آموزش اقتصاد برای کارگران
مزد چیست؟
سرمایهدار با این پول چه میکند؟
سرمایهدار چقدر مزد میدهد؟
کارِ اضافی، محصولِ اضافی
مزد، پوششی برای روابطِ استثماری
مزد چیست؟
سرمایهداران، وزارت کار و بقیهی طرفدارانِ آنها میگویند: «مُزد پولی است که کارگر در مقابل کاری که انجام داده است میگیرد. اگر مثلاً ده ساعت کار کرده به جایش ده تومان هم گرفته». سرمایهدار هم میگوید که پول و سرمایهاش را راه انداخته است، محلِ کارخانه و ماشینها را خریده، هر روز مواد اولیه یعنی «جنس» به کارخانه میآورد، و عدّهای کارگر هم استخدام کرده و پول آنها را میدهد. جِنس که حاضر شد کلّی خرجهای دیگر برای بردنش به مغازهها و غیره میکند و به جایش پول میگیرد. برای هر چیزی که خریده و گرفته پول داده است از جمله کاری که کارگرها در کارخانه کردهاند.
بنابراین به نظر میرسد که سرمایهدار چیزی به نام «کار» از کارگر دریافت میکند. مثل هر کالای دیگر آن را میخرد و قیمتش را میدهد. البته در این که سرمایهدار چیزی را از کارگر میخرد شکّی نیست. اما این چیز «کار» نیست. واقعیت این است که کارگر «نیروی کار» خود را میفروشد. مثلاً هر روز ۸، ۱۰ یا ۱۲ ساعت یا حتی بیشتر نیروی جسمانی، عمر، گوشت، پوست و اعصاب خود را به سرمایهدار میفروشد. پولِ بابت این معامله را هم بعد از انجام معامله، بعد از فروش نیروی کار خود، پس از این که دو هفته یا یک ماه کار کرده، سر دو هفته یا یک ماه دریافت میکند.
نیروی کارِ کارگر، یعنی نیروی جسمانی او، که در روز به مدت ۱۰ ساعت به سرمایهدار میفروشد باعث پیشبُرد کارِ سرمایهدار و ساختن محصول برای او میشود. یعنی اگر سرمایهدار مادّهی اولیه، مثلاً چرم را میخرد و وارد کارخانه میکند و کفشِ ساختهی آن را میفروشد، این کار، یعنی تغییرِ چرم به کفش را کارگر انجام میدهد. یعنی تفاوتِ پولِ کفش و چرم را کارگر ساخته است نه سرمایهدار. سرمایهدار فقط چون صاحبِ کارخانه است و دولت و وزارت کار و نیروی انتظامی طرفدارش هستند، تفاوت بین پولِ کفش و چرم را میگیرد.
سرمایهدار با این پول چه میکند؟
مقداری از آن را به کارگران میدهد، یعنی «مزد» میدهد، و بقیه را برای خودش برمیدارد. این سهمِ سرمایهدار که برای خودش برمیدارد سودِ خالص اوست.
پس چه شد؟
کارگر روزی ۱۰ ساعت کار کرده، عرق ریخته، عمر خودش را پای ماشینها تلف کرده، روزی ۱۰ـ۱۲ ساعت، خود را در کارگاه زندانی کرده، هزار خطرِ کار با ماشین را داشته… جان کنده و (به عنوان مثال) چرم را به کفش تبدیل کرده، امّا از این ارزشی که تولید کرده، تنها مقدار کمی از آن به خودش داده میشود. چرا؟ چون کارخانه مال سرمایهدار است. چون دولت و نیروی انتظامی و وزارت کار و مجلس شورای اسلامی و همهی اینها طرفدارِ سرمایهدار هستند و سرمایهدار بدونِ هیچ شرم و حیایی و بالعکس با کمال پُررویی هر روز این زورگویی را ادامه میدهد.
