افق روشن
www.ofros.com

!کودتا - انقلاب و انتخابات آزاد

به بهانه ی تحولات مصر

محمد قراگوزلو                                                                                                   سه شنبه ۲۵ تیر ۱۳۹٢

هر سپیده دم
گل سرخ مرا بیدار می کند
با سپیده ی ویژه ی خویش
اما
امروز صبح گل سرخ به سراغ من نیامد
چرا که تو او را کشته بودی
ژنرال مرگ!
           آلن بوسکه
                     خطاب به: آگوستین پینوشه

در آمد (ارتش ملی نوال سعداوی؟)
تحولات جاری مصر یک بار دیگر سه مقوله ی انقلاب - کودتا و انتخابات را به عرصه ی مباحث سیاسی کشید. تحلیل های فراوانی در اثبات این یا آن جنبه ی مورد نظر پیش آمد و نمونه را خانم نوال سعداوی به آن بخش از تفاسیری که حوادث کنونی مصر(عزل محمد مرسی) را کودتا می خواند تاختند و از وقوع یک انقلاب مردمی در کشور خود دفاع کردند. به نظر نوال سعداوی - که در میان چپ ایران نیز از قرار محبوبیتی دارند -"انقلابیون به ارتش ملی رو کردند و ارتش واکنش نشان داد...پلیس نیز به جای رژیم به مردم خدمت کرد." اینجا کلیک کنید.
چنین برداشت وارونه یی از نقش ارتش در جریان کنترل اوضاع انقلابی مصر سخن نمی گوید و از دخالت مستقیم نظامیان به سود سرمایه و حفظ ساختارهای نظام سیاسی حاکم پرده بر نمی دارد و یک سازمان ضدانقلابی را که علاوه بر مشارکت مستقیم در سرکوب انقلاب همیشه پاسدار ایمنی روند انباشت سرمایه بوده است تطهیر می کند. لابد نوال سعداوی نیز مانند ما می داند که ارتش مصر بیش از ۴٠ درصد اقتصاد این کشور را در دست خود دارد و از بیخ و بن ارتشی ضد مردمی است. اصولا نه ارتش مصر بل که هر ارتش حرفه یی دیگری نمی تواند در خدمت آرمان های انقلاب و زحمت کشان باشد و خواه نا خواه در اختیار دفاع از حاکمیتی قرار می گیرد که مزدش را می پردازد. مضاف به این که به نظر ما با وجود و حضور ارتش مصر اصولا سخن گفتن از انتخابات دموکراتیک امری واهی است.ما، در جریان تحولات بعد از برکناری حسنی مبارک طی مقاله یی(ایران و مصر ولی افتاد مشکل ها) به این مهم وارد شدیم و چنین نوشتیم: "انتخابات آزاد در مصر و هر جای مشابه دیگری تنها زمانی می تواند برگزار شود که:
الف. کل نیروهای نظامی، پلیسی و امنیتی منحل شوند. در مورد مصر ازین بابت جای هیچ نگرانی نیست. اسرائیل بدون فرمان تصمیم سازان لابی ایپک و بدون هم آهنگی با ایالات متحده قلمرو مصر را تهدید نخواهد کرد. اصولاً همه ی دولت های امپریالیستی این نکته را خوب می-فهمند که نباید به هیچ انقلابی با نیروی نظامی مستقیم حمله کرد. به هر شکل با وجود حاکمیت شورای نظامیان طرح مقوله ی انتخابات آزاد مهمل است.
ب. در کنار انحلال ارتش و پلیس، برگزاری انتخابات آزاد مستلزم این است که کل امکانات تبلیغاتی و رسانه یی – از جمله رادیو و تله ویزیون دولتی مصر - در اختیار نیروهای انقلاب قرار گیرد. واضح است که در شرایط کنونی جریانات لیبرال، ملی و بنیادگرا می-توانند حتا بی نیاز از رسانه های واقعاً موجود دولتی به حامیان فرامرزی خود تکیه بزنند و سوار بر امواج رسانه یی امپریالیستی و دولت های منطقه بر افکار عمومی تاثیر بگذارند. اینجا کلیک کنید.
