب و گاه مکتوب جمعیت بالا، اما به همین جا ختم نمی گردد. کمی این سوتر تراژدی جای خود را به نقد یا نجوای کمیک می سپارد. « نسلهای قبلی همه اش به انقلاب اندیشیدند. مبارزه مسلحانه راه انداختند، از قهر سخن راندند، از اتوپیای رهائی بشر گفتند. به رؤیای برابری همه انسانها آویختند. سنگ های بزرگ و بسیار بزرگ برداشتند، اما هیچ کاری نکردند. کار پیشکش! همه چیز را خراب نمودند. حاصل انقلاب آن ها اختاپوس جمهوری اسلامی شد. انقلابشان رژیمی زائید که سرتاسر جامعه را برهوت گرسنگی و حمام و خون و زن کشی و کودک فروشی ساخته است. باید بر آنچه آنان کردند، نقطه پایان نهاد، واقع بین بود. بساط اتوپیاپردازی جمع نمود. انقلاب را به تاریخ سپرد، راه اصلاحات آرام پیش گرفت و اندک اندک به سوی آبادانی و آزادی و رفاه و زندگی ممکن انسانی رفت»!!
اینها خطوط عام احتمالی کیفرخواست جماعت بالا علیه گذشته و مانیفست مبارزه آنها برای آینده است و لب کلام ما با آنان این است که حرفهایشان سفاهت آمیز است، همه چیز را وارونه می بینند، راهی بدترین گمراهه ها هستند، نه فقط هیچ گامی به جلو بر نمی دارند که قهقرائی ترین و. ارتجاعی ترین رویکردها را توجیه و تقدیس می کنند. اشتباه دیگران این نیست که چرا به انقلاب اندیشیدند. خطای غیرقابل بخشایش آن ها این بود که راه انقلاب واقعی ضد سرمایه داری را نمی کاویدند. کار نادرستشان آن نبود که برای سرنگونی قهرآمیز رژیم هار حمام خون سالار سلطنتی سرمایه داری مبارزه می کردند. بدفهمی عظیم تاریخی کارشان آن بود که راه رژیم ستیزی آگاهانه سوسیالیستی ضد کار مزدی را پیش نمی گرفتند. آنها مسلماً هوس روی کار آوردن یک رژیم درنده، هولوکاست آفرین، کارگرکش و بشرستیز بورژوازی از نوع جمهوری اسلامی را به سر نداشتند، ضعف بصیرت بی مرزشان این بود که چند و چون سازمانیابی شورائی ضد سرمایه داری جنبش کارگری و آماده ساختن توده وسیع کارگران برای جامعه گردانی آگاه شورائی لغو کار مزدی را دستور مبارزه و تلاش خود نمی ساختند. گذشتگان مورد انتقاد شما به بیماری اتوپی بافی نیز مبتلا نبودند. از ضعف شناخت رادیکال و مارکسی سرمایه داری رنج می بردند. وقتی از پیکار ضد امپریالیستی سخن می راندند کفر نمی گفتند. معضل فکر و پراکسیس آنها این بود که امپریالیسم را و سرمایه داری را با سرآگاه طبقاتی و کارگری کالبدشکافی نمی کردند. مبارزه آنها برای رهائی بشر هم جرمی نیست. ایراد فاجعه ساز کارشان آن بود که این رهائی را بر بستر یک کارزار آگاه ضد کار مزدی دنبال نمی نمودند. ادعای طغیان آلود آنها در مخالفت با اصلاح طلبی را نیز نمی توان نشان کج فکری و رؤیاسازی آنان پنداشت. پاشنه آشیل مرگ آور کارشان در اینجا آن بود که نقد رادیکال و پراتیک رفرمیسم راست و چپ را در جبهه پیکار واقعی برای رشد، بالندگی، بلوغ، آگاهی و توان اعمال قدرت سراسری شورائی طبقه کارگر علیه سرمایه پی نمی گرفتند. پائین تر به این سخن باز می گردیم اما عجالتاً از دستاوردهای کار شما سؤال کنیم. بیش از دو دهه است که در این حوزه ها تلاش می کنید. آنچه انجام می دهید هیچ تازگی ندارد. از اول تاریخ، هر کجا که بساط زندگی پهن بوده است، این نوع کارها میان انسانها رواج داشته است. در همین ایران، ادبیات دوره های مختلف جامعه مالامال از تشویق ها و دعوت ها به انجام هر چه بهتر این اعمال است.
