افق روشن
www.ofros.com

۴٠سال پس از اعتصاب بزرگ کارگران معدن در سوئد

فعالین ضد سرمایه داری                                                                           دوشنبه ٢٣ آذر ۱٣٨٨

برگ افتخاری در کارنامه جنبش کارگری جهانی، برگ سیاهی در کارنامه سراسر ننگ رفرمیسم اتحادیه ای، سرزنشی به کوردلان رفرمیستی که برای کارگران ایران نسخه سندیکا می پیچند، تقدیم به تمامی توده های کارگر ایران، تقدیم به فعالان مصمم جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر

عظیم ترین بخش معادن سوئد در شمال این کشور قرار دارد. غول صنعتی معروف و پرقدرت سوئدی موسوم به LKAB (Luossavaara-Kiirunavaara Aktiebolag) و 5 شرکت تابع این کنسرن به نام های MTAB، Minelco، Wassara، FAB و KGS حوزه های مختلف معادن منطقه را در کنترل و تصرف خود دارند. LKAB از زمان تأسیس تا اوایل سده بیستم به طور کامل در مالکیت سرمایه داران خصوصی قرارداشت. در شروع این قرن مشاجرات بسیار داغی میان احزاب مختلف طبقه سرمایه دار درباره دولتی شدن یا تداوم تعلق آن به بخش خصوصی در پارلمان سوئد آغاز شد. این کشمکش ها تا سال ١٩٠٧ به درازا کشید و بالاخره در این سال دولت وقت متشکل از احزاب راست تر سرمایه عزم جزم کرد که ۵٠% کل سرمایه کنسرن را به مالکیت دولت درآورد. این وضع تا سال ١٩۵٧ ادامه پیدا کرد و از این سال به بعد است که LKAB بر اساس مصوبه مجلس به طور کامل در مالکیت دولت سوئد قرار می گیرد. در طول مذاکرات احزاب از جمله نکاتی که ظاهراً به عنوان دلایل انتقال مالکیت کنسرن به دولت مورد تأکید قرار داشت یکی هم بهبود شرایط کار و وضعیت حقوقی کارگران شاغل در LKAB بود. در آن سال ها بیش از چندین هزار کارگر در حوزه های مختلف استخراج آهن و کل معادن شمال سوئد کار می کردند. شرایط کار کارگران به گونه ای غیرقابل توصیف مرگبار و دردناک بود. شدت استثمار در نقطه انفجار بود. فقدان هر نوع ایمنی محیط کار، سطح بغایت نازل دستمزدها و همه مصائب دیگر بردگی مزدی در اینجا بیداد می کرد. خانم « سارا لیدمن» (Sara Lidman) در همین سال ها همراه با همکار عکاس خویش « اود اوربوم» (Odd Uhrbom) به دنبال بازدید از بخش های مختلف معدن و انجام بسیاری مصاحبه ها با کارگران دست به انتشار کتابی زدند که اولاً برگ برگ آن به صورت دهشتناکی تکان دهنده است و ثانیاً هر ورق آن کارنامه بسیار سهمگین و سنگینی از جنایات نظام سرمایه داری را در پیش روی خوانندگان خود قرار می دهد.
