افق روشن
www.ofros.com

اوج گیری جنبش کارگری و وحشت طبقه سرمایه دار و دولت آن

کمیته هماهنگی                                                                                 چهارشنبه ٤ شهریور ۱٣٨٨

در گفتار روز پیشین به نکاتی از نوشته «محسن مهدیان» در سایت الف متعلق به یکی از بخش های جناح راست دولت سرمایه داری اشاره کردیم و یادآور شدیم که سرمایه داران و دولت آن ها چگونه از همین حالا خطر انفجار ضد سرمایه داری جنبش کارگری را احساس کرده اند و با ترس و لرز نشانه های وقوع این انفجار بزرگ را به یکدیگر نشان می دهند. نوشته حاضر دنباله همان بحث است. مقاله مندرج در سایت وابسته به احمد توکلی جمعبست مخاطراتی است که طبقه سرمایه دار و جناح های سیاسی رقیب درون و حاشیه حاکمیت سرمایه در برابر خود می بینند. واقعیت این است که تشدید هر چه عمیق تر مجادلات میان این جناح ها از مشاهده همین مخاطرات و چگونگی ارزیابی و تلاش برای غلبه بر آن ها کاملاً متأثر بوده است. برای ما کارگران بسیار مهم است که این مسائل را هر چه دقیق تر و آگاهانه تر کندوکاو کنیم و شناخت درست طبقاتی آن ها را چراغ راه مبارزه متشکل و کارآمد خود علیه دولت سرمایه و کل نظام بردگی مزدی سازیم.
نویسنده سایت الف از وضعیت اقتصادی کنونی سرمایه داری ایران سخن می گوید. تعطیل ٦٠٠ کارخانه در سال گذشته، شمار زیاد کارخانه های تعطیل در امسال و خطر گسترش ورشکستگی بنگاه ها و مراکز کار در ماه های آینده را یادآورمی شود. هشدارهای مکرر اقتصاددانان و از جمله هشدار بسیار جدی فعالان بخش خصوصی به دولت پیرامون ریسک جدی و قریب الوقوع از بین رفتن امنیت سودآوری سرمایه ها را بازگو می کند. محسن مهدیان توضیح می دهد که اوضاع چنان بحرانی است و بحران تا آن جا پیش رفته است که ٣٣ سرمایه دار خارجی دعوت شده از سوی دانشگاه صنعتی شریف هیچ رغبتی برای حضور در همایش ریاضی این دانشگاه از خویش نشان نداده اند. او اضافه می کند که حجم نقدینگی ها با سرعت بسیار زیادی بیش از ٢٧% کاهش یافته است، در حالی که نرخ انباشت سرمایه در حوزه های مختلف صنعت و تجارت و سایر بخش ها نیز به شدت افت کرده است. او کاهش سالانه ۵٢ درصدی قدرت خرید در جامعه را مورد تأکید قرارمی دهد. بر هشدار جدی اتاق بازرگانی به وخامت شرایط بازتولید سرمایه ها انگشت می نهد. انفجار موج بیکاری و نرخ جهشی مستمر آن، بازدهی منفی ٤٤ درصدی بورس در صنعت فولاد، زیان دهی ۵٠ درصد واحدهای تولید شکر، توقف تولید در ۵٠ درصد دیگر این قلمرو صنعتی، کاهش ٤٢ درصدی مبادلات بانکی، بی سابقه بودن نکول چک ها و اوراق بانکی زیر فشار وخامت اوضاع اقتصادی، سقوط سریع بهای سهام ١۵٠ شرکت بزرگ صنعتی، تعطیل 60 درصد ظرفیت تولید کارخانه های تولید کننده لوازم خانگی، کاهش ٦٠ درصدی انباشت سرمایه در حوزه ساختمان، تراکم بدهی های بانکی به میزان ۵٦ هزار میلیارد تومان، همه و همه را در کنار معضلات دیگر نظام سرمایه داری حاکم فهرست می کند.
