افق روشن
www.ofros.com

بسوى اتحاد كارگرى


صديق جھانى                                                                                                دوشنبه ١٦ فروردین ١٣٨٩

بعيد نيست كه‌‌ بحران سرمايه‌دارى و از سوى ديگر اوجگيرى چالش ھاى عدم سازمانيافته‌ و خودجوش کارگرى و توده‌اى، به‌ سرنگونى رژيم اسلامى بيانجامد. اگر اين روز فرابرسد، معادل سرنگونى اين رژيم ھار و وحشى چه‌ خواھد بود؟ اين سوال انسانى و بجاء خيلى از ذھن ھا را به‌ خودش مشغول كرده‌ است. اينكه‌ بطور قطع چه‌ رخ خواھد داد، مقدارى دشوار بنظر مى رسد زيرا خيلى از فاكتورھاى دوران اعتلاى انقلابى غير قابل پيش بينى است. اما خيلى ھا‌ دشوارى ذكر شده‌ را ناديده‌ گرفته‌ و‌ در مورد رويدادھاى دور آتى قضاوت قطعى كرده‌اند. در اينجا قصد من پرداختن به‌ ھمه‌ى اظھار نظرھا نيست اما با توجه‌ به‌ مضمون مبحث، به‌ سه‌ نوع "تز" مشمئز كننده‌ در جبھه‌ى "چپ" غير كارگرى اشاره‌ مى كنم و سپس نوشته‌ را روى جنبش كارگرى و راه‌ كارھاى عملى متمركز كنم.
• تعداى از گروھاى‌ آكسيونيست ٣٠ الى ٤٠ نفره‌ خارج كشورى،‌ بر اين باورند كه‌ از طريق پرتاب گوجه‌ فرنگى و تخم مرغ بسوى بازگانھاى ج.اسلامى، تاثير بر دولتھاى ميزبان و ھمچنين بر روند مبارزات جامعه‌ى ايران بگذارند و از اين طريق نيز خود را به‌‌‌ دروازه قدرت سياسى نزديك نمايند.
• دسته‌ى ديگر نزديك به‌ اين قماش گامى جلوتر رفته‌ و از طريق ركلامھاى بازرگانى و بزرگنمايى حزب مربوطه‌شان در صددند كه‌ از بالاى سر مردم به‌‌ قدرت سياسى برسند و بقول خودشان بعدأ آنھم بصورت گام به‌ گام "قدرت" را به‌ پائينى ھاى جامعه‌ تحويل دھند.
• گروه‌ ديگر با ساختار شكنى نظام اسلامى خشمگين است و بر اين باورند كه‌ از طريق نامه‌نگارى به‌ نھادھاى بين المللى، ادارات ج.اسلامى‌ و از سوى ديگر داير كردن وبلاگ، سايتھاى اينترنتى، ترتيب دادن مصاحبه‌، خودمحوربينى، كاسبى و يا بزرگ نمودن نارضايتى ضعيف و پراکنده‌ آن ھم تا حد يک تغيان، وضع موجود را به‌ نفع "كارگران" تغيير دھند.