سه شنبه ٢٦ بهمن ١٣٨٩ مصادف با ١۵ فوریه ٢٠١١"
دولت های امپریالیستی غرب- که از ساختار به غایت ارتجاعی ارتش مصر دفاع می کنند و سالانه کلی پول و اسلحه به جیب ژنرال ها می ریزند- در قالب یک پز "دموکراتیک" به ترکیب دولت جدید مصر انتقاد کردند که یک دولت دموکراتیک (اخوان المسلمین) را که در متن انتخابات آزاد به قدرت رسیده است به زیر کشیده اند و عملکردشان عین کودتا است.این دولت ها البته به ما نگفتند که عمل کرد ارتش به فرماندهی ژنرال طنطاوی در جریان برکناری حسنی مبارک و زمینه سازی عروج اخوان و محمد مرسی چه بوده است؟
قصد،حوصله و فرصت ورود به این بحث پردامنه را نداشتم و اینک نیز وارد آن نشده ام. تنها زمانی که گروهی از دانشجویان قدیمی ام مساله ی مصر را به چالش کشیدندو با نگارنده به اشتراک گذاشتند بر آن شدم نکاتی را به میان نهم. من بر این گمانم( و در جریان گفت و گو با رضا گوهرزاد در تی وی اندیشه و برنامه ی "گام به گام با خبرها" نیز یادآور شدم) که تحولات اخیر مصر بر متن یک کودتای کلاسیک شکل بسته است. لینک: اینجا کلیک کنید.
باری آن چه در پی می خوانید بخش فشرده یی است از یک کتاب قدیمی. کتاب "فکر دموکراسی سیاسی"(موسسه ی انتشاراتی نگاه،تهران:١٣٨۵) ابتدا برای دانشجویان علوم سیاسی طراحی و تدوین شد. طرح اولیه ی کتاب مشتمل بر دو مجلد بود. کتاب اول دموکراسی سیاسی و پارلمانی و کتاب دوم دموکراسی کارگری و سوسیالیستی. قرار بود که هر دو مولفه از منظری تئوریک و مبتنی بر آخرین یافته های مطالعاتی و تحقیقاتی استادان علوم سیاسی مدون و منتشر شود. در نتیجه نگارنده ضمن مشورت با همکاران خود و بهره مندی از نظرات و پژوهش های موجود دست نوشته های مبسوطی را رقم زد که در برآورد اولیه از اقتصاد کلام عبور کرد. مجلد اول از هفت خوان وزارت ارشاد با کلی رفت و برگشت گذشت و منتشر شد و مجلد دوم(دموکراسی سوسیالیستی) هرگز مجال چاپ و نشر به شکل کتاب نیافت. خلاصه یی از بحث دموکراسی سوسیالیستی در چند مقاله ی بسیار مفصل در فضای مجازی منتشر شد. تحت عناوین "دموکراسی کارگری" و "دموکراسی سوسیالیستی". و این آخری در مجله ی مهرگان (شمارۀ ١٠) چاپ شد. اینجا کلیک کنید.
کوتاه کنم. آن چه در پی می آید سه چهار صفحه از بخش پنجم کتاب اول است. شک ندارم که از کاستی فراوان بهره برده است ودر بهترین تخمین نیز مبحثی بسیار کلی و ابتر است.بسیاری از مباحث آن کتاب و این نوشته ی کپی شده اینک مورد قبول من نیست اما در شرایط کنونی که تب انتخابات و کودتا و انقلاب جهان ما را انباشته است می تواند یک تلنگر خفیف باشد. اگر فرصتی پیش آید در مورد دموکراسی و ارتباط آن با نان بسیار و پرشمار خواهیم نوشت.

