افق روشن
www.ofros.com

کارگران ایران خودرو در آستانۀ سازمان یابی


کمیته هماهنگی                                                                                                پنجشنبه ٢١ بهمن ١٣٨٩

در پی سانحه اخیر در کارخانه ایران خودرو، که به مرگ و مصدومیت بیش از ٢٠ تن از کارگران انجامید، کارگران در تجمع اعتراضی چند هزار نفره خود در روز پنج شنبه ٧ بهمن ١٣٨٩ علاوه بر خواست شناسایی علل و عوامل این سانحه مرگبار خواست های دیگری را نیز مطرح کردند و از جواد نجم الدین - مدیر عامل ایران خودرو - خواستند تا تاریخ ١۵ اسفند ١٣٨٩ به آن ها جواب دهد. یکی از خواست های کارگران، ایجاد تشکل در ایران خودرو است. نجم الدین در این تجمع موافقت خود را با ایجاد شورای اسلامی کار در ایران خودرو اعلام کرد و وعده داد که در شش ماه آینده مقدمات ایجاد این تشکل را فراهم خواهد کرد. ما در یادداشتی به تاریخ ٩ بهمن ١٣٨٩ اعلام کردیم که در شرایط کنونی نفس قبولاندن تشکل واقعی کارگری در ایران خودرو به مدیریت این شرکت حتی تحت نام شورای اسلامی کار گامی به پیش است، مشروط به آن که کارگران تحقق این تشکل را با جدیت پیگیری کنند و از هم اکنون بحث در مورد چگونگی ایجاد آن و تدارک شرکت تک تک کارگران در مجمع عمومی چندین هزار نفری و انتخاب نمایندگان واقعی خود را مطرح کنند و به پیش ببرند. آن یادداشت صرفا برای طرح موضوع بود و اکنون لازم است خطاب به کارگران ایران خودرو دلایل خود را برای این موضوع توضیح دهیم.
به زعم ما، کارگران ایران خودرو باید اوضاع پیش آمده در این کارخانه را، که به بهای کشتار چند تن از کارگران و مصدومیت و معلولیت بیش از ده تن از آنان به دست آمده است، به فرصتی برای ایجاد شورای ضدسرمایه داری خود تبدیل کنند. این شورا، که تجلی و تبلور قدرت کارگران ایران خودرو علیه رابطه اجتماعی سرمایه به عنوان علت العلل تمام سیه روزی های طبقه کارگر است، باید از اتحاد و همبستگی آحاد کارگران ایران خودرو و انتخاب نمایندگان واقعی آنان در مجمع عمومی سراسری تمام کارگران این کارخانه به وجود آید، نمایندگانی که توده کارگران انتخاب کننده آنان هر زمان اراده کنند بتوانند عزلشان کنند و به جایشان کارگران دیگری را انتخاب کنند، نمایندگانی که مطالبات ضدسرمایه داری کارگران را پیگیری کنند و چگونگی این پیگیری را مرتب به مجمع عمومی گزارش دهند و تصمیم گیری در مسائل مهم مربوط به مطالبالت توده کارگران را به این مجمع ارجاع دهند. کارگران ایران خودرو باید از هم اکنون در باره چنین تشکلی بحث و تبادل نظر کنند و فرایند ایجاد آن را آغاز کنند. از سوی دیگر، تردید نباید کرد که مدیریت ایران خودرو ایجاد چنین تشکلی را برنخواهد تابید و به انواع سرکوب ها و توطئه ها و ترفندهای ضدکارگری دست خواهد زد تا از ایجاد تشکل مورد نظر کارگران جلوگیری کند. بر اساس آنچه مدیر عامل ایران خودرو وعده داده، آنچه قرار است در شش ماه آینده در این کارخانه تشکیل شود چیزی جز تشکل سرمایه دارانه و دولتی شورای اسلامی کار نخواهد بود. بنابراین، در ماه های آینده ایران خودرو قاعدتا باید به میدان نبردی تبدیل شود که در آن یک سوی این نبرد یعنی کارگران خواهند کوشید شورای واقعی خود را بسازند و سوی دیگر آن یعنی مدیریت تلاش خواهد کرد که مانع جنب و جوش شورایی کارگران شود و آنان را به پذیرش شورای اسلامی کار راضی کند. بی گمان، آنچه در عمل شکل خواهد گرفت چیزی است که از دل این نبرد طبقاتی بیرون خواهد آمد. آینده را پیش بینی نمی توان کرد، چرا که به بسیاری عوامل پیش بینی ناپذیر بستگی دارد. اما بحث ما در یادداشت قبلی این بود، و در این نوشته نیز کماکان آن است، که اگر کارگران بتوانند تحقق تشکل مورد نظر خود را با جدیت دنبال کنند و از هم اکنون برگزاری هرچه گسترده تر مجمع عمومی و انتخاب نمایندگان واقعی خود را تدارک ببینند، حتی اگر این تشکل نام شورای اسلامی کار را داشته باشد، یک گام از وضعیت کنونی پیش رفته اند. بی شک، پذیرش نام شورای اسلامی کار برای یک شورای واقعی کارگری یک عقب نشینی در مقابل سرمایه است. اما، به نظر ما، با توجه به مجموعه اوضاع و احوال کنونی به ویژه سطح مبارزه و توازن قوای طبقاتی، این عقب نشینی امری طبیعی است که باید انتظار آن را داشت، مشروط بر آن که کارگران بتوانند در ازای این عقب نشینی آنچه را که تحت این نام وجود دارد به ظرف مبارزه سرمایه ستیز خود تبدیل کنند. تاکتیک دادنِ یک امتیاز در ازای گرفتنِ یک امتیاز همان تاکتیک آشنایی است که کارگران فعال و پیشرو و ضدسرمایه داری - بر بستر سطح نازل مبارزه طبقاتی سازمان یافته کارگران ایران – در سال های اخیر آن را در مواردی به گونه ای موفقیت آمیز به کار بسته اند. از آنجا که، به نظر ما، چگونگی کاربست این تاکتیک در مورد ایجاد تشکل در ایران خودرو اهمیت خواهد یافت، توضیح و شرح آن را در اینجا لازم می دانیم.
از یک واقعیت آشکار جنبش کارگری شروع می کنیم. اگر در دهه های ٦٠ و ٧٠ توده کارگران جوان تا حدودی به «خانه کارگر» و تشکل های دست نشانده آن در مراکز کار و تولید توهم داشتند و فکر می کردند این تشکل ممکن است در این یا آن مورد خاص به سود کارگران عمل کند، اکنون و در سال های اخیر کمتر کارگر مستقلی است که پی نبرده باشد که «خانه کارگر» یک تشکل دولتی فرمایشی است که فلسفه وجودی آن مهار اعتراض ها و اعتصاب های کارگری علیه سرمایه و دولت مدافع آن است. با این همه، همین کارگرانی که توهمی به خانه کارگر ندارند در سال های اخیر هرگاه این تشکل دولتی و ضدکارگری به مناسبت اول ماه مه اعلام تجمع و راه پیمایی کرده است در این راه پیمایی شرکت کرده اند، هرچند در آن جا نه شعارهای خانه کارگر بلکه شعارها و مطالبات خود را فریاد زده اند. بر چنین زمینه ای بود که فعالان کارگری مستقل به درستی برای به دست گرفتن ابتکار عمل این راه پیمایی ها در آن ها شرکت می کردند و تا حدود زیادی نیز در این امر موفق می شدند. راه پیمایی و تظاهرات خانه کارگر در اول ماه مه سال های ٨۴ و ٨۵ و ٨٦ سه نمونه شاخص شرکت فعالان کارگری مستقل در این راه پیمایی ها بود که در هر سه مورد آن ها توانستند بر همان زمینه گرایش توده کارگران به مخالفت با خانه کارگر بخش های زیادی از کارگران را زیر شعارها و مطالبات پایه ای طبقه کارگر جمع کنند و حتی به راه پیمایی و تظاهرات مستقل بکشانند. به طور مشخص، در سال ٨۵ که مراسم خانه کارگر در مقابل سفارت سابق آمریکا در خیابان طالقانی برگزار شد، فعالان کارگری مستقل توانستند جمعیتی ده هزار نفره را از بدنه تجمع کنندگان جدا کنند و با شعارهای رادیکال کارگری به سمت غرب خیابان طالقانی راه پیمایی کنند، به طوری که نیروی انتظامی فقط با زور و سرکوب و ضرب و شتم و دستگیری عده ای از کارگران توانست این راه پیمایی خشماگین و تهاجمی کارگران را در میدان فلسطین متوقف کند.
بدیهی است که شرکت توده کارگران مخالف و معترض به خانه کارگر در راه پیمایی این تشکل درعین حال به سود خانه کارگر بود، چرا که به این ترتیب این تشکل ضدکارگری می توانست برای خود حقانیت کارگری قائل شود و همه جمعیت شرکت کننده در راه پیمایی را طرفدار خود جا بزند. بنابراین، شرکت گسترده کارگران در راه پیمایی خانه کارگر آب به آسیاب این تشکل ضدکارگری می ریخت. اما این مسئله از نظر توده کارگران مخالف و معترض به خانه کارگر چندان مهم نبود. برای آنان مهم این بود که از این تنها تریبون مجاز و قانونی و تنها فرصت ممکن استفاده کنند تا به خیابان بیایند و مطالبات خود را فریاد بزنند. همین استفاده توده کارگران از یک تریبون مجاز و- بر بستر آن - تاکتیک درست فعالان کارگری برای به دست گرفتن ابتکار عمل تظاهرات بود که راه پیمایی های خانه کارگر در اول ماه مه را در مجموع به سود کارگران می کرد. درست به همین دلیل بود که جمهوری اسلامی از سال ١٣٨٦ به بعد دیگر مجوز راه پیمایی اول ماه مه به خانه کارگر نداد و به برگزاری مراسم محدود و کنترل شده با شرکت اعضای خانه کارگر در سالن های سرپوشیده اکتفا کرد. همین جا باید اشاره کنیم که رویکرد استفاده از تریبون مجاز و قانونی برای مخالفت با صاحب این تریبون فقط در جنبش کارگری خود را نشان نداده است. در جنبش سیاسی اعتراضی سراسری علیه جمهوری اسلامی نیز شاهد این رویکرد دوپهلوی مردم بوده ایم. اکثریت مطلق مردم ایران، هم در ٢ خرداد ١٣٧۶ و هم در ٢٢ خرداد ١٣٨٨، هیچ توهمی به جمهوری اسلامی نداشتند. اما همین اکثریت نامتوهم فعالانه در انتخابات رژیم در این دو مقطع زمانی شرکت کردند. بنابراین، توضیح چرایی این رویکرد و پدیده اجتماعی نه فقط برای شناخت جنبش کارگری بلکه برای درک روحیه و نوع اعتراض کل مردم به جمهوری اسلامی لازم است. بی واسطه ترین و فوری ترین دلیلی که برای توضیح چرایی این روحیه می توان آورد همان برخوردی است که به «انتخاب بین بد و بدتر» معروف شده است. می توان صدها نمونه در دوسه دهه اخیر ذکر کرد که همه نشان می دهند روحیه و رویکرد مردم از جمله کارگران به وضع موجود جامعه ایران چنین بوده است که در برخورد با هر معضل و مسئله ای برای پرهیز از گرفتار شدن به وضعیت بدتر، به استقبال وضعیت بد رفته اند. این جا، جای بررسی زمینه های اجتماعی پیدایش این روحیه و رویکرد نیست و این مهم مجال دیگری را می طلبد. اما علت این امر هرچه باشد، واقعیت موجود آن را تغییر نمی دهد و ما با نفس این واقعیت سر و کار داریم. این واقعیت، مستقل از این که ما با آن مخالفیم یا موافق، در جامعه کنونی ما وجود دارد. ممکن است شش ماه دیگر وجود نداشته باشد. اما فعلا وجود دارد و نمی توان آن را نادیده گرفت یا خود را در مورد آن به کوچه علی چپ زد. از همین رو، با جرات و قطعیت می توان گفت که در شرایط کنونی توده کارگران ایران خودرو در مقابل برهوت بی پشت و پناهی و بی تشکلی کنونی (یعنی وضعیت بدتر) از ایجاد شورای کارگری مورد نظر خود حتی تحت نام شورای اسلامی کار (یعنی وضعیت بد) استقبال خواهند کرد.