دولت سوئد به ترتیبی که گفتیم مالکیت LKAB را به دست گرفت. اما بر خلاف وعده های عوام فریبانه ای که در طول گفتگوها در باره بهبود شرایط کار و وضعیت زیستی کارگران در مجلس سرمایه داده شده بود همه چیز برای کارگران بدتر و بدتر شد. عروج مجدد سوسیال دموکراسی به عرش قدرت سرمایه نیز نه فقط باعث بهبودی درشرائط کار و دستمزد معدنچیان نشد بلکه حتی بروخامت اوضاع افزود. زمین و زمان دست به کار سنگسار هر نوع حق و حقوق چند هزار کارگر معدن بود. کل طبقه سرمایه دار، سوسیال دموکراسی و اتحادیه کارگری سوئد پهلو به پهلوی یکدیگر به جان کارگران افتادند. دولت سوسیال دموکرات با همدستی سران LO و بخش فلز اتحادیه طرحی را به نام نظام اندازه گیری زمان کار ( Tidsstudiesystem ) تنظیم کرد و آن را درمورد کارگران شاغل در بخش های مختلف معدن پیاده نمود. بر اساس این طرح، کل روزانه کار کارگران زمان بندی شد و برای هر ثانیه آن کاری تعیین گردید. به طور مثال، حق هر کارگر برای شست و شوی اجتناب ناپذیر و صد درصد ضروری دست ها همراه با وقت لازم برای گرفتن حوله و خشک کردن صورت و همه این امور ٧ ثانیه اعلام شد!! برای هر ٧ تا ١۴ متر راه رفتن اجباری میان ماشین ها حدود ٣ و نیم ثانیه منظور گردید!! حتی ضربات چکش کارگران زمان بندی شد و به آنان اخطار گردید که برای هر ۵ ضربه چکش حین کار حداکثر وقت کمتر از ٣ ثانیه و نیم خواهد بود!! در یک کلام، تخته و شلاق و تمامی وسائل سلاخی در بند بند معادن، در اعماق زمین، با دست سرمایه داران صدر حزب سوسیال دموکرات و صدرنشینان اتحادیه سراسری کارگران سوئد علیه توده های کارگر آماده شد. دولت سرمایه داری همه این اقدامات را به کار گرفت تا حجم تولیدات معدنی را جهش وار افزایش دهد، تا سود سالانه سرمایه ها را هر چه بالاتر و بالاتر برد. تا سرمایه اجتماعی سوئد به یمن کاهش چشمگیر بهای این تولیدات قدرت رقابت خود در بازار جهانی سرمایه را چند برابر سازد، تا قطره قطره خون کارگران نهال سود را بیش از پیش آبیاری کند. سرمایه، دولت سوسیال دموکرات و اتحادیه کارگری سوئد چنین کردند و محصول این سلاخی ها را بسیار زود به صورت افزایش سالانه حجم تولید از ٩/١٢ میلیون تن به ٢/٢۵میلیون تن در فاصله میان ١٩٦٠ تا ١٩٦٨ برداشت کردند. دستاورد جنایت سرمایه فقط این نبود. در طول همین مدت حق آکورد کارگران یا در واقع دستمزد آنان که به صورت قطعه کاری یا کار کنتراتی پرداخت می شد از ۵,٨ کرون در قبال تولید هر تن آهن به ۵,٢ کرون برای هر تن کاهش یافت!!
زندگی کارگران روز به روز وخیم تر شد. شرایط کار بسیار طاقت فرسا و غیرقابل تحمل گردید. سطح نازل دستمزدها، امکان دستیابی کارگران به حداقل معیشت را دشوار و دشوارتر کرد. کارگران طرح جدید سرمایه و دولت سرمایه داری سوسیال دموکرات را فاجعه بردگی مدرن نام نهادند و این عبارت همه جا به سر زبان ها افتاد. اعتماد کارگران به اتحادیه سراسری که از قبل نیز متزلزل بود متزلزل تر شد و به پائین ترین حد خود رسید. در چنین