بندهای ششم و هفتم فراخوان اتحاد فعالان جنبش كارگری به بررسی امكان تداوم و چشم انداز جنبش جاری و اهمیت تلاش هر چه بیشتر، طبقاتی تر، آگاهانه تر و سازمانیافته تر کارگران برای تاثیرگذاری بر این جنبش از طریق مبارزه با كل قدرت سیاسی سرمایه از یك سو و افشای جناح اصلاح طلب از سوی دیگر اختصاص دارد. در این بندها به ترتیب چنین آمده است:
« ٦- مؤلفه های بالا همراه با بسیاری داده های سیاسی و عوامل اجتماعی دیگر در مجموع نشان می دهند که توفان اعتراض و نارضائی کنونی از وزیدن بازنخواهد ایستاد و در پیچ و خم مجاری خاصی که البته از همه سو با نیروی قهر و سرکوب دولت سرمایه مواجه می شود همچنان به حیات خود ادامه خواهد داد. اما این توفان با تمام قدرت ویرانگری خودانگیخته اش متاسفانه هیچ نشانی از جنبش خودآگاه طبقاتی توده های کارگر علیه سرمایه ندارد و زیر رهبری جناح اصلاح طلب سرمایه داری قراردارد. یک شانس بسیار بزرگ اصلاح طلبان همین سطح نازل، فرومانده و فاقد هر نوع استخوان بندی کارگری و ضدسرمایه داری جنبش اعتراضی جاری است. همان گونه که انقلاب سال ١٣۵٧ نشان داد، تا زمانی که این جنبش زیر رهبری جناحی از طبقه سرمایه دار است جز تثبیت و تحکیم نظام سرمایه داری در شکلی دیگر به هیچ نتیجه دیگری نخواهد انجامید. شرط پیروزی طبقه کارگر بر نظام سرمایه داری یا دست کم عقب راندن و تضعیف آن در شرایط کنونی حضور مستقل، خودآگاهانه و سازمانیافته این طبقه در جنبش جاری است.»
« ٧- طبقه کارگر علیه کل نظام سرمایه داری و تمام جناح ها و بخش های طبقه سرمایه دار و دولت آن به یکسان مبارزه می کند. اما لزوم تمرکز حمله برای تحمیل بیشترین مطالبات کارگران بر کل نظام سرمایه داری درعین حفظ استقلال طبقه کارگر در مبارزه طبقاتی ایجاب می کند که جنبش کارگری در شرایط کنونی از یک سو نوک تیز مبارزه آگاهانه و سازمانیافته خود را روی کل قدرت سیاسی حاکم بگذارد و، از سوی دیگر، جناح مغضوب اصلاح طلب سرمایه داری را بیرحمانه افشا کند. افشای جناح اصلاح طلب به عنوان بخشی از طبقه سرمایه دار که با ایجاد توهم اصلاح سرمایه داری ایران و برقراری سرمایه داری دموکراتیک درواقع به کارگران آدرس غلط می دهد و آن ها را پی نخود سیاه می فرستد ضرورت قطعی و بی چون و چرای موفقیت و پیشرفت جنبش کارگری در اوضاع کنونی است.»
این که آیا جنبش جاری ادامه پیدا خواهد کرد یا نه پرسشی است که ما در بحث های گذشته تا حدودی در باره اش صحبت كرده و به آن پاسخ گفته ایم. تمامی زمینه ها و عوامل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی لازم برای ادامه اعتراضات كنونی توده های معترض به استثمار و توحش و بی حقوقی سرمایه داری وجود دارد. آنچه در طول ٢ ماه اخیر رخ داده نیز همه دال بر تداوم مبارزات و خیزش های مردم علیه جمهوری اسلامی است. جنایت ها، درنده خویی ها و بربرمنشی هایی که در همین ٢ ماه از سوی حاکمان و عوامل سرمایه علیه دستگیرشدگان و انسان های معترض اعمال شده نه فقط از نوع شنیع ترین و سبعانه ترین وحشیگری هاست بلکه چه بسا ازجمله سیاه ترین اوراق کارنامه طبقات مسلط در كل تاریخ باشد. با این همه، مبارزه معترضان و مخالفان نظام ادامه دارد. این بدان معنی است که سرکشی و عصیان توده های معترض جامعه علیه توحش سرمایه در حدی است که حتی هارترین سرکوب ها را نیز کم و بیش به چالش می کشد و در تدارک مقابله با آن بر می آید. همه چیز بانگ می زند که موج مبارزات توده های کارگر و معترض با همه افت و خیزهایش ادامه