حال پرسش این است که تاکتیک مناسب کارگران فعال و پیشرو به ویژه فعالان ضدسرمایه داری ایران خودرو در برخورد با روحیه توده کارگران برای انتخاب بین این دو وضعیت کدام است؟ تاکتیک مناسب، در کلی ترین تعریف آن، تاکتیکی است که اولا سطح مبارزه طبقاتی جاری و توازن قوای کارگران دراین مبارزه را در نظر بگیرد و، ثانیا، در راستای رسیدن به هدف استراتژیک تشکل ضدسرمایه داری باشد و با این هدف مغایرتی نداشته باشد. سطح کنونی و جاری مبارزه طبقاتی کارگران ایران خودرو همان است که در بالا به آن اشاره کردیم : انتخاب بین بد و بدتر. این، همانا بستر توده ای اتخاذ تاکتیک مناسب است. اما عامل دیگر اتخاذ تاکتیک مناسب، چنان که گفتیم، عدم مغایرت آن با استراتژی است. پذیرش تشکل تحت نام شورای اسلامی کار مغایر استراتژی شورای ضدسرمایه داری است، جز در یک صورت و آن این است که این پذیرش با هدف تبدیل این تشکل به ظرف مبارزه ضدسرمایه داری کارگران توام باشد، درست همان گونه که فعالان کارگری در راه پیمایی های خانه کارگر در اول ماه مه شرکت می کردند و موفق می شدند آن ها را به ظرف طرح مطالبات و شعارهای خود تبدیل کنند. بی گمان، مدیریت ایران خودرو تمام سعی خود را خواهد کرد که مانع اجرای این تاکتیک شود. در مقابل، فعالان ضدسرمایه داری نیز باید با تکیه بر توده کارگران و تلاش برای تدارک هر چه گسترده تر مجمع عمومی سراسری تمام کارگران ایران خودرو توطئه ها و ترفندهای مدیریت به ویژه حراست را برای حذف کارگران فعال و پیشرو خنثی کنند. این، کشاکش و جدالی است بین کارگران و مدیریت سرمایه در ایران خودرو. اگر کارگران در این جدال پیروز شوند، گام بزرگی به سوی ایجاد شورای ضدسرمایه داری برداشته اند و در گام های بعدی می توانند به نیروی همین تشکل نام آن را نیز تغییر دهند و متناسب با محتوایش کنند. اما حتی اگر کارگران نتوانند به این پیروزی دست یابند و مدیریت بتواند مانع ایجاد تشکل کارگران شود یا تشکل ایجاد شده را منحل کند، بازهم کارگران چیزی را از دست نداده اند و تازه به وضعیت بی تشکلی کنونی بازگشته اند، ضمن آن که تجربه ای از همفکری و همکاری و تلاش توده ای برای ایجاد شورای واقعی اندوخته اند، به طور جمعی به بحث و تبادل نظر و اقدام عملی پرداخته اند و با یکدیگر ارتباط های نزدیک تر و گسترده تری پیدا کرده اند که می تواند شالوده و سنگ بنای مبارزات بعدی آنان برای سازمان یابی را فراهم آورد. به عبارت دیگر، اجرای سنجیده این تاکتیک، مدیریت ایران خودرو را در وضعیت باخت - باخت و کارگران را در وضعیت برد - برد قرار خواهد داد. به این معناست که ما در شرایط کنونی قبولاندن شورای واقعی کارگری به مدیریت ایران خودرو را - حتی تحت نام شورای اسلامی کار - گامی به پیش ارزیابی می کنیم و آن را بازی کارگران ایران خودرو با برگ برنده ای می دانیم که به بهای خون همکارانشان به دست آمده است.

کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری

٢١ بهمن ١٣٨٩