شرایطی بود که آتش خشم و عصیان کارگران زبانه کشید. همه با هم فریاد زدند که این وضع قابل تحمل نیست. آهنگ اعتصاب در میان توده های کارگر ساز شد. نجواها فریاد و فریادها لباس تصمیم بر تن کرد. اعتصاب «غیرقانونی»، اعتصاب خارج از مدار توافق اتحادیه کارگری، اعتصاب در شرایطی که شمشیر آخته سرمایه از نیام دیوانسالاری اتحادیه ای بیرون و بر فراز سر توده های کارگر چرخ می خورد، راه خود را آغاز کرد. روز نهم دسامبر ١٩٦٩ چرخ کار و تولید شروع به خوابیدن کرد و به فاصله چند ساعت بعد ۵٠٠٠ کارگر با اراده ای پولادین در چند منطقه عظیم صنعتی از جملهSVAPPAVAARA و MALMBERG در فواصل ۴٧ تا ٦٠ و ١١٠ کیلومتری شهر کیرونا دست از کار کشیدند. اتحادیه سراسری کارگران سوئد با تمامی قدرت دست به کار توطئه علیه اعتصاب شد. سران اتحادیه با همدیگر پیمان بستند که برای درهم شکستن اعتصاب و غلبه بر موج اتحاد ضدسرمایه داری توده های کارگر از ارتکاب هیچ جنایتی دریغ نکنند. دیوان سالاری اتحادیه ای با تمامی توحش و درندگی این عزم شوم کارگرکش را لباس واقعیت پوشید. کل نظام سرمایه داری و کل اتحادیه کارگری در یک طرف و ۵٠٠٠ کارگر معدن در طرف دیگر رو به روی هم جنگی بس نابرابر را آغاز کردند.
یک روز پیش از شروع اعتصاب، کارگر مبارز ٦٢ ساله ای که عمر خویش را در انبارهای تیره و تار معادن آهن به سر رسانده بود، به نام هاری هولم لوند ( Harry Holmlund) با هزینه شخصی خود، با همان دستمزد بسیار ناچیزش سالن ورزش شهر را برای ساعاتی محدود اجاره کرد. ٢٠٠٠ کارگر با فراخوان این کارگر در سالن اجتماع کردند. در همین جا و همین روز بود که کمیته اعتصاب تشکیل شد. ساعاتی بعد کارگران حوزه های مالم بری و اسواپاوا نیز چنین جلساتی را برگزار کردند. در این هر دو حوزه نیز افرادی به عنوان اعضای کمیته اعتصاب تعیین شدند و کمی آن سوتر همه این نمایندگان منتخب در یک کمیته مشترک ٢٧ نفری دست در دست هم نهادند تا با همدلی و همگامی جمعی کاروان اعتصاب را به پیش برند. در تمامی این اجتماعات کارگران با صدای رسا در گوش هم خواندند که راه دشواری را آغاز کرده اند، که سرمایه داران و دولت سوسیال دموکرات و اتحادیه کارگری از هیچ درندگی علیه آن ها دریغ نخواهند کرد، که این اعتصاب در « قانون» نظام بردگی مزدی «غیرقانونی » است، که در طول اعتصاب هیچ کارگری هیچ دیناری دستمزد دریافت نخواهد کرد، که اعتصاب هزینه بسیار سنگین دارد و ممکن است روزها به طول انجامد، که دستیابی به موفقیت حتمی نیست، که با همه این ها پیکار علیه سرمایه تنها راه زندگی است و برای گشایش این راه و برای پیمودن آن باید بسیار استوار، متحد، متشکل و همصدا گردید. اعتصاب آغاز شد و دقایقی بعد مدیرعامل دولتی غول آهن LKAB اعلام کرد که این اعتصاب فقط علیه کارفرمایان نیست، بلکه جبهه جنگی است که بر ضد حزب سوسیال دموکرات و اتحادیه کارگری و کل نظام اجتماعی سوئد آغاز شده است. او راست می گفت. اعتصاب بحق یک خیزش شکوهمند ضدسرمایه داری بود.