كودتا، ١پادگفتمان انتخابات و انقلاب
دولت‌های كودتایی در همه جای دنیا با توپ و تانك و تشر قدرت سیاسی را كسب می‌كنند. گسترش دامنه‌ی بحران‌های اقتصادی بر زمینه‌ی حجم فزاینده‌ی نارضایتی توام با تشتت مردم و فقدان تشکل های کارگری و تحزب نیافته گی جامعه همواره بسترساز وقوع كودتاهای نظامی و شبه نظامی بوده است. اگر انتخابات شكل مسالمت آمیز كسب قدرت سیاسی است،درمقابل كودتاصورت نظامی و قهر آمیز و از بالای همان فراینداست.از این منظر كودتا پادگفتمان انتخابات تلقی تواند شد. تاریخ سیاسی اجتماعی ایران معاصر دو كودتا را ثبت كرده است. كودتای سوم اسفند ١٢٩٩ اگر چه بساط یكی از ارتجاعی‌ترین حكومت‌های عشیره‌‌یی را بر چید و دولتی شبه مدرن به روی كار آورد كه متكی به نظام سنتی و عشیرتی نبود، اما به سبب وابسته‌گی طرح و برنامه و شخصیت اصلی كودتا به قدرت‌های امپریالیستی و به طور مشخص انگلستان - كشور را وارد دوران جدیدی از استعمارزده‌گی كرد. این روند كه در جریان دولتی شدن صنعت نفت، و تحقق حاكمیت ملی مختل شده بود، با كودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ به شیوه‌‌ای تازه احیا شد و سمت و سوی وابسته‌گی و استعمار زده‌گی كشور را از مسیر انگلستان به سوی ایالات متحده‌ی آمریكا عوض كرد. فقدان جامعه‌ی سیاسی و غیبت احزاب توان‌مند و فراگیر در میدان تحولات سیاسی، افزایش دامنه‌ی تضاد و تعارض میان جبهه‌ی توسعه‌گرا، ملی و اصلاح طلب، آشفته‌گی اجتماعی و چند قطبی شدن قدرت ملی در نتیجه‌ی كش‌مكش‌های جاه طلبانه میان حزب توده، نهضت آزادی و روحانیان از فوری‌ترین دلایل موفقیت كودتایی به حساب می‌آید كه در نتیجه‌ی آن فراگرد تحولات دموکراتیک كشور به مدت ٢۵ سال دچار وقفه و ركود شد و به محاق استبداد پهلوی رفت....
به تحقیق همه‌ی كسانی كه درباره‌ی ”كودتا“ نظریه ساخته و پرداخته‌اند، بر عنصر ”زور“ و حضور ”نظامیان“ در متن این فراگرد تاكید كرده‌اند.چنان که دانسته است تشكیلات انسانی انتخابات از سه ركن برگزار كننده‌گان، انتخاب شونده‌گان و انتخاب كننده‌گان نضج گرفته است. در قیاس با سازمان انتخابات دموكراتیك تشكیلات انسانی كودتا فقط از یك ركن برگزار كننده‌ شكل بسته است. در این جا برگزار كننده‌‌گان كه در واقع همان كودتاچیان هستند، به تنهایی وارد میدان می‌شوند و ضمن حذف دو ركن انتخاب شونده‌گان و انتخاب كننده‌گان به شكل قایم به خود عمل می‌كنند. چنین عمل‌كردی كه در غالب موارد یك پای ثابت آن را نظامیان می‌سازند و تیپ‌های عملیاتی‌اش را لومپن ها و اوباش تشكیل می‌دهند، همواره از حمایت مادی و رسانه‌ای یك قدرت برتر خارجی سود می‌برد. گذشته از مباحث مرتبط با ریخت شناخت كودتا، ماهیت اكثر كودتاهای بعد از جنگ جهانی دوم موید دخالت مستقیم ایالات متحده‌ی آمریكا به شیوه‌ی پشتیبانی تسلیحاتی و تبلیغاتی از كودتاچیانی است كه برای اعاده‌ی نظمِ نظام واژ‌گون شده‌ی سرمایه‌داری و ایجاد ثبات در رژیم‌های به تعلیق درآمده‌ی وابسته به سرمایه‌داران بزرگ زمام قدرت را به دست گرفته‌اند. داریوش آشوری بدون طرح این مباحث ضروری، تعریفی شتاب زده و كوتاه از كودتا ارایه داده است:
«تغییر ناگهانی دولت به زور به دست مقامات دولتی و ارتشی. فرق آن با انقلاب این است كه كودتا از بالا و به دست افرادی از دستگاه دولت یا طبقه‌ی حاكم انجام می شود، در حالی كه انقلاب طغیان مردم و طبقات پایین بر ضد دولت است. كودتا غالباً با تصرف ایستگاه‌های رادیو و مراكز مهم ارتباطی (ایستگاه راه آهن، فرودگاه) و بناهای مهم دولتی آغاز می‌شود.» (داریوش آشوری، ١٣٦۴ صص، ١۴١-١۴٠)
غیر علمی بودن تعریف آشوری اظهرمن‌الشمس است. نخست این‌كه مقایسه كودتا و انقلاب قیاسی ناوارداست كه تنها وجه مشترك آن استفاده از حربه‌ی زور (اسلحه) به منظور تغییر دولت است. اگر چه انقلاب فقط هدف تغییر قهر آمیز دولت را تعقیب نمی‌كند و به کل ساختارهای حاکمیت سرمایه یورش می برد و نظام اجتماعی تولید سرمایه داری را به سود بستر سازی اقتصاد سوسیالیستی از طریق کسب قدرت سیاسی واژگون می سازد. دوم، تصویری كه از انقلاب - در این تعریف - ترسیم شده نیز مخدوش است. ”طغیان مردم و طبقات پایین بر ضد دولت یعنی چه؟“("بر ضد"که در زبان آشوری زبان شناس آمده غلط است!) ”طبقات پایین“ چه صیغه‌ای است و آشوری آن‌ها را از كجا پیدا كرده است؟ مگر در یك جامعه‌ی طبقاتی در عصر امپریالیسم به جز دو طبقه‌ی كارگر (پرولتاریا) و سرمایه‌دار (بورژوازی) و قشر میانی و گسترده‌ی خرده‌بورژوازی؛ طبقه‌ی دیگری نیز وجود دارد؟ وقتی كه نویسنده‌ای به قصد نقد و بررسی مناسبات سیاسی و اجتماعی، از تحلیل طبقاتی بهره می‌برد - در این جا منظور ما داریوش آشوری است - الزاماً می‌باید به مباحث آكادمیك و كلاسیك مكتبی كه بر این اساس (مناسبات تولیدی و سیاسی طبقات) مسایل جامعه را تجزیه و تحلیل علمی كرده است، پای‌بند و وفادار باشد. گذشته از درك غلط و پوپولیستی آشوری از پدیده‌ی انقلاب، قدر مسلم این است كه بر مبنای تحلیل طبقاتی از انقلاب در عصر امپریالیسم می‌توان قیام آنتاگونیستی طبقه‌ی كارگر علیه طبقه‌ی سرمایه‌دار و دولت حافظ منافع ”سرمایه“ را انقلاب تلقی كرد. فرآیندی كه طی آن مالكیت بر وسایل تولید از سلطه‌ی بورژوازی و سیطره‌ی كارتل‌ها و تراست‌ها خارج می‌شود و ارزش اضافه‌ی ناشی از كار و تولید به استخدام رفاه اكثریت جامعه (كارگران، دهقانان، زحمت‌كشان، تهی دستان، و به قول آشوری ”طبقات پایین!!“) در می‌آید.٢ بدیهی است كه چنین تحولی در بن‌ساخت‌های جامعه می‌باید از سوی سازنده‌گان جامعه (اكثریت مردم) محقق شود. در واقع انقلاب بر خلاف كودتا سه ركن اساسی انتخابات را در هم نمی‌شكند، اما از آن جا كه انقلاب توسط انقلابیون (همان انتخاب كننده‌گان) علیه نظم حاكم یا پیشین (برگزاركننده‌گان، دولت) صورت می‌گیرد و طبقه‌ای بالنده را جای‌گزین طبقه‌ی میرنده، كهنه و ارتجاعی می‌كند، بدین اعتبار نماینده‌گان سیاسی طبقه‌ی انقلابی همان نقش انتخاب شونده‌گان را ایفا می‌كنند. از یك منظر می‌توان گفت كه نتیجه‌ی انتخابات