یازده اردیبهشت، روز جهانی کارگر، در واقع، روز رژهی این طبقه است؛ این روز، برای طبقهی کارگر در سراسر دنیا یک معنی دارد: اتحاد در مقابل سرمایه و سرمایهداری. اما در کردستان، به ویژه در شهر سنندج، برگزاری این روز به یک سنت تاریخی تبدیل شده و از سابقهای طولانی برخوردار است. این روز، نماد یک مبارزهی طبقاتی و اعتراض به مصائب و مشکلات بی شمار همچون استثمار، ستم، عدم امنیت شغلی، بیکاری و بیکارسازی گستردهی زندگی بیشتر از سه بار زیر خط فقر، نداشتن مسکن مناسب و اعتراض به ریشهی تمام نابرابریهای موجود در جامعه است. این روز، برای کارگران روز شادی نیست که به خیابانها میآیند، بلکه روز خشم و نفرت کارگران علیه سیستم سراسر نابرابر سرمایهداری است. کارگران و مردم تهیدست، هر ساله، در روز جهانی کارگر، هر جایی توانسته باشند با اتحاد و همبستگی خود دست از کار کشیده و مراکز کار را تعطیل کردهاند و به خیابانها آمده تا نفرت خود را به وضع موجود و مناسبات سرمایهداری نشان دهند و بر علیه آن کیفرخواست صادر کنند. این کینه و نفرت، حاصل استثمار و ستمی است که سیستم سرمایهداری آن را وضع کرده و بشریت این امر مهم را دریافته که ریشهی تمام نابرابریهای جامعهی بشری حاصل این سیستم است و پایانی نیست مگر اینکه سرمایهداری به دست گورکنان خود یعنی طبقهی کارگر به زبالهدان تاریخ سپرده شود.
با چنین پیشدرآمدی، بیایید ببینیم كارگران، امسال، در چه شرایطی به استقبال روز جهانی كارگر رفتند. سال ٩١ برای كارگران ایران، سالی پر از درد و رنج بوده و بیشتر از همیشه زیر فشار زندگی كمرشان خم شده است؛ حذف سوبسیدها و بالابردن قیمتها و پائین آوردن قدرت خرید، گرانیهای سرسام آور، قراردادهای موقت و سفید امضا (حتی كمتر از یك هفته) از یک طرف، و پایین بودن دستمزدها و حتی به تعویق انداختن همان دستمزدهای ناچیز از سوی سرمایهداران، و حرص و طمع آنها از طرف دیگر، سبب شد تا كارگران و مردم زحمتكش بیشتر از سالهای گذشته برای برگذاری این مراسم آماده شوند.
حدود یك ماه مانده بود به روز جهانی كارگر که كارگران و فعالین كارگری جهت تدارك این روز به تكاپو افتادند تا هر چه بیشتر بتوانند بستر این روز را آماده كنند. در این رابطه، كمیته هماهنگی برای كمك به ایجاد تشكلهای كارگری جهت ارتباطگیری با كارگران و فعالین كارگری تلاش بیسابقهای را آغاز كرد: همچنین، كمیته اعلام كرد که تنها هدفش به هم پیوستن كارگران و فعالین كارگری و اتحاد و همبستگی طبقه كارگر در مقابل سرمایهداران است و كارگران باید نیروی عظیم خودشان را به نمایش بگذارند. در این ارتباطگیری بود كه كمیته با تشكلها و فعالین دیگری از سایر طیفهای کارگری به توافق رسیدند تا كمیتهای به نام كمیتهی برگزاری اول ماه مه تشکیل بدهند. این كمیته، وظایف مشخصی را در پیش گرفت. كمیته قبل از هر چیز نمایندگان خود را جهت اخذ مجوز به فرمانداری فرستاد كه بعد از چند روز به نمایندگان جواب رد داده شد. بعد از آن، كمیتهی برگزاری فعالین كارگری و كارگران به كار خود ادامه دادند و بر سر نحوهی برگزاری مراسم و تهیهی قطعنامه و فراخوان مشترك مشغول برنامهریزی شدند. از طرفی، كارگران و فعالین كارگری بی وقفه در تلاش بودند كه به چگونگی شرایط زمان و مكان برگزاری مراسم بپردازند و مراسمی شایستهی آن همه استقبال كارگران كه با شور و شوق به آن مینگریستند برپا كنند. و این بود كه هر كس به نحوی دست اندركار تدارك مراسم با پخش تراكتها و پوسترهای كارگری و ارتباط تنگاتنگ با كارگران و مردم زحمتكش شد و به وظایف طبقاتی خود عمل میكردند.
از طرف دیگر، نیروهای امنیتی، به منظور جلوگیری از این مراسم، بر فعالین كارگری فشار میآوردند و به منظور بازداشتن آنها از شرکت در چنین مراسمی، حتی، برای گرفتن تعهد به خانهی فعالین كارگری مراجعه میکردند. با این وجود، کارگران و فعالین عقبنشینی نكردند و همچنان به وظایف طبقاتی خود برای برگزاری مراسم تلاش كردند و تا لحظهیِ آخرِ برگزاريِ مراسم از پای ننشستند و همدوش و همگام با كارگران و مردم این مراسم شكوهمند را برپا داشتند. از سویی دیگر، چند روزی مانده بود به اول ماه مه که اكثر خیابانهای شهر پوشیده از نیروهای گارد ویژه و لباس شخصی و امنیتی شد. مردم میدانستند که این تمركزِ نیرو به خاطرِ جلوگیری از برگزاری مراسم روز جهانی كارگر است.
اما مردم، هر از گاهی، اینطور فکر میکردند که نیروهای امنیتی روز ١١ اردیبهشت را به جای روز دوازدهم اشتباه گرفتهاند ولی كارگران و فعالین كارگری به خوبی دریافته بودند كه این فضای امنیتی هم برای ایجاد رعب و وحشت در میان كارگران و مردم است و هم برای گرفتن زهرچشم از مردم بلکه روز دوازدهم کارکران جرأت نكنند برای برگزای مراسم به خیابان بیایند. با این وجود، كارگران، مصمم و استوار، خود را آمادهی همه چیز كرده بودند؛ خلاصه روز دوازدهم فرا رسید. همه در انتظار به سر میبردند. كارگران بی صبرانه منتظر زمان برگزاری بودند: زمان مشخص شده بود: ساعت 6 بعد از ظهر، و مكان نیز تعیین شده بود: نبشِ خیابان ناصر خسرو.
این خیابان از خیابانی اصلی به نام فردوسی جدا میشود که كارگران زیادی در همان اطراف انتظار میكشیدند. زمان به وقت برگزاری نزدیك میشد. عقربهی ساعت همچنان به جلو میرفت و به چرخش خود ادامه میداد و به زمان مشخص نزدیكتر میشد. قلبها به تپش درآمده بود: ترس نبود: تب و تاب قبل از مراسم همه را به وجد آورده بود و عشق به برگزاری آن هر چه بیشتر فزونی میگرفت. زمان فرا رسید و در این میان، با درایت كارگران و فعالین كارگری مكان تغییر كرد و به خیابان انقلاب (سیروس سابق) كشیده شد و این اوج هوشیاری و درك مشخص از اوضاع مشخص بود، چون جایی كه برایش فرا خوان داده بودند مملو از نیروی گارد ویژه و لباس شخصی و نیروهای مخصوص سركوب بود. اما همین نیرو، فقط چند قدم از محل برگزاری مراسم دور بود. به محض ورود كارگران به خیابان سیروس، صدها پلاكارت قرمز با شعار نان، مسكن، آزادی و كارگر اتحاد، اتحاد بالا رفت و صدای شعار نان، مسكن، آزادی در سراسر خیابان طنینانداز شد.