از نظر سرمایهدار کارگر موجودی است که هر روز برای او ثروت تولید میکند. از نظرِ سرمایهدار فقط این مهم است که کارگر هر روز ۸، ۱۰ یا ۱۲ ساعت پای ماشین در کارخانه و کارگاه جان بِکَنَد. پس باید آن قدر جان داشته باشد که هر روز بیاید و نیروی کار خود را بفروشد. پس کارگر باید لااقل زنده باشد و برای زندگی مقداری پول میخواهد. بنابراین سرمایهدار مجبور است به کارگر مزد بدهد تا کارگر بتواند برای او کار کند.
سرمایهدار چقدر مزد میدهد؟
همهی کارگرها میدانند که وقتی در یک کارخانه یا کارگاه استخدام میشوند کسی از او نمیپرسد چقدر مزد مِیل داری بگیری، خرجت چقدر است، چقدر برای یک زندگانی نسبتاً راحت در این دوره و زمانهی گِرانی احتیاج داری؟؟ خیر… سرمایهدار به این چیزها کاری ندارد. سرمایهدار میگوید: «مزدِ تو (به عنوانِ مثال) روزی ۱۰ تومان است، میخواهی بخواه، نمیخواهی برو، کارگر فراوان است.» به همین دلیل مزدها را سرمایهداران با دولت و وزارت کار که پشتیبانِ سرمایهدارند تعیین میکنند. از نظر سرمایهدار فقط این مهم است که کارگر آن قدر جان داشته باشد که هر روز بیاید و نیروی کار خود را بفروشد. پس سرمایهدار که هرچه به کارگر کمتر بدهد به نَفعِ خودش است، آن قدر به او مزد میدهد که برای زنده ماندن و زندگیِ بخور و نَمیر به زور کافی باشد.
لازم نیست کارگر خانه داشته باشد، یک آلونک برایش کافی است. لازم نیست کارگر و خانوادهاش لباسِ خوب داشته باشند، لباسی که فقط با آن بتواند در خیابان راه برود و به کارخانه و محلّ کار بیاید کافی است، همین قدر که زن و بچه یا مادر و پدرش را بتواند زنده نگه دارد کافی است. پس فقط آن قدر پول به کارگر میدهند که برای چنین زندگیای کافی باشد، نه بیشتر. یعنی آن قدر که نیروی کارش (همان چیزی که سرمایهدار به آن نیاز دارد) باقی بماند و قابل استفاده باشد.
قسمت
پس مزد کارگر آن اندازه است که برای تولیدِ دوبارهی «نیرویکار» که هر روز کارگر در موقع کار کردن از دست میدهد کافی باشد. به زندگیِ خودمان که نگاه کنیم همینطور است. تمامِ زندگیمان و عمرمان، شب و روزمان صرفِ کار کردن برای سرمایهداران است. لباس و غذا و وضعِ زن و بچه و چند سر عائله در فقر و فلاکت میگذرد، اما هر روز به سرِ کار میرویم و «نیروی کار» خود را در برابرِ مقدارِ ناچیزی مزد میفروشیم.
کارِ اضافی، محصولِ اضافی
یک کارخانهی کفشسازی را نگاه کنیم که مثلا ۱۰۰ نفر کارگر دارد. هر روز مقداری چرم و نخ و لاستیک و غیره، یعنی مواد اولیهی کفش وارد کارگاه میشود، کارگرها با ماشین و دست روی آن کار میکنند و از این مقدار چرم در روز تعدادی کفش میسازند. پس از آن که سرمایهدار کفشها را در بازار فروخت و خرج مواد اولیه یعنی چرم و نخ و لاستیک و بقیهی خرجها، یعنی خرج استهلاک ماشین و کارخانه و غیره را که به نسبت تولیدِ یک روز کارخانه اتفاق افتاد کم کرد، آنچه باقی میماند محصول کار کارگران این کارخانهی کفشسازی است. این مقدار ثروتی است که کارگران در یک روز تولید کردهاند. اما از این مبلغ تنها بخشی از آن به کارگر به صورت مزدِ یک روز داده میشود. یعنی فقط مقداری از حقّ واقعیِ کارگر به او داده میشود. بقیه سهم سرمایهدار میشود. درست مثل این میماند که هر کارگر از ۱۰ ساعت کار مثلاً ۵ ساعتش را برای خود و ۵ ساعت را مجّانی برای سرمایهدار کار کرده باشد. ۵ ساعتِ اوّل را لازم بوده کار کند تا به اندازهی مزدش ثروت بسازد، و تولید کند، و ۵ ساعتِ بعدی را برای پُر کردن جیبِ سرمایهدار کار کرده. این ۵ ساعتِ اضافی «کارِ اضافی» است که به علّت روابطِ سرمایهداری، کارگر مجبور است انجام دهد، زحمت بکشد و موردِ استثمارِ سرمایهدار واقع شود. مقدار محصولی که کارگران در این مدتِ اضافی تولید کردهاند، «محصولِ اضافی» است که به خاطر وجود روابط استثماریِ ظالمانه در کارخانه، یعنی روابط سرمایهداری، به دست آمده است.
