ماه گذشته، وقتی که زنان و مردان بازنشسته ایرانی و کارگران و کارمندان با سابقه، بر صفحه تلویزیون خود با تصاویر اعتراضات و درگیری های خیابانی در سراسر فرانسه علیه تغییر قوانین بازنشستگی در آن کشور روبرو شدند، آه حسرت کشیدند. تهاجم دولت سرمایه داری فرانسه به سطح معیشت و رفاه و دستمزد مردم با عکس العمل سریع و گسترده میلیون ها نفر روبرو شد. علاوه بر توده کارگران شاغل و کارکنان بخش های مختلف خدماتی و اداری، جوانان دانشجو و دانش آموز نیز با اعتصاب و درگیری رادیکال با پلیس به این جنبش پیوستند. آنان با حرکت خود اعلام کردند که از آینده ای که نظام سرمایه داری امپریالیستی برایشان در نظر گرفته ناخرسندند. موج نارضایتی خودجوش میلیون ها فرانسوی که بسیاری شان را نمی توان فعال و حتی هوادار متشکل و متعصب احزاب و سندیکاهای سنتی رسمی به حساب آورد، زنگ هشدار را برای هیئت حاکمه این کشور و مشخصا دولت سارکوزی به صدا در آورد. به این معنی که اعتراضات اجتماعی و سیاسی، در دوره تشدید بحران و رکود و بیکاری می تواند بسیار ناگهانی تر و گسترده تر و ادامه دارتر از آنچه حاکمان انتظارش را دارند، رخ بدهد و به کنترل و سلطه جا افتاده و سیستماتیک ایدئولوژیک و سیاسی بورژوازی بر جامعه ضربه وارد کند. یکی از درس های جنبش اخیر در فرانسه این بود که اگر چه هیئت حاکمه تلاش می کند سیاست های خود را در محدوده قوانین و روش های دمکراسی بورژوایی جلو ببرد، اما زمانی که با مانع جدی در راه اجرای برنامه های تعیین کننده خود روبرو می شود و خطر شل شدن بندهای کنترل و سلطه اش بر توده ها را حس می کند، هیچ ابایی ندارد که از وسائل و روش های «غیر معمول» و «توطئه جویانه» برای تامین منافع خود استفاده کند. همان طور که دیدیم، دمکراسی بورژوا امپریالیستی فرانسه نه فقط در اعزام ارتش به پالایشگاه های اشغال شده توسط کارگران اعتصابی و محاصره و تهدید معترضان، و سرکوب خشن جوانان در خیابان ها تردید نکرد، بلکه حتی یک لحظه هم از بمباران تبلیغاتی و دروغ پراکنی در مورد اعتراضات مردمی و در مورد اهداف و نتایج رفرم بازنشستگی دست نکشید.
اما نمی توان از جنبش جاری در فرانسه صحبت کرد و از نقش رهبری اتحادیه های کارگری و احزاب چپ بورژوایی (به اصطلاح سوسیالیست ها و کمونیست ها) در آن چیزی نگفت. چندین دهه است که کار اصلی این نهادها، سمت و سو دادن و قالب بندی کردن ناخرسندی و اعتراض و مبارزه کارگران و مزدبگیران در چارچوب حفظ نظام سرمایه داری امپریالیستی حاکم است. این اتحادیه ها و احزاب چپ رسمی در عین حال که سطحی از اعتراض و خواسته های اقتصادی و رفاهی بخش های از کارگران را بازتاب می دهند، مراقب اند که بینش و روش های انقلابی و رادیکال در بین توده های استثمار شده نطفه نبندد. این ها حتی در مواردی که فراخوان اعتصابات گسترده و فلج کننده را می دهند، و در جلسات چانه زنی با دولت بر سر چند خواسته مشخص پافشاری می کنند، اما کاملا آماده اند که در برابر کسب امتیازات سیاسی معین برای خود، یا با مشاهده گسترش حرکات رادیکال و خارج از کنترل از جانب مردم، پای سازش بروند و جامعه را به آشتی و مسالمت دعوت کنند. کاهش تدریجی تعداد شرکت کنندگان در تظاهرات و اعتصاب، به خانه برگشتن توده های میلیونی، «امید بستن» مجدد آنان به حک و اصلاح در قوانین و طرح های تصویب شده ضد مردمی، و یا نومید شدن از پافشاری و سرسختی در میدان مبارزه، به میزان بسیار زیادی نتیجه عمل اتحادیه ها و احزاب چپ بورژوایی است. می گوییم «به میزان بسیار زیاد»، چرا که بینش و روش های مسالمت جویانه و رفرمیستی، بازتاب موقعیت و منافع بخش های از کارکنان و کارگران یقه سفیدی که از رفاه و ثبات شغلی نسبی برخوردارند هم هست. یعنی مسالمت جویی و ضدیت با جنبش انقلابی در مورد اینان، یک سیاست وارداتی نیست که از جانب احزاب و سندیکاهای رسمی و قانونی تحمیل شده باشد. با وجود همه این ها، اعتراض به اصلاح در قوانین فرانسه که سن بازنشسته شدن را از ۶٠ سال به ٦٢ سال افزایش می دهد، عمدتا حرکت یقه سفیدها نبود. بلکه این توده های میلیونی ضربه خورده از بحران اقتصادی و عصبانی از فریبکاری و قلدری دولت سارکوزی، بودند که ستون فقرات و نیروی اصلی اعتراض و درگیری های خیابانی را تشکیل می دادند. سطح معینی از آگاهی نسبت به حق و حقوق اجتماعی و سیاسی، سطح معینی از تشکل و برخورداری از حق بیان و گرد هم آیی، سطح معینی از تجربه همبستگی میان بخش های مختلف مردم برای تامین یا تحمیل خواسته های معین به هیئت حاکمه، پشتوانه جنبش گسترده و قدرتمند و موثری بود که مشاهده کردیم. همین حد از عکس العمل توده ای باعث شد که دولت تغییرات ناچیزی در قوانین اصلاحی مورد نظرش اعمال کند و البته تغییراتی در لحن و وعده و وعیدهایش هم بدهد.
