افق روشن
www.ofros.com

!پردۀ ایدئولوژی را از روی رابطۀ اجتماعیِ سرمایه کنار بزنیم


محسن حکیمی                                                                                                   چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ - ۲۱ اکتبر ۲۰۲۰

می بینیم که این روزها قیمت مرغ و تخم مرغ افسار پاره کرده و بی وقفه و با شتابی هولناک افزایش می یابد. اگر از خودمان بپرسیم چرا مرغ گران است به احتمال زیاد اولین پاسخی که می شنویم همان است که مدیای رنگارنگِ حاکم - از رسانه های جمهوری اسلامی گرفته تا «بی بی سی»، «وی اُ ای»، «ایران اینترنشنال» و «من وتو» - در ذهنمان فرو کرده اند: تقاضا برای مرغ زیاد است و عرضۀ آن کم؛ پس قیمت اش بالا می رود. اما به چشم خود می بینیم که چیزی به اسم کمبود عرضۀ مرغ وجود ندارد و در این مملکت انبوه بیکرانی از نه تنها مرغ بلکه هر کالایی، از سفیدی نمک تا سیاهی ذغال، وجود دارد. پس بیاییم برای یک بار هم شده آن چه را که در ذهنمان چپانده اند به چالش بکشیم: اساساً چرا باید بین عرضه و تقاضای مرغ یا هر کالای دیگری تفاوت وجود داشته باشد؟ چرا گاه عرضه از تقاضا پیشی می گیرد و گاه تقاضا ازعرضه جلو می افتد؟ آیا اگر تولیدکننده به اندازۀ نیاز مردم گوشت مرغ تولید کند بازهم بین عرضه و تقاضای آن تفاوت به وجود می آید؟ برای یک لحظه به کسی فکر کنیم که مرغی و خروسی در خانه دارد و جوجه های آنها را پرورش می دهد تا نیازش به گوشت مرغ را تأمین کند. خواهیم دید که برای این فرد عرضه و تقاضای مرغ با هم برابرند و هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. نتیجه می گیریم که اگر در کل جامعه نیز گوشت مرغ به اندازۀ نیاز مردم تولید شود هیچ تفاوتی بین عرضه و تقاضای آن به وجود نمی آید، و ما چیزی به اسم گرانی مرغ نخواهیم داشت. پس علت این گرانی، کمبود عرضه در مقابل افزایش تقاضای آن نیست، بلکه این است که گوشت مرغ نه با هدف رفع نیازهای مردم بلکه با هدف دیگری تولید می شود. این هدف دیگر چیست؟
کافی است که لحظه ای به کار و بار تولیدکنندۀ مرغ بیندیشیم تا به این هدف پی ببریم. این تولیدکننده نه خودش به آن همه مرغی که تولید می کند نیاز دارد و نه هیچ انگیزه ای برای رفع نیاز مردم به گوشت مرغ دارد. او مرغ را فقط و فقط با این انگیزه تولید می کند که آن را به قول معروف به پول نزدیک کند. مقداری پول دارد؛ آن را صرف تولید مرغ می کند تا پول بیشتری به دست آورد. تفاوت پول اولیۀ او با پولی که پس از تولید مرغ و توزیع آن در بازار به دست می آورد همان چیزی است که به آن سود می گوییم. پس این تولیدکننده، مرغ را برای به دست آوردن سود تولید می کند. به این ترتیب، پردۀ ایدئولوژِیِ نسبت دادن گرانی به عرضه و تقاضا کنار می رود و در پس این پرده واقعیت کسب سود را به عنوان عامل گرانی کالاها می بینیم.