كارگران با شنیدن صدای شعار، دسته دسته به مراسم پیوستند؛ با این وجود، به خاطر تغییر مكان، كارگران زیادی هم نتوانستند به این رژه بپیوندند كه من از همین جا به عزم و ارادهی آنها درود میفرستم و دستانشان را به گرمی میفشارم؛ عزمشان راسخ و قدمهایشان پر توان باد. نیروهای امنیتی، از اینكه نتوانسته بودند از برپایی مراسم جلوگیری بكنند، وقتی متوجه برگزاری آن در جایی دیگر شدند با دست پاچگی و سراسیمه به صفوف كارگران حمله كردند و به ضرب و شتم آنان پرداختند و گاز فلفل را به روی مردم پاشیدند و تعدادی از كارگران و مردم شركت كننده را دستگیر كردند. كارگران، در آن شرایط، در دل هزاران نیروی امنیتی و گارد ویژه، روزجهانی كارگر را برپا كردند و برگ زرین دیگری به تاریخ مبارزات طبقهی كارگر اضافه نمودند.
این یک پیام روشن به طبقه كارگر بود كه به نیروی خود باور داشته باشند و با اتحاد و همبستگی خود این نیروی عظیم را تقویت كنند؛ در غیر این صورت، كارگران در مقابل سرمایه با آن امكانات عظیمی كه خود طبقهی كارگر با همان ارزش افزوده كه از كار و رنجشان برای سیستم سرمایه به وجود آوردهاند، نمیتوانند به پیروزی برسند. دوستانِ كارگر، رمز پیروزی طبقهی ما در برابر سیستم سرمایهداری اتحاد و همبستگی ما است. كارگران با اتکا به نیروی خود از استثمار و ستم رها میشوند و هر جا سرمایهداری در مقابل طبقهی كارگر عقب نشینی کرده است، به شکلی دلخواه نبوده بلكه نتیجهی اعتراضات و مبارزات خود كارگران بوده است. زنده باد اتحاد و همبستگی كارگران، زنده باد اول ماه مه.
اکنون، با چنین عملكردی از كمیته هماهنگی، توجه خوانندگان این متن را به این نکته معطوف میدارم که نیروهای امنیتی، در مقابل فعالین و اعضای كمیته، برای جبران شكستشان در عدم توانایی از جلوگیری مراسم اول ماه مه، چه عكسالعملی را از خود نشان دادند. از همین رو بود که اعضای كمیته را زیر نظر گرفتند و سایه به سایه آنها را تعقیب میکردند، تا اینكه روز ٢٦ خرداد، محل نشست مجمعِ عموميِ كمیته را شناسائی و به شیوهای وحشیانه به آن حمله كردند. آنها بر آن بودند تا با چنین یورشی توانسته باشند شكستی را که در برگزاری یکم مه خورده بودند، آن را جبران کنند.
در این هجوم ۵٧ نفر از اعضای كمیته را بازداشت كردند؛ آنها را مورد ضرب و شتم وحشیانه قرار دادند؛ به آنها توهین و بیحرمتی كردند؛ دست بند و پابند به دست و پای فعالین زدند؛ در ماشینهای ون، با گرمای 39 درجه زیر آفتاب سوزان، در كنار خیابان، به بهانهی تمام كردن بنزین منتظرشان گذاشتند، به طوری كه، افراد داخل ون كه روی هم افتاده بودند عرق ریزان از فرط گرما و نبود هوای آزاد در حال خفه شدن بودند. و این یكی از سختترین شكنجههایی بود كه بعضی از فعالین آن را تجربه کردند. در محوطهی زندان رجایی شهر كرج، با پای برهنه روی آسفالت داغ افراد را پیاده كردند و پای بیشتر آنها سوخت. اینها همه به خاطر ترساندن و آماده كردن زمینهی بازجویی و وادار كردن افراد به كنارهگیری از كمیته بود. چرا؟ چون، در اولین ثانیهها، حرف آنها این بود که كمیتهای که ما در آن فعالیت میکنیم غیر قانونی است.