بیش از ۵٠٠٠ کارگر چرخ کار و تولید را در یکی از عظیم ترین حوزه های صنعتی سوئد از کار انداختند. آنان ۵٧ روز به اعتصاب خویش ادامه دادند. کارنامه پیکار کارگران در جریان این اعتصاب بسیار درخشان و به یاد ماندنی است. ۵٧ روز توطئه مشترک دولت و اتحادیه کارگری علیه اعتصاب، ۵٧ روز تعطیل کار بدون هیچ دیناری دستمزد یا غرامت، ۵٧ روز تحمل رگبار تهدیدها و توپ و تشرها، ۵٧ روز مقاومت در پشت دیوارهای بلند یأس و بالاخره ۵٧ روزی که کل جامعه سوئد را به واکنش و فکر و جنب و جوش واداشت. ٦٨ درصد ساکنان جامعه از طریق نظرسنجی ها حمایت قاطع خود را از کارگران و انزجار خود را از اعمال جنایتکارانه سرمایه داران و دولت و اتحادیه ابراز داشتند. بیش از ٨٠ درصد اهالی کشور بسیار صریح اعلام کردند که کارگران را محق و کارفرمایان و عوامل آن ها را ناحق و متجاوز می شناسند. در و دیوار و همه جای شهر کیرونا از اطلاعیه های اعلام حمایت شهروندان پوشیده شد. بسیاری از رسانه ها صفحات خود را به گزارش رویدادهای روز مبارزات کارگران اختصاص دادند. نماینده LO با موجی از خشم ضدکارگری عربده سر داد که این اعتصاب از بیخ و بن سیاسی است و هدف اعتصاب کنندگان کل نظام اجتماعی سوئد است. او و شرکای او مبارزه کارگران را حاصل برنامه ریزی و نقشه چینی کمونیست ها خواندند و خواستار مقابله جدی با آن شدند.
اعتصاب با سد پولادینی از مقاومت سرمایه مواجه گردید. گذشت زمان، تاریک بودن دورنمای پیروزی، توطئه های روز به روز سران LO و حزب سوسیال دموکرات، خستگی مفرط کارگران، وحشت از گرسنگی افراد خانواده، همه و همه بر هم تلنبار شدند و به تدریج بذر تردید و تزلزل را در عمق اراده مصمم تود های کارگر افشاندند و آبیاری کردند. مزدوران اتحادیه ای در میان اعضای کمیته اعتصاب و در میان توده های کارگر به هر نوع سرمایه گذاری برای غلبه بر موج پیکار آنان دست زدند. دنیای جستجو و تحقیق را برنامه ریزی کردند. هر کارگر آسیب پذیری را شناسایی کردند و برای متزلزل نمودن او دست به ترفند زدند. بیهودگی اعتصاب و محکوم به شکست بودن آن را خوراک تبلیغاتی همه جا حاضر ایادی خویش در میان کارگران ساختند. برای این کار و برای انصراف توده های کارگر از ادامه مبارزه هر چه لازم بود از محل حق عضویت توده های کارگر هزینه کردند. سران LO بسیار مصمم و یکدنده تأکید کردند که هیچ کارفرمایی در هیچ حوزه ای تحت هیچ شرایطی حاضر به مذاکره با کارگران نخواهد شد مگر این که ۵٠٠٠ کارگر اعتصابی از قبل به سر کار خویش باز گشته باشند.