اما در این جا با پردۀ ایدئولوژیک دیگری رو به رو می شویم. نه فقط سرمایه داران و دولت بلکه بسیاری از مردم منکر نیستند که تولیدکنندۀ مرغ آن را برای کسب سود تولید می کند. اما آنها سود را حق این تولیدکننده می دانند و می گویند او پولش را صرف کرده تا از یک طرف امکانات تولید اعم از زمین و سوله و ساختمان و ماشین و مواد اولیه و دیگر وسایل تولید تهیه کند و از طرف دیگر کارگر استخدام کرده و به او مزد داده تا با استفاده از این وسایل برایش مرغ تولید کند. به این ترتیب، از نظر آنها، تولیدکننده هم پول خرج کرده و هم از توان مدیریت اش مایه گذاشته تا سود به دست آورد، و حق اوست که سود ببرد و با انباشت این سود روز به روز بر سرمایه اش بیفزاید. آنها شاید حتی بگویند این تولیدکننده ممکن است فقط آدم خرپولی باشد و هیچ نشانی از هوش و ذکاوت و تدبیر و مدیریت در او نباشد. اما او می تواند با همان پولش باهوش ترین و کارآمد ترین مدیران تحصیل کرده را به خدمت بگیرد تا مرغ را در بازار با قیمتی بالاتر از قیمت تولیدِ آن بفروشد و به این ترتیب سود ببرد. به عبارت دیگر، از نظر آن ها، سود عبارت است از تفاوت بین قیمت تولید و قیمت بازار و هرچه مدیریت تولید کاردان تر و کارآمدتر باشد این تفاوت نیز بیشتر خواهد بود.
اما سود عبارت است از مقداری پول، و پول هم پیش از هر چیز یک شیء مادی است که هرچه قدر باهوش و مدیر و مدبر باشیم بازهم نمی توانیم آن را از عدم به هستی بیاوریم، مگر آن که جادوگر باشیم یا معجزه کنیم. تولیدکنندۀ مرغ هم این را بهتر از هرکس دیگر می داند که بی مایه فطیر است و برای آن که پول روی پولش بگذارد اول باید پول داشته باشد. پس باید لوازم مادی تولید مرغ را یکی یکی بررسی کنیم تا ببینیم سود از دل کدام یک از آنها بیرون می آید.
چنان که گفتم، تولیدکنندۀ مرغ از یک سو دفتر و دستک و ساختمان و زمین و سوله و انبار و ماشین و جوجۀ یک روزه و خوراک مرغ و... را تدارک می بیند، که در اصطلاح اقتصاد به مجموع آنها «سرمایۀ ثابت» می گویند، و ازسوی دیگر به کارگر مزد می دهد یعنی «سرمایۀ متغیر» خود را به کار می اندازد تا کارگر با استفاده از سرمایۀ ثابتِ او برایش مرغ تولید کند. از همین نام گذاری پیداست که آن چه در جریان تولید تغییر می کند و در واقع افزایش می یابد نه سرمایۀ ثابت بلکه سرمایۀ متغیر است، زیرا آن چه از سرمایۀ ثابت به مرغِ تولیدشده منتقل می شود مقدار ثابتی ارزش است که در این سرمایه به شکل کالاهای فوق درآمده و جز این که پس از مدت مشخصی در مرغ تولیدشده مصرف و درواقع مستهلک شود هیچ تغییر دیگری نمی کند. تنها یک کالا وجود دارد که با مصرفش ارزشی بیش از ارزش صرف شده برای تولید آن («ارزش اضافی») به وجود می آید و آن کالای زنده ای به نام «نیروی کار» است. بنابراین، این واقعیت از آفتاب هم روشن تر است که آن چه تحت عنوان سود به پول اولیۀ تولیدکننده اضافه می شود چیزی جز همین ارزش اضافی نیست، ارزشی که از جسم و جان کارگر بیرون کشیده می شود. به این ترتیب، معلوم می شود که گرانی مرغ نه ناشی از قانون عرضه و تقاضا بلکه به علت تولید سودمحوری است که اساس آن استثمار انسان از انسان است.
اما نسبت دادن گرانی کالاها به عرضه و تقاضای آنها تنها ایدئولوژی یی نیست که رسانه های دنیای سرمایه داری برای پنهان کردن استثمار انسان از انسان در ذهن مردم می چپانند و مردم هم آن را باور می کنند. ایدئولوژی دیگری که این رسانه ها به ویژه در سال های اخیر در ذهن مردم کاشته اند و مردم هم آن را طوطی وار تکرار می کنند این است که علت گرانی مرغ کاهش ریال درمقابل دلار است، که به زعم مبلغان این ایدئولوژی صرفاً بر اثر تحریم های آمریکا به وجود آمده است. ایدئولوژی ها از خیال بافی های هیچ و پوچ به وجود نمی آیند؛ درست برعکس، از زمین سفت واقعیت بر می خیزند؛ منتها به شکلی پیچیده این واقعیت را تحریف می کنند، آن را کج و معوج نشان می دهند، بخشی از آن را به عنوان تمام آن نشان می دهند، یا شکل آن را بزرگ و با اهمیت نشان می دهند تا بر محتوای واقعی اش پرده بیندازند. یک نمونه از کاربرد ایدئولوژی که در آن ماهیت واقعیت در پس ظاهری پرطمطراق پنهان می شود همین نسبت دادن گرانی مرغ به کاهش قیمت ریال در مقابل دلار و به طور کلی تحریم های آمریکاست.