بنابراین هر کارگر در روز مقداری از مدّت را برای خودش کار میکند که این کار را «کارِ لازم» میگویند و بقیهی مدّت را مجّانی و به خاطرِ وجود روابطِ استثماریِ سرمایهداری برای سرمایهدار کار میکند، این کار را «کار اضافی» میگویند. پس هرچه سهم کار اضافه از مدّت کار بیشتر باشد، یعنی سهم کارِ لازم کمتر است چون:
مدّت کار روزانه = مدّت کار اضافی + مدّت کار لازم
سرمایهدار سعی میکند که مدّت «کارِ اضافی» را بیشتر کند، یعنی کارگر را مجبور کند که هرچه بیشتر مجّانی برای سرمایهدار کار کند. برای همیناست که سرمایهدار هم مدّت کار روزانه و ماهیانه را همواره بیشتر میکند، یعنی کارگر را وامیدارد در روز بیشتر کار کند و هم مجبور میکند تُندتر و با سرعت بیشتری کار کند تا در زمان معیّن محصولِ بیشتری تولید کند.
مزد، پوششی برای روابطِ استثماری
اگر هر روز کارگر ۵ ساعت اوّلیه را کار میکرد، و بعد وقتِ ناهار سرمایهدار میآمد، حقوق یک روز او را میداد و بعد میگفت بعد از ظهر را باید مجانّی برای من کار کنی، آنوقت فرق بینِ کارِ لازم و کارِ اضافی خیلی خوب معلوم میشد. آن وقت دیگر کارگرها روابطِ استثماری را نه تنها حس میکردند، بلکه منشأ آن را هم میدانستند. ولی ماجرا این طور نیست. حقوق را هر دو هفته یک بار یا سرِ ماه میدهند. یعنی بعد از این که کار تمام شده است، و تازه آن را هم با زور و هزار مِنّت و خیلی وقتها با تأخیر میدهند. اگر هم کارگر به کمیِ حقوقش اعتراض کند، تهدید به اخراج و ندادنِ حقوق میکنند. سرمایهدار هم دائماً از زیادیِ حقوق کارگران نِق میزند و چنان رفتار میکند که انگار لطف کرده که کارگرها را استخدام کرده و ثواب کرده که به عدّهای کار داده است. درست مثل این که این کارگرها هستند که طُفیلیِ او هستند و به سرمایهدار نیاز دارند، و نه برعکس. مسئولانِ دولت و وزارت کار هم در برنامههای رادیویی و تلویزیونی دائماً همین را میگویند که کارگر و سرمایهدار باید با هم دوست باشند، کارگر باید به سرمایهدار احترام بگذارد و او را دوست بدارَد. سرمایهدار هم به کارگر تَرحّم کند. میگویند:کارگر همچون فرزند و صاحبکار مثلِ پدر اوست.
حتی بعضی از آخوندها هم که از سرمایهدارها و دولت پول میگیرند، بالای منبر از کرامت و کارهای خیرِ سرمایهدارها و دولت موعظه میکنند و به کارگرها میگویند: باید ممنونِ دولت و سرمایهدار باشید که شما را استخدام کرده و یک لقمه نان به شما و خانوادهتان داده است. همهی این حرفهای مزخرف و غلط برای پنهان کردنِ واقعیتِ استثمارِ کارگران توسط سرمایهداران است.