در روزهای آخر ماه ژانویه اندک اندک غبار یأس بر پیشانی عده ای از کارگران نشست. تردید و تزلزل به درون کمیته اعتصاب بیش از توده های کارگر نفوذ کرد. در اینجا عناصر کم و بیش متفاوتی دست در دست هم داشتند. عناصر استوار و مصمم در کنار کسانی که به جنبش اتحادیه ای توهم داشتند همراه با افراد میانه رو همگی راه مشترکی را پیش گرفته بودند و اینک بر سر دوراهی سهمگین ادامه پیکار یا عقب گرد و قبول شکست با هم کلنجار می رفتند. در روز ٢٩ این ماه، نمایندگان LO با تأکیدی بیش از پیش خواستار بازگشت کارگران به سر کار شدند. اعضای کمیته اعتصاب در مقابل این خواست اتحادیه ١٢ پرسش را مطرح کردند و از LO خواستند تا به سؤالاتشان جواب دهد. این گفتگوها نیز بی نتیجه ماند و هیچ پاسخ شفاف و صریحی به دست کارگران نرسید. ماه فوریه با دو دلی و خستگی و نومیدی بیشتر کارگران آغاز شد. اعضای کمیته تصمیم گرفتند که تعیین تکلیف در مورد ادامه مبارزات یا بازگشت به کار را به آرای عمومی کارگران واگذار کنند. آنان با همین هدف اقدام به تشکیل نشست گسترده و فراگیر توده های کارگر کردند. اتخاذ تصمیم به نظرخواهی عمومی ارجاع شد. اکثریت کارگران با اختلاف رأی ٦٨ نفر به ادامه اعتصاب رأی دادند. کارگران آمادگی خویش را برای پایداری و تداوم پیکار اعلام کردند. اما این رأی گیری نیز قادر به حل مشکل نبود، به این دلیل بسیار روشن که چشم انداز ادامه عتصاب هیچ روشن به نظر نمی رسید. اردوی سرمایه بسیار نیرومند بود و در این میان اتحادیه کارگری همچون بختکی عظیم راه هر نوع حمایت توده های کارگر سوئد از اعتصابیون را سد می کرد. تعدادی از اعضای کمیته اعتصاب زیر فشار نومیدی تصمیم به کناره گیری و عذرخواهی از ادامه مأموریت خویش گرفتند. جلسات یکی پس از دیگری تشکیل شد. کل توده های کارگر در شور و مشورت ها و مجامع تصمیم گیری فعالانه شرکت کردند. چند راه حل مختلف در درون کمیته و در اجتماعات متعدد کارگران مورد گفتگو و نظرخواهی قرار گرفت. همه این کارها انجام شد اما هیچ نور امیدی به پیروزی بر افق این تلاش ها نتابید. تقریباً تمامی کارگران، حتی کسانی که موافق ادامه اعتصاب نبودند، نسبت به عقب نشینی و تسلیم ابراز انزجار می کردند. اما ادامه اعتصاب را نیز چندان موفقیت آمیز نمی دیدند. کمیته اعتصاب در میان دنیایی از تردید و یأس تصمیم به پایان اعتصاب گرفت و این تصمیم را در روز دوم فوریه ١٩٧٠ به اطلاع توده های کارگر رساند. در فردای آن روز از کل ۵٠٠٠ کارگر در حال اعتصاب فقط ١٠٠ نفر در کیرونا، ١٠٠ نفر در مالم بری و ١۴ نفر در اسواپا در سر کار حاضر شدند و بقیه با حالتی غمناک از شروع مجدد کار خودداری ورزیدند. پذیرش آنچه روی می داد برای اکثریت قریب به اتفاق کارگران بسیار دشوار بود و چند روزی وقت لازم بود تا آنان بر وضعیت موجود خویش غلبه کنند، تا فشار لحظه های شکست را با نگاه هشیار و بیدار به دورنمای روشن مبارزه طبقاتی ضدسرمایه داری بر وجود خویش کاهش دهند، تا با اراده ای مصمم به ادامه مبارزه در آینده به سر کار خویش بازگردند.

