افق روشن
www.ofros.com

چرا جنبش سبز توانایی تغییر نظام جمهوری اسلامی را نداشت؟


محمد ایرانی                                                                                                سه شنبه ٣۰ خرداد ١٣٩١

جنبشی که تحت نام سبز در ایران معروف گردید و توانست در مدت کوتاهی ستونهای نظام جمهوری اسلامی را بلرزه درآورد و به جهان خارجی بفهماند که این رژیم چنانچه تصور میکنند، پایدار نیست، اما به دلایل گوناگون توانایی تغییر نظام را نداشت! تحلیلهای فراوانی در ۳ سال گذشته در مورد جنبش سبز انتشار یافته است، جنبشی که در ابتدا طرفداران فراوانی در داخل و خارج کشور بدست آورده ولی پس از سرکوبش توسط حکومت، بارها از طرف همان طرفداران مورد سرزنش قرار گرفته و محکوم گردید. آنچه بیشتر منتقدان و بیشتر پشتیبانان جنبش سبز در آن همفکرند؛ خود جوشی جنبش و عدم سازماندهی شدنش است، گرچه بسیاری از سران اصلاح طلب تلاش کردند خود را مدعی و مالک جنبش قلمداد نمایند. اما واقعیت این بود که بیشتر نسل جوان که اکثرا دانشجو و دانش آموزهای سالهای آخر دبیرستان بودند، بدلیل نارضایتی از محدودیتهای ایجاد شده و بیکاری مفرط بشدت ضد حکومت شده بودند و بر اثر تبلیغات منفی حکومت برضد کاندیدهای مخالف رهبری به هیجان آمده و تصمیم گرفتند تا با رای خود سرنوشت کشور را تغییر دهند . آنها باور داشتند که با شرکت در انتخابات و رای به کاندیدهای مخالف حکومت، خواهند توانست دولت را از چنگ رهبری درآورند و برای اینکار توانستند که افراد بزرگتر خانواده را که از همه کاندیدها شناخت منفی و از انتخابات گذشته تجربه خوبی نداشتند را با خود همراه کنند و این چنین بود که جنبش سبز از طیف وسیعی از طبقات و اقشار گوناگون جامعه شکل گرفت.
جنبش سبز از طیف وسیعی تشکیل شده بود و جناح مخالف رهبری برای گرفتن قدرت تلاش کرد این جنبش را زیر کنترل خود درآورد ، این جناح شامل بخشی از مسولان ۳۰ سال قبل نظام بود که با وجود شرکت در تمام کشتارها و سرکوبهای گذشته، چند سالیست به جناح اصلاح طلبان معروف شده اند که آنها را اقشاری از سرمایه داران، بخشی از سپاه و سایر نیروهای ارتشی و نظامی، دلالان وابسته و بخش بزرگی از خرده بورژوازی نیز همراهی میکردند. بخشی دیگری که از جنبش سبز حمایت کرد، کارمندان عالیرتبه دولتی و اقشار متوسطی بودند که چه در سایه دولتهای رفسنجانی و خاتمی به مال و منالی رسیده بودند و چه بخشی از این اقشار که ثبات رژیم را در در دولتهای آنها دیده و از بحران و جنگی که توسط تندروان دیده میشد، وحشت داشته و به حقوق و مزایای خود راضی بودند. آنچه در میان اقشار نامبرده به دلایل گوناگون مشترک بود، حفظ نظام و عدم ریسک بالا برای جنگ قدرتی با رهبری و سایر نیروهای هم پیمان آنها از فرماندهان سپاه ، بسیج ، امنیتی و نیروهای انتظامی ، موتلفه ، اصولگرایان ، اکثریت مجلس و قوه قضاییه و روحانیت وابسته به رهبری بود و لذا به نیرویی متهور نیاز داشتند که نقش پیاده نظام آنها را برای چانه زنی در تقسیم قدرت بازی کند. این نیرو نیز توسط جوانان دانشجو و محصل، اقشار پایین جامعه ، بخشی از خرده بورژوازی در حال سقوط به پایین، اقشار متوسط که حقوق پایینی داشته و در خطر بیکاری بودند و بخشی از کارگران و زحمتکشان تامین گردید که در سراب آزادیهای پیش از انتخابات ماهیت سرمایه داری و سرکوبگر رژیم را فراموش کرده بودند. روز انتخابات کاملا روشن بود که موسوی رای بیشتری را کسب خواهد کرد و کاندید رهبری با تکرار تقلب همچون انتخابات سالهای گذشته و تکیه بر پرداخت میلیاردی شهرداری وقت و سایر ارگانهای وابسته به روستاییان و سایر افراد قادر نخواهند گردید تا پیروز گردند، بنابراین طبق نقشه حساب شده بدون شمارش آرا کاندید خود را برنده انتخابات فرمایشی کردند.
