کرونا انتقام طبیعت از جامعه ی سرمایه داری است، منتها انتقامی کور و ناهوشمند که خشک و تر را با هم می سوزاند. میلیاردها سال است که انواع گوناگون ویروس در بدن حیواناتِ زنده تکثیر می شوند و به موجودیت خود ادامه می دهند. این موجودیت تا زمانی که این حیواناتِ زنده در معرض دستکاری غیرطبیعیِ جامعه ی انسانی قرارنگرفته باشند خطری به شمار نمی روند، نه برای این حیوانات و نه برای انسان. خطر آن گاه پیش می آید که انسان نه به عنوان موجودی طبیعی بلکه همچون موجودی اجتماعی - که طبیعت یعنی جسم غیرارگانیک خویش را با خود بیگانه کرده است - این حیوانات را درجهت منافع خویش و برای کسب سود مورد استفاده ی غیرطبیعی و به طور مشخص تولید و تکثیر برای خرید و فروش آنها قرار دهد. می دانیم که شیوع ویروس کرونا از بازاری در شهر «ووهانِ» چین شروع شد. این بازار محل فروش حیوانات زنده است، حیواناتی که اگر می توانستند حرف بزنند می گفتند آنجا محل زیست طبیعی شان نیست و خواهان بازگردان شان به محل طبیعی زندگی شان می شدند. اما چه کنند که با موجود زبان نفهمی رو به رو هستند که زبانی جز زبان سود و سرمایه را نمی فهمد. بر اساس آخرین پژوهش ها، عامل انتقال این نوع ویروس کرونا به انسان پستانداری به نام پانگولین یا مورچه خوار پولک دار است که از آفریقا به چین منتقل شده تا در بازار «ووهان» به فروش برسد. ویروسی که در بدن خفاش ها ساکن بوده برای انتقال به انسان هایی که در این بازار کار می کرده اند یا برای خرید حیوان به آنجا رفت و آمد می کرده اند ظاهراً به یک میانجی زنده نیاز داشته، و این نیاز را پانگولین برآورده کرده است. روشن است که مقصر نه خفاش و نه پانگولین بلکه کسانی هستند که پانگولین را در میانه ی خفاش و انسان قرارداده اند. برای چه؟ برای آن که جیب هایشان را پر کنند! فاجعه به همین سادگی است! نکته این است که اگر پیشتر این کسان قِسِر در می رفتند یا بابت دستکاری شان در طبیعت هزینه گزافی نمی پرداختند این بار در چنان مخمصه ای گیر کردند که اصلا فکرش را نمی کردند: ویروس کرونا، که به محض ورود به بدن انسان برای حمله به دستگاه تنفسیِ او دچار جهش ژنتیکی می شود، به سادگی و به گونه ای همه گیر از انسان به انسان منتقل می شود و تنفس را از کار می اندازد و در واقع انسان ها را خفه می کند. انگار کرونا به انسان می گوید: یه دفعه جَستی ملخک! دو دفعه جَستی ملخک! آخر به دستی ملخک! آنچه این بحران را به فاجعه تبدیل می کند این است که، چنان که گفتم، این «ملخک» از نظر کرونا نه فقط دستکاری کنندگان طبیعت بلکه همه ی انسان های روی کره ی زمین را شامل می شود ، حتا میلیاردها انسانی که خود قربانی نظام سرمایه داری اند. از قضا این میلیاردها انسان طعمه های مناسب تری برای کرونا هستند، چرا که این نظام منحوس قدرت دفاعی آنها را در مقابل کرونا به مراتب کمتر از استحکامات دفاعی کرده است که عاملان اصلی این فاجعه از آن برخوردارند.
