افق روشن
www.ofros.com

نگاه های دوباره به هفت تپه و طرح شعار شورا


خسرو غلامی- فردین نگهدار                                                                                      پنجشنبه ٨ خرداد ۱۳۹۹ - ٢٨ مه ۲۰٢٠

کارگران هفت تپه در سال ١٣٩٧، به رغم فشارهای سرکوبگرانه، فصلی غرورآفرین از مبارزات جنبش کارگری ایران را رقم زدند. البته مبارزات این دوره کارگران خلق الساعه و بی سابقه نبود. هفت تپه از اوائل دهه ١٣٨٠ تا امروز فراز و نشیب های بسیار عمیق را از سرگذرانده است و با این حال بررسی دقیق زوایای این دوره ١۵ ساله مدنظر این نوشته نیست. آنچه ضرورت این نوشته را ایجاب کرد بهره بردن از نتایج و دستاوردهای مبارزه کارگران هفت تپه در تحولات آینده کارگران ایران است. نوع مبارزه کارگران هفت تپه در دوره اخیر در همان زمان و پس از آن نیز در محافل مختلف به نقد کشیده شده است. مهمترین نقد ها را می توان در دو گروه دسته بندی کرد: انتقاد به اعلام نوع تشکل و انتقاد به کارگران طراح شعارها و سخنگویان آن مبارزات.
به بررسی دسته اول بپردازیم. کارگران هفت تپه پیش از این در میانه دهه ١٣٨٠ در کنار مبارزات گسترده برای تحقق مطالبات شان هم زمان برای سازمان یابی هم اقدام کردند و سرانجام پس از کش و قوس های فراوان سندیکای مستقل خود را تشکیل دادند. گرچه سرمایه داری ایران هیچ نوع تشکل یابی کارگری به نیروی خود و بدون دخالت کارفرما و اداره کار را به رسمیت نمی شناسد؛ با این حال، سندیکای کارگران هفت تپه در آن مقطع بخش هایی از مبارزه کارگران را پیش برد. مبارزات آن دوره پایان یافت و ظاهرا آب ها از آسیاب افتاد تا اینکه هفت تپه در راستای سیاست خصوصی سازی به صاحبان جدید سرمایه واگذار شد؛ سرمایه دارانی جوان با عطش فراوان سودآفرینی و انباشت سرمایه از رهگذر تاراج و استثمار و فساد. رفته رفته صدای اعتراض کارگران شنیده شد و بار دیگر نپرداختن دستمزدها، کوتاه تر کردن مدت قراردادهای کارگران و اخراج ها فریاد اعتراض هزاران نفر را به گوش رسانه های کوچک و بزرگ رساند. برای چندین ماه ضربان قلب میلیون ها کارگر ایرانی با تپش آنها هماهنگ شد. علاوه بر فریاد آنها برای تحقق مطالبات فوری خود ، این بار شعاری تازه و نوعی دیگر از سازمان یابی از هفت تپه شنیده شد: اداره شورایی مجتمع توسط خود کارگران و سپردن سرنوشت این مجتمع به دست خود کارگران ماهر و غیرماهر. این رویکرد و شکل اداره شورایی به طور وسیع و برای میلیون ها نفر از کارگران معرفی می شد. توجه و تمرکز آنها از طرح و پیگیری مطالبات معوق اقتصادی صرف به سرنوشت وجودی محل کار شان جلب شده بود. مبارزات وسیع و فراگیر و همچنین شعارهای آنها حتی از رسانه های بورژوازی هم تکرار شد. کارگران فولاد ملی اهواز نیز از این رویکرد و شعار و نحوه اداره محل کار الگو گرفتند و مجامع عمومی برگزار کردند. کارگران هپکو اراک نیز علنا بارها با هفت تپه و فولاد اهواز ابراز همبستگی کردند.