دموكراتیك با دست‌آورد انقلاب، در قالب حاكمیت مردم، یك سان است. با این تفاوت كه حاكمیت ملی منتج از انقلاب به مراتب سالم‌تر و سره تر از مشابه آن درجریان روی‌كرد انتخابات است. چه را كه فرض بر این است در هر انتخاباتی، با هر میزان از دانایی و آگاهيِ انتخاب‌كننده‌گان؛ باز هم عناصر و عواملی از طبقه‌ی بورژوازی به اعتبار قدرت و ثروت خود، می‌توانند لایه‌های موثری از قدرت سیاسی را به چنگ آورند. ماجرایی كه امكان وقوع‌اش در انقلاب به مراتب كم‌تر از انتخابات است.
اما حكایت كودتا به طور اساسی و اصولی و از بن ساخت با انقلاب و انتخابات متفاوت و حتا متخالف است. در جریان كودتا نه فقط تغییری در ماهیت قدرت سیاسی پیش نمی‌آید و پدیده‌ی چرخش قدرت شكل نمی‌بندد بل‌كه قدرت سیاسی حافظ نظام سرمایه‌داری به صورتی دیگر و احتمالاً پلیسی نظامی بازتولید می‌شود و تمام اركان حاكمیت ملی زیر چرخ تانك‌ها و به ضرب گلوله‌ی توپ‌ها و مسلسل‌ها در هم می‌شكند. اگر چه هم در انقلاب و هم در جریان كودتا گروهی از مردم كشته می‌شوند اما اهداف متفاوت كودتا و انقلاب، ماهیت و شكل كشتار را نیز متباین جلوه می‌دهد. در این جا منظور از هدف فقط موضوع كسب قدرت سیاسی نیست.
هدف از كودتا، ستانیدن قدرت از هیات حاكمه و بر كناری آنان توسط گروه گزیده‌ای از نظامیان و سیاستمداران یك كشور است. ]چنین امری[ به معنای ظهور یك دولت جدید با نیروی انتظامی و دستگاه‌های حرفه‌ای و آماده‌ی خدمت به رژیم جدید است. قدرت چنین دولتی در درجه‌ی اول تا حد زیادی به این نهاد، یعنی سازمان نظامی بسته‌گی دارد كه با در اختیار داشتن پرسنل و افسران كارآزموده و همچنین اسناد فراوان خود قادر به تعقیب و در صورت لزوم كنترل فعالیت سازمان‌ها و فعالان سیاسی است... طرح كودتا به رغم ظاهر آن عملی است بسیار ظریف و دقیق كه كم‌ترین خلل در هر مرحله، به افشا و شكست كامل آن خواهد انجامید. علاوه بر مهارت طراحان و مجریان وقوع و توفیق كودتا، این شیوه‌ی تسخیر قدرت نیازمند وجود شرایط ویژه‌ای است. از جمله كشورهایی كه صحنه‌ی كودتا واقع می‌شوند به طور معمول نباید بیش از یك مركز قدرت سیاسی داشته باشند، تا اشغال آن مركز به مثابه‌ی به دست گرفتن بالاترین اركان قدرت كشور باشد. هر چند در صورت تكثر قدرت در قالب پادگان‌های نظامی، یگان‌های انتظامی مراكز پلیسی امنیتی، تشكیلات رسانه‌ای (رادیو تلویزیون دولتی) باز هم بدین سبب كه این مراكز از یك ستاد مشخص و واحد هدایت و رهبری می‌شوند، كودتا توجه خود را معطوف به تسخیر آن مركز (ستاد فرماندهی) می‌كند. از این گذشته وجود شرایط مناسب سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و روانی نیز پیش نیاز وقوع و موفقیت كودتا است. عواملی همچون فشارهای اقتصادی بر اقشار تهی‌دست، فقدان آزادی‌های اجتماعی و سیاسی، عدم امنیت، هرج و مرج و خاصه بی‌علاقه‌گی و بی‌تفاوتی سیاسی مردم نسبت به مسایل حاد حكومتی و مشاركت گریزی، زمینه‌های مناسبی به منظور توفیق نقشه‌های كودتاگران فراهم می‌آورند.
