بند پنجم فراخوان اتحاد فعالان جنبش کارگری به مسئله تعمیق و تشدید مشکلات جمهوری اسلامی و بدین سان تضعیف آن در سطح بین المللی در برخورد با سایر قطب ها و بخش های سرمایه جهانی اختصاص دارد. در این بند گفته ایم: «دولت سرمایه داری در سطح بین المللی بسیار بیشتر از گذشته آماج فشار رقبا و باج خواهی ها قرار خواهد گرفت و در مراودات خود با دولت های دیگر سرمایه داری موقعیتی متزلزل تر از پیش خواهد داشت. حتی شرکای نزدیکش از نوع روسیه و چین باج های بسیارعظیم تری را از او مطالبه خواهند کرد. در مبادلات اقتصادی خود با بازار جهانی سرمایه اسیر وضعیتی بسیار دشوارتر می شود. هزینه سرمایه گذاری و بازتولید روند انباشت سرمایه به گونه ای چشمگیر بالاتر می رود. دایره افزایش بی مهار سودها و دستیابی به نرخ سودهای کلان و مطلوب ناگزیر تنگ تر می گردد. همه این امور به نوبه خود روند بازتولید سرمایه اجتماعی را زیر فشار جدی قرار می دهد. دولت سرمایه کل این فشار را یکراست به زندگی توده های کارگر منتقل خواهد کرد و این امر بازهم زمینه های مادی گسترش امواج اعتراض و عصیان طبقه کارگر را فراهم تر خواهد ساخت. وقوع این رویدادها در همان حال بخش های مختلف طبقه سرمایه دار، جناح های درون و حاشیه قدرت سیاسی و دولتمردان نظام بردگی مزدی را بیشتر به جان هم خواهد انداخت».
ایران یک حوزه مهم با مختصاتی معین و تعیین کننده در چهارچوب تقسیم کار جهانی نظام سرمایه داری است. بخش قابل توجهی از سرمایه های تولید شده در جوامع غربی و چین و روسیه و ژاپن روزمره و در جریان طبیعی تولید و بازتولید و دورپیمایی سرمایه جهانی در اشکال مختلف از ماشین آلات و تکنولوژی و مواد اولیه و وسائل نیم ساخته گرفته تا عایدات ارزی ناشی از فروش نفت و سرمایه های شرکت ها یا افراد خارجی به بازار داخلی ایران صادر و انباشت می شود. سرمایه داری ایران از این لحاظ با توجه به منبع بیكران نیروی کار شبه رایگان ده ها میلیون توده های طبقه کارگر نقش بسیار تعیین کننده ای در حیات سرمایه بین المللی ایفا می کند. موقعیت ایران در جغرافیای سیاسی و اقتصادی نظام جهانی سرمایه داری این نقش را تعیین کننده تر می كند. سرمایه داری ایران در منطقه خاورمیانه، در ساحل خلیج فارس، در همسایگی شوروی سابق، در یکی از پرتلاطم ترین و پرتشنج ترین مناطق جهان موجود، در خط فاصل میان دو منطقه اشغالی دولت جنگ افروز آمریکا و کل قطب غربی سرمایه قرار دارد. ۵٠% انرژی مورد نیاز چرخه تولید صنعتی اروپا، ٩٠% سوخت صنایع غول عظیم اقتصادی ژاپن و بخش قابل توجهی از کل نیازهای انرژی جهان سرمایه داری از آبراه هرمز عبور می كند كه در حوزه تسلط نظامی ایران واقع است. این ها همه مسائلی هستند که از دیرباز وجود داشته است و امروز نیز وجود دارند اما در طول این ٣٠ سال با مؤلفه ها و عوامل بسیار تعیین کننده تر دیگری تركیب شده اند. موارد و مؤلفه های بالا این ظرفیت را داشته اند که از سوی طبقه سرمایه دار و دولت سرمایه داری ایران در عرصه رقابت با سایر بخش های سرمایه جهانی به عنوانی برگی برنده و سلاحی کارآمد برای کسب امتیاز، سهم بری بیشتر از استثمار طبقه کارگر بین المللی و بدین سان كسب موقعیت مساعدتر در ساختار قدرت و حاکمیت سرمایه جهانی مورد استفاده قرار گیرند.