تجربه‌ حداقل ٣١ ساله‌ اخير بخصوص عملكرد احزاب و جريانات خارج كشورى به‌ وضوح ثابت كرده‌ كه‌ اينگونه‌ "تزھا" و شيوه‌ كارھاى تصنوعى نه‌تنھا ره‌ به‌ جاى نبرده‌ و نمى برد بلكه‌ بر ضد خودش ھم مبدل گشته و مى شود. نمونه‌ى واقعيش‌ سردرگمى تاريخى "چپ" غير كارگرى، نفاق نفرت، انشقاق‌ و بلاخره‌ پيوستنشان به‌‌ بلوك ارتجاعى "سبز" مى باشد. اين نكات ھمواره‌ يكى از موارد مورد اختلاف كارگران كمونيست با "چپ" غير كارگرى بوده‌ است. البته‌ اختلافات فى مابين تنھا بر سر شيوه‌ كار غلط "چپ" كاغذى نبوده‌ و كماكان نيست بلكه‌ بر سر افق و مضمون سياسى، اقتصادى و اجتماعى متمايز مى باشد. بطور مثال، اگر اينگونه‌ "چپ" در دوره‌ى اخير و به‌ كمك جنبش مادريشان (سبز) به‌ قدرت مى رسيدند، آنگاه‌ معادل قدرت جديد به‌ رفاه‌ و خوشبختى براى پائينى ھاى جامعه‌ نمى انجاميد. به‌ ھمين دليل كارگران كمونيست و حتى بخش بزرگى از جامعه‌، به‌ خيزش سرمايه‌دارى بالا شھر تھران و ... "يا حسين مير حسين" و تمامى رانده‌ شدگان از قدرت و يا در قدرت نه‌تنھا نپيوستند بلكه‌ موضع قاطع و درستى را اتخاذ كردند. اين انتخاب بيانگر بلوغليت سياسى محرومان‌ جامعه‌ى ما و از ته‌ قلب قابل ستايش است. با اين مقدمه‌ى كوتاه‌ مبحث پيشرو را به‌ راه‌ كارھاى ابژكتيو اختصاص مى دھم.
به‌ باور من سرنگونى رژيم اسلامى و ايجاد يك جامعه‌ى مرفه‌ و برابر ميسر است. اما چطور؟ اولأ جامعه‌ى مرفه‌ و برابر با تعدادى نخبه‌ ساخته‌ نمى شود بلكه‌ چنين جامعه‌ى مستلزم اتحاد‌ ميليونھا كارگر و زحمتكش سوسياليست است. دومأ تنھا اتحاد كمونيستھا كافى نيست زيرا دوام و استقامت جامعه‌ى اشتراكى نيازمند تدوين و ارائه‌ شماى توليدى و ادارى از نظام سوسياليستى مى باشد. در واقع بدون در نظر گرفتن اين دو فاكتور، آينده‌ بعد از ج.اسلامى كماكان سرمايه‌دارى و شايت خشنتر ھم باشد. اين جنبش نه‌ از خارج كشور طراحى مى گردد و نه‌ از بالاى شھر تھران و ... برمى خيزد. زيرا عروج اين جنبش و از سوى ديگر تدوين اقتصاد سوسياليستى به‌ شرايط خاص اجتماعى و اساسأ به‌ رفع موانع ھاى مرحله‌ به‌ مرحله‌ در درون جنبش كارگرى، زنان، دانشجويان و ... بستگى دارد. وقتى از درون جنبش ھاى اجتماعى، مسائل مورد نظر را مورد رسيدگى قرار داديم آنگاه‌ متوجه‌ مى شويم كه‌ بصورت اراده‌گرايانه‌ وحدت نظرى و عملى بوجود نمى آيد.‌ از اين¬رو، تنھا راه‌ حل ساختن فونكسيونھاى پايه‌اى براى نمونه‌ ظروف ھاى مبارزاتى و سپس داير نمودن يك سيستم آموزشى روتين در كل رشته‌ھاى كارى و ھمينطور محيط زيست مى باشد. سيستم آموزشى براى كارگران فوق العاده‌ با اھميت است زيرا ھم سطح دانش خود را بالا مى برند و ھم از اين طريق مى توانند در مورد مسائل مختلف مبارزاتى از جمله‌ بر سر نحوه‌ى دستيابى به‌ مطالبات پايه‌اى خويش با ھمديگر مشورت نمايند. يكى ديگر از خوبى ھاى اين شيوه‌ كار، غلبه بر فرقه‌گراى‌ و نفاق نفرت در بين كارگران مى باشد. فايق گشتن بر اين دشوارى كمرشكن، عملأ كمك مى كند كه ما در سطح گسترده‌ و عليرغم‌ اعتقادات جداگانه‌ى که‌ با ھم داريم، دور يكديگر جمع شويم و در چھارچوب دردھاى مشتركمان‌ با ھم پلميك داشته‌ باشيم و جدا از اين بطور مشترك نيز مطالبات خود را طرح و پيگيرى نمايم. شكل دادن به‌ اينطور مناسبات و فضاى در شرايط كنونى از نان شب واجبتر است زيرا تنھا از اين طريق است كه‌‌‌ قلب ھا و دست ھاى پراكنده‌ى ما، به‌ ھم نزديک مى شوند. ترديدى نيست كه‌ در بطن اين مناسبات، ظرفيت ھاى نھفته‌ بكار مى افتد، جريان ھرز نيرو كاسته‌ مى گردد،‌ فرقه‌گراى و ... به‌ حاشيه‌ رانده‌ مى شود و آخر سر نيز يك ايده‌ى پيشرو روند سازماندھى جنبش كارگرى و ديگر جنبش ھاى اجتماعى را به‌ دست مى گيرد.