خواهد یافت. جنبش جاری از توان و ظرفیت زیادی برای استمرار و گسترش برخوردار است. جنبش اعتراضی جاری اگر چه به دنبال انتخابات و حوادث پس از آن آغازشده و با آن كه هیچ دورنمای كارگری روشنی ندارد و هنوز تا رویش جوانه های واقعی مطالبات و اهداف پایه ای طبقه كارگر فاصله زیادی دارد، اما در اساس خود نشان انفجار انبار باروتی است که تار و پود آن را دنیای بی حقوقی ها، حقارت ها، سرگشتگی ها، بیكاری ها، گرسنگی ها و فجایع انسانی دیگری تشکیل می دهد که همه و همه از عمق سرمایه و نظام سرمایه داری سرچشمه می گیرند. این روند نشان می دهد که توده های کارگر ولو بدون آگاهی لازم، بدون هیچ سطحی از سازمان یافتگی، بدون قدرت طرح مستقیم مطالبات پایه ای خود، ولو غرق در توهمات زاییده نظام بردگی مزدی به هر حال در این جنبش حضور نسبتاً وسیع دارند و آنچه آنان می خواهند مطلقاً چیزی نیست که گروه های درون و حاشیه قدرت سیاسی سرمایه یا هر رویکرد دیگر درون طبقه سرمایه دار قادر به تأمین و تضمین آن باشند. این همان زمینه ای است که اگر از سوی فعالان آگاه و ضدسرمایه داری طبقه کارگر به درستی مورد توجه قرار گیرد می تواند مسیر رویدادهای كنونی را هر چه بیشتر به نفع طبقه کارگر و جنبش ضدسرمایه داری این طبقه تغییر دهد. این همان روندی است که می تواند و باید به اعتصاب ها، خیزش ها و جنب و جوش های درون کارخانه ها و همه مراکز کار، به موج تدارک و آمادگی کارگران برای تصرف کارخانه های در معرض تعطیل و به همه اشکال دیگر مبارزات ما کارگران پیوند خورد. این روند را باید به بستر سازمانیابی شورایی، سراسری و ضدسرمایه داری طبقه خویش تبدیل كنیم. اما انجام این امر به اتخاذ یك تاكتیك مناسب و درست نیاز دارد. این تاكتیك كدام است؟
جنگ اصلی در جامعه سرمایه داری جنگ بین دو طبقه اجتماعی سرمایه دار و كارگر است. در یک سوی این عظیم ترین و آخرین جدال تاریخ انسان، طبقه سرمایه دار قرار دارد، طبقه ای که صاحب سرمایه است و به عنوان سرمایه شخصیت یافته، صاحب دولت، ارتش، پلیس، زندان، بیدادگاه، قانون، سازمان های عظیم مهندسی افکار و نهادهای پیچیده و سراسری تحمیق، مسخ و وارونه سازی تمامی حقایق اجتماعی موجود است. طبقه ای که حاكم است و افکار و فرهنگ و اخلاق و ارزش های اجتماعی و همه چیزش بر همه شئون هستی جامعه حاضر تسلط دارد. طبقه ای که در عین حال و در اوج تسلط و حکمروایی و خداگونگی و قدرقدرتی افسانه ای اش، در بنیان هستی خود سخت آسیب پذیر، درهم شکستنی و نابودشدنی است، به این دلیل بسیار ساده که نظام سرمایه داری دچار تناقضات ذاتی و بنیانی و غیرقابل حلی است كه آن را درهم شکستنی و ازمیان رفتنی می كنند. در سوی دیگر این جدال و جنگ سترگ تاریخی، طبقه بردگان مزدی قرار دارد. طبقه ای که دولت و قانون و نظم و دیوان سالاری و ارتش و پلیس و حقوق و بیدادگاه و افکار و فرهنگ مسلط موجود با تمامی اقتدار و توان خود علیه او و در راستای بیگانه سازی کامل او از خویش، از کار خویش، از محصول کار خویش و محرومیت او از هر نوع حق و حقوق و آزادی و دخالتگری انسانی وی در سرنوشت زندگی خویش عمل می كنند. طبقه ای که در دل همین موقعیت درمانده، ضعیف و محروم از هر نوع حق و حقوق اجتماعی از ظرفیت تغییر ریشه ای کل جهان موجود برخوردار است. طبقه ای که خالق کل سرمایه و ثروت دنیای حاضر است و کلید توقف چرخ تولید سرمایه، ختم حیات سرمایه داری و برپایی جهانی نو بر ویرانه های وحشت و بربریت و سبعیت نظام بردگی مزدی را در دست دارد.