برخلاف رژیم شاه كه از هر نظر مدیون كشورهای سرمایه داری غرب به ویژه آمریكا بود و به همین دلیل در مناسبات خود با این كشورها نمی توانست و نمی خواست از مزایای خاص بالا استفاده كند، جمهوری اسلامی از همان آغاز از این مزیت ها به خوبی به نفع طبقه سرمایه دار ایران استفاده كرد. آنچه كه این امكان را به جمهوری اسلامی می داد چگونگی و شرایط پیدایش و شكل گیری آن بود. جمهوری اسلامی به هرحال بر بستر انقلاب مردم علیه رژیم شاه به وجود آمده و به ظاهر محصول این انقلاب بود، اگرچه درواقع محصول شکست این انقلاب است و از بطن توطئه ها و توافقات « گوادولوپ» بیرون آمده است. این موقعیت خاص به اضافه تمامی ویژگی های منبعث از مکان سرمایه داری ایران در تقسیم کار جهانی سرمایه که قبلاً به آن ها اشاره كردیم تا كنون به جمهوری اسلامی این امكان را می داده كه از یك سو هرگونه مبارزه معترضان و مخالفان خود را تحت عنوان «ضدیت با انقلاب» به خاك و خون بكشد و از سوی دیگر، در مناسبات با جوامع سرمایه داری غرب و مخصوصاً دولت آمریکا به چانه زنی و امتیازخواهی بپردازد. ٣٠ سال حاکمیت این رژیم تا جایی که به دیپلوماسی بین المللی آن مربوط می شود تاریخ بهره گیری از این موقعیت برای باج گیری از رقبای جهانی خود به ویژه آمریكا و اروپا است. موقعیت این دولت در خاورمیانه و آسیای میانه، نقش تعیین کننده اش در مسائل مربوط به افغانستان، نقش بسیار مؤثرتر آن درمورد عراق و آینده قدرت سیاسی این کشور، یافتن جای پای محکم در اوضاع داخلی لبنان و فلسطین، انعقاد قراردادهای اقتصادی سودآور با برخی کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین در کنار سهم عظیمی که این بخش از طبقه سرمایه دار ایران در اضافه ارزش های تولید شده توسط کل طبقه کارگر جهانی کسب کرده است مسلماً پیروزی های قابل توجهی برای جمهوری اسلامی بوده اند. وسعت و عمق این پیروزی ها اگر چه در طول زمان به تدریج کاهش یافته اما واقعیت این است که به هر حال تا ماه های آخر عمر دوره اول رئیس جمهوری احمدی نژاد با شدت نسبتاً زیادی تداوم داشته است. برخورد بغایت خفت آمیز و آکنده از تحقیر و استیصال دولت آمریکا در مورد گروگان گیری کارمندان سفارت این کشور در تهران یک نشان بارز و بسیار گویا از موفقیت قدرت نمایی و امتیازخواهی جمهوری اسلامی در سال های نخست پیدایش آن است. غول عظیم قدرت امپریالیستی سرمایه که هیچ گاه نه آفتاب در قلمرو کودتاگری و تسلط و جنگ افروزی و تجاوزطلبی اش غروب کرده و نه جویبار عظیم خون انسان ها در پهندشت استیلای سرمایه هایش از خروش افتاده است به هر کاری دست زد تا شاید چند ده کارمند اسیرش را از چنگال قهر حاکمان سرمایه داری ایران نجات دهد اما این کار برای مدتی طولانی با دشواری های زیادی همراه شد. حادثه گروگان گیری پله ای در پلکان طولانی ابراز قدرت و تدارک باج خواهی ها بود. کمک به شکل گیری جنبش های ارتجاعی نوع حزب الله و دخالت در اوضاع سیاسی لبنان، تقویت حماس به زیان ناسیونالیسم سکولار و لائیک فلسطینی، ایجاد شکاف در صفوف متحدان سنتی آمریکا در حوزه خلیج فارس، راه اندازی غائله هسته ای