افق روشن
www.ofros.com

!سکته ی پرولتر و گریه ی بید


محمد قراگوزلو                                                                                               چهارشنبه ١ مهر ۱۳۹۴ - ٢۳ سپتامبر ۲۰۱۵

اول. سال هاست که با تمام وجود از حضور در محافل "هنر" ی و مشارکت در مباحث "ناب روشنفکر"ی بریده ام. با تمام وجود! با این حال به اعتبار ابرام رفیقی با اکراه تمام در کنج یک "شب نشینی با شکوه" - به تعبیر ساعدی - نشستم تا شاهد تحلیل های مشعشعی باشم که پیشاپیش به استقبال "پیروزی "هسته یی می رفت و هنوز مسافران لوزان به وطن نرسیده از میمنت "صلح " و گذار از "خطر جنگ" و فاصله گرفتن از "عراقیزه " شدن کشور سرمست بود. تمام استدلال این جماعت بیکار که در قفای "سوسیالیسم"، تیپا خورده ترین مباحث دست سوم گیدنز و کروگمن را قرقره می کنند این بود که " کم ترین دستاورد لوزان تقویت بنیه ی جامعه مدنی، دموکراتیزه شدن فضای سیاسی و گذار از فضای امنیتی " کنونی خواهد بود. در عرصه ی اقتصادی نیز با لغو تحریم ها و آزاد شدن منابع مالی و ورود سرمایه "کسب و کار رونق" خواهد گرفت و امکان تنفس جنبش های اجتماعی از جمله جنبش کارگری نیز بستر سازی خواهد شد. باری من اهل پچ پچه و غر و لند نیستم در نتیجه فردای آن روز مقاله یی نوشتم و به آن تحلیل های سطحی پاسخ دادم.... اینجا کلیک کنید.
نگفته پیداست که همه ی ماجرا از اشتباه در تفسیر و تبیین وقایع سیاسی ریشه نمی گیرد. بخش عمده ی این دیدگاه ها متکی به یک افق سیاسی مشخص است که در ابتدای دهه ی شصت منافع طبقاتی خود را در حمایت از سیاست های "ضدامپریالیستی" حزب جمهوری اسلامی پی می گرفت و حالا ناگهان به یادش آمده است که "نه بابا! رستگاری در دو دنیا به حمایت از اصلاح طلبان و لیبرال ها" موکول شده است. اینان از یک طرف با لیبرال ها و اصلاح طلبان پروغرب نرد عشق می ورزند و از طرف دیگر هنوز هم "ضدامپریالیسم" تشریف دارند. از تناقض های کودکانه ی "تحلیل" این جماعت که بگذریم یک نکته بی تخفیف است. شامه ی تیزی که یحتمل مسیر نسیم را به درست تشخیص داده است و می داند با بن بست سیاست موسوم به "حق مسلم ماست" چه بسا بعد از مجوز بازگشایی خانه ی سینما قرعه ی فال به نام تشکل مدنی ایشان رقم بخورد. این جماعت باور کرده اند که با ورود سرمایه های آلمانی و فرانسوی و هلندی راه برای فعالیت های سندیکایی و اتحادیه یی باز خواهد شد و اقتصاد سیاسی ایران به سوی "دموکراتیزاسیون" و "متعارف" شدن گام بر خواهد داشت. "به هر حال ادغام در سرمایه داری غرب ج ا را ملزم به تمکین به آی ال او خواهد کرد و از این به بعد در کمیسیون های سه جانبه به جای نماینده گان خانۀ کارگر فعالان سه جانبه گرای سندیکالیست شرکت خواهند کرد....." این جماعت چشم اش را به روی بازار نیروی کار ارزان کشور بسته است و بی آن که به تجربه ی سیاه و تلخ برزیل و مکزیک بنگرد حتا بنگلادش را نیز نمی بیند. این جماعت برای تثبیت "دستاوردهای هسته یی " از هم اکنون کاسه ی گدایی به دست گرفته و برای لیست یاران رفسنجانی و خاتمی در انتخابات آتی رای جمع می کند. ورژن آمریکایی ایشان را در وین هم دیدیم. جایی که لابی گران حرفه یی و میلیاردر که در صنایع نفت و گاز و "دیپلوماسی ایرانی" نفوذ دارند، با ظرافت کفش ظریف را برق می انداختند! ای بسا کسانی این قیاس را بر نتابند و به اعتراض در آیند که فی المثل دلالان لابی نیاک کجا وفلان استاد لیبرال "چپ" دموکرات کجا؟ البته که تفاوت هایی هست اما واقعیت این است که مابه ازای سیاسی این دو افق یک سان است. تا آن جا که به صدای سوم و اردوی کار و زحمت مربوط می شود این افق ها رنگ و رو رفته تر از آنی هستند که در زمین سفت و سخت معیشت و کار بتوانند یارگیری کنند. با این حال سر و صدای کر کننده ی ایشان در رسانه ی برتر پاسخ های کوتاه و مقطعی را اجتناب ناپذیر کرده است.
دوم. تعرض به اردوی کار که پس از لوزان و وین با دامنه ی وسیع تری استمرار یافته است به وضوح نشان می دهد که برای سودآوری هر چه بیش تر سرمایه در وحله ی نخست باید به یک امنیت و سکوت و خاموشی در کارخانه و خیابان دست یافت. بی هوده نیست که دو سوم اعضای اصلی دولت اعتدال از مراکز امنیتی آمده اند. دعوا بی دعوا! اعتصاب موقوف! اعتراض برای هر چه از جمله افزایش دستمزد و بیکاری ممنوع! شورا پورا که از همان اول مالیده بود حالا هم سندیکا مندیکا از بیخ و بن قدغن! در واقع خصلت شکلی حکومت های سرمایه داری فرعی در متن استبدادی تعریف می شود که اینان را از دموکراسی های بورژوایی غربی متمایز می کند!
برای غارت ارزش اضافی نه فقط نباید پایین شلوغ باشد بل که دعواهای بالا نیز باید با سلام و صلوات ختم به خیر شود. به سر و صداهای تو خالی چند عضو مجلس شورای اسلامی توجه نکنید. به رهنمودهای اعضای برجسته ی اتاق فکرهایی گوش کنید که از زبان احمد نقیب زاده به دلواپسان بی خبر از قفای صحنه هشدار می دهند " بی خودی شلوغ نکنید، این قدر هست که به همه برسد!" این قدر هست یعنی همان که اکبر ترکان به زبان آمار می گوید "امروز هم برای امضای توافق دیر شده است چرا که ما روزانه صد میلیون دلار ضرر می دهیم" و استاد نهاوندیان به نماینده گی از کل افراد ریز و درشت اتاق بازرگانی در یک محاسبه ی سرانگشتی از سالانه ١۵ میلیارد دلار زیان ناشی از تحریم خبر می دهد. همه ی دعواها سر پول است. پول و روزان آفتابی برای خرج کردن آن! بالایی ها دریافته اند که برای آب کردن این مایه ها نباید کافه را به هم ریخت. همین که می توانستند با انحلال یکی دو حوزه ی رای گیری روحانی را به دور نامعلوم دوم بکشند و نکشیدند موید یک اجماع محاسبه شده است. پایینی ها هم باید خفه خون بگیرند تا اندک اندک مشکلات حل شود. این منطق اصلاحات تدریجی است. نایینی را با نسخه ی پوپر به روز کنید واز داروخانه ی هافینگتون پست به مردم بندازید تا از خطرات "انقلاب کلنگی" مصون بمانید.