با این همه، در عالم واقع و به صورت بالفعل نه طبقه سرمایه دار یك طبقه كاملا یكپارچه و متحد است و نه آحاد طبقه كارگر همچون تنی واحد در مقابل كل طبقه سرمایه دار و دولت آن قراردارند - مگر آن كه همه این آحاد به خودآگاهی طبقاتی برسند و هرگونه گرایش سرمایه دارانه را از درون خود طرد كنند. خود رابطه اجتماعی سرمایه در درون هر كدام از این طبقات شكاف ها و لایه بندی ها و گرایش هایی به وجود می آورد كه مانع یكپارچگی كامل آن ها می شود. تا آنجا كه به طبقه سرمایه دار ایران مربوط می شود، به ویژه اكنون جنگ بین بخش های مختلف این طبقه بر سر تصاحب سهم هرچه بیشتری از ثروت و قدرت، شكاف بین دوبخش از نمایندگان سیاسی سرمایه را چنان عمیق كرده است كه یكی از آن ها در حال حذف كامل دیگری از قدرت سیاسی، راندن او به اپوزیسیون و حتی سركوب قهرآمیز او است و بخش اخیر نیز به علت قرارگرفتن در معرض مرگ سیاسی و حتی فیزیكی این روزها رقیب سیاسی خود را بی پروا و بیرحمانه افشا می كند. اما حذف اصلاح طلبان از قدرت سیاسی و سركوب آنان در شرایطی كه جنبش اعتراضی كنونی فاقد سازمان یافتگی و استخوان بندی محكم كارگری علیه كل نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی است این امكان را برای این جناح فراهم می كند كه بر امواج این جنبش اعتراضی سوار شود و آن را به خدمت تحكیم و تثبیت شكل دیگری از نظام سرمایه داری درآورد. نقش آفرینی و تاثیرگذاری طبقه كارگر در جنبش جاری درگرو اتخاذ تاكتیك مبارزاتی مناسب با همین وضعیت خاص دو جناح قدرت سیاسی است. بی گمان، همان گونه كه در بند هفتم فراخوان اتحاد فعالان چنبش كارگری گفته ایم، طبقه كارگر علیه كل نظام سرمایه داری و تمام جناح ها و بخش های طبقه سرمایه دار و دولت این طبقه به یكسان مبارزه می كند. اما این استراتژی در مراحل مختلف مبارزه اتخاذ تاكتیك های مختلف را می طلبد. در اوضاع كنونی، لزوم تمركز حمله برای تحمیل بیشترین مطالبات پایه ای كارگران بر نظام سرمایه داری و در همان حال حفظ استقلال طبقاتی كارگران در مبارزه طبقاتی علیه سرمایه حکم می كند كه تاكتیك خود را متناسب با وضعیت خاص جناح های قدرت سیاسی سرمایه اتخاذ كنیم. این تاكتیك همان است كه ما آن را در همین بند هفتم آورده ایم. براساس این تاكتیك، طبقه كارگر از یك سو باید نوك تیز حمله ضدسرمایه داری خود را متوجه كل قدرت سیاسی حاكم و جناح برخوردار از این قدرت كند و، از سوی دیگر، جناح معزول و مغضوب اصلاح طلب را هر چه ضد سرمایه داری تر و طبقاتی تر و بیرحمانه تر افشا كند، جناحی كه پس از رانده شدن به اپوزیسیون عوام فریبانه می كوشد با همسو نشان دادن منافع خود با منافع كارگران بر موج اعتراض آنان، كه كل نظام را نشانه گرفته است، سوار شود. افشای اصلاح طلبان به ویژه باید بر روی نقد توهم پراكنی این جناح درمورد اصلاح سرمایه داری جهنمی ایران و استقرار سرمایه داری دموكراتیك در ایران و تاثیر مخرب این توهم پراكنی در گمراه كردن مبارزه كارگران تمركز كند. طبقه كارگر باید نشان دهد كه اصلاح طلبی در ایران جریانی است كه هیچ گونه شانس موفقیت ندارد، چراكه از آن سر رانده و از این سر مانده است.
بدیهی است كه بحث بالا صرفا به نحوه برخورد طبقه كارگر با جنبش جاری مربوط می شود. عرصه های دیگر مبارزه كارگران هر كدام راهكار خاص خود را می طلبند كه ما در مورد آن ها قبلا به تفصیل سخن گفته ایم. بی گمان، تلفیق و تركیب سنجیده تمام این راهكارهاست كه می تواند امكان پیروزی طبقه كارگر بر نظام سرمایه داری را فراهم كند. باید اعتصاب ها، تصرف کارخانه های تعطیل و درمعرض تعطیل، راه پیمایی ها و اعتراضات متنوع خیابانی و محله ای و همه اشکال دیگر مبارزه را به هم پیوند زنیم. باید در همه جا و در تمامی میدان ها و عرصه های پیکار علیه سرمایه منشور مطالبات پایه ای طبقه خود را به پرچم حضور و دخالت خویش در این پیكار تبدیل كنیم. و سرانجام آن كه همه این ها مستلزم متشكل شدن ما در شوراهای ضدسرمایه داری است. در آینده و هنگام توضیح بندهای دیگر « فراخوان اتحاد فعالان جنبش كارگری» بازهم دراین موارد سخن خواهیم گفت.
كارگران علیه سرمایه متشكل شویم!
كمیته هماهنگی برای ایجاد تشكل كارگری
٢٩ مرداد ١٣٨٨
www.hamaahangi.com
khbitkzs@gmail.com