همهی این تبلیغات هدفِشان این است که کارگر را گول بزنند و خام کنند، تا روابطِ استثماری و بردهواریِ سرمایهداری را که در انسانها پنهان شده را رنگ و روغن بزنند.
تمامِ این مزخرفات برای این است که کارگر را از حقوق و مطالباتِ خودش غافل کنند، کارگرها را به جانِ هم بیاندازند، به رقابت با یکدیگر مجبور کنند، تا کارگر مطیعِ سرمایهدار و دولت و وزارت کار شود، و در این وسط سرمایهدار و دولت از آب گلآلود ماهی بگیرند. باید همهی کارگران را از این تبلیغات مسموم آگاه کرد که مبادا گول بخورند. باید سرمایهدار و روابطِ سرمایهداری را رُسوا کرد و به همهی کارگران و مزدبگیران شِناساند.
سرمایهدار وقتی هر دو هفته یکبار یا سرِ ماه حقوق میدهد میگوید، این حقوقِ کارِ تو است. بهنظر میرسد که این مزد در مقابلِ یک ماه کار است. به این ترتیب کارِ لازم و کارِ اضافی، و در نتیجه «روابطِ استثماریِ سرمایهداری» را پنهان میکند. در زمان قدیم وقتی ثروتمندان «بَرده» داشتند و به بردههایشان مزد نمیدادند، بردهها جزئی از داراییِ ثروتمندان بودند و برای آنها کار میکردند. ثروتمند غذا و لباس و جای خواب آنها را میداد و در عوض از آنها کار میکشید. در آن دوران همه میدانستند که برده استثمار میشود،مجّانی و به زور برای بردهدار کار میکند. روابطِ استثماریِ بردهداری خیلی خوب معلوم بود. امّا در سرمایهداری چون کارگر مُزد میگیرد و در ضمن مالِ کسی نیست، و مثلاً آزاد است، انگار که استثمار نمیشود، در حالیکه کارگر هم از وقتی که اَجیرِ سرمایهدار شد، مجبور است برای او مجّانی کار کند، و مورد استثمارِ او قرار گیرد. چون خودش هیچ چیز جُز نیروی کار ندارد، امّا سرمایهدار همهچیز دارد؛ کارخانه، ماشین، زمین و غیره… یعنی ابزارِ تولید، وسایلی که باید با آن محصول ساخت، و از همه مهمتر دولت را دارد. دولت طرفدارِ سرمایهدار است… یعنی وزارتِ کار، نیروی انتظامی، نمایندههای مجلس همه و همه پشتیبان سرمایهدار هستند. آنها هم از سرمایهداران محافظت میکنند و هم قوانین را به نفعِ سرمایهدارها تنظیم و تصویب میکنند. بنابراین لازم است کارگرها مُزد و روابط استثماریِ پنهان شده در آن را بشناسند. همینطور لازم است که سرمایهدار و مهمترین پشتیبان او، یعنی دولت را بشناسند.
سؤالات:
فرق بین کار و نیروی کار چیست؟
کارگر مزد را در مقابلِ دادنِ چه چیزی به سرمایهدار میگیرد؟
سرمایهدار مقدارِ مُزد را روی چه حسابی به کارگر میدهد؟
«کار اضافی» و «کار لازم» و «محصولِ اضافی» چیست؟
روابط استثماری یعنی چه؟
چگونه مزد روابطِ استثماری را پنهان میکند؟
گروه اتحاد بازنشستگان
***********
آیا افزایش مزدها باعث تورم می شود؟
در پاسخ به این نظر که افزایش مزد باعث افزایش عمومی و مستمر قیمت ها یا تورم می شود باید گفت چنین ادعائی نادرست است. زیرا ارزشی که کارگر در مدت زمان معینی تولید می کند از میزان مزدی که بابت آن ارزش می گیرد، بیشتر است. حتی اگر مزدها افزایش یابند، این نابرابری همچنان برقرار می ماند. زیرا اگر چنین نباشد هیچ سرمایه داری حاضر نیست مبلغی برابر یا بیش از محصول یا ارزشی که کارگر تولید کرده به عنوان مزد به او پرداخت کند چون در این حالت زیان خواهد برد و دیگر قادر به ادامۀ کسب و کار خود که همان استثمار کارگران است نخواهد بود. پس، از آنجاکه مزدی که سرمایه دار به صورت پول نقد به کارگر می دهد در هر حالت از ارزشی که کارگر تولید کرده کمتر است، چنین پولی، یعنی مجموع مزدهای کارگران، به هیج رو بیش از مجموع تولید کارگران نخواهد بود و در نتیجه تورمی از بابت مزد به وجود نمی آید چون باعث افزایش نابجای نقدینگی یا حجم پول در سطح جامعه نخواهد شد. تورم هنگامی به وجود می آید که حجم پولِ درگردش، از میزان کل عرضۀ کالا و خدمات در جامعه بیشتر باشد. در یک کلام، افزایش مزد کارگران شاغل در رشته های مختلف صنعتی، خدمات و کشاورزی باعث افزایش عمومی قیمت ها یا تورم نمی شود.