کاهش قیمت ریال نسبت به دلار درواقع کاهش ارزش نیروی کار (مزد کارگر) در مقابل سرمایه است. سرمایه دارِ تولیدکنندۀ مرغ در حالی که مزد کارگر را به ریال می دهد (تازه اگر بدهد)، ریالِ به دست آمده از استثمار او را بلافاصله به دلار تبدیل می کند تا ارزش پولش کم نشود. کارگر نمی تواند این کار را بکند. او اگر خیلی زرنگ باشد حداکثر می تواند مخارج زندگی خود و خانواده اش را با همان ریال دریافتی تأمین کند، زندگی یی که حتی به گفتۀ خودِ مقامات دولتی فرسنگ ها زیر خط فقر است. به عبارت دیگر، دخل و خرج کارگر به ریال است، که روزبه روز و ساعت به ساعت و حتی دقیقه به دقیقه کاهش می یابد، در حالی که سرمایه دار (با تبدیل بی درنگ سود و سرمایۀ خود به دلار) هم خودش به دلار خرج می کنند و هم سرمایۀ ثابت اش را روز به روز به دلار تبدیل می کند تا فربه تر از پیش شود. خلاصه آن که اکنون در ایران واحد پول برای کارگر ریال اما برای سرمایه دار دلار است. پس، به نرخ دلار در این روزها، واحد پول سرمایه دار بیش از سی صد هزار برابر واحد پول کارگر است. معنای این واقعیت هولناک چیزی نیست جز آن که ارزش نیروی کار کارگر دم به دم کاهش می یابد و ارزش سود و سرمایۀ سرمایه دار لحظه به لحظه افزایش می یابد. پس می توان گفت اکنون در ایران رابطۀ کارگر و سرمایه دار است که شکل رابطۀ ریال و دلار را به خود گرفته است.
بدیهی است که بر بستر چنین درۀ عمیقی در میان طبقۀ سرمایه دار و طبقۀ کارگر کاهش قدرت خرید کارگر خود را از جمله به صورت افزایش قیمت مرغ نشان می دهد. پس تا اینجا و در این چهارچوب، درست است اگر بگوییم گرانی مرغ ناشی از کاهش وحشتناک قیمت ریال و به طور کلی تحریم های آمریکاست. اما این جلو صحنه یک پشت صحنه هم دارد. اگر چهارچوب گسترده تر رابطۀ اجتماعی سرمایه یعنی خرید و فروش نیروی کار نبود اساساً چیزی به نام افزایش قیمت دلار و کاهش قیمت ریال به وجود نمی آمد. اگر بستر رابطۀ خرید و فروش نیروی کار وجود نمی داشت، بین ریال و دلار چنین درۀ عمیقی نمی توانست به وجود آید. به عبارت دیگر، جز در صورت استثمار کارِ مزدی چیزی به نام تشدید این استثمار نمی تواند وجود داشته باشد. تنها بر بستر استثمار طبقۀ کارگر است که دراوضاع بحرانی نظیر اوضاع کنونی ایران این استثمارمی تواند به این یا آن شکل تشدید شود. بنابراین، می بینیم که در این جا نیز واقعیت استثمار انسان از انسان است که در پس ایدئولوژی پنهان می شود، ایدئولوژِی یی که گرانی مرغ را صرفاً ناشی از تحریم ها و کاهش قیمت ریال نشان می دهد. شناخت درست اوضاع اقتصادی - اجتماعیِ کنونی ایران و پیامدهای سیاسی آن در گرو آن است که در پس رابطۀ ریال و دلار، رابطۀ کارگر و سرمایه دار را ببینیم، یعنی در پس گرانی مرغ، و به طور کلی گرانی هر کالایی جز نیروی کار، شیوۀ تولید سرمایه داری را ببینیم.

محسن حکیمی - ۱۳۹۹/٧/٢٨