كودتا در آغاز هیچ رنگ و موضع گیری سیاسی، ایدئولوژیك بخصوصی ندارد. بل‌كه بر اساس اصولی كلی استوار است. شعارهایی مانند: نجات وطن، رهایی ملت، تبلور اراده‌ی توده‌ها و ... به طور معمول محتوای اصلی نخستین بیانیه‌های پس از وقوع كودتا را تشكیل می‌دهد. تنها پس از استقرار و تثبیت قدرت رژیم جدید است كه ماهیت برتر كودتا از نظر فكر و ایدئولوژی طراحان و مجریان آن آشكار می‌شود.
گرچه هر كودتایی مستلزم اجرای مانوورها و عملیات نظامی چندی است، ولی به طور كلی عملیات كودتا با عملیات جنگی تفاوت اساسی دارد. كودتا مجموعه‌ای از مانوورها و حركات بسیار ظریفی است كه از نظر تكنیكی و تاكتیكی از روی‌كرد نظامی برخوردار است. بر خلاف جنگ كه به صورت عملیات گسترده‌ی نظامی و كشتار دشمن صورت می‌پذیرد، در كودتا سعی می‌شود میزان كشتار كم باشد. ولی این نكته بدان‌ معنی نیست كه كودتاگران برای كشتن مخالفان دست و دل‌شان بلرزد. فراوانی میزان تلفات در كودتاهایی كه مردم به مقاومت دست یازیده‌اند، دال بر این مدعاست.
”در فرهنگ سیاسی جهان معاصر كودتا واژه‌ای است خونین و مرقوم به میلیون‌ها رگ و پی. كودتا این حاصل تسخیر دژخیمانه‌ی قدرت؛ این ره‌آورد كفتار خویی ژنرال‌های مرگ، در خود بوی تن‌های سوخته، رنگ قلب‌های درهم دریده و شومی مغزهای پریشان انسان‌ها را داراست.“
پس از سقوط دولت دموکراتیک سالوادر آلنده ـ در جریان یك كودتای نظامی آمریكایی ـ آلن بوسكه، در متن شعرْ شب‌نامه‌ای خطاب به ژنرال آگوستین پینوشه سروده بود:

.... هر سپیده دم،
گل سرخ مرا بیدار می‌كند
با سپیده‌ی ویژه‌ی خویش
اما
امروز صبح، گل سرخ به سراغ من نیامد
چه را كه تو او را كشته بودی، ژنرال مرگ.            به نقل از: (ادوارد لوتواك، ١٣۵٩، ص٧)

ملت ایران مانند مردم الجزایر، آنگولا، بوروندی، كامرون، چاد، كنگو، داهومی، مصر، اتیوپی، گابن، گامبیا، غنا، گینه، ساحلِ عاج، كنیا، لیبریا، ماداگاسكار، مالی، موریتانی، مراكش، موزامبیك، نیجر، نیجریه، رواندا، سنگال، سیرالئون، آفریقای جنوبی، سودان، توگو، تونس، اوگاندا، زامبیا، افغانستان، برونی، برمه، كامبوج، سیلان، هندوستان، اندونزی، لائوس، مالزی، نپال، پاكستان، فیلیپین، سنگاپور، تایلند، ویتنام، آرژانتین، بولیوی، برزیل، شیلی، كلمبیا، كاستاریكا، دومینكن، اكوادور، السالوادر، گواتمالا، گویان، هائیتی، هندوراس، جامائیكا، نیكاراگویه، پاناما، پرو، اوروگویه، ونزویلا، عراق، اردن، لبنان، سوریه، یمن، یونان، تركیه و چك‌ و اسلواكی در جریان شكل گیری تاریخ معاصر خود دست كم شاهد دو كودتای خونین و چندین شورش و قیام نظامی بوده است....