حال به این موضوع برگردیم که افزایش مزد تغییری در رابطۀ میان کارگر و کارفرما ایجاد نمی کند یعنی کارگر، حتی پس از افزایش مزد بازهم وابسته به سرمایه و سرمایه دار باقی می ماند و سرمایه دار همچنان صاحب وسایل تولید، صاحب قدرت و تصمیم گیرندۀ اصلی در زمینه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خواهد بود. این یک حقیقت است که افزایش مزد کارگران تا زمانی که نظام کارِمزدی و سرمایه داری در جامعه وجود دارد یعنی تا زمانی که روابط تولیدی سرمایه داری حاکم است، تغییری اساسی در رابطۀ میان کارگر و سرمایه دار ایجاد نمی کند. اما از اینجا نمی توان به این نتیجه رسید که پس مبارزه برای افزایش مزد بیهوده است ! زیرا مبارزه برای افزایش مزد، بویژه مبارزۀ پیروزمند در این زمینه، از چند جهت برای کارگران و برای مبارزۀ نهائی آنها، یعنی برانداختن سرمایه داری و محو استثمار انسان از انسان، مفید و ضروری است:
١) افزایش مزد می تواند باعث کاهش فقر و نگرانی کارگران شود و برای آنها امکانی برای مطالعه و تفکر در زمینۀ وضعیت خود و جامعه ایجاد کند.
٢) مبارزه برای افزایش مزد می تواند زمینه های مبارزۀ مشترک و همبستگی میان کارگران را گسترش دهد.
۳) مبارزۀ مشترک و متحدانه برای افزایش مزد می تواند باعث افزایش اطمینان کارگران به نیروی خود و درک بهتر اهمیت همبستگی میان آنها و ضرورت تشکل یابی مستقل کارگران گردد.
۴) بهبود وضع کارگران باعث خواهد شد که مبارزات آینده را با قدرت و اطمینان بیشتری به پیش ببرند.
۵) کارگران در مبارزه برای افزایش مزد، خواه ناخواه با نهادهای اقتصادی، اداری، قضائی، سیاسی و انتظامی و امنیتی رژیم روبرو خواهند شد و این تجربیات به آگاهی عمیق تر آنها از وضعیت جامعه و از سیاست ها و رفتارِ واقعی طبقۀ حاکم منجر خواهد گردید.