خوشبختانه‌ سير رويدادھاى دور اخير، نشان داد كه‌ جنبش واپسگراى بالا شھر و ھمچنين رانده‌ شدگان در قدرت و يا در قدرت قادر نيستند كه‌ حركت‌ پائينى ھاى جامعه‌ را بار ديگر به‌ بيراھه‌ ببرند. ايستادگى در مقابل بلوك ارتجاعى "سبز" و تاكيد بر گذينه‌ى سوم بيانگر اين واقعيت است. در مقابل موج ارتجاعى "سبز" و ھم چنين كل جناحھاى رژيم، ھم اكنون مبحث تشکلات فراگرايشى محرومان بخصوص طبقه‌ى کارگر دارد به‌ گفتمان جامعه‌ مبدل مى گردد. اين واقعيت را مى توان در چھار گوشه‌ى جامعه‌ و به‌ ويژه‌ در مراکز کارگرى، دانشجوى و در بين زنان مشاھده‌ کرد.
اما اين ذره‌ پيش روى و يا دستيابى به‌ پاره‌ى از مطالبات صنفى، نبايد ما را گمراه‌ کند و بطورى که‌ افق و کنترل جنبش از دستمان خارج بشود. زيرا ما با يکى از ھارترين حکومتھاى سرمايه‌دارى جھان معاصر، دست به‌ گريبان مى باشيم. به‌ ھمين دليل، نامناسب ترين شعار و ... مى تواند کل فضاى جامعه‌ را به‌ زيان ھمبستگى و منافع محرومان تيره‌ نمايد. اين اتفاق بارھا افتاده‌ و لازم است که‌ اين دفعه‌ بطور جدى مواظب باشيم. در اينجا صحبت بر سر مصاف با رژيمى است که‌ مداومأ نه‌تنھا ابدائى ترين حق و حقوق کارگران را انکار مى کند بلکه‌ با تمام قوا آن را در ھم مى شکند. نمونه‌ى ابژکتيو اين مسئله‌، ضرب و شتم پليسى و عدم به‌ رسميت شناختن تشکلات مستقل کارگران، دانشجويان، زنان و ... مى باشد. بايد توجه‌ داشت كه‌ نامه‌نگارى به‌ نھادھاى دولتى و يا دلخوش كردن به امضاى رژيم كه‌ زير معاوله‌ نامه‌ھاى جھانى و ... گذاشته‌ تنھا خود فريبى و در واقع کشک است.
ما تنھا زمانى مى توانيم با اين رژيم مقابله‌ به‌ مثل نمائيم که‌ بطور گام به‌ گام مشکلات پايه‌اى جنبش ھاى اجتماعى خود را بر طرف کرده‌ باشيم. در غير اين صورت، سر دادن شعارھاى زيبا تنھا چوب در تاريکى کوبيدن بسوى پيدا کردن روشنايى مى باشد. به‌ عقيده‌ى من، شعارھاى زيبا و انسانى، زمانى جامه‌ى عمل بخود مى پوشاند که‌ ما توازن قواى را فراھم کرده‌ باشيم. برخلاف خيلى ھا،‌ دستيابى به‌ يک توازن قوايى فرا اينترنتى، زمانى واقعى و ممکن است که‌‌ ما‌ ناف جنبش ھاى خويش را از "چپ" غير كارگرى و کل ناخالصى ھاى سياسى و اجتماعى بريده‌ باشيم. ھر وقت به‌ اينطور جنبشى دامن زديم، آنگاه‌ مى توانيم روى پاى خويش بياستيم و بسوى تعين تکليف نھايى با اين نظام استثمارگر گام برداريم.