دفاع از كمیته، اینجا، شروع میشود. ما جمعی كارگر و فعال كارگری هستیم و از حقوق خود و كارگران دفاع میكنیم. ما كمیتهای را ایجاد كردهایم و آشکارا اعلام كردهایم که بر آن هستیم تا با ایجاد زمینههای فعالیت، گامی جدی را در جهت برآوردن نیازهای انسانی کارگران برداشته باشیم. بر مبنای چنین رویکردی، ما بر آن هستیم تا کارگران بتوانند تشکلهای مستقل خود را ایجاد کنند. كارگران ایران، در نهایت بیحقوقی زندگی میكنند؛ بر مبنای گفتهی كارشناسان اقتصادی، مبلغ کمتر از یک میلیون و پانصد هزار تومان در ماه، نشانهی خط فقر است. با این محاسبه، كارگرهای ایرانی بیش از 4 بار زیر خط فقر قرار دارند، چرا که با چنین مبلغی، یعنی گرفتن سیصد و نود پنج هزار تومان در ماه، آنها تنها میتوانند نیازهای هفت روزشان را برآورده کنند.
دوستانِ ما، در بازجوییهایشان، میگفتند: «آقایان، شما به جای اینكه به تعقیب ما بپردازید، دستگیرمان كنید، ما را زیر ضرب و شتم له کنید و روانهی زندانمان بسازید، بروید وضعِ قانونِ كارتان را درست كنید تا كارگران، این سازندگان همهی امكانات جامعه و خالقان تمام مایحتاج زندگی و نیازمندیهای انسان، به این شیوهی غیر انسانی استثمار نشوند.» كارگران آسمانخراشها را میسازند، اما خود در حاشیهی شهرها، در بدترین شرایط، زندگی میكنند. در این سرزمین غریب چه کسی به مشکلات کارگران رسیدگی میکند؟ جواب فقط این بود: «شما نمیتوانید در این كمیته فعالیت كنید. كمیتهای كه شما در آن فعالیت میكنید غیر قانونی است.» خوب بیایید یا موجودیت آن را بپذیرید و یا آشکارا، آن را غیر قانونی اعلام کنید. جواب این بود: «اگر آن را غیر قانونی اعلامش بكنیم، كمیته بزرگ میشود، ثبتش هم نمیكنیم، چون شما نمیتوانید فعالیت بكنید.» سؤال این بود: «پس چرا مسئولین كشوری بارها در تلویزیون ظاهر میشوند و در مورد شركتی هرمی مانند گولدكویست داد سخن سر می دهند؟» اما مشخص نیست، چرا هیچ کدام از مسئولین، در مورد كمیته ای کارگری که در کرج مورد ضرب و شتم قرار می گیرد، سکوت را نمیشکنند و لام تا کام از آنها سخنی شنیده نمیشود؟
بله، دوستانِ كارگر، ما شهروند این جامعه هستیم: از اول صبح تا غروب كار میكنیم؛ عرق میریزیم؛ قطره قطره تواناییهامان آب میشود؛ برای سرمایهداران ارزش میآفرینیم، اما حق دفاع از حقوق خود و هم طبقههایمان را نداریم و اجازه نداریم تشكل مستقل خودمان را داشته باشیم. آنها نمایندگان واقعی ما را نادیده میگیرند و به جای آنها نمایندگان دروغین خانهی كارگر را معرفی میکنند تا در مورد حقوق انسانی كارگران تصمیم بگیرند: این است سیستمی كه سرمایهداری برای بشریت درست كرده است! با این وجود، تا زمانی که نابرابری ماندگار باشد و چهرهی ستم و استثمار رخ از رخسارهی جامعه برنبندد و، حقوق انسانها به شیوهی غیر انسانی پایمال شود، كشمكش بین طبقهی كارگر و سیستم سرمایهداری نیز همچنان پابرجا خواهد ماند. بدون شک، طبقهی كارگر پیروز این كشمكش خواهد بود.
کارگران؛ با دستانی دربند میتوان به آزاد
زیستن اندیشید، اما، با اندیشهای دربند نمیتوان آزاد زیست.
سید غالب حسینی، فعال کارگری و عضو
کمیتۀ هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری
٧/۴/٩١