حرف اول و آخر همه پیامبران شیاد دنیا نیز پرداختن به همین امور است. مبسوط ترین فصول واجبات کتب فریب ادیان به همین موضوع اختصاص دارد. تمامی خیرخواهان عالم در این زمینه دست به وعظ و اندرز زده اند. شما نیز در طول این مدت با همه مساعی لازم، با دنیائی پشتکار و شور و صداقت همین راه را رفته اید و حال سؤال این است که شمار گرسنگان جامعه روز ایران چند نفر کاهش یافته است؟! در تعداد کودکان کار و خیابان چه تغییری رخ داده است. درصد خردسالان محروم از امکانات آموزش تا کجا پائین رفته است.
در وضعیت فاجعه بار جمعیت عظیم بیماران فاقد هر نوع دارو و درمان چه بهبودی حاصل گردیده است؟ نتایج سالها مبارزه « ان جی او» ها برای رفع تبعیضات جنسی و علیه زن آزاری چه بوده است. نهادهای مدنی فعال در حوزه حقوق کودکان تا کجا پیش رفته اند. پاسخ ها برای همگان شفاف است. همه روزنامه ها حتی اندرونی ترین ارگان های جعل و دروغ دولت اسلامی به اندازه لازم در این گذر نوشته اند و می نویسند. فقر با بیشترین شتاب سیر صعودی پیموده است. آمار کودکان کار و خیابان به اوج رفته است و مرز ۴ میلیون را پشت سر نهاده است. شمار خردسالان محروم از آموزش و دارو و درمان بیش از چند برابر افزایش یافته است. اعتیاد و فحشاء سر به آسمان می ساید. صف های طولانی فروش اعضای بدن تا چشم کار می کند، طویل تر گردیده است. قوانین ماقبل قرون وسطائی اعمال فشار بر زنان و تبعیضات جنسی همچنان بر دست و پای ۴٠ میلیون زن ایرانی قفل است و در بسیاری موارد جنایتکارانه تر و هول انگیزتر شده است. آلودگی های زیست محیطی ناشی از وجود سرمایه داری به چنان مداری سیر کرده است که فقط در عرصه گرد و خاک و خشکی دریاها و رودخانه ها حتی با همان معیارهای فریب بورژوازی خطر نابودی کل جمعیت را در سال های آتی بالفعل ساخته است. کثرت اعدام ها بیش از حد بهت انگیز است و تمامی بشرستزی هاو سبعیت های دیگر سرمایه علیه استثمارشوندگان به طور بی حدود، رو به افزایش رفته است.
ترازنامه « ان جی او» سازی، اصلاح طلبی عقلانی!!، مدنیت سالاری!! و ابتکار عظیم شما برای مهندسی جامعه مدنی!! در این چند دهه، اینها است. اما این فقط گوشه کمرنگی از این تراز است. جنبش « تغییر طلبی» آرام شما اگر دستاوردی داشته است که حتماً داشته است کل این دستاوردها یکراست حساب سود صاحبان سرمایه را آکنده است و نه کمتر از آن ها، جویبار سود دولت اسلامی سرمایه داری را پرخروش کرده است. در کنار اینها به سرمایه داران و دولت درنده روزشان حیثیت هم داده است. پدران و مادران کودکان خردسال خیابانی بردگان مزدی سرمایه اند. آن ها در جهنم گند و وحشت سرمایه داری ایران با نرخ استثماری بالغ بر ١١٠٠ درصد مورد استثمار قرار می گیرند. اگر در ماه در قبال کار