ماه گذشته، گروهی از کارگران و مزدبگیران ایران هم بودند که با مشاهده تصاویر اعتراضات و درگیری های خیابانی در سراسر فرانسه، فقط آه حسرت نکشیدند بلکه به شوق آمدند و از آن الهام گرفتند. این درست مصادف شد با به راه افتادن بحث افزایش سن بازنشستگی به میزان 5 سال در محافل حکومت اسلامی منجمله در مجلس. تحت چنین شرایطی؛ این فکر در ذهن گروهی از مردم می چرخد که چرا ما نتوانیم برای کسب حقوق و تحمیل خواسته های بر حق خود به این دولت استثمارگر و ضد مردمی و مستبد، صدایمان را بلند کنیم؟ این اندیشه و رویکردی ضروری است که نه فقط در مورد این یا آن خواسته محدود اقتصادی و رفاهی، بلکه بر سر اهداف و خواسته های بزرگتر و اساسی تر سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی، باید اشاعه پیدا کند. نترسیدن و زبان به اعتراض گشودن، یک گام ضروری است. اما پشتوانه این اندیشه و عاملی که می تواند به یک حرکت اعتراضی تداوم ببخشد، کوشش برای کسب آگاهی بیشتر و تشکل پیدا کردن در سطوح مختلف و در عرصه های مختلف حیات جامعه است. جست و جو و تشخیص یک نیروی رهبری کننده انقلابی (یک پیشاهنگ کمونیست واقعی) است که منافع مردم به ویژه توده های محروم و تحت ستم را نمایندگی کند، دورنمای یک دنیای کاملا متفاوت و عاری از هر گونه ستم و استثمار طبقاتی و جنسیتی و ملی و نژادی را در برابر جامعه ترسیم کند، و راه و روش رسیدن به چنین جامعه و دنیایی را بیابد و با اتکاء به نیروی مردم این مسیر را تا رسیدن به هدف، یعنی برقراری سوسیالیسم و سپس حرکت به سوی ایجاد یک جامعه کمونیستی، سنگفرش کند.
شنبه ای که گذشت، ١۵ آبان ٨٩ از ساعت ١٠ صبح بازنشستگان تأمین اجتماعی در مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کردند. تظاهر کنندگان که در بینشان هم کارگران بازنشسته دیده می شد و هم کارگران شاغل از تهران، شهرری، اسلامشهر، کرج و قزوین گرد آمده بودند. مطالبات آنان افزایش ١۵% حقوق سال ٨٩ در مقابل ۶% اعلام شده از طرف دولت بود. خواسته های دیگری نظیر تامین بیمه تکمیلی و لغو مصوبه دولت در مورد انتقال درمان از تأمین اجتماعی به وزارت بهداشت هم مطرح شد. تظاهر کنندگان شعار دادند و کوشیدند فریادشان را به گوش نمایندگان مجلس برسانند. آنان قطعنامه ای را قرائت کردند و چند نماینده عوامفریب که معمولا در این موارد سر و کله شان پیدا می شود طبق معمول وعده دادند که به خواسته هایشان رسیدگی خواهد شد.* در تمام طول تجمع، نیروی انتظامی و واحدهای ضد شورش گرداگرد معترضان حلقه زده بودند تا آنان را مرعوب کنند. کسانی که در این اعتراض شرکت داشتند از آن رهبری و آگاهی و تشکل ضروری که بالاتر گفتیم بهره مند نبودند. از حمایت و اعلام همبستگی قشرهای دیگر جامعه نیز برخوردار نشدند و چه بسا که خیلی از مردم، حتی خبر اعتراضشان را هم نشنیدند. شاید هم خواسته های شان در مجموعه معضلات و بدبختی های ریز و درشت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی که گریبان توده ها را گرفته، جایگاه چندان برجسته ای نداشته باشد و توجه عموم را به خود جلب نکند. ولی این اعتراض محدود، یک گام و یک نشانه از نوع اعتراض هایی است که به ویژه در مورد مسائل فراگیرتر نظیر گرانی کمر شکن بعد از حذف یارانه ها به راه بیفتد و شمار گسترده ای از مردم را در شکل های مختلف مبارزه منجمله به صورت درگیری های حاد و خونین به میدان بیاورد. مساله ای که همچنان در برابر کمونیست های انقلابی و مبارزان آگاه جنبش های کارگری و اجتماعی قرا دارد، تسریع تلاش برای تامین رهبری و تشکل و آگاهی برای مردم جان به لب رسیده است.
جمعی از فعالین کارگری
آبان ماه ٨٩
* برای اطلاع دقیق تر از کم و کیف این اعتراض رجوع کنید به قطعنامه بازنشستگان معترض تامین اجتماعی به آدرس وبلاگ «جافک» در بخش اطلاعیه ها ..... Jafk1384.blogspot.com