شکستی که سرآغاز مبارزات گسترده و راهگشای حصول دستاوردها شد
اعتصاب سال ١٩٦٩ معدنچیان سوئد، با توصیفی که گفتیم، زیر فشار مقاومت سبعانه سرمایه و به ویژه با ایفای نقش خیانتکارانه و ضدکارگری اتحادیه سراسری کارگران LO ، به ظاهر شکست خورد. اما این شکست به طور واقعی و در روند روز مبارزه طبقاتی، سرآغاز بسیاری پیروزی ها و راهگشای بیشترین تعرضات توده های کارگر به حریم قدرت و سود سرمایه شد. همه کسانی که با تاریخ جنبش کارگری سوئد آشنا هستند، حتی آنان که اعتصاب آن روز توده کارگر را به شکست کشاندند، همه احزاب رسمی و غیررسمی راست و چپ سرمایه، اربابان رسانه ها و همه محافل مختلف اذعان دارند که هیچ اعتصابی به اندازه خیزش سال ١٩٦٩ کارگران معدن، شرایط کار و زندگی و موقعیت تقابل طبقه کارگر سوئد با سرمایه داران و نظام سرمایه داری را دستخوش تأثیر نکرده است. زمان زیادی از پایان اعتصاب معدنچیان نگذشته بود که آتشفشان مبارزات کارگران در بسیاری از حوزه های مهم صنعتی و سایر مراکز کار شروع به فوران کرد. کارگران بخش نظافت در سراسر سوئد در اعتراض به سطح نازل دستمزدها و وخامت شرایط کار دست از کار کشیدند. توده وسیع کارگران جنگل نیز به صورت سراسری دست به اعتصاب زدند. جنبش کارگری دور جدیدی از تعرض و مقاومت در مقابل سرمایه داران را آغاز کرد. دور تازه ای از پیکار که به درستی و به اعتراف همگان محصول مستقیم جمعبست های طبیعی و خودجوش رویدادها و آثار اعتصاب کارگران معدن در سال ١٩٦٩ بود. خیزش عظیم ۵٠٠٠ معدنچی در خارج از مدار توافق اتحادیه و در شرایطی که حزب مدعی نمایندگی طبقه کارگر و اتحادیه مدعی دفاع از حقوق کارگران، هر دو در سنگر سرمایه، با سلاح سرمایه و با قدرت دولتی سرمایه علیه اعتصاب جنگ و توطئه می کردند، مسائل بسیار مهمی را در پیش دیدگان توده های کارگر سوئد و همه دنیا قرار داد. نکاتی که ما در اینجا فهرست وار به برخی از آن ها اشاره می کنیم.
- اعتصاب بنیاد توهم طبقه کارگر به سوسیال دموکراسی را گلوله باران کرد و بسیار صریح به همگان خاطرنشان کرد که حتی چپ ترین جناح سوسیال دموکراسی بین المللی برای دفاع از حریم سود و قدرت سرمایه از هیچ تعرض و تجاوزی علیه نازل ترین سطح حقوق و معیشت کارگران ابا نمی ورزد. یکی از نمایندگان کارگران در جریان همین مبارزات با چشمانی اشکبار فریاد سر داد که در طول ۵٧ روز اعتصاب درس هایی آموختم که پیش از آن حتی تصور آن ها را به مخیله خود راه نمی دادم. او گفت که دولتمردان و اتحادیه سالاران حاضر بودند بر جنازه تمامی ما توده های کارگر بگذرند تا شاید ما را به سر کار بازگردانند.
- اعتصاب شالوده اعتماد کور و ناآگاهانه کارگران به رفرمیسم اتحادیه ای را دچار زلزله ساخت. ۵٠٠٠ کارگر معدن به همه همزنجیران خود نشان دادند که در سر بزنگاه های واقعی پیکار علیه سرمایه اتحادیه کارگری نه سنگر آن ها که سلاح تعرض سرمایه علیه آنان است.
- اعتصاب بر سر کارگران دنیا فریاد زد که قدرت واقعی مبارزه ضدسرمایه داری آنان نه در سندیکاسازی و ساختن دکه های سازش و تسلیم و تمکین به قدرت سرمایه بلکه در اتحاد و اتفاق و سازمانیابی شورایی مبتنی بر اراده همه آحاد کارگران است. آنچه توده های کارگر در معادن شمال سوئد پدید آوردند به طور قطع یک شورای واقعی سرمایه ستیز کارگری نبود اما در این راستا حرکت می کرد و بر اعتبار هر چه سندیکاسازی و سندیکالیسم بود چوب حراج فرود می آورد.
- اعتصاب حاوی این درس بسیار عظیم بود که هر شکستی لزوماً شکست نیست، درست همان گونه که هر پیروزی لزوماً اعتبار و ارج پیروزی را برای کارگران ندارد. اعتصاب معدنچیان سوئد توانست یک همدلی و همپیوندی عمیق خارج از داربست مناسبات اتحادیه ای را در میان تمامی توده های کارگر پدید آرد. وقتی که ٨٠ درصد ساکنان جامعه از اعتصاب حمایت جدی می کردند معنایش آن بود که کل کارگران سوئد علیه سوسیال دموکراسی و اتحادیه کارگری و به نفع ۵٠٠٠ کارگر معدن رأی می دهند. در اینجا حتماً این سؤال مطرح خواهد شد که فایده این نوع همدلی های صوری و لفظی چیست و چرا کارگران سایر حوزه ها و مراکز کار عملاً وارد میدان مصاف نشدند. این سؤال طبیعتاً بسیار بجا و معتبر است اما پاسخ هم چندان غامض نیست. واقعیت این است که خیزش همگانی کارگران در آن شرایط به دفاع از اعتصاب معدنچیان و علیه دولت سوسیال دموکرات و اتحادیه کارگری نیازمند سطح بسیار بالاتری از صف آرایی آگاه ضدکارمزدی کارگران بود. جنبش کارگری در این سطح حرکت نمی کرد و از آن به بعد هم نه فقط نکرده است که بسیار پس رفته است اما هیچ کدام از این مؤلفه ها نمی تواند مبنایی برای بی اعتبار جلوه دادن حمایت و همدلی پرشور کارگران نسبت به پیکار همزنجیران خود در آن زمان باشد. از این ها که بگذریم اعتصاب روحیه اتکا به خود را در کل طبقه کارگر سوئد به طور گسترده بالا برد و همان گونه که گفتیم جنبش کارگری را از حالت رکود و افت خارج ساخت.
- در منشور مدون بردگی مزدی موسوم به « قانون کار» در جامعه سوئد بندها و موادی متضمن برخی حقوق ابتدایی کارگران دیده می شود که به ندرت در « قانون کار» سایر جوامع حتی کشورهای اروپای غربی قابل مشاهده است. از جمله این ها می توان به دو مورد مهم اشاره کرد. مورد نخست « قانون» موسوم به « حق دخالتگری نمایندگان سندیکایی کارگران در تصمیمات درون محیط کار» Med Bestämmande Rätten و مورد بعدی چیزی زیر نام « صیانت از حقوق مستخدمین » Lagen OM Anställningsskydd است. محتوای ماده اول در واقع قبول نوعی حق دخالت ولو بسیار کاریکاتوری نماینده کارگر در امور مربوط به سازماندهی کار در درون مراکز کار و تولید است و مضمون ماده دوم محدودیت اختیار کارفرمایان در اخراج کارگران و الزام صاحبان سرمایه به رعایت پاره ای حقوق توده های کارگر در این زمینه است.
موارد بالا یا در واقع بخشی از « قانون کار» سوئد که در برگیرنده این مواد است اگر چه طبیعتاً معضل چندانی از کوه معضلات زندگی و شرایط کار طبقه کارگر سوئد حل نکرده است، اگر چه مطلقاً قرار هم نیست که این نوع دستکاری ها بار توحش سرمایه را کاهش دهد و بالاخره اگر چه حتی همین به اصطلاح اصلاحات هم در سیطره قدرت دیوان سالاری اتحادیه ای همه جا به سلاح دست اتحادیه تبدیل شده است، اما به هر حال و با توجه به همه این جوانب باز هم بر روی چگونگی تقابل میان کارگران و سرمایه داران بی تأثیر نبوده است. نکته اساسی این است که کل این عقب نشینی های سرمایه و تغییرات منعکس در « قانون کار» سوئد محصول مستقیم و غیرمستقیم اعتصاب سال ١٩٦٩ معدنچیان شمال است. این واقعیتی است که همگان از سران سوسیال دموکراسی و جنبش اتحادیه ای گرفته تا احزاب راست تر سرمایه همه بدان اذعان دارند.