نویسنده به همه این نکات نظر می اندازد و سپس انگشت اشاره خود را به سوی جنبش کارگری، به دنیای جنگ و ستیز درون مراکز کار، به خیزش های گسترده کارگران و به آستانه قیام توده های کارگر دراز می کند. از آنچه در لاستیک دنا و نساجی بوکان و کشت و صنعت هفت تپه و ایران خودرو و لاستیک البرز و پرریس و بسیاری جاهای دیگر جهنم سرمایه داری ایران جریان دارد تکه هایی را بازگو می کند. از وضعیت اقتصادی به چشم انداز مبارزات غیرقابل مهار کارگران در آینده گذر می نماید و در همین راستا پرسش هایی جدی را با مخاطبان خود در میان می گذارد. ماحصل کلام او این است که شیرازه اقتصاد سرمایه داری ایران زیر فشار تناقضات سرکش اندرونی خود سخت ترک برداشته است، و طغیان موج بحران سرمایه جهانی و سرریز بسیار پرشتاب آن بر چرخه بازتولید کل سرمایه اجتماعی ایران این شکاف را بیش از حد عمیق کرده است. امواج اعتراضات کارگری که ٣٠ سال تمام است سرکوب شده از درون این شکاف آماده انفجار شده است. جناح راست سرمایه به دولتمردان و نمایندگان و دستگاه های سرکوبش هشدار می دهد که اوضاع بسیار وخیم تر از آن است که برخی ها می پندارند. قیام توده های کارگر در راه است و آنچه این قیام بر سر سرمایه خواهد آورد از نوع مجادلات مخملی و حریرگون مالامال از اخوت اصلاح طلبان حکومتی برای حفظ نظام نیست.
محتوای هشدار مهدیان در سایت الف به دولتمردان جناح مسلط قدرت سیاسی سرمایه اگر چه از سنخ هشدارها و انتقادات اصلاح طلبان به رقبای سیاسی خود نیست اما خمیرمایه های زیادی از همان ها را به همراه دارد. بنیاد کشمکش اصلاح طلبان نیز به طور خاص در دوره کنونی و از ماه های پیش از انتخابات به بعد آن بوده است که باید برای برنامه ریزی نظم تولیدی و سیاسی و مدنی سرمایه چاره اندیشی کرد. آنان نیز بارها بر این نکات پای فشردند که کل نظام در معرض خطر جدی است. گفتند و نوشتند و هشدار دادند که اقتصاد ویران است. موقعیت سرمایه داری ایران در تقسیم کار جهانی سرمایه اصلاً مطلوب نیست. ساختار نظم سیاسی پاسخگوی نیازهای واقعی امنیت سرمایه نیست. روابط بین المللی مشکل زا است و در کار انباشت هر چه سودآورتر سرمایه ها اخلال می کند. مسأله هسته ای در بن بست است. خطر شورش ها، خیزش ها و اعتراضات گسترده کارگران و توده های معترض در راه است. آنان نیز در هشدارهای خود بر این نکته تأکید می کردند که سرکوب با تمامی اهمیت و ضرورت و مبرمیت آن همیشه چاره ساز نیست و باید راه حل های مکمل آن را یافت و به کار گرفت. کل انتقادات اصلاح طلبان چیزی بیش از این نبوده و نیست .
مواضع جناح های مختلف سیاسی طبقه سرمایه دار ایران نشان می دهد که وضعیت موجود به هیچ وجه قابل دوام نیست. این را دیگر فعالان آگاه جنبش ضدسرمایه داری طبقه کارگر نمی گویند. این را مدافعان نظام بردگی مزدی از اقتصاددان و نماینده مجلس و پژوهشگر و روزنامه نگار و اصلاح طلب و محافظه کار و عناصر صدر قدرت سیاسی همه و همه جار می زنند. در باره آن کشمکش و جدال می کنند. بر سر راه های مختلف غلبه بر آن تا سرحد حذف و زندانی کردن و محاکمه و بگیر و ببند هم پیش می روند و از هیچ توطئه ای علیه یکدیگر دریغ نمی کنند. دیدیم و می بینیم که سرمایه داران و دولتمردان و متفکران اقتصادی و سیاسی و همه عمله و اکره و محافظان نظام بردگی مزدی از خطر فروپاشی این نظام حرف می زنند و همه بر ضرورت چاره گری برای رفع این خط تأکید می کنند. یکی بر تشدید هر چه بیشتر سرکوب اصرار می ورزد، دیگری از ناکافی بودن این راهکار می گوید و بر ضرورت اصلاحات در ساختار نظم سیاسی، تغییر شکل مالکیت سرمایه ها، بهبود روابط با سایر بخش های دنیای سرمایه داری و وضعیت بهتر مکان سرمایه داری ایران در سرمایه جهانی انگشت می گذارد. یکی راه های جدید برای تشدید هر چه بیشتر استثمار کارگران را توصیه می کند، دیگری کسر و کمبودهای این راه ها را هشدار می دهد. همه برای دفاع از سلطه مناسبات کار مزدی و یافتن ساز و کارهای مناسب تر تضمین بقای آن تلاش می کنند و همه تنها راه موفقیت را سلاخی هر چه وحشیانه تر آخرین بازمانده های معیشتی و نان بخور و نمیر فرزندان ما کارگران می دانند. سرمایه داران و دولت آن ها ٣٠ سال است - اگر از رژیم پیشین هیچ نگوییم - که بی وقفه این کار را انجام داده اند. میلیون ها نفر از همزنجیران ما را در گرداب هائل بیکاری و گرسنگی و فقر و فلاکت غرق کرده اند. میلیون ها کودک طبقه ما را در حاشیه خیابان ها کارتون خواب ساخته اند. تن فروشی را به تنها راه امرار معاش بخشی از زنان طبقه ما تبدیل کرده اند. ما را از ابتدایی ترین امکانات دارو و درمان و آموزش به کلی محروم کرده اند. در یک کلام، زندگی همه ما را در کوره سودسازی سرمایه به طور کامل ذوب نموده اند. آنان همه این کارها را انجام داده اند و تازه امروز به دنبال تمامی این جنایت ها از خطر فروپاشی نظام سرمایه داری سخن می گویند و برای نجات سرمایه در تدارک جنایت های دیگری علیه ما هستند.