میلیونها جوان و سایر رای دهندگان که در خواب خوش پیروزی بودند، صبح زود از اخبار بهت زده شده و بطور خود جوش به خیابانها ریختند تا ثابت کنند این بار قصد کوتاه آمدن ندارند. این نیروها نه تنها غافل از آن بودند که رهبری با پشتوانه سپاه و سایر نیروهایش در نیت خود برای گرفتن قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در تمام ارکان حکومتی استوارند، بلکه همه سران و مسولان سابق مخالف نیز از اندیشه های سرکوب رهبری با تکیه بر هرگونه جنایت نسبت به مردم و حتی براندازی سران اصلاح طلب نیز غافل بودند . با وجود دستگیریهای گسترده، شکنجه های وحشتناک ، تجاوز، کشتار خیابانی و اعدامهای گسترده هزاران نفر در چند روز حاکی از این تصمیم قاطع می داد، اما سران اصلاح طلب با تکیه بر قدرت چانه زنی رفسنجانی همچنان گمان به اصلاح وضعیت داشتند. رهبری با آگاهی بر اینکه دیگر نباید به رفسنجانی و سران اصلاح طلب اعتماد کند و با تکیه بر فرماندهان سپاهی که با بدست آوردن قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هار شده و از هیچ جنایتی گریزان نبودند ، بر شدت سرکوب افزودند . موسوی و کروبی که خود را جانشین بحق خمینی پنداشته ، ابتدا از دوران اوج خمینی سخن گفته و سپس با تند شدن شعارهای جنبش برضد نظام ، تلاش کردند که مردم را به اسلام رافتی و دموکراسی ناشی از آن حواله دهند. بخشی از جنایات رژیم که در ۳ سال گذشته در کشور روی داده از طریق سایتها و نشریات منتشر گردیده و قابل دسترسی است و قصد مقاله بررسی آنها و یا قدرت حاکمیت نمیباشد بلکه هدف بیان ریشه های اصلی عدم پیروزی جنبش خود بخودی سبز است.
در سالهای اخیر بیشتر مخالفتهای اقشار گوناگون نسبت به دولتها و حکومتها از طریق جنبشهای خود بخودی بدلیل نارضایتی عمومی که گاهی بخش کوچکی از آنها نیز تحت سازماندهی هستند، اتفاق میافتد. این موضوع نه تنها در کشورهای جهان سومی روی میدهد، بلکه چنین جنبشهایی در سایر کشورها و حتی آنهایی که پیشرفته هستند نیز صورت میگیرد. جنبشی که موجب پاشیدن بلوک شرق گردید، جنبشی که در میدان مسکو اتفاق افتاد، جنبشی که در میدان تین آن من چین روی داد، جنبشی که در شهرهای بزرگ کشورهای اروپایی همچون اسپانیا، یونان، فرانسه، ایتالیا و غیره برضد اوضاع اقتصادی وخیم و صندوق پول ایجاد شد و بالاخره جنبشی که بنام وال استریت در امریکا معروف گردید، نمونه های گوناگونی از جنبشهای خود بخودی است که در آنها سازماندهی بخشی از اقشار متوسط و نیروهای سوسیال دموکرات و کارگران نیز دیده می شوند . بخشی از جنبشها همچون جنبشهای لهستان، صربستان و غیره با سازماندهی بیشتری صورت گرفت که جین شارپ آنها را تحت جنبشهای بدون خشونت طبقه بندی کرد و اکنون نیز تلاش میگردد که از اصول چنین جنبشهایی برای پیروزی جنبشها استفاده گردد. آنچه در همه این جنبشها دیده میشود، عدم نارضایتی عمومی نسبت به وضعیت زندگی بد آنها و بحرانهای ایجاد شده در جهان و دولتهای تحت کنترل شرکتهای بین المللی است که در بلوک شرق دیکتاتوری حاکمیت نیز بر آن عوامل اضافه می گردد. گرچه هیچکدام از تمام آن جنبشها قادر به تغییر کیفی حکومتهای خود نشده، گاهی دولتهایی عوض شده و حتی بخش بالایی رهبری جنبشی به قدرت دولتی رسیده اند، اما اوضاع نشان میدهد که چنین جنبشهایی ادامه خواهد یافت و سرانجام راه رهایی خود را پیدا خواهد کرد. گرچه پیشرفته ترین قوانین اجتماعی و کار در کشورهایی همچون سوئد ، دانمارک و نروژ وجود دارد که در حال حاضر دولتهای آنها بیشترین بودجه آموزشی و رفاهی را برای افراد جامعه خود برقرار کرده اند، اما سیاستهای اقتصادی آن دولتها نیز مانع نارضایتی عمومی نشده و در مقابل شرکتهای بزرگ برای سود بیشتر حتی به حکومتهایی همچون جمهوری اسلامی تجهیزاتی بفروشند که تحت تحریم هستند.
جنبشهای خود بخودی ، دموکراتیک و گاها جنبش کارگری در سایر کشورهای آسیایی، آفریقایی، آمریکای مرکزی و جنوبی نیز گهگاه پیش آمده و از طرفی جنگهای بیشماری بین این کشورها با یکدیگر روی داده اما همچنان شرکتهای بین المللی به سود خود افزوده، اما وضعیت اقشار زحمتکش و کارگر همچنان بدتر شده است. جنبش سبز در ایران و در ادامه سایر جنبشهای کشورهای عربی نشان دادند که جنبشهای خود بخودی حتی اگر میلیونی باشند ، قادر به تغییر حکومت و نظام مستقر در کشور خود نبوده و بیشتر چنین جنبشهایی تحت کنترل دولتهای پیشرفته قرار میگیرند. بخش سیاسی و گاها حقوق بشری مهاجران خارجی چنین کشورهایی که اکثرا در کشورهای غربی پناهنده و یا ساکن میشوند و برای اصلاح و یا تغییر حکومت کشور خود فعالیت میکنند، غالبا بدلیل کمیت کوچک خودشان، دور بودن از کشور، عدم امکان سازماندهی نیروهای داخل و حتی مهاجران مقیم کشورها، فاقد قدرت تغییر حکومت خود بوده و لذا آلترناتیوهایی را تشکیل میدهند که بیشتر باید متکی به دولتهای بزرگ باشند. در نتیجه برای قدرتی که هنوز نصیب آنها نگشته، ولی امید دستیابی به آنرا دارند، به جنگ ایدئولوژیکی با یکدیگر میپردازند و زمانیکه بعضی از آنها نیز با مکانیزم خارجی به قدرت میرسند، شعارهای قبل از قدرت از قبیل اسلام رافتی، دموکراسی، آزادی، سکولاریسم، برابری ملتها و غیره از یاد آنها میرود تا کارگران و زحمتکشان بهمراه اقشار سوسیال دمکرات دریابند که برای تغییر باید به مبارزه طبقاتی روی آورند. عدم پیروزی در جنبشهایی همچون وال استریت و مشابه اروپایی نیز باید ترکیب نیروها و وضعیت مبارزه طبقاتی خود را روشن کنند، حتی اگر روش مبارزه آنها با تاکتیک مبارزاتی در کشورهای جهان سوم متفاوت باشد.
بسیاری از گروههای سیاسی ایرانی برای پوشاندن کم کاری خود در میان جامعه، شعارهای الله اکبر و حمایت از موسوی و کروبی را بزرگنمایی بیشتری کرده و جنبش سبز را به اصلاح طلبان نسبت دادند و برخی گروههای سیاسی دیگر شعارهای مرگ بر دیکتاتور و ایرانی آزاد را لولا قرار داده و جنبش سبز را سکولار اعلام کردند ، اما واقعیت این بود که جنبش سبز خود جوش بوده و هیچ گروه یا سازمانی آنرا سازماندهی نکرده و قدرت کنترل آنرا نداشتند. در حقیقت جنبش سبز طیفی از افکار متفاوت از مذهبی، ملی مذهبی، اصلاح طلب ، سکولار ، ملی گرا و چپ بود که بدلیل در مقابل قرار گرفتن حکومت بعنوان دشمن سرکوبگر ، بدون اینکه سازماندهی شوند شعار هر گروه به شعار همه جمعیت آن منطقه تبدیل میشد. اما شدت سرکوب و نتیجه نگرفتن از شورش خیابانی بهمراه بیکاری و بدتر شدن اوضاع زندگی موجب گردید که حکومت موفق به خوابانیدن جنبش سبز گردد. بسیاری از روشنفکران و گروههای سیاسی بخصوص سران اصلاح طلب مقیم خارج تلاش کردند که توده مردم را به ادامه حضور در خیابانها با آموزش مبارزات بیخشونت تهیج کرده و آنها تا زمانیکه جنبش سبز به تظاهرات خیابانی میپرداخت ، القا میکردند که در حال کنترل جنبش هستند. اما زمانیکه جنبش سبز از حرکت خیابانی ایستاد دیگر روشن گردید نه کسانی در داخل و نه کسانی در خارج کنترلی بر کلیت جنبش نداشتند و از این پس بود که آلترناتیو سازی توسط همه گروههای سیاسی از اصلاح طلب، ملی گرا ، سکولار، مجاهد، چپ، جمهوریخواه، سلطنت طلب در خارج کشور بیشتر اوج گرفت. آنچه جنبش سبز فاقدش بود روشن نبودن ترکیب طبقاتی اش برای مبارزه بود و هر گروهی از جنبش درک متفاوتی از خواسته هایی همچون آزادی، برابری ، اسلام رافتی، سکولاریسم و غیره داشتند که گاها در تناقض با یکدیگر بود.بنابراین امکان تغییر نظام با ملغمه ای از اقشار گوناگون بدون سازماندهی و روشن نبودن جهت مبارزه عامل اصلی ادامه نیافتن جنبش به مرحله دیگر مبارزاتی بود.