و مسائل جانبی آن، تلاش برای اثرگذاری ممکن بر قطب بندی های جدید و در شرف تکوین دنیای سرمایه داری و برخی کارهای دیگر به صورت حلقه های پیوسته زنجیر این قدرت نمایی و باج خواهی پشت سرهم ردیف شدند. در کنار این موضوع باید بر دو نکته مهم دیگر نیز تأکید کنیم. اولاً سیاست بهره گیری از همه امکانات و شرایط و ترفندها برای ابراز قدرت یا باج خواهی در طول ٣٠ سال حاکمیت جمهوری اسلامی به هیچ وجه خاص یکی از جناح ها و یا این یا آن کابینه رژیم نبوده است. همه بخش های متشکله جمهوری اسلامی تا سال های طولانی در این گذر به طور کامل همرأی و متفق القول عمل کرده اند. اختلافات بعدی و صف بندی های درونی یا تعمیق متعاقب این جناح بندی ها نیز اساس این رویکرد مشترک را زیر سؤال نبرده است. پیداست که هر کدام از این جناح ها به طور خاص در شرایط کنونی یا سراسر ١٠ سال اخیر در مورد پیشبرد و چگونگی تحقق این هدف نیز مانند همه مسائل دیگر مربوط به برنامه ریزی نظم تولیدی و سیاسی و اجتماعی نظام بردگی مزدی سلیقه ها و راه حل ها و راهکارهای خود را داشته است. ثانیاً این دیپلوماسی بین المللی حتی در افراطی ترین حالت آن تلاش همه سویه جمهوری اسلامی و همه بخش های متشکله آن برای ادغام هر چه مؤثرتر و گسترده تر سرمایه داری ایران در برنامه ریزی ها و سیاست های اقتصادی سراسری سرمایه جهانی و نهادهای مالی بین المللی از قبیل بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و صندوق تجارت جهانی و... را به هیچ وجه کمرنگ نکرده است. تلاش ٣٠ ساله این رژیم و به طور خاص از روزهای پس از پایان جنگ دولت های ایران و عراق تا كنون مدام در جهت تعمیق این ادغام و اجرای سیاست های مزبور پیش رفته است. به جرأت می توان گفت که دولت های رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد به لحاظ تحمیل راهبردها و راهکارهای صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی و بانک جهانی برای سلاخی بی عنان و یدون هیچ حد و مرز معیشت و کل هستی طبقه کارگر ایران دست تمام دولت های سرمایه داری دیگر را از پشت بسته اند. به این ترتیب، میان تلاش جمهوری اسلامی برای ادغام در نظام جهانی سرمایه از یک سو و سیاست قدرت نمایی و باج خواهی آن در دیپلوماسی بین المللی این رژیم در برخورد با دولت های غربی از سوی دیگر نه فقط هیچ تعارضی وجود نداشته است بلکه این دو کاملاً در جهت تکمیل یكدیگر عمل می کرده اند. دغدغه دولت سرمایه داری ایران و حتی جناح مسلط و ضدغربی آن برخلاف پاره ای تحلیل ها مطلقاً این نبوده و نیست که گویا از گسترده ترین و فراگیرین شکل تعمیق ممکن ادغام در چرخه عمومی بازتولید سرمایه جهانی و از جمله بخش غربی آن پرهیز دارد. این دغدغه عبارت بوده است از بهره گیری از همه شرایط برای احراز نقش مؤثرتر در ساختار قدرت سرمایه جهانی و سهم بری هر چه بیشتر از كل اضافه ارزش تولید شده توسط طبقه کارگر جهانی. در این راستا اجرای هر چه موثرتر توصیه ها و طرح های صندوق بین المللی پول به همان اندازه دستور کار دولتمردان سرمایه بوده است که کوشش برای قدرت نمایی و امتیازطلبی از رقبای جهانی .
سخن را کوتاه کنیم و به سراغ بخش آخر و اصلی موضوع بحث برویم. جمهوری اسلامی در طول این ٣٠ سال آنچه را که در بالا گفتیم انجام داده است و همه جا و در تمامی مراحل برای تثبیت بیشتر نقش خویش در ساختار قدرت سرمایه جهانی، و كسب سهم هر چه افزونتر در سودهای تولید شده با رقبای بین المللی و به طور خاص دولت آمریکا و دولت های غربی تلاش کرده و در این راستا به موفقیت هایی نیز دست یافته است. سخن اصلی ما در این نوشته آن است که این روند اکنون دارد به نقطه پایان خود می رسد. این واقعیتی است که فعالان جنبش کارگری باید خوب بدان بیندیشند و تأثیر آن را بر روی موقعیت آینده دولت سرمایه داری ایران مد نظر قرار دهند. نه فقط آمریکا و هیچ دولت غربی از این به بعد هیچ نوع باجی به جمهوری اسلامی نخواهند داد بلکه همه این ها از همه سو برای باج خواهی هر چه بیشتر از آن بسیج خواهند شد. دوران قدرت نمایی ها، باج خواهی ها و امتیازگیری ها از سوی دولت سرمایه داری ایران به پایان رسیده است. همه دریافته اند که این رژیم از شالوده تا سقف شکاف برداشته است. همه متوجه شده اند که شکاف عظیم ساختار قدرت سیاسی در ایران پرشدنی نیست. همه پی برده اند که اکثریت عظیم ساکنان جامعه ایران نظام حاكم را نمی خواهند و این نظام فقط به ضرب سرنیزه سرپا ایستاده است. همه دریافته اند که حتی مافیای مسلط قدرت سیاسی هم چند شقه است و برنامه واحدی را نمی تواند پیش ببرد. رفتار دولت های سرمایه داری و صاحبان بخش های مختلف سرمایه جهانی بدون هیچ تردید رفتار کرکسان مردارخوار درنده و خون آشام است. این قانون سرمایه و شالوده حیات رابطه خرید و فروش نیروی کار است. این، بنیاد برخورد نظام سرمایه داری با طبقه کارگر بین المللی است. اما دولت های سرمایه و سرمایه داران در عرصه رقابت با هم بر سر توزیع سودها و تقسیم قدرت ها نیز همین کار را علیه هم انجام می دهند. جمهوری اسلامی می رود تا تاوان باج خواهی های سال های اخیر خود را نیز بپردازد. این امر از همین حالا آغاز شده است و در آینده بیش از پیش ادامه خواهد یافت. نمایش اعتراضی تند اتحادیه اروپا به نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی از یك سو و اصرار آمریكا برای مذاكره مستقیم با این رژیم و تعیین ضرب الاجل برای آن در این رابطه قابل توضیح است. اما بحث فقط بر سر دولت های غربی نیست. روسیه و چین و دیگران نیز از این لحظه به بعد از این فرصت حداکثر استفاده را خواهند کرد و بر فشار خویش برای باج خواهی های هر چه بیشتر خواهند افزود. طبقه کارگر ایران یک چیز را باید برای همیشه در ذهن خود زنده نگه دارد: هیچ دولت و هیچ دولتمرد و هیچ سرمایه دار و هیچ حزب طبقه سرمایه دار و هیچ اتحادیه کارگری مزدور سرمایه جهانی در هیچ کجای این جهان هیچ كاری به نفع او انجام نخواهد داد. مشاجرات همه این ها با جمهوری اسلامی مشاجرات کرکسان خون آشام مردارخوار بر سر سودها و سرمایه هایی است که طبقه کارگر ایران و کارگران کل دنیا تولید کرده اند. بنابراین، بی هیچ تردیدی جمهوری اسلامی فشار رقبای جهانی برای باج خواهی از او را یكراست به زندگی كارگران منتقل خواهد كرد. اما این امر به نوبه خود امواج اعتراض و مخالفت با این نظام را گسترده تر خواهد كرد. از سوی دیگر، فشار این امتیازخواهی ها شكاف های متعدد درون حاكمیت را بیش از پیش تعمیق خواهد كرد و سرانجام این نکته را نباید فراموش کنیم كه هر چه دشمنان طبقه كارگر بیشتر به جان هم افتند فرصت بیشتری برای مبارزه این طبقه علیه كل نظام سرمایه داری فراهم می شود.
كارگران علیه سرمایه متشكل شویم!
كمیته هماهنگی برای ایجاد تشكل كارگری
٢٢ مرداد ١٣٨٨
www.hamaahangi.com
khbitkzs@gmail.com