پرسش این است که چه باید بکنیم؟ آیا قرار است باز هم در زیر آوار عظیم تعرضات و تشدید استثمارها و کشت و کشتار های سرمایه کمر خم کنیم؟ چنین چیزی امکان پذیر نیست. کمری برای خم شدن باقی نمانده است. آیا بناست منتظر بمانیم تا قتل عام کنندگان ما به رحم آیند و مثلاً دار و دسته مسلط احمدی نژاد چند تومانی به دستمزدهای ما اضافه کنند یا چند نفری از همزنجیران بیکار ما را مشغول کار سازند؟ سرمایه داران و دولت در همه سال های رونق سرمایه، در دوره های حاکمیت نرخ سودهای طلایی و خروش سیلاب های عظیم اضافه ارزش ها، لحظه به لحظه دستمزدهای واقعی ما را کاهش داده و بر شمار بیکاران طبقه ما افزوده اند. آیا حد اعلای سفاهت نیست که چشم انتظار اعجاز صاحبان سرمایه و دولتمردان برای بهبود زندگی خویش در چنین شرایط هولناک بحرانی باشیم؟! آیا بناست به دنبال «موج سبز امید» راه افتیم و برای درمان دردهای خود به وعده و وعیدهای سرمایه داران اصلاح طلب دل ببندیم؟ برای درک احمقانه بودن این کار هیچ دانش خاصی لازم نیست. کافی است فقط به یاد آوریم که در طول ٨ سال زمامداری اصلاح طلبان هیچ روزی نبوده است که روزگار توده های طبقه ما بسیار بدتر و دردناک تر از روز قبل نبوده باشد. اصلاح طلبان در شرایطی که بحران سرمایه داری تا این حد بر شیرازه حیات نظام زلزله نینداخته بود، میلیون ها نفر از همزنجیران ما را با تیغ تیز مصوبات قانونی اخراج کارگاه های زیر ۵ نفر و سپس ١٠ نفر حتی از شمول همین قانون کار ضدکارگری خارج کردند. حال در شرایط موجود و در روزهایی که سفینه حیات سرمایه می رود که در کام توفان سهمگین بحران غرق شود چگونه می خواهند کاری به نفع ما انجام دهند؟ واقعیت این است که هر نوع و هر میزان توهم به این یا آن جناح طبقه سرمایه دار و دولت آن ها جز تقلا برای محکم کردن هر چه بیشتر زنجیر گرسنگی و فقر و فلاکت و سیه روزی بر دست و پای خود هیچ چیز دیگر نیست. پس چه باید کرد؟
پاسخ ما به سؤال بالا این است : دنیا به آخر نرسیده است. همه چیز وجود دارد. تمامی امکانات لازم برای یک زندگی انسانی مالامال از رفاه، سلامتی، عالی ترین نوع خورد و خوراک و پوشاک، مدرن ترین و مجهزترین اماکن مسکونی، بالاترین سطح بهداشت و درمان و آموزش، آزادی، برابری، تأمین بی هیچ قید و شرط اجتماعی، بدون هیچ شکلی از فقر، گرسنگی، محرومیت و بی حقوقی، بدون هیچ نوع تبعیض و امتیازات ناروