اختلاس، ارتشاء و حقوقهای چند صدمیلیونی در بین حاکمان سرمایه و ردههای بالای نظام کار مزدی بیحد وحصر است و محدودیتی بر آن حاکم نیست. هر چه بخواهند از محصول ما کارگران که خالقین تمامی سرمایهها هستیم بیمحابا و بدون حسابوکتاب برمیدارند و به کسی هم جوابگو نیستند. اما مقابل حاکمان سرمایه و صاحبان سرمایه ما کارگران هستیم که برای نان شب خود و فرزندانمان به هر دری میزنیم و همه درها به رویمان بسته است، به این دلیل ساده که ما فروشندگان نیروی کار و در عینحال تولیدکنندگان ارزش اضافی هستیم و مکانیسم سرمایه ایجاب میکند هر چه بیشتر تولید کنیم. طرف مقابل ما طبقه بورژوازی هر روز فربهتر و قدرتمندتر میشود اما ما به جز نیروی کار متاعی نداریم و دار و ندارمان همین کالایی است که با هر قیمتی به فروش میرسانیم. چنان عرصه بر طبقه کارگر تنگ شده است که به خاطر جوع مجبور است با کمترین بها و چه بسا مفت و مجانی کار کند تا امروز را به فردا سر کند.
مبارزه کارگران با وجود همه پراکندگی، تدافی بودن، خودجوش بودن، جنگنده نبودن، بیبهرگی از یک تشکل سراسری شورایی سرمایهستیز، نداشتن یک افق سوسیالیستی که در هر حرکت مبارزاتی یک دنیای انسانی را رقم زند و ... جنبش خودپویی است که در ارکان نظام کار مزدی لرزه انداخته است. مدیرانی که تولید ارزش اضافی را مهندسی میکنند و فقر، بیحقوقی، اختناق و سرکوب را بر ما کارگران آوار میکنند نیز راهی برای حفظ گردش چرخ سرمایه و شرایط مساعد و مطمئن برای سرمایهاندوزی از راه ارتشاء، اختلاس و حقوق و پاداشهای چند صد میلیونی نمیبینند. این موضوع سالهاست وجود دارد اما اخیرا شدت پیدا کرده است. بیشتر معاونان وزیر و مدیران سابق، تابعیت کشورهای اروپایی و آمریکایی را از قبل تهیه کردهاند، جا و مکان زندگی را فراهم کردهاند و پیشقراولهای خانوادگی را به بهانه کار و تحصیل به این کشورها فرستادهاند و بعضا خودشان هم در رفتوآمد به این کشورها هستند. کسانی که ما را به روز سیاه انداختهاند از جنبش خفته و پیدای کارگران مزدی و تغییر و تحولات در حاکمان سرمایه در بیم و هراس هستند، که مبادا آنچه که از راه استثمار شدید ما کارگران به جیب زدهاند نتوانند به راحتی در این نظام کار مزدی از گلو فرو دهند. تعداد مدیران با حقوقهای آنچنانی آن قدر زیاد است که رژیم هم نامی از این افراد منتشر نکرده است، همه از یک جناح حاکمیت سرمایه نیستند، بلکه از همه جناحهای حکومتی هستند. این همه فساد و ارتشا از سرشت این نظام ضدانسانی میجوشد و این گونه فسادها و فجایع در نظام کار مزدی بعید نیست و واقعیتی است که در این نظام ریشه دارد و نیستی آن لغو نظام کار مزدی است.
در این شرایط اسفناک ما کارگران برای زنده ماندن و فرار از جهنم سرمایهداری به هر کاری که جانمان را تهدید کند دست میزنیم. دو برادر کولبری که برای زنده ماندن و امرار معاش این گونه کارها را انجام میدادند 7 تیرماه به ضرب گلوله پاسداران سرمایه جان باختند، کارگران آتشنشانی در رشت به عدم پرداخت دستمزدهایشان دست به اعتراض زدند (جلو مکانی که شهرداری رشت هزار نفر را به افطار دعوت کرده بود.) از این گونه اعتراضها، صدها نمونه میتوان ذکر کرد اما بر این باوریم که برای همراستا شدن این مبارزات کارگری در ستیز با سرمایه چارهاندیشی کنیم. به نظر ما تنها راه ستیز با سرمایه یک قدرت عظیم کارگری است. شاهدیم آنجا که پراکنده دست به پیکار میزنیم در هجوم سرمایه قلعوقمع میشویم. اگر مطالبهای را هم پیگیری کنیم مقطعی است. یک تشکل سراسری شورایی میتواند از دخالتگری و توان فکری و عملی بدنه کارگری برای ایجاد نیروی قدرتمند و آگاه استفاده کند و در مقابل سرمایه صفآرایی کند. سرمایه با درخواست و هرگونه التماس و عجز و لابه به خود نمیآید، سرمایه را زبان زور است که به جانش آتش می افکند.