اصلاحات تدریجی یعنی این که برای رسیدن به دوران ولتر و روسو و منتسکیو فقط باید سیصد سال صبر کرد و به دستان با برکت اصلاح طلبان چشم دوخت! مهم نیست که در درازمدت همه ی ما مرده ایم. مهم این است که حزب اتحاد بتواند کاریکاتوری از مجلس ششم را بازسازی کند.اگر قرار است سر و صدایی هم باشد بهتر است از تریبون مجلسی بلند شود که رادیکالیسم اش می شود محجوب و جلودارزاده و حقیقت جو. با این صف بندی می توان به نق و نوق های دموکراسی خواهانه و پساتوافقی سرمایه گزاران و دولت های حقوق بشری پاسخ داد. تمام دغدغه ی دولت همین است و بس! ملاحظه می فرمایید که هیچ سخنی از دستمزد و کار و مسکن و آموزش و درمان رایگان و بیمه ی بیکاری و تشکل نیست! و مگر قرار بود باشد؟
سوم. می گویند - و این بار از زبان سعید حجاریان می گویند - که "ماموریت روحانی از ابتدا هم دموکراتیزاسیون نبوده . ماموریت ایشان از ابتدا نورمالیزاسیون بوده است!" چه خوب! لابد این هم از همان درس های رورتی و هابرماس است که حجاریان بلغور می کند. شگفتا که این روند را حجاریان می فهمد و اعتراف می کند اما سوسیال دموکرات های "ضد جنگ" کم تر می فهمند! در واقع حجاریان می خواهد بگوید که ٨٣ مورد وعده ی سیاسی اقتصادی به جز تعمیق خصوصی سازی و توقف غنی سازی کشک بوده است! نورمالیزاسیون یعنی این که ایران سوریه نمی شود، دیگر با آمریکا جنگ نمی شود. جنگ طبقاتی هم که جنگ نیست و تحمیل فقر و انجماد دستمزدهای سه تا چهار برابر زیر خط فقر هم که جنگ و خشونت نیست. جنگ حتما باید با آمریکا صورت گیرد! مصیبت را می بینید! منتقدان ما و البته حامیان "ضد جنگ" توافق هسته یی از این قماش هستند! این واقعیت چندان محتاج احتجاج نیست که تا محو کارمزدی خونین ترین عرصه های نبرد در میدان مبارزه ی طبقاتی کماکان داغ خواهد بود. روحانی که سهل است با سیپراس و سیریزا و پودموس و جرمی کوربین و امثالهم نیز نمی توان به صلح رسید! اینان حتا کاتالیزور صلح طبقاتی موعود برتون و ودز نیز نیستند! شکست سوسیال دموکراسی و بن بست لیبرالیسم لیبر گواه این مدعاست. در بدبینانه و نومیدانه ترین برآیند سکته هر پرولتر آگاه می تواند در متن این جنگ یک توقف کوتاه مدت ایجاد کند. سکته ی پرولتاریا اما نه فقط نماد و نمود توقف نیست سهل است سکوی تازه یی است برای شوق یک خیز بلند. سکته که سهل است، قتل عام کموناردها و ترور اسپارتاکیست ها تا تیرباران رهبران بلشویک هم نتوانسته است موتور محرکه ی این نبرد را خاموش کند. سکته و مرگ ناباورانه ی کارگر رزمنده شاهرخ زمانی - به هر دلیلی که شکل بسته باشد- بخشی از این تاریخ خونبار است که تنها با جمع کردن بساط کار مزدی به آرامش خواهد رسید. نکته ی موکد این یادداشت همین مولفه بود که در پاسخ بغض های شکسته در گلوی دوستانی گفته شد که گریه ی بید امان شان را بریده بود و هم چون "یاس موقرانه ی برگی که بی شتاب" بر خاک پاییزی می نشیند تابوت پرولتر را به دوش می کشیدند و به پرولتاریا و طبقه و جنبش همیشه زنده و جاری اش سرسلامتی می گفتند.
راستی از سکته و مرگ گرامشی چند صباح گذشته است؟

تهران. محمد قراگوزلو - اول مهر ١٣٩۴

Qhq.mm22@gmail.com