جنبشهای کشورهای عربی نیز تحت تاثیر عوامل داخلی که نارضایتی عمومی از وضعیت اقتصادی بهمراه دیکتاتوری و فساد حکومت در همه آنها مشترک بود، همراه با دیگر عوامل خاص هر کشور آغاز گردید و میتوان گفت که جنبش سبز نیز در نوع تظاهرات آنها بی تاثیر نبوده است. ادامه آن جنبشها نشان داد که مکانیزم دولتهای غربی و عدم سازماندهی اقشار گوناگون کشورهای عربی، با وجودیکه برعکس جنبش سبز قادر به تعویض حکومت خود نیز گردیدند، بنوعی مشابه ۳۳ سال پیش ایران به ایجاد دولتهای اسلامی منجر گردید تا روشن گردد شعارهای ابتدایی چه اندازه دور از واقعیات هستند. گرچه هنوز کشمکشهای گروههای سیاسی در این کشورهای عربی ادامه داشته و سایر کشورهای مرتجع عربی نیز تلاش دارند برخی از آزادیهای محدود را از بالا عطا کنند، اما نتیجه چیزی جز اثبات عدم موفقیت آنها همچون جنبش سبز سال ۸۸ و جنبش سال ۵۷ در ایران نخواهد بود تا ثابت شود مادامیکه جهت مبارزه معین نبوده و مبارزه طبقاتی شکل نگیرد، تغییر نظام بطور کیفی صورت نخواهد گرفت. از تجارب ۳۳ سال گذشته ایران و کشورهای عربی و همچنین تجارب مبارزاتی سایر کشورها باید نتیجه گرفت که شورشهای خیابانی توده ای در جهانی که کشورهای بزرگ و شرکتهای بین المللی شدیدا دنبال منافع خود بوده، امکان پیروزی بدون سازماندهی مشخص نیروها و روشن نبودن استراتژی وجود نخواهد داشت. کمون پاریس شاید بهترین نمونه شورش خیابانی اما با جهت مبارزه طبقاتی و هدف روشن برای کسب قدرت بود که متاسفانه کارگران بعنوان لشگر پیاده بورژوازی و اقشار متوسط قرار گرفته و نتیجه جز سرکوب و کشتار وحشتناک آنها نبود، گرچه مهمترین نتیجه ایکه توسط فیلسوفان آن دوره مدون گردید، ابعاد جامعه سوسیالیستی بعنوان آلترناتیو نظام سرمایه داری بود که آنهم تنها در پی مبارزه طبقاتی حاصل میگردد.
