منشوری که هفته پبش به نام «منشور مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران» منتشر شد خیلی از نیروهای سیاسی را وادار به واکنش کرد. این واکنشها همچنان ادامه دارد اما میتوان آنها را بطور کلی به دو یا سه دسته تقسیم کرد. دسته اول که میتوان آنرا جبهه نئوفاشیستی در حال شکلگیری نامید تلاش میکند با تمسخر منشور و حمله به امضاکنندگان آن اهمیت آنرا ناچیز جلوه دهد. بعنوان مثال مجید توکلی در شط حیاتی غیرقابل فهم با «مبتذل» دانستن این حرکت نوشت «وقتی همه منشور بدهند. وقتی همه چیز حداقلی باشد. وقتی هر گوشه یک همبستگی جداگانه وجود دارد. دیگر هیچ امر جدیای وجود نخواهد داشت.». کیهان لندن(۳۰ بهمن)
این منشور را آغشته به «کلیشه های چپ قرن بیستم» و کار «گروههای چپ» و «تجزیهطلب» میداند. اینان مانند رژیم حاکم بر ایران نگران حضور افکار سوسیالیستی در بطن جامعهاند و خیال میکنند حضور این افکار ناشی از توطئه و نفوذ این گروه و آن حزب است. آنچه نمی فهمند این است که همه آنهایی که تحت انقیاد انواع مختلف ستم قرار دارند برای رهایی خود به اشکال مختلف میجنگند و اگر در مبارزات خود از ادبیات و افکار و شعارهای سوسیالیستی استفاده میکنند به این خاطر است که هیچ سنت فکری و مبارزاتی دیگری تا به امروز به اندازه سنت سوسیالیستی امکان شناخت و بیان ریشه های این ستم ها و مبارزه برای رهایی از آنها را فراهم نکرده است. بگذریم از این که جبهه ارتجاع اصلا بکلی منکر وجود چنین ستم هایی است. دسته دوم کسانی هستند که از همان ابتدا از این منشور حمایت کردند: چه کسانی که با محتوی آن موافق بوده چه کسانی که علیرغم انتقاداتی که به محتوی داشتند حمایت خود را از آن اعلام کردند. انتشار منشور برای این دسته خبر خوبی بود و آن را قدمی رو به جلو دانستند. گروه سوم عناصریاند که در عین حال که خود را حامی خیزش اخیر و یا دستکم حامی بخشی از مطالبات آن میدانند اما در عین حال نسبت به حمایت از منشور تردید دارند.
معتقدند منشور مطالبات حداقلی به حد کافی رادیکال نیست، یا برعکس زیادی رادیکال است، نماینده تمام مطالبات تودهها نیست، امضاءکنندگان آن معتبر نیستند، از نام عدهای سوءاستفاده شده و حرفهایی از این قبیل. در اینجا غرض جدل با گروه خاصی نیست ولی لازم است به یکی دو نمونه اشاره شود. کمیته جوانان انقلابی سرخ مهاباد با این که از انتشار منشور مطالبات حداقلی استقبال کرده بر این نظر است که چون این منشور خواهان لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید نشده پس حاوی گرایشاتی «رفرمیستی» است! اما توضیحی نمیدهد که مالکیت خصوصی بر ابزار تولید چگونه «پدید آورندهی وضعیت موجود» است. با چنین منطقی البته میتوان گفت که چون در این منشور صحبتی از لغو کارمزدی یا برقراری دیکتاتوری پرولتاریا نشده پس رفرمیستی است. چنین جهشی از تحلیل انتزاعی و تئوریک به واقعیت موجود حیرتانگیز است! کمیته جوانان انقلابی منشوری را که در واقع برای اتحاد عمل برای تشکیل یک جبهه واحد تهیه شده را با برنامه حزبی اشتباه گرفته و به این نکته توجه نمیکند که عنوان این متن منشور مطالبات «حداقلی» است نه حداکثری! تمامی تشکلهایی که آنها را امضا کردهاند شاید الزاماً موافق لغو مالکلیت خصوصی بر ابزار تولید نباشند، شاید اصلاً سوسیالیست نباشند ولی در عین حال خواهان «آزادی بیقید و شرط عقیده، بیان و اندیشه، مطبوعات، تحزب، تشکلهای محلی، سراسری، صنفی و مردمی» و ... باشند. این آیا به معنی رفرمیست بودن منشور است؟ خیلی از مرددان گویی منتظر یک متنِ جامعِ بدون نقصی بودند که با موجزترین ادبیات بهترین پاسخهای ممکن را به مطالبات خودشان، و نه مطالباتی که بتواند تودههای وسیع را به میدان مبارزه بکشاند، بدهد. این دسته در خوشبینانه ترین حالت بستر پدید آمدن چنین حرکتی را یا بطور کلی نادیده میگیرند یا آن را محدود به جنبش اخیر میدانند. نمونه دیگر از برخورد سطحی به منشور مطالبات حداقلی نوشته گروه راهکار سوسیالیستی است با عنوان «نبرد منشوری؛ نبردی مصنوعی! راهکار واقعی چیست؟». راهکار سوسیالیستی تحلیل خود از منشور را با فرضیاتی خیالی درباره خیزش شروع کرده و معتقد است اگر جنبش در حال حاضر فروکش کرده است بخاطر تحرکات اپوزیسیون ارتجاعی است. بعبارت دیگر اگر اپوزیسیون ارتجاعی نبود جنبش تا ماهها و سالها میتوانست به حرکت خود ادامه دهد! باید پرسید جنبشی که علیرغم گستردگی و نیروی عظیمش قادر نبوده سازمانهای مبارزاتی خود را بسازد چگونه میتوانست برای مدتی طولانی دوام آورد؟ این نوشته در ادامه میگوید که اپوزیسیون ارتجاعی بخاطر وحشت از «رویکرد رادیکال مردم نسبت به آینده و وجود رقبای سیاسی مردمی» و همچنین بخاطر پیشنهاد میرحسین موسوی درباره برگزاری مجلس موسسان تصمیم به تدوین منشور گرفته است و منشور مطالبات حداقلی در همین وقت است که منتشر شده است. به همین خاطر راهکار سوسیالیستی صحبت از «نبرد منشوری» میکند. منشور اپوزیسیون ارتجاعی به کنار، تنها کسانی که هیچ شناختی از تحولات دستکم بیست سال اخیر جامعه ایران نداشته باشند ممکن است انتشار منشور مطالبات حداقلی را صرفا حاصل نبرد درونی بین بخشهای مختلف اپوزیسیون بدانند.
واقعیت این است که ضرورت همبستگی تشکلهایی که نه فقط طبقه کارگر بلکه مجموعه اردوی کار(اردوی کار یعنی تمام کسانی که به انحاء مختلف تحت استثمار و ستم اردوی سرمایه قرار دارند و رهاییشان در گرو از میان برداشتن نظم سرمایهداری است) را نمایندگی میکنند از انقلاب ۵۷ به اینطرف وجود داشته است. علت آن هم از یک طرف عبارت بوده است از ضعف تاریخی و تشکیلاتی طبقه کارگر ایران و احزاب و دستجاتی که خود را نماینده آن میدانستند و میدانند، و از طرف دیگر روی کار آمدن رژیم فاشیستی ولایت فقیه که پایمال کردن حق آزادی بیان و تشکل و تحزب و سرکوب بخش پیشرو طبقه کارگر و ناتوان ساختن کل طبقه مهمترین دغدغه آن بوده است. ضرورت این همبستگی و سازماندهی نیرویی که بتواند متحدانه در قالب جنبشی گسترده در برابر نیروی سرکوب سرمایهداری ولایت فقیه قد علم کند، پس از کوششهای بسیار فعالان کارگری، فعالان جنبش زنان، فعالان جنبش دانشجویی و دیگر عناصر مترقی، و پس از آنکه خیزشهای چند سال اخیر مضرات خلاء چنین نیرویی را در توازن قوای موجود نشان دادند، بالاخره در قالب منشور مطالبات حداقلی به ثمر رسیده است. از این رو منشور حاضر نه صرفاً حاصل جنبش زن، زندگی، آزادی بلکه حاصل مجموعه مبارزات اجتماعی چند دهه اخیر است. همانطور که امضاکنندگان منشور حداقلی میگویند، این اتحاد میخواهد صدای مبارزاتی باشد « علیه زن ستیزی و تبعیض جنسیتی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار، فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، ستم ملی و مذهبی» و و انقلابی باشد «علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیر مذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته، بر ما _ عموم مردم ایران _ تحمیل شده است.». و برخلاف نظر کسانی که این منشور را آشفته و ناروشن دانستهاند باید گفت که هدف این مطالبات حداقلی خیلی روشن است، و آن تهیه چارچوبی است برای سازماندهی جنبشی که بر آن است « برای همیشه به شکلگیری هرگونه قدرت از بالا پایان دهد و سر آغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری باشد.».
راهکار سوسیالیستی بخاطر فرضیات غلط خود و نشناختن زمینه تاریخی پیدایش منشور مطالبات حداقلی پرسشهای نامربوطی مطرح میکند: میگوید «اساسا آیا روشن است که [این منشور] برای چه منظوری بیان شده است؟ » از «وزن و اعتبار و وجاهت اجتماعی» امضاکنندگان میپرسد و نگران است که این منشور در «راستای» منشور وعده داده شده اپوزیسیون راست باشد. البته توضیح نمیدهد دقیقا کدام بخش منشور مطالبات حداقلی قابلیت آنرا را دارد که مورد «بهرهبرداری» اپوزیسیون ارتجاعی قرار بگیرد.
اتفاقا از محتوی منشور مشخص است که نویسندگان آن با هشیاری و آگاهانه تلاش کردهاند بندهایی را پایه اتحاد عمل خود قرار دهند که قابل سوءاستفاده توسط نیروهای ارتجاعی نباشند. راهکار سوسیالیستی در ادامه ایراد مشخص تری میگیرد: « چرا در تنها تشکل فراگیر و سراسری موجود شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان پاسخی به انتقاد اعضایی که ادعا دارند این توافق در مورد متن و امضای «منشور» در بی اطلاع[کذا] تشکل های صنفی زیر مجموعه شورای هماهنگی صورت گرفته است، پاسخی نمی دهند؟». چنین پرسشی بار دیگر بر عدم شناخت راهکار سوسیالیستی از تشکلهای موجود در ایران مهر تایید میزند. راهکار سوسیالیستی متوجه نیست که تقریبا تمام تشکلهای فعال در ایران، از جمله شورای هماهنگی یکدست و یک شکل نیستند و درون آنها انواع گرایشها وجود دارند. با این حال آن نیرویی که بیشترین نقش را در سازماندهی اعتراضات گسترده و سراسری فرهنگیان داشت همین گرایش رادیکالی است که اکنون ضرورت اتحاد عمل با دیگر تشکلهای فعال را بدرستی احساس کرده و در جهت آن اقدام کرده است. راهکار سوسیالیستی همین ایراد را به شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت، و دیگر امضاءکنندگان میگیرد. میگوید «شورای خودخوانده» سازماندهی اعتراضات و در اصلا موجودیت «واقعی» آنها را زیر سوال میبرد. با همان استدلال چند سطر پیش باید تکرار کنیم که شورای سازماندهی هسته پیشگام کارگری در میان کارگران پیمانی نفت است و این را از همان روزهای آغازین خیزش اخیر به روشنی نشان داده است. درباره موجودیت «واقعی» تشکلهای بازنشستگان چیزی نمیگوییم چرا که اگر نویسندگان راهکار سوسیالیستی ذرهای در جریان رویدادهای ایران باشند اعتراضات پیگیرانه بازنشستگان را باید دیده باشند. علاوه بر این، راهکار سوسیالیستی را به خواندن پاسخ صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد به کسانی که آنها را به سوءاستفاده از نام کارگران فولاد کردهاند دعوت میکنیم. صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد از جمله مینویسد: «بر خلاف ادعای این افراد صدای مستقل کارگران فولاد هیچگاه و هیچ جا خود را نماینده همه کارگران گروه ملی معرفی نکرده است.» و در ادامه میگوید « حرف ما با این گروه این است که تلاش شما و کسانی که برای شما خط و خطوط ترسیم می کنند این است که از درون اعتبار منشور را زیر سوال ببرید. غافل از آن که این بیانیه مشترک به چراغ راه آزادی خواهان و حق طلبان تبدیل شده است.».