به موضوع مهاجرت کارگزاران سرمایه برگردیم. کارگزاران در ازای استثمار شدید و بهرهکشی از نیروی کار ارزان و اختناق و سرکوب بیحد و حصر بر جامعه، کوهی از سرمایه را نصیب خود میکنند، فرقی نمیکند از راه حقوق و پاداش چندصد میلیونی باشد یا از راه ارتشا، همه از محصول نیروی کار ما کارگران است. آنها برای بهرهمند شدن از سر و سرمایهاندوزی و لذتهای شخصی و با آگاهی از فساد درون حاکمیت، تابعیت و ساکن شدن در کشورهای آمریکایی و اروپایی را مناسب میدانند. این موضوع در نظام کار مزدی جهانی یک قانون عام است اما در حاکمیت سرمایه در این منطقه دنیای سرمایهداری بیداد میکند. آن روز که دزدی و ارتشاء و اختلاس نباشد عجیب است.
در حالحاضر بخشی از کارگران از فرط درماندگی برای یافتن کار و بالاخره لقمه نانی آواره این کشورها میشوند و بسیاری خطرات را بری رسیدن به مقصد به جان میخرند و بعضا برای بهرهمند شدن از آزادیهای فردی که در بورژوازی غرب برای استمرار این نظام به دروغ تبلیغ میشود رهسپار آنجا میشوند. بعضی از فعالین چپ هم تحتتاثیر تبلیغات بوژوازی جهانی و خودشیفتگی به دموکراسی بوژوایی به این کشورها میروند. سخن ما اینجا با کارگرانی است که هر دری را برای یافتن کار و زندگی بخور و نمیر به روی خود بسته می بینند و دار و ندارشان را به حراج میگذارند و خطر مرگ را به جان میخرند تا از این جهنم سرمایهداری فرار میکنند و به جهنم دیگری بروند که با تبلیغات بورژوازی بهشتی از آن ساخته شده است. به قول کارگری که در نامهای به دوستش نوشته است: « بوی کباب را از دور شنیدیم. اگر امکان خرید وسایل زندگی برایم میسر بود بر میگشتم. از درد ناچاری آواره این شهر و آن شهر هستم.» نمیخواهیم از نقلقول آوردن از نامه کارگری به دوستش، تمام تبلیغات بورژوازی را نقد کرده باشیم در این خصوص کارگران ضدسرمایهداری مقالاتی در خور نقد واژگونسازیهای بورژوازی نوشتهاند.
برای خلاصی از شرایط جانکاه نظام سرمایهداری، فرار از بردگی فردی در این نقطه از دنیای سرمایهداری و قید وبند نظام کارمزدی را جای دیگری انتخاب کردن چاره کار نیست. بعید هم نیست که بخشی از جویندگان کار و بار بهتری نصیبشان شود اما همانطوریکه شاهدیم تعدادی یا در راه رسیدن به مقصد خوراک کوسههای دریا میشوند و یا بخش زیادی که زنده میمانند دیپورت میشوند و تعدادی از این جماعت هم سرخورده و مایوس متاسفانه دست به خودکشی میزنند.
مبارزه با فجایعی که از نظام کار مزدی برمیآید، مبارزه متحدانه سراسری و شورایی است. مبارزه با اختلاس و حقوق و پاداشهای آنچنانی هم از گذر مبارزه با سرمایه میگذرد، این راه سخت و دشواری است و هزینهبردار است. یافتن کار، گرفتن افزایش دستمزد کارگران آموزشی(معلمان)، مطالباتی چون درمان رایگان، معضلات عدیده زنان خانهدار، مقابله با استبداد و سرکوب و همه و همه از گذر مبارزه با سرمایه انجامپذیر است. ما خیل عظیم کارگران از شاغل و بیکار، یدی و فکری و .. ارتش عظیم نیروی کار هستیم که اگر خود را باور کنیم و متشکل و آگاه و شورایی به میدان رزم با سرمایه بیاییم همه کار شدنی است چرا که جز این راهی برای مبارزه با سرمایه نداریم.
رمضان قدیری