با اين آرايش و در بطن چنين جنبشى است که‌ ما از سر دادن شعارھاى دھن پر کن و ... تجاوز مى کنيم و ھمه‌ با ھم در دور يک پلاتفورم مشخص متحد شويم. طبعأ پلاتفورمى که‌ بر اساس آگاھى فردى و جمعى تدوين گشته‌ باشد، با انشايى کاذب "سوسياليست"ھاى دروغين فرق مى کند.
خوشبختانه‌ در دور اخير، ايده‌ى استقلال جنبش ھا و سازماندھى از پائين، تا حدود زيادى طرفدار پيدا کرده‌ است. گرچه‌ اين تحرک به‌ صورت پراکنده‌ و‌ آھسته پيش رفته و مى رود‌، اما تا اندازه‌اى موثر واقع شده‌ است. اين تحرک، بيانگر گامھاى پويا و استوار در جهت پی یزی تشکلهای توده‌اى کارگری و نشانه‌اى ابژکتيو از غلبه‌ بر نفاق حقيرانه‌ و پراکندگى مزمن در درون جنبش ھاى اجتماعى موجود مى باشد. در اين رابطه‌، مى توان به‌ شکل گیری سندیکای شرکت واحد بعنوان اولين طلیعه‌ى پیکار و ھمچنين به‌‌ تشکل ھاى مانند کمیته هماهنگی براى ايجاد تشکل ھاى کارگرى، اتحاد کمیته‌ھاى کارگری، اتحاديه‌ کارگران آزاد، بازسازى سنديکاھاى نيشکر ھفت تپه‌ و ... اشاره‌ نمود.
اين حرکت ھا، داشت به‌ سوى مى رفت که‌ در سطح سراسرى به‌ ايجاد تشکل ھاى مستقل و توده‌اى کارگران بيانجامد. اما در نيمه‌ى راه،‌ تعدادى نامسئول قد علم کردند و با مطرح نمودن، "سوليداريى سنتر"، "تريبون ماركسيم"، و "استراتژى" حقيرانه‌ براى كميته‌ ھماھنگى و ... نه‌تنھا دشوارى زيادى را براى فعالين کارگرى، دانشجوى و ... فراھم كردن بلكه‌‌ آنھا را بطور دشمنانه‌ در مقابل يکديگر قرار دادند. اگر بياد داشته‌ باشيد، اين نھادھاى جوان، در روزھاى نخست حيات خويش، روابط سالم و خوبى با ھم داشتند. اما، "استراتژى" حقيرانه‌ى يکى دو نفر روشنفکر عصيان زده‌، آنھا را به‌ "چپ" و "راست" تبديل کرد و اکنون آن فضايى سالم و اوليه در بين آنھا‌ باقى نمانده‌ است. نمونه‌ى بارز اين واقعيت رشد سکتاريزم، انشقاق در درون کميته‌ى ھماھنگى براى كمك و ايجاد تشکل ھاى کارگرى، برخورد تنگ نظرانه‌ به‌ اتحاديه‌ آزاد کارگران، "راست" تلقى کردن سنديکاى شرکت واحد و روابط تيره‌ شده‌ موجود در ميان فعالين کارگرى مى باشد.
تداوم اين وضع بحال جنبش كارگرى زيانبار است. در نتيجه‌، واژگون نمودن اين فضاى ناسالم و بجاى آن ايجاد دوستى و صميميت، تنھا مستلزم جنبشى فکر کردن و بخصوص دخالتگرى سوسياليستھاى راستين درون جنبش کارگرى مى باشد. پيش رفت در اين زمينه‌، زمانى ممکن است که‌ ما ماھيت "سوسياليست"ھاى دروغين، کاغذى و اينترنتى را مداومأ افشاء نمايم. در پرتو اين مبارزه‌ و مرزبندى قاطع با سكتاريزم است که‌ فضاى سر شار از دوستى متحقق مى گردد. تداوم دوستى و احترام است که‌ فعالين جنبش ھاى دانشجوى، زنان و کارگران را بسوى راه‌ حلى مناسب جھت عبور از مشکلات موجود، حول مى دھد.