البته صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد، شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت و دیگر امضاءکنندگان منشور از راهکار سوسیالیستی مجوز موجودیت نگرفتهاند و مراحل و «نرمهای معمول»(باید از راهکار سوسیالیستی پرسید این نرمهای معمول در شرایط مشخصی که رژیم فاشیستی حاکم تحمیل کرده کدامند؟ ) را طی نکردهاند! مشکل راهکار سوسیالیستی و عناصر و گروههای مشابه هم همین است. مساله خیلی ساده حسادت و ناراحتی از راه داده نشدن به بازی است. این عده از این ناراحتند که چرا تشکلهای امضاءکننده حول فرامین و مدالهای انقلابی این رهبران خودخوانده ائتلاف نکردهاند. آخر چطور «چند گروه تلگرامی و سایت اینترنتی» به خود اجازه دادهاند دست به کار سازماندهی بزنند در حالی که میتوانستند بسادگی جزوههای رهبران خودخوانده را در چمدان گذاشته و از مرزها به داخل ایران ببرند؟ راهکار سوسیالیستی «وزن» این منشور را زیر سوال میبرد اما لحظهای به این فکر نمیکند که اگر قبول کنیم که جنبش سراسری معلمان به تنهایی آنقدر مهم و سنگین بود که رژیم را وادار به عقبنشینی و پرداختن توطئه برای سرکوب آن کرد، پس قطعاً جمع جبری آن با گروهها و تشکلهای دیگر قدرتی به مراتب بیشتر خواهد داشت.
از نقد راهکار سوسیالیستی بگذریم و بپرسیم که آیا صرف حمایت کردن از منشور مطالبات حداقلی کافی است؟ این نکته را از یاد نبریم که حمایت منفعل چیز بیشتری جز اضافه کردن امضایی به امضاهای دیگر نیست، و امضا به خودی خود پا در نمیآورد و در خیابان راه نمیافتد. حتی امضای تشکیلاتی وقتی با عمل همراه نباشد هیچ ارزشی ندارد. از یاد نبریم در دورانی زندگی میکنیم که مرزبندیهای طبقاتی بیش از پیش روشن میشوند. در برابر رژیمی که با سرکوب انقلاب بر سر کار آمده و در برابر جبهه نئوفاشیستی رضا پهلوی و شرکاء نمیتوان صرفاً با امضاء مبارزه کرد. همچنین نمیتوان از بیست گروه و تشکلی که حول منشور مطالبات حداقلی متحد شدهاند، و تشکلهای دیگری که در حال پیوستن به این منشور هستند، انتظار داشت که به جای ما مبارزه کنند.
مبارزه حول منشور مطالبات حداقلی این قابلیت را دارد که جنبش دموکراتیک و انقلابی جاری را وارد مرحله کیفی جدیدی کند. برای متحقق کردن این قابلیت باید برای دفاع از منشور کمیتههای دفاع تشکیل دهیم. باید درباره بند بند آن در هر جای ممکن بحث و گفتگو راه بیاندازیم و بکوشیم لایههای هر چه بیشتری از مردم را با آن همراه کنیم. باید خطرات شکست خوردن انقلاب و سرکوب آن توسط رژیم را توضیح دهیم. باید تحرکات و مقاصد جبهه نئوفاشیستی و تمام نیروهای امپریالیستی حامی آن را توضیح دهیم. انتقاد سازنده از این منشور و بهبود و تدقیق آن، همانطور که حمایت از آن، فقط و فقط در عمل و در میدان مبارزه اتفاق خواهد افتاد.
ما نیز به سهم خود حمایت تمام و کمال خود از منشور مطالبات حداقلی را اعلام میکنیم و تلاش خواهیم کرد محتوی آن را مورد بحث و گفتگو قرار داده و پیشنهادات و انتقادات خود را نسبت به آن بیان کنیم.
گروه سلطانزاده - ۳ اسفند ۱۴۰۱