محمد قراگوزلو

Qhq.mm22@gmail.com

بعد از تحریر
آن چه که در مصر می گذرد، آن چه که در ورژن های کم و بیش مانسته در آمریکا و انگلستان و یونان و پرتغال و اسپانیا و ایتالیا و بلغارستان تا ایران و ترکیه و مصر می گذرد و با علامت مشهور "ریاضت اقتصادی" شناخته و نام گذاری شده، بخشی از یک بحران ساختاری کاپیتالیستی است که راه کار برون رفت از آن کودتا و انتخابات و تغییر دولت ها و اعتدال و امید و اتاق بازرگانی و البرادعی و نهاوندیان و مشابه نیست. این پرچم داران خصوصی سازی و مقررات زدایی و تعدیل ساختاری و بازار آزادی و.... خود از عوامل ایجاد بحران های اخیر هستند.
کسی که دو کلاس اقتصاد خوانده باشد می داند که تورم هفتاد هشتاد درصدی و دستمزدهای سه چهار برابر زیر خط فقری و نرخ دو رقمی و البته نا معلوم بی کاری و تشکل ستیزی و غیره با سیاست های انقباضی تشدید خواهد شد و عرصه ی زنده گی را بر طبقه ی کارگر تنگ تر خواهد کرد. این نکته ی بدیهی مساله ی پیچیده یی نیست که از چشم اقتصاددانان نئولیبرال تیم حسن روحانی ناپیدا باشد.هرگز.اینان چنان که خود نیز بارها گفته اند برای نجات صاحبان کارخانه ها از گرداب ورشکسته گی و سودآورسازی سرمایه وارد میدان شده اند. اعتدال اسم رمز سیاستی مانیتاریستی است که می خواهد از طریق جمع آوری نقدینه گی به شیوه های مختلف از جمله انجماد دستمزدها و افزایش بهای حامل های انرژی و هدایت پول و سرمایه به سمت سودآوری فزون تر ، بحران اقتصادی را کنترل کند. این سیاست از پیش محکوم به شکست است.درست مانند سیاست های هشت سال گذشته.
ما بارها گفته ایم و در این جا یک بار دیگر تاکید می کنیم که اگر چه بحران اقتصادی ایران راه کار اقتصادی ندارد با این حال برای ترسیم بن بست و شکست راه کارهای تیم رفسنجانی- خاتمی- روحانی حاضریم با آقایان نهاوندیان و نیلی و نوبخت در یک فضای برابر و آزاد مناظره کنیم و سیاست های مانیتاریستی و ضدکارگری ایشان را به معرض قضاوت افکار عمومی بگذاریم و آلترناتیو برون شد از بحران را نشان دهیم. تنها در این صورت و امکان تبلیغ و ترویج آزاد برای برنامه ها و سیاست های سوسیالیستی است که می توان از انتخابات آزاد سخن گفت و به آرای آقای روحانی محک زد.

زیرنویس ها
١ . كودتا واژه‌یی مركب از: coup (برافكندن) و etat (دولت) در زبان فرانسه: etat’coupd.
٢ . به طور قطع آشوری مفهوم دقیق طبقه و قشر و طیف و ... را در آمیخته است. ”طبقات پایین“ به زعم آشوری، لابد یعنی ”طبقه‌ی دهقانان“، ”طبقه‌‌ی كارگران“، ”طبقه‌ی كارمندان“، ”طبقه‌ی روستاییان خرده‌پا“ و ... شگفت انگیز است. و از محققی همچون آشوری بعید.