اما مبارزات کارگران برای افزایش مزد، برای کاهش ساعات کار روزانه و هفتگی، بهبود شرایط کار، گسترش و تحکیم تأمین اجتماعی، آموزش و بهداشت و درمان رایگان، از میان برداشتن تبعیض های جنسی، مذهبی، ملی، قومی و عقیدتی در محیط کار و در سطح جامعه، منع کار کودکان و نوجوانان کمتر از ١٦ سال، مرخصی با حقوق و تأمین هزینه های مراقبت های پزشکی و غیره برای زنان کارگر پیش از زایمان و پس از آن، حق تشکل آزاد و مذاکرات دسته جمعی و غیره و غیره هرچند همگی بسیار ضروری هستند و نقطۀ آغاز مبارزۀ طبقاتی و نخستین آموزشگاه این مبارزه به شمار می روند، اما به هیچ رو برای آزادی کارگران و تغییر بنیادی جامعه کافی نیستند. مبارزۀ طبقاتی کارگران علاوه بر عرصۀ اقتصادی- اجتماعی، لازم است که در عرصۀ سیاسی و در عرصۀ نظری و فرهنگی نیز گسترش یابد. زیرا طبقۀ کارگر برای تغییر انقلابی وضعیت خود باید در جامعه تغییر انقلابی به وجود آورد. کارگران برای چنین تغییری لازم است هم اقتصاد، هم سیاست و هم فرهنگ جامعه را از بیخ و بن دگرگون سازند. مبارزات سیاسی مستقل کارگران و مبارزات نظری و فرهنگی کارگران موجب شکوفائی آگاهی انقلابی آنها و درک عمیق ترضرورت تغییر انقلابی جامعه خواهد گردید و طبقۀ کارگر برای انجام چنین تغییری نیازمند به مبارزۀ سیاسی مستقل خود و نیازمند مبارزات نظری و فرهنگی است. اگر فرصتی فراهم شود به این موضوع در گفتارهای آینده بیشتر خواهیم پرداخت و اکنون نکاتی را در مورد محتوای مبارزه برای افزایش مزد، خاطرنشان می کنیم:
الف) حداقل دستمزد در ایران نه تنها از حداقل دستمزد کارگران در کشورهای پیشرفتۀ سرمایه داری به مراتب کمتر است بلکه با حداقل مزد در بسیاری کشورهای متوسط و کمتر توسعه یافته هم قابل مقایسه نیست.
اما چرا ما روی حداقل دستمزد تأکید داریم؟ یک علت این امر آن است که در کشورهای یاد شده در بالا و نیز در ایران، بخش بسیار مهمی از مزدها در همان حدود حداقل دستمزد هستند، از این رو نتایج بالا را می توان به سطح عمومی مزدها در این کشورها تعمیم داد. یک علت دیگر اهمیت حداقل دستمزد این است که سطوح دیگر مزد در جامعۀ سرمایه داری مضربی از حداقل دستمزد هستند. از این رو بالارفتن یا پایین رفتن مزدها به طور کلی با تغییرات حداقل دستمزد مقارن است.
پ) کارگران ایران، یعنی تمام کارگران یدی و فکری که بیش از ٨٠ درصد ثروت اجتماعی کشور را تولید می کنند، بزرگترین طبقۀ اجتماعی کشور را تشکیل می دهند و همراه با اعضای خانواده های خود بیش از نیمی از جمعیت کشور را در بر می گیرند. از این رو این خواست که سطح زندگی کارگران نباید از سطح متوسط زندگی در جامعه کمتر باشد خواست گزافی نیست. بر اساس آمارهای رسمی و آمارهای مربوط به نرخ تورم و پیش بینی آن در سال آینده، هزینۀ میانگین زندگی یک خانوار متوسط در سطح کشور در سال ۱۴۰۳ از ۴۵ میلیون تومان در ماه کمتر نخواهد بود. از این رو همان طور که شماری از تشکل های مستقل فعالان کارگری در بیانیه های خود مطرح کرده اند، حداقل دستمزد کارگران در سال ۱۴۰۳ برای یک خانوار ۴ نفره نباید کمتر از ۴۵ میلیون تومان در ماه باشد.
شایسته است که همۀ کارگران، بویژه کارگران واحدهای بزرگ صنعتی و خدماتی و کارگران مزدی واحدهای بزرگ کشاورزی، این خواست را با قدرت تمام در سراسر کشور مطرح کنند و بکوشند کارگران را به گرد چنین خواستی متحد و متشکل سازند.
زنده باد همبستگی و اتحاد کارگران!
پرتوان باد مبارزۀ برای مبارزۀ بحق کارگران سراسر کشور برای افزایش مزد!
پیروزباد مبارزات کارگران ایران و جهان علیه سرمایه داری و نظام طبقاتی!
گروه اتحاد بازنشستگان