ھمانطور كه‌ تاكيد شد، عبور از نابسامانى موجود در گرو آرایش فعاليتى نوين بر مبناى چالشھاى رودرو با دولت، صاحب كارھا و در رأس آن تلاش براى ايجاد تشکل ھاى مستقل و فراگرايشى طبقه‌ى کارگر و ديگر جنبش ھاى اجتماعى مى باشد. در اينجا، قصد اتحاد گرايشات مطرح نيست بلکه‌ ھدف ھمکارى در زمينه‌ دردھاى مشترک مى باشد. اينطور آرايشى، اصولأ به‌ معناى گريز از گرايشات درون جنبش کارگرى و يا اجازه‌ گرفتن از دستگاه‌ حاکم در مورد طرح و يا قبول تشکل ھاى مستقل کارگرى و ... نيست. بلکه‌ تاکيد بر‌ جنبه‌ى از فعاليت است که‌ بر مبناى آن مى توان صفوف کارگران را منسجم کرد. اين آرايش، طبعأ بر اصول استقلال اين جنبش ھا و از سوى ديگر بر دورى گرفتن آنھا با "چپ" غير كارگرى، دولتھا، قدرتھاى جھانى و ... استوار بايد باشد.
تاکيد ويژه‌ بر استقلال، از اين زاويه‌ نشات مى گيرد که‌ ما به‌ مثابه‌ يک طبقه‌ى اجتماعى معين، مطالبات مختص به‌ خودمان را داريم. و در اين راستاء نيز لازم است که‌ ما به‌ فعاليت علنى و ھمچنين به‌ نيروى مبارزاتى و متحدانه‌ خويش تکيه‌ داشته‌ باشيم. از اين رو، چالش ھاى ما با نظام سرمايه‌دارى کاملأ مشروع و آشکار است. دومين خاصيت چنين‌ چالشھا و آرايشى، خنسى سازى مداوم نقشه‌ھاى ضد کارگرى کارفرماھا و دولت حامى شان مى باشد.
اما چرا تشکل ھاى فراگرايشى طبقه‌ى کارگر و چرا بر ويژگى فوق العاده‌ آنھا تاكيد مى ورزيم؟ پاسخ شفاف اين است که‌ ھيچ گرايشى به‌ تنھاى نمى تواند بھبودى ولو جزئى در زندگى کارگران و ... بوجود بياورد. اما در سطح جنبش مطالباتى و ھمكارى گرايشات، آن ھم در چھارچوب دردھاى مشترك‌ بھبود چشمگير در زندگى و شرايط كار كارگران ممكن است. تداوم اين ھمكارى و فتح سنگر به‌ سنگر مطالبات حقه‌ى كارگران، در واقع كمك مى كند كه‌ ما آرايش جامعه‌ را به‌ نفع خويش تغيير دھيم. در چنين شرايطى‌ پلميک كارگران بر سر مسائل مورد اختلاف به‌ مراتب آسانتر خواھد بود. اين نياز، زمانى متححق مى گردد که‌ توده‌ى کارگران و على رغم اعتقادات جداگانه‌اى که با ھم‌ دارند، در يك پيکار جمعى بھبود چشمگير اقتصادى در زندگى خويش بوجود بياورند و ھم چنين چالش ھاى جارى را بسوى ايجاد يک توازن قوايى سياسى و اجتماعى ارتقاء و سوق دھند.
در پيوند با سازمانيابى کارگرى، طرح ھاى متعددی ارائه شده‌اند. در اينجا، قصد من پرداختن به‌ همه‌ى ديدگاھاى موجود نمى باشد. از نظر من، سازمانيابى معضل خود طبقه‌ى کارگر است. بنابراين، اين تنھا فعالين کارگرى ھستند که‌ اجازه‌ دارند بگويند کدام نوع تشکل و سازمانيابى مناسب است و يا نيست. اما در شرايط فعلى، مھم اين است که‌ طبقه‌ى کارگر – در رشته‌ھاى کارى گوناگون ظرفھاى مبارزاتى خود را بوجود بياورند.