درست است که دانشجویان بدلیل موقعیت اجتماعی خود سریعا به مبارزه سیاسی روی آورده و با دولت و حکومت در میافتند، اما سازماندهی نیروهای دانشجو تداوم نخواهد یافت مگر آنکه مبارزات صنفی خود را که امکان گردآوری بیشتری از دانشجویان را بخصوص در زمان سرکوب شدید دربر خواهد گرفت، تداوم بخشند. معلمان و استادان که آنها نیز بدلیل درگیر بودن با علوم بالقوه خواستار جامعه پیشرفته هستند، باید که مبارزات صنفی خود را برای سازماندهی نیروهای خود فراموش نکنند و در همین زمینه نویسندگان، وکلا هنرمندان و بطور کلی اقشار متوسطی که خواهان تغییر نظامند باید ضمن دفاع از حقوق صنفی خود به امور سیاسی پرداخته و در روشن کردن افکار جامعه تلاش کنند. زنان که نیمی از افراد هر کشور را تشکیل میدهند نیز ضمن دفاع از حقوق برابر جنسیتی خود باید به مبارزه درون اقشاری که به آن تعلق دارند، بپردازند. اینکه گروههای سیاسی صرفنظر از ایدئولوژی و افکار گروهی خود خواهان پیوستن افراد یک جامعه بدون تقسیم بندی طبقاتی و اجتماعی در درون گروهها و سازمانهایشان هستند باید دریابند که با انکار مبارزه طبقاتی و حتی با بلند کردن پرچم جنبش دموکراتیکی چه با پوشش مبارزه بیخشونت و یا مسلحانه حتی اگر پیروز گردند به حکومتی همچون گذشته با کمی شدت و ضعف دست خواهند یافت. بنابراین اقشاری که نام برده شده اند باید روشن کنند که استراتژی آنها در مبارزه با حکومت چیست و چگونه این ترکیب متفاوت قادر خواهد بود جامعه ای بسازد که آزادی و برابری برای همه امکان پذیر گردد. گروههای سیاسی چپ که حداقل خواستار جامعه سوسیالیستی هستند چه پیرو جنگ مسلحانه باشند و چه از مبارزات بیخشونت و یا تاکتیک انتخابات پیروی کنند، سرانجام به نیروهای دموکراتیکی بدل میگردند که در حاشیه سایر نیروهای دموکرات و سوسیال دمکرات قرار میگیرند، مگر آنکه به رسالت تاریخی خود که کار درون طبقه کارگر است تکیه کنند.
آری جنبش سبز و همه جنبشهای دموکراتیک زمانی قادرند پیروز گردند که واقعیات جوامع طبقاتی را باور داشته و خواستار جامعه ای باشند که در آن کارگران و زحمتکشان از حقوق برابر با سایر اقشار برخوردار باشند، نه اینکه آنها باز هم در مقابل قوانین کاری قرار گیرند که مدافع سرمایه داران است! تجارب حاکیست که تنها راه تغییر حکومتهای سرمایه داری، با سازماندهی کارگران و سایر اقشار زحمتکش و سوسیال دموکرات هر کشور قابل دستیابی است. کارگران ناچارند در مبارزات صنفی خود دریابند که بعنوان یک طبقه بوده و ماهیت طبقاتی آنها تغییر نمیکند، اگر در اتحاد با یکدیگر نخواهند به ایجاد تغییر جامعه بپردازند. کارگران برخلاف دانشجویان و اقشار روشنفکر که سریعا به مبارزه سیاسی روی میآورند، در ابتدا مساله آنها حقوق صنفی است که تلاش دارند از طریق تشکلات صنفی به آنها دست یابند. در اینگونه تشکلات هست که با سرکوب دولتی و ترفندهای کارفرمایان برای دستمزد پایینتر و قراردادهای موقت و حذف مزایا روبرو گردیده و آگاه میگردند که تا جامعه سرمایه داری وجود دارد، وضعیت آنها نیز تغییر نخواهد کرد. در نتیجه سازماندهی آنها حتی در سندیکاها نیز شکل سیاسی میگیرد، چراکه فعالین آنها به زندانها افتاده تحت آزار نیروهای امنیتی و اخراج از کار قرار میگیرند و لذا تشکلاتی ایجاد میکنند که فراتر از خواسته صنفی حرکت کرده و بتدریج به تغییر نظام میاندیشند. دستگیری کارگران آگاه و تهدید دائمی آنها توسط نیروهای امنیتی که به اخراج آنها از کار نیز میانجامد و دستگیری تعداد بیشماری از فعالین کارگری که در روز گذشته صورت گرفته، حاکی از شناخت دقیق عوامل حکومت از خطر واقعی سقوط نظام در صورت سازماندهی کارگران دارد. در مبارزات سالهای گذشته کارگران ایران درک کردند که نباید بعنوان پیاده نظام نیروهای بورژوازی ، خرده بورژوازی، دموکرات ، ملی مذهبی ، اصلاح طلب، سکولار و غیره قرار گیرند و خود تشکلات مستقل خود را با رهبری خود ایجاد کنند. این چنین است که کارگران قادر خواهند بود با مذاکره با سایر نیروهای خواهان جامعه سوسیالیستی همگام شده و پیروزی را بدست آورند.

محمد ایرانی - ۲۹ خرداد ۱۳۹۱ ، ۱۸ ژوئن ۲۰۱۲

پیوستها:

http://iranbarayehame.blogspot.ca/2012/05/blog-post_22.html
http://www.khamahangy.com/index.php?option=com_content&view=article&id=955:1391-03-27-18-41-39&catid=10:1389-12-23-23-55-18&Itemid=۲۶
http://kanoonmodafean1.blogspot.ca/2012/06/blog-post_15.html