اعتصاب «غیرقانونی» و ضدسرمایه داری کارگران معدن، کل طبقه سرمایه دار، دولت سرمایه داری و همه احزاب راست و چپ سرمایه را دچار شک و حتی وحشت ساخت. این اعتصاب به همه آن ها اخطار کرد که جنبش اتحادیه ای با همه کارسازی که دارا هست، در همه شرایط قادر به مهار موج پیکار توده های کارگر علیه سرمایه نیست. سرمایه داران، دولت و همه احزاب طبقه سرمایه دار دریافتند که باید در برخی جاها با رعایت تمامی مصالح سودآوری سرمایه و با هدف کمک به تقویت امکانات ماندگارسازی نظام بردگی مزدی در مقابل برخی خواست های کارگران دست به عقب نشینی بزنند. دولتمردان سرمایه طبیعتاً برای این نوع عقب نشینی ها و برای تبدیل آن ها به ساز و کار بقای سرمایه به اندازه کافی برنامه ریزی کردند و در این گذر از نقش رفرمیسم منحط سندیکالیستی حداکثر بهره را برگرفتند. توافق سوسیال دموکراسی و اتحادیه کارگری با آن بخش از «قانون کار» و موادی مانند «حق دخالتگری نمایندگان کارگران در تصمیمات درون محیط کار» (Med Bestämmande Rätten) یا « صیانت از حقوق مستخدمین» ( Lagen Om Anställningsskydd) و مانند این ها در زمره همین عقب نشینی ها بود. اعتصاب سال ١٩٦٩ کارگران معدن به رغم شکست ظاهری خود در کنار همه دستاوردهای بزرگ خود این عقب نشینی مهم را نیز بر سرمایه داران و دولت سرمایه داری سوئد تحمیل کرد.
ما چهلمین سالگرد شروع اعتصاب ۵٧ روزه ضدسرمایه داری توده های کارگر بخش معدن سوئد را ارج می گذاریم. درس های این مبارزه را بسیار مهم می دانیم و بر کاربست خلاق آن ها در جنبش کارگری جهانی و بیش از همه جنبش کارگری ایران تأکید می ورزیم. کارگران ایران باید بیاموزند که آنچه می تواند راه تحمیل مطالبات آنان بر صاحبان سرمایه و دولت را هموار سازد صرفاً اعمال قدرت متحد شورایی ضدسرمایه داری آنان است. کارگران باید بیاموزند که سندیکاسازی و توصیه ساختن سندیکا نه حرف فعال آگاه طبقه کارگر که صرفاً نشان مسخ و متحجر بودن افراد در دام توهمات شوم به سرمایه و یا مزدوری برای نظام بردگی مزدی است. کارگران باید با درس آموزی از همه تجارب گذشته جنبش جهانی خود و از جمله اعتصاب سال ١٩٦٩ کارگران معدن سوئد بر سینه سندیکالیسم و سندیکاسازان دست رد فرو کوبند. باید منشور مطالبات پایه ای خود را سنگر تعرض علیه سرمایه کنند. باید حول این منشور به صورت شورایی و ضدسرمایه متشکل شوند. باید در این مسیر راه سرنگونی سرمایه داری را دنبال کنند.

فعالین ضد سرمایه داری در کشورهای اسکاندیناوی

١۴ دسامبر ٢٠٠٩

: منابع
Gruva. Sara Lidman, Odd Uhrbom
Strejken som förändrade Sverige. Ulrika Waaranperä, Offensiv 755