ھمه‌ى ما واقفيم که‌ در جنبش کارگرى ايران،‌ طرز تفکرھا و يا بديل ھاى مبارزاتى متفاوت و زيادى وجود دارد. يكى از مشكلات فعلى ما اين است كه‌ مباحث مربوط به‌ اين ديدگاھاى متمايز در حالى در جريان است که‌ طبقه‌ى کارگر ايران، در شرايط غير متعارفى بسر مى برد. از اين رو، تا زمانى که‌ طبقه‌ى کارگر با اين دوران غير متعارف روبرو باشد، گرايشات مختلف نيز اين شانس را نخواھند داشت که جامعه‌ را حول‌ بديل خويش سازماندھى کنند. در اينطور شرايطى، انتخاب شورا،‌ سنديکا و ... براى خيلى از کارگران دشوار است. زيرا آنھا ھيچ كدام را در فضاى باز و سالم تجربه‌ نكرده‌اند. تا آن جاى كه‌ به‌ اين مسئله‌ برگردد، عدم تشخيص تفاوت ميان مدل ھاى سازمانيابى کارگرى، گناه‌ کارگران نيست بلکه‌ دليل اصلى ناشى از ھمين شرايط ناسالم و غير متعارف است. در اين رابطه‌، فرض را بر اين بگذاريم که فردا کارگران ايران خودرو ظرف مبارزاتى خويش يعنى "شورا" را ايجاد مى کنند. و در ھمين روز ھم، کارگران چاپ تھران "سنديکا" مى سازند. حالا سوال اين است:
آيا در چنين شرايطى، تشکل کارگران ايران خودرو – مشغله‌اش دخالت در عرصه‌ سياست و شيوه‌ى ادارى جامعه خواھد بود؟ آيا در بطن ھمين شرايط غير متعارف، سنديکاى کارگران شرکت چاپ تھران - مشغله‌اش به‌ مسائل صنفى کارگران معطوف مى ماند؟ و يا ھر دو کارشان صنفى خواھد بود؟ جواب روشن است و در بطن اين شرايط غير متعارف، کار ھر دو از چھارچوب مسائل صنفى بيشتر تجاوز نمى کند. از نظر من، تقابل و سرنوشت اين دو ظروف مبارزاتى و ... در شرايط اعتلايى انقلابى و اساسأ در جامعه‌ى باز، سالم و متعارف روشن مى شود.
من موافق پلميک سالم بر سر سنديکا، شورا و ھر مدل ديگرى نيز‌ ھستم اما کيش دادن ھمديگر تا سطح تحريم و عدم ھمکارى عليه‌ جمھورى اسلامى نيستم زيرا فکر مى کنم چنين جدلى به‌ روند مبارزه‌ و بخصوص به‌ پروسه‌ى ايجاد تشکل ھاى فراگرايشى طبقه‌ى کارگر و ... لطمه‌ مى زند. منظور از لطمه زدن، تداوم وضع موجود و گسترش فرقه‌گراى و رشد گرايشات غير پيشرو در درون جامعه‌ و بخصوص در درون اين جنبشھاى اجتماعى خواھد بود. در شرايط کنونى، ما به‌ فضاى نياز داريم که‌ ھمه‌ى مدلھاى مبارزاتى در عمل ظرفيت و توان خود را به‌ حرکت دربياورند. آنگاه، جامعه‌ بر اساس عملکرد و لمس کردن واقعيتھا درجه‌ى موثر و غير موثر بودن ھر کدام را تشخيص مى دھد و نتيجتأ بحال يکى از آنھا گرايش پيدا مى کند. ھمانطور که ذکر شد، کل ماجرا‌ء به‌‌ فعاليت علنى اين جنبش ھا و تشکلات آنھا گره‌ خورده‌ است. منظور ما از‌ دامن زدن به‌ اينگونه‌ فعاليتى، درخواست از دولت و کسپ اجازه‌ بمنظور رسميت بخشيدن به‌ تشکلات کارگرى و يا ارج نھادن به‌ قانون سرمايه‌دارى موجود نيست. اين روش از مبارزه،‌ با شگردى که‌ بعضى از رفقاى کارگر بکار مى برند، تمايز فاحشى دارد. ما نمى خواھيم جنبش کارگرى زير سيطره‌ى دولت و کارفرماھا بيافتد. ما‌ اجازه‌ تشکلات کارگرى را به‌ رژیم و چھارچوب "قانون" آنھا موکول نمى کنيم. در اينجا، اشاره به بندهایی از قانون کار یا قانون اساسی و یا موادی از مقاوله نامه‌ھاى جهانی مى باشد که‌ ھم اکنون به‌ ورد زبان بخشى از کارگران تبديل شده‌ است. ما مى دانيم که‌ اين گرايش، در پی فشار از پایین برای ایجاد تشکلات کارگرى نیست بلکه اساسا با نگاه به بالا و چانه زنی با مقامات رژيم است که‌ مى خواھد مسیر شکلگیری تشکلات مورد نظر خود را هموار سازد. مدافعان این نوع مدل از تشکل ھاى کارگرى، اساسأ تعمد دارند که به رژیم حاکم یادآوری کنند که دقیقا در چارچوب قانون گام بر مى دارند. اينگونه‌ تشکلات، در اصل به‌ سه جانبه گرایی و "هم زیستی مسالمت آمیز" با کارگران، کارفرمایان و دولت انطباق ذاتی دارند. روشن است که‌ چنين گرايشى، تمایز کار از سرمایه را نمایندگی نمی کند بلکه منافع مشترک آنها را بیان و نمايان می کنند.
از نظر من، تشکلى مى تواند به‌ منافع آنى و آتى کارگران يارى برساند که‌ با اتکاء به‌ پایین شکل گرفته‌ باشد. مدافعان این مدل از تشکل ھاى کارگرى، اصولأ در صدد ھستند که‌ با نگاه به‌ پائين و تکيه‌ به نیروی خود کارگران مطالبات خويش را بکرسى بنشانند. علاوه‌ بر اين، آنها خواهان تمایز مرزهای هویت کارگران از کارفرمایان و دولت حامی شان مى باشند. نکته‌ى با اھميت اينجاست که‌ ما در چارچوب وضع موجود، تنھا بفکر منافع کارگران ھستيم و به وضع و قوانين موجود تن نمی دھيم. اين دسته‌ از مبارزين، مدافع سر سخت ساختاری از تشکل ھاى کارگرى مى باشند که‌ مشروعيت خويش را از طريق انتخابات دموکراتیک، فضاى باز و اساسأ مبتنى بر مجامع عمومى کارگران باشد نه‌ از دولت و کارفرماھا. اين تمايز، برگفته‌ از يک استراتژى شفاف مى باشد که‌ در صدد است به‌ پديده‌ى استثمار انسان از انسان پايان بدھد.
اگر به‌ سنديکاھا و اتحاديه‌ھاى کارگرى جوامع اروپا، آمريکا، استراليا و ... نگاه‌ کنيم و اينھا را با مقطعى که‌ شکل گرفته‌اند مقايسه‌ نمايم – تفاوت ھاى فاحشى را مى بينيم. آنچه‌ که‌ اين دگرگونى را بوجود آورده‌، عدم يک استراتژى شفاف و تساوى طلبانه‌ بوده‌ و گرنه‌ به‌ اين سادگى بروکراتيسم، ليبراليسم و سنت ھاى غير پيشرو در درون آنھا نمى توانست سريعأ رشد نمايد. از اين رو، توجه‌ به‌ افق سوسياليستى و ساختار تشکلات ضد سرمايه‌دارى که‌ کارگران در پى ايجادش ھستند، فوق العاده‌ با اھميت مى باشند. خاصيت ديگر اينگونه‌ سازمانيابى، در اين است که‌ بصورت اتوماتيک بوروکراسی ادارى را به‌ چالش مى کشد و عطف توجه ھمگى را به‌ استعدادھا و رابطه با جنبش ھاى نظیر زنان، دانشجويان و ... مى دھد.

صديق جھانى

دوشنبه ۱۶ فروردين ۱٣٨۹ - ۵ آوريل ۲۰۱۰