اما انتقام کور کرونا از سرمایه داری درعین حال درس های بسیاری به ما انسان ها در سراسر کره ی زمین می دهد. در صدر این درس ها نمایش ماهیت انسان ستیز جامعه ی سرمایه داری قرار دارد. قدر مسلم این است که اگر کرونا اساس نظام سرمایه داری را به خطر نمی انداخت دولت های سرمایه داری برای مهار آن کمترین اقدامی نمی کردند، حتا اگر این ویروس میلیون ها انسان را از دَم تیغ خود می گذراند. بنابراین، اگر اکنون دولت های سرمایه داری برای مقابله با کرونا دست به کار شده اند نه برای حفظ جان انسان ها بلکه برای حفظ تولید سرمایه داری و ملزومات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و... این تولید است. نخستین مورد ابتلای انسان به کووید-١٩درهمان چین به عنوان مهد تولید و شیوع این ویروس در ١٧ نوامبر ۲۰١٩ پیش آمد، در حالی که بازار «ووهان» - که در همان ماه نوامبر به عنوان محل انتقال این ویروس شناخته شده بود - حدود یک ماه و نیم پس از آن یعنی در روز اول ژانویه ی ۲۰٢٠ بسته شد. همین مدت برای به خطر افتادن جان میلیون ها انسان کافی بود. در ایران، پس از آن که در اوایل اسفند ١٣٩٨ اعلام شد که دو نفر در قم جان خود را بر اثر ابتلا به کرونا از دست داده اند - که نشان می داد کرونا مدت ها پیش از آن و از طریق مسافرت چینی ها به ایران سرایت کرده است - تازه بحث درباره چگونگی مقابله با کرونا درگرفت. مردم ایران بی ارزش بودن جان خود در مقابل ارزشمند بودن نظام سرمایه داری و ناتوانی آشکار این نظام در مقابله با کرونا را این گونه در فضای مجازی فریاد کردند: این چه نظام انسان کُشی است که تا دلت بخواهد موشک دارد اما ماسک برای حفاظت از جان انسان ها در مقابل کرونا ندارد! بی اهمیتیِ جان انسان ها در نظام سرمایه داری و ناتوانی حکومت های گوناگون این نظام در مهار کرونا خود را در کره جنوبی، ایتالیا، اسپانیا، فرانسه، آلمان، بریتانیا و آمریکا نیز نشان داد و نگرانی این حکومت ها از تشدید بحران سرمایه بر اثر کرونا همچنان ادامه دارد. در بریتانیا کمبود نیرو و کادر درمان و تجهیزات پزشکی و به طور کلی ناتوانی از مقابله با کرونا به چنان حد فضاحت باری رسیده که بیمارستان ها برای پوشش و حفاظت از جان کارگرانِ کادر درمان در مقابل ویروس از کیسه ی زباله استفاده می کنند. دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، نگرانی خود از به خطر افتادن نظام سرمایه داری و درعین حال تهدید کارگران برای بازداشتن آنها از توقف و تعطیل تولید را این گونه بیان کرد: با ادامه ی وضع موجود، انسان ها بیشتر به دلیل ادامه ی تعطیل مراکز تولید خواهند مُرد تا به دلیل کرونا. ترامپ و دیگر دولتمردان سرمایه سالار و نظریه پردازان آنها به گونه ای سخن می گویند که گویا با تعطیل مراکز تولید، جامعه از هرگونه ثروتی تهی خواهد شد و مردم از گرسنگی خواهند مُرد. در حالی که، در همین شهر «ووهانِ» چین، کرونا به تمام دنیا نشان داد که کارگران می توانند دست کم برای دو ماه در خانه بمانند و دست به هیچ کارو تولیدی نزنند اما از ثروت بیکرانی که طی سال ها برای جامعه تولید کرده اند بهره مند شوند و نیازهایشان را برآورده سازند.
اما فقط دولت های سرمایه داری نیستند که دغدغه ی اصلی شان حفظ نظام مبتنی بر خرید و فروش نیروی کار از دست حمله ی بی امان ویروس کروناست. رسانه ها و نظریه پردازانی نیز که ظاهراً منتقد سرمایه داری و دولت های آن هستند این روزها اکثراً از همه چیز سخن می گویند جز نقش سرمایه داری در به وجود آوردن بلای کرونا و قربانی کردن انبوه انسان ها در پیش پای رابطه ی انسان ستیز خرید و فروش نیروی کار. رادیکال ترین نقد این رسانه ها و نظریه پردازان از پیروزی علم بر خرافات دینی و حداکثر اصلاح سرمایه داری - مثلاً با افزایش نقش دولت ها در مقابل سرمایه ی بازاربنیاد یا کاستن از میزان بهره کشی از طبیعت و نظایر این گونه رفرم ها - فراتر نمی روند. آنان عامدانه چشم خود را بر این حقیقت فرو می بندند که اگر پیروزی علم بر خرافات و یا رفرم در سرمایه داری مشکل اساسیِ انسان را حل می کرد این مشکل قرن ها و دهه ها پیش باید حل می شد. پس از جنگ جهانی اول و در سال ١٩١٨ ویروسی که آنفلونزای مشهور به «اسپانیایی» را رقم زد میلیون ها انسان را از پا درآورد، و قاعدتاً انسان هایی که چیزی شبیه تجربه ی کنونی در مورد شکست خرافات دینی از علم را از سر گذراندند نمی بایست به فاصله ی اندکی پس از آن اسیر فاجعه ی دیگری به عظمت فاجعه ی جنگ جهانی دوم شوند. اما دیدیم که سرمایه داری چه گونه این انسان ها را با سر به درون این فاجعه ی انسان سوز فرو برد. یا، پس از همین جنگ جهانی، رفرمی در سرمایه داریِ کشورهای متفق پیاده شد که قرار بود در آن دولت ها یک تازی کارتل ها و تراست های سرمایه ی خصوصی و جنگ افروزی های آنها را مهار کنند. اما هنوز دو دهه از افزایش نقش دولت ها در نظام های سرمایه داری نگذشته بود که سرمایه ی خصوصی در هیئتی به مراتب انسان ستیزتر و نفرت انگیزتر از پیش یکه تاز میدان شد و این بار حتا خصوصی ترین عرصه های زندگی انسان را به قلمرو حرص و ولع پایان ناپذیر خود برای انباشت سرمایه از طریق غارت جسم و جان اکثریت مطلق انسان های روی کره زمین تبدیل کرد. بنابراین، سرمایه داران و نظریه پردازان آنها بیهوده تلاش می کنند که ویروس کرونا را فجیع تر از رابطه ی اجتماعی سرمایه نشان دهند. به گواهی تاریخ، جمعیت قربانیان سرمایه داری، چه در کشتارهایی چون جنگ های جهانی و هولوکاست ها و جنگهای اخیر نیابتی در خاورمیانه و چه درغارت و چپاول و استثمار روزمره جسم و جان انسان ها و فقر و گرسنگی دیرسال آنها، میلیون ها بار بیش از جمعیت قربانیان فاجعه ی کنونی کروناست. بدین سان، در هنگامه ی مرگبار کنونی، اولویت بشریت مترقی و طلایه دار آن یعنی طبقه ی کارگر پایان دادن به عمر ننگین نظام انسان سوز سرمایه داری است، که بی تردید با تداوم اوضاع کنونی و تشدید بی سابقه ی بحران اقتصادی بیش از پیش تضعیف خواهد شد و توان چندانی برای مقاومت در برابر جنبش شورایی و ضدسرمایه داری طبقه ی کارگر نخواهد داشت. از همین رو، به نظر من، طبقه ی کارگر جهانی باید به کرونا به چشم یک متحد بنگرد، به این شرط اساسی که کاملاً از او فاصله بگیرد و چهارچشمی مواظب باشد که این متحد ناهوشمند و خطرناک از پشت به او خنجر نزند.
محسن حکیمی - اردیبهشت ١٣٩٩
نقل از «بیان آزاد»، ویژه نامه ی اینترنتی کانون نویسندگان ایران، شماره ی ٦، فروردین ١٣٩٩، با تلخیص و ویرایش.