شاق شبانه روزی در سلاخ خانه های تولید سود بورژوازی هر ماه فقط ٦٠٠ هزار تومان می گیرند همزمان حدود شش میلیون و ششصد هزار تومان اضافه ارزش تحویل سرمایه داران می دهند. درست به همین خاطر است که نوباوگان آن ها کودکان کار و خیابانند. کودکان این کارگران حتی در همین پهندشت بربریت سرمایه داری باید جزئی از حاصل کار پدران و مادران کارگر خود را به صورت آموزش و بهداشت و درمان و مسکن و رفاه همگانی دریافت دارند، سرمایه داران و دولتشان چنین نمی کنند و رود عظیم اضافه ارزش های حاصل کار کارگران را به بحر آز سوداندوزی و انباشت کوه آساتر سرمایه تبدیل می نمایند. آن ها از اینکه شما با اصلاح طلبی خیراندیشانه و مسیحائی خویش این فرصت را برایشان فراهم می سازید تا با فراغ بال کافی، بسیار راحت تر و بی دغدغه تر کل ٦ میلیون و ششصد هزار تومان اضافه ارزش ماهانه حاصل کار این کارگران را تصاحب بنمایند بسیار خشنود و راضی خواهند بود. راستش یک سر از جهان اسرار نهفته در جنبش ارتجاعی کارگر ستیز اصلاحات بورژوازی نیز همین است. اینکه عده ای « ان جی او» و نهادهای پر سر و صدای امداد رسانی « مدنی» پدید آرند. از درون این انجمنها و دکه های خیریه بخش یا بخش هائی از همان ثمن بخس، کار پرداخت شده طبقه کارگر را صرف دارو و درمان و آموزش و سایر مایحتاج اولیه زندگی کودکان خانواده های کارگری کنند، تا در عوض طبقه سرمایه دار و دولتش سهم هر چه عظیم تری از کار کارگران را به کار اضافی، سود و سرمایه مبدل سازند. آنچه در مورد « ان جی او» های حوزه کمک به کودکان خیابانی گفتیم در مورد همه قلمروهای کار فعالین «جامعه مدنی» و دست اندرکاران حل و فصل اصلاح طلبانه مشکلات زندگی انسان ها در دوزخ استثمار و توحش سرمایه داری صدق می کند. آنجا که سخن از ساختن مدرسه و بهداری و پاکسازی محیط زیست یا محل نگهداری پیران و معلولان و مانند اینهاست بورژوازی است که لحظه لحظه حیات جنبش «مدنی» شما را جویبار سود خود می سازد. اگر صحبت از مبارزه قانونی علیه تبعیضات جنسی است، کار شما صرفاً پیکار واقعی علیه این جنایت سرمایه را در قعر گور توهم دفن می کند. کمپین اعتراض مدنی شما علیه اعدام، زندان و شکنجه نیز گمراهه ای است که راه جنگ کارساز علیه این توحش های دولت بورژوازی را سد می سازد. به این ترتیب دستاورد کل اصلاح جوئی های عقلانی مدنیت مدار شما همه و همه افزایش هر چه انبوه تر سود طبقه سرمایه دار و دولت این طبقه است. آنچه شما چیده اید، مشغله خویش کرده اید، در بوق و کرنا جار زده اید، از آن به نام انسانی کردن جامعه موجود یاد نموده اید یکراست پلکان اقتدار بورژوازی و جمهوری اسلامی سرمایه برای تاخت و تاز هر چه بربرمنشانه تر علیه توده های کارگر و هست و نیست این طبقه شده است.
تراز جنبش مدنی و تغییر طلبی آرام!! شما برای بهسازی زندگی انسان ها بندهای مهم دیگری نیز دارد. بندهائی که بعضاً در تاریخ بی نظیرند!! از جمله اینکه در سطحی نسبتاً وسیع، نهضت تغییر طلبی خیراندیشانه خود را به علم و کتل بخشی از ارتجاع درنده بورژوازی آویخته اید که بنیانگذاران واقعی شکل نوینی از ددمنشی و حمام خون سالاری سرمایه برای نیست سازی بشر در طول سده اخیر بوده اند.. کسانی که شما آنها را اصلاح طلب می نامید و نهضت مدنی خود را به میدانداری آنان وصله پیله می کنید، همگی پایه گذاران، مهندسان و عمله و اکره پیشینه دار معماری جمهوری اسلامی هستند. تاریخاً و سالها پیش از وقوع جنبش سراسری سال ۵٧ در این مسیر تلاش می کرده اند. از همان زمان، تدارک کافی برای کشتار کارگران و کمونیست ها و استقرار فاشیسم اسلامی سرمایه داری داشته اند. در روزهای پیش و پس قیام بهمن بدون هیچ تردید و درنگ نقشه های آماده خود برای ساختن کمیته ها، تأسیس سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، ساواما، بسیج، گشت های موحش فاشیستی، قتل عام هر موج مخالف را از آرشیو بیرون کشیده و جامه عمل پوشانده اند. همین ها بودند که جنگ جنایتکارانه ایران و عراق را اداره کردند. کشتارهای دهه ٦٠ و سال ٦٧ را راه انداختند و کل جنایت های دیگر را برای حفظ کیان سرمایه انجام دادند. جنبش مدنی و پویه « ان جی، او» سازی شما مستقل از اینکه خودتان چه می خواهید و چه هدفی را دنبال می کنید جزء لایتجزائی از مفصلبندی برنامه ها و طرحهای این وحوش سرمایه برای ماندگارسازی مناسبات بردگی مزدی است. شما با کارهای خویش به همه این درندگان حیثیت، اعتبار و تقدس بخشیده اید. هولوکاست آفرینان را لباس منجیان بشر تن کرده اید.
رفسنجانی ها و خاتمی ها و روحانی ها را که برای حفظ حاکمیت سرمایه بر دریای خون دهها میلیون نفوس طبقه کارگر ایران سفینه پیروزی رانده اند مدال آزادی خواهی و دفاع از حقوق انسانی شهروندان تفویض نموده اید. شما از تمامی بانیان و برنامه ریزان و مجریان ٣٦ سال سلاخی لحظه، لحظه توده های کارگر برای بقای سرمایه داری اعاده حیثیت کرده اید و در این گذر یک سناریوی سیاه را به بازی نشسته اید. و بالاخره ترازنامه بلند مدنیت سالاری شما سوای تمامی اوراق سیاه بالا، حتی برای خود شما نیز کم هزینه نبوده است. بسیار ساده در میدان رقابت ها، تسویه حساب ها و مناقشات بخش های مختلف بورژوازی با هم، قربانی، وجه المصالحه، نفی بلد و حتی مهدورالدم شده اید. راهی اوین و گوهردشت و عادل آباد و وکیل آباد و کهریزک و قتلگاه های بیشمار دیگر بورژوازی گردیده اید. شکنجه شده اید و در و در سطحی نسبتا وسیع دار و ندار خود را از دست داده اید.
نکات بالا گفته شد تا به حرف اصلی برسیم. اصل تلاش علیه کار کودکان و برای نجات خردسالان خیابانی، مبارزه علیه قصاص، سنگسار، تبعیضات جنایتکارانه جنسی، فقر، بی بهداشتی، بی آموزشی و بی درمانی، مبارزه برای آزادی های سیاسی و حقوق انسانی در قعر همین جهنم روز سرمایه داری، کارزار رفع آلودگی محیط زیست همگی مهم و مبرم هستند. سخن از نفی این اهمیت و مبرمیت نمی باشد، بالعکس همه حرف ها در باره چگونگی تأثیر این فعالیت ها، درک از تأثیر، تشخیص راه حل های واقعی از کاذب و گمراهساز، پروسه پیشبرد راه حل های کارساز و اساساً راه یا بیراهه بودن کوششهائی است که صورت می گیرد. پیش از هر چیز و مهم تر از همه چیز باید به ریشه های اصلی مصیبت ها، فاجعه ها و سیه روزی های مورد گفتگو نظر انداخت. چرا باید در جامعه ای که ٣٠ میلیون کارگر شب و روز در مرگبارترین شرائط کار می کنند، همین کارگران در گرسنگی به سر برند؟ چرا باید 4 میلیون کودک خردسال این جمعیت مجبور به کار در کنار خیابان ها یا سایر بیغوله های وحشت و دهشت تولید سود برای صاحبان سرمایه باشد؟ چرا این ٣٠ میلیون کارگر در کنار کار فرساینده شبانه روزی خویش باید در آتش محرومیت از حداقل امکانات آموزش و درمان و بهداشت و شرائط زیست محیطی مناسب خاکستر گردند؟ چرا باید زنان و دختران آن ها برای امرار معاش روزانه مجبور به تن فروشی شوند. چرا باید به رغم این روزانه کار طولانی مدت، برای تأمین نان شب فرزندانشان به فروش مواد مخدر روی نهند؟ چرا باید تمام سال را کار کنند و جان کنند اما فاقد حداقل سرپناه باشند. آیا آنسان که عده ای می پندارند دلیل همه این مصیبت ها بارآوری نازل کار این جماعت است!! ذره ای شرف انسانی لازم است تا گویندگان این عبارت ها از گفته های خویش احساس شرم کنند. اگر چنین است که مطلقاً نیست، پس این کوهسار عظیم سرمایه ها که فضای نفس کشیدن را از همه سلب کرده است، از کجا می آید؟ اقلام نجومی سرمایه های ١٠ هزار میلیاردی که پرونده اختلاس آن ها سکوی باج خواهی این باند و آن باند وحوش بورژوازی از همدیگر است با دست چه کسانی تولید شده است؟ ارقام کهکشانی سرمایه های سپاه پاسداران، فرماندهان سپاه و بسیج، چند میلیون سرمایه دار خصوصی در حوزه های متنوع انباشت یا افراد بیت رهبری از کجا زائیده است؟ سرمایه های سر به فلک کشیده ای که در شکل مستغلات، دارائی ها، رفاه، تنعم و ناز و نعمت میلیون ها سرمایه دار متوسط و بزرگ و کوچک، زمین و زمان جامعه را آکنده است از کدامین سرچشمه فوران کرده و در حال طغیانند؟ کوه عظیم هزینه های نظامی ارتش، سپاه، بسیج، سازمان های اختاپوسی کشتار، حوزه های علمیه یا سایر نهادهای سرکوب فیزیکی و فکری کارگران که حجم آنها در بودجه امسال دولت روحانی از مرز ١٨۵ تریلیون تومان گذشته است از کدام کشتزار درو می گردد. تولید ناخالص داخلی ٩٠٠ تریلیون تومانی و بودجه دولتی سالانه ٨٠٠ تریلیون تومانی را چه کسانی تولید می کنند. نقدینگی غول آسای ٧٠٠ تریلیونی که رقم آن در طول چند سال ٣٢٠ برابر گردیده است از کجا می جوشد؟ مگر نه این است که چند ده میلیون کارگر همه اینها را تولید کرده اند. معضل اساسی آنست که کل این تولیدات و محصول کار، یکراست سرمایه تلنبار سرمایه داران و دولت آنها شده است. اگر بناست برای کودکان کار و خیابان، برای رفع آلودگی محیط زیست، برای دارو و درمان و مسکن این نفرین شدگان، برای رفع تبعیضات فاجعه بار جنسی یا علیه ستم و دیکتاتوری حاکم کاری بکنیم باید ریشه ها را بکاویم. تا سرمایه داری هست این سیه روزی ها هست.
به اصل ماجرا پردازیم. هر کدام حوزه هائی که شما زیر فشار احساس مسؤلیت، جزء جرگه فعالانش هستید، میدانی باز برای سازمانیابی یک کارزار ریشه ای علیه سرچشمه واقعی بدبختی هاست. آنچه اساسی است، آنست که هیچ یک از این میدان ها را نمی توان از ریل واقعی مبارزه طبقاتی جاری درون جامعه جدا نمود. همه این ها سنگرهای به هم پیوسته کارزار یک طبقه اجتماعی هستند. طبقه ای که در همه وجوه هستی خود، در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، از زمین و آسمان آماج تجاوز، تعرض و شبیخون سرمایه داری است. طبقه ای که در عین حال خالق کل سرمایه هاست و درست بر همین اساس تنها نیروی قادر به سازماندهی یک جنگ سرنوشت ساز تاریخی علیه سرمایه و برای نابودی کامل مناسبات بردگی مزدی است. هر میزان موفقیت در هر کدام این سنگرها قبل از هر چیز در گرو بازسازی و معماری درست این سنگر در جبهه واقعی مبارزه طبقاتی تعطیل ناپذیر توده های کارگر علیه سرمایه است. تنها در این صورت است که کارزار و تلاش ما معنی دار می گردد. زمینی می شود. جزئی از مفصلبندی جنگ یک طبقه علیه طبقه دیگر می شود. نیروی طبقاتی و اجتماعی خود را باز می یابد، ساز و کار اعمال قدرت مؤثر خود را پیدا می کند. می داند که علیه چه می جنگد، هدف عاجل و آجل این جنگیدن چیست.
اگر همه محرومیت ها، بی حقوقیها، جنایات، انسان ستیزیها، تبعیضات جنایتکارانه جنسی، کار کودک، فقر، گرسنگی، ستم و هر چه ضد انسانی است از ژرفنای رابطه سرمایه می جوشد، برای محو آنها نیز باید علیه سرمایه جنگ کرد و این جنگ را صرفاً توده های طبقه کارگرند که می توانند پیش برند. همان کارگرانی که شمار کثیری از آنها، زیر مهمیز قهر سرمایه برای هر هر میزان زنده ماندن و زندگی خود نیازمند کمک های انسانی شما شده اند. آنچه رویش قارچ گونه « ان جی او» های اصلاحگرا و مدنیت مدار را دامن زده است. موقعیت بسیار فرسوده و استیصال آمیز جنبش این طبقه یا جنبش ضد سرمایه داری اوست. اگر بناست علیه کار کودک، علیه فقر و گرسنگی و بی بهداشتی و بی آموزشی دیکتاتوری و زندان و اعدام و تبعیضات جنسی، علیه اعتیاد و فحشاء و فروش اعضای بدن مبارزه کنیم باید یکراست فکری برای میدان داری، خیزش آگاهانه و سازمانیابی و اعمال قدرت رادیکال توده های این طبقه بنمائیم. کمپین نجات کودکان خیابانی از چنگال سوداگران دژخیم سود، کار بسیار ارزنده ای است، مشروط به اینکه این کمپین در همان حال ساز و کاری برای ارتقاء آگاهی ضد سرمایه داری پدران، مادران و آشنایان این کودکان نفرین شده کارگرزاده نیز باشد. منوط به اینکه چنین کمپینی بستری برای همپیوندی و سازمانیابی شورائی کارگران درون خانواده های این خردسالان و بسیج آنان برای پیکار علیه ریشه های واقعی وجود کودک خیابانی هم بشود. این کار بدون تردید بسیار سخت است اما محال نمی باشد. تشکیل گروههای جمع آوری زباله و ستیز با آلودگی محیط زیست قابل ستایش است اما این کار در عین حال می تواند با خیزشی نقشه مند و آگاهانه برای کالبدشکافی عمیق بنیان های واقعی آلوده سازی محیط زندگی انسانها، انگشت نهادن بر وجود این ریشه ها در ژرفنای هستی سرمایه، نشان دادن آنها به جمعیت کثیر کارگران ساکن محله های جهنمی آکنده از آلودگی ها، متشکل شدن این کارگران در شوراها و طغیان سنجیده، آگاه و و متحد آن ها علیه بانی واقعی تمامی مصیبت های زیست محیطی باشد. راه اندازی کمپین های اعتراض علیه زن ستیزی و تبعیضات جنایتکارانه جنسی شایسته بیشترین ارج گذاری هاست اما آنچه در این سال ها زیر این نام جریان داشته است نه مبارزه علیه اساس بی حقوقی ها و ستمکشی ها زنان که بالعکس حفاری گمراهه پشت سر گمراهه بر سر راه چنین جهتگیری های بوده است. به جای این کارها باید ابعاد فاجعه بار استثمار توده های عظیم زنان کارگر از شاغل گرفته تا خانه دار، توسط سرمایه را آناتومی نمود، حاصل این آناتومی را شعور و شناخت همه کارگران ساخت. باید برای کل بردگان مزدی سرمایه تشریح نمود که سنگسار و حجاب و تمامی ساز و برگ های زن ستیزی سلاح دست دولت سرمایه داری برای سرکوب جنبش کارگری و رفع خطر این جنبش از سر سرمایه داری است. باید مبارزه علیه زن ستیزی و تبعیضات جنسی را سنگر توفنده ای از جبهه جنگ سراسری علیه نظام بردگی مزدی ساخت. بحث بر سر تحریم فعالیت های فاقد جنجال رژیم ستیزی رایج فراطبقاتی و بورژوائی نیست. سخن این است که این کوشش ها می تواند و باید زادراه یک مبارزه آگاهانه ضد سرمایه داری گردد.
با رفرم طلبی گمراهساز آویزان به اومانیسم دروغین بورژوائی نمی توان هیچ مشکلی از هیچ انسان دردمندی حل کرد. باید حلقه پیکار ضد کار مزدی را با آگاهی و درایت و شور کافی کوبید. باید قدرت طبقاتی توده های کارگر را شناخت و این قدرت را به صورت شورائی و ضد سرمایه داری متشکل ساخت. باید سراسر جامعه را میدان تشکیل هسته های کارگری شورائی کرد. این امر حتی در قعر همین جهنم دیکتاتوری و توحش سرمایه داری به طور قطع امکان پذیر است. برپائی شوراها در گام اول نیازمند هیچ علم و کتل، صدور بیانیه یا فراخوان نیست. باید به عنوان آحاد کارگران به دور هم جمع شد. کارگر صنعتی، کارگر مراکز فروش، حمل و نقل شهری و بیابانی، راه و جاده و بنادر، کارگر کشاورزی و ساختمان، معلم، پرستار، بهیار، خبرنگار و نویسنده و مترجم، دانشجو و دانش آموز خانواده های کارگری، کارگر شیلات و جنگل و شهرداری و دامداری همگی آحاد یک طبقه واحدند. از هر کدام این قلمروها و بخش ها که هستیم برای پیوستن به همدیگر، برای گذاشتن دست در دست یکدیگر خیز برداریم. بنشینیم و امر عاجل سازمانیابی شورائی خود را دستور کار کنیم. با هر تعداد که می توانیم یک هسته بالنده شورائی پدید آریم. از درون این هسته ها راه افتیم و برای ساختن هسته های دیگر گام برداریم. در هر کارخانه، هر مزرعه، هر مدرسه، هر جاده، هر دانشکده، هر مرکز کار و تولید، یک یا چند شورا تأسیس کنیم. این شوراها را بدون هیچ جار و جنجال به وجود آریم. اصراری در علنی بودن آنها نباید داشت. دست به کار جوشیدن و پیوند خوردن آنها با هم گردیم. راه سراسری شدن آنها را پیش گیریم. بحث بر سر اعلام موجودیت یا گریز از این کار نیست. سخن از یک پروسه است. پروسه ای که باید از هزاران پیچ و خم و سنگلاخ و گردنه عبور کند تا سرانجام شورای علنی واقعی ضد سرمایه داری توده های کارگر شود. محوری ترین و حیاتی ترین تلاش ما در این هسته ها باید خوانش آگاه رویدادهای روز و به میدان کشیدن توان پیکار توده های طبقه خود در هر قلمرو مبارزه طبقاتی علیه هر فشار استثمار و تعرض و ستم سرمایه باشد. شوراهائی که به این ترتیب بر پای می داریم، مفصلبندی وحدت سراسری طبقه ما، بستر کالبدشکافی کارگری و مارکسی ما از شرائط کار و استثمار و زندگی، محل رشد و بلوغ آگاهی طبقاتی، هموارساز راه سازمانیابی شورائی ضد سرمایه داری و به یمن همه اینها ظرف تمرکز قوای طبقاتی و اعمال قدرت آگاه و سراسری ما علیه بورژوازی و کل نظام بردگی مزدی خواهد بود. اگر بناست علیه جنایات، محرومیت ها، بی حقوقی ها و اشکال گوناگون ستم سرمایه و برای امحاء ریشه ای همه اینها مبارزه کنیم راه دیگری نیست. با مدنیت سالاری مبتنی بر خیرات و مبرات مذهبی نمی توان هیچ مشکلی را از هیچ کارگری، هیچ کودک خانواده کارگری و هیچ انسان دردمند دیگر این دنیا حل کرد.
فعالین جنبش لغو کار مزدی - ژوئیه ٢٠١۴