همان دوره آن شعار و رویکرد جدید از سوی برخی از فعالان کارگری به نقد کشیده شد. استدلال آنها این بوده و است که شعار اداره شورایی برای یک مقطع زمانی مشخص معنا پیدا می کند. مقطعی که بورژوازی در آستانه فروپاشی است و کارگران برای کسب قدرت خیز بر می دارند. این وظیفه و کارکرد شوراها در یک قرن اخیر به همان صورت معرفی و فرمول بندی شده و گرچه این برداشت اینجا و آنجا به لحاظ نظری و گاها عملی به چالش کشیده شده است اما همواره برداشت غالب بوده است. می دانیم شوراهای واقعی با جهت گیری ضدسرمایه داری کامل ترین ظرف سازمان یابی کارگران هستند؛ آنها ظرف اعمال قدرت کارگران در پروسه کار و زندگی هستند؛ صفر تا صد کار را برنامه ریزی و مدیریت می کنند؛ به تسهیل بیشتر روابط انسانی در محل های زندگی کمک می کنند؛ نمایندگی واقعی و بی چون و چرای همه جامعه برای اداره زندگی انسانی در بالاترین سطح هستند و سرانجام شوراها دمکراتیک ترین ظرف دخالت گری انسان ها در روند ابراز هستی خود هستند. همه این ویژگی های شورا و خیلی بیشتر از این ها را می توان برشمرد. با این حال، تاکید کنیم که اگر شوراها فاقد خصلت اصلی ضدسرمایه داری باشند، تفاوت ماهوی و اساسی با دیگرظرف های تشکل یابی طبقاتی نخواهند داشت. اما مگر دیگر تشکل های کارگری چه ویژگی هایی دارند که آنها را از شورا متمایز می کنند؟ بی گمان اتحادیه ها، سندیکاها و انجمن های صنفی و غیره ظرف های تشکل یابی بوده اند و کارگران در قالب آنها مطالبات شان را پیگیر کرده اند و همین اینک هم کارگران از تشکیل آنها بدون دخالت کارفرما و دولت محروم هستند اما تاریخا به دلیل اینکه ظرف چانه زنی و همزیستی با سرمایه ، چه به دلخواه و چه به ناگزیر، بوده اند همه فعالان رادیکال تشکل یابی شورایی را هدف مترقی خود قرار داده اند. بنابراین ، از نظر ما در دوره معاصر که ابزارها و شبکه های اجتماعی از یک سو و هجوم همه جانبه سرمایه داری از سوی دیگر، ما کارگران را هر چه بیشتر به سمت چاره جویی جمعی می کشاند چه بهتر که از تشکل یابی شورایی و جمعی بهره ببریم و مستقیم علیه سرمایه اندیشه ، برنامه ریزی و عمل کنیم.
دوباره به هفت تپه و شعار شورا برگردیم. گرچه همان طور که انتظار می رفت سرمایه داری با توسل به سرکوب و زندان، مبارزات کارگران هفت تپه را به عقب راند و عملا اجازه نداد تشکیل شورا نمود عینی و ملموس پیدا کند و آثار این نوع تشکل هم برای همه کارگران هفت تپه و هم برای دیگر واحدهای صنعتی بزرگ آن دوره به ویژه فولاد اهواز و هپکو اراک همچون الگو نمایان شود، با این حال، شعار و طرح اداره شورایی چالش بزرگی برای حکومت و مدیران ایجاد کرد. طرح شعار اداره شورایی توسط خود کارگران یک واحد بزرگ صنعتی در ابعاد هزاران نفری و به وسعت یک شهر خون تازه ای به رگ های کارگران جاری کرد و اعتماد به نفس بیشتری بخشید. و همه می دانیم طرح شورا در هفت تپه در برخی موارد گنگ و حتا متوهم بود. گنگ از این جهت که ابعاد چگونگی تشکیل و روند تصمیم گیری ها مشخص نبود و متوهم از این نظر که از دولت می خواست که از بخش خصوصی سلب مالکیت کند و مالکیت را به خود برگرداند و کارگران را در اداره مجتمع دخالت دهد. به احتمال فراوان، بینش و درک رهبران و کارگران از شورا و همچنین ناگزیری کارگران در ترجیح دولت به بخش خصوصی در بیان و عملکرد گنگ و توهم انگیز شوراها نقش اساسی داشته است. همین موارد و همچنین ارجاعات تاریخی، اساسی ترین بهانه ها را در اختیار منتقدین شوراها قرارداده که بر طبل ترجیح سندیکا بر شورا بکوبند و تشکل یابی شورایی را به زمان و مقطع خاص در آینده حواله دهند. این منتقدان می دانند که سرمایه داری حتا تشکل یابی سندیکایی را هم به رسمیت نمی شناسد بنابراین در دوره ایی که دولت هیچ تشکل مستقلی را به رسمیت نمی شناسد عدم اقبال به رویکرد شورایی و تشکل یابی شورایی غیر از ارجاع به فرمول و صورت بندی سنتی چه می تواند باشد. بی گمان اگر کارگران یک محل کار یا مرتبط با هر شغلی و به طور کلی اگر کارگران با هر دسته و رده و شغل و گروه بندی بخواهند تشکل خود را با هر عنوان و قالبی به نیروی خود برپا کنند، در صورتیکه مستقل از کارفرما و دولت باشند باید مورد حمایت قرار گیرند.اما نکته این است که اگر فعالان کارگری رادیکال بتوانند دخالت گری کنند و قدرت و توان تاثیرگذاری داشته باشند باید به امر تشکل یابی شورایی کمک کنند. غیر از این، هر گونه تعلل در کوتاه مدت و بلند مدت به نفع رفرمیسم و مدافعان همزیستی مسالمت آمیز کار و سرمایه تمام خواهد شد.
شوراها در دل همین مناسبات انسان ستیز سرمایه داری می توانند تشکیل شوند اما طبیعتا کامل ترین کارکرد شورا که همان اعمال قدرت طبقاتی به دمکراتیک ترین شیوه در فرایند کار و زدودن مناسبات سرمایه داری از زندگی انسان ها می تواند باشد مدنظر نیست. بلکه انجام وظایف خرد و تمرین های گام به گام در قالب همین شوراها می تواند اعتماد به نفس کارگران را ارتقا دهد و آنها را برای گام ها و کارهای بزرگ آماده تر کند. اتفاقا با دگرگونی های فن آوری و پدیدآمدن قشرهایی از کارگران که به صورت انفرادی مشغول به کار هستند و هر روز بر تعداد اینها افزوده می شود و همچنین وجود ده ها هزار کارگاه با چند نفر کارگر و نیز وجود امکانات جدید ارتباط جمعی لزوم و وجود شوراها و تشکل یابی شورایی را بیش از پیش بامعنا می کند. سرمایه داری در بحران های ذاتی اش بیش از پیش دست و پا می زند، بنابراین تاکید فعالان رادیکال بر تشکل یابی در قالب های سنتی که کارکرد معاصرشان سازگار کردن دو جبهه کار و سرمایه است و از قضا در سرمایه داری ایران هم مجال حضور نمی یابند فرصت سوزی های تاریخی را می تواند به دنبال داشته باشد. گمانی در آن نیست که شوراها هم می توانند در غیاب جهت گیری های ضد سرمایه داری و کارگران آگاه و متنفذ به تشکل های خنثی و بی خطر برای سرمایه تبدیل شوند. نمونه هایی از این دست شوراها در برخی کارخانه ها در اوائل انقلاب ۵٧ تشکیل شدند. همین امر وظیفه طبقاتی و تاریخی فعالان و پیشروان رادیکال را سنگین تر می کند.
اما دسته دیگری از انتقادها به طراحان و سخنگویان شورا در هفت تپه ایراد می شود. همه ما تصاویر و فیلم های سخنرانی معدود کارگران را دیدیم و شنیدیم. اما طرح شورا و مختصات آن فقط یک سخنگو داشت : اسماعیل بخشی. او در بیشتر مواقع یک تنه جلو می رفت و متاسفانه به قدر قانع کننده ای از سازوکار تصمیم گیری ها و میزان فراگیری و استقبال این شعار و طرح در میان کارگران ندیدیم و نخواندیم. همه می دانیم که اسماعیل بخشی از نسل جدیدتر مبارزان هفت تپه است با کم و کاستی ها و خصلت های فردی مورد انتقاد. اما او و بسیاری از فعالان پیشرو کارگری محصول مبارزه عادی نیستند که از دل تشکل های کارگری معمول آبدیده شده باشند. بنابراین در بیشتر موارد بار نبود فعالان پیشرو بیشتر و تشکل ها بر دوش یک یا چند کارگر در یک محل کار سنگینی می کند و باید حامل وظایف تاریخی هم باشند. همین امر می تواند هم برای فعالان و هم برای کسب نتیجه مطلوب آسیب زا باشد. اما ظاهرا گریزی نیست. سرمایه داری ایران اینگونه تحمیل می کند.
این روزها هم خبر لغو محکومیت برخی از کارگران و مدافعان هفت تپه منتشر می شود و از سوی دیگر دادگاه صاحبان تازه از راه رسیده همان مجتمع به اتهام فساد اقتصادی چند صد میلیون دلاری در حال برگزاری است. همین موضوع مؤید حقانیت مطالبات کارگران هفت تپه است. همه می دانیم مؤثرترین اعتراض آنها به خصوصی سازی و واگذاری یک مجتمع به وسعت شهر شیراز با هزاران شاغل مستقیم و غیرمستقیم بود و به همین دلیل زندانی شدند و مورد اذیت و آزار قرار گرفتند. بنابراین لغو محکومیت کارگران و مدافعان آنها کافی نیست و باید اعاده حیثیت شوند و مشمول پرداخت غرامت هم بشوند. بی دلیل نیست که سرمایه داران از آزادی فعالیت و تشکل و سازمان یابی کارگران وحشت دارند زیرا فساد و زدوبندهای آنها را نیز رو می کنند.
در پایان، ظاهرا نگهبانان و صاحبان سرمایه مبارزات هفت تپه را به شکست کشاندند. ده ها کارگر را بازداشت کردند و برای آنها پرونده سازی کردند. مطالبه اصلی آنها یعنی سلب مالکیت از بخش خصوصی همچنان بی جواب مانده است. تشکیل شورای اسلامی کار با دسیسه کارفرما و دولت نمایش داده شد و سرنوشت کار و زندگی کارگران و مالکیت یکی از بزرگترین مجتمع های تولید نیشکر خاورمیانه همچنان در ابهام است. هفت تپه به نماد همبستگی طبقاتی میلیونی تبدیل شده بود. با این وجود، درس های مبارزات کارگران هنوز به درستی و به روشنی نوشته نشده است. امیدواریم به زودی اسماعیل بخشی و دیگر همکارانش با نوشتن و گفتن تجربه های خود به غنی ترکردن تجربه های مبارزات طبقه کارگر کمک کنند.

خسرو غلامی ؛ فردین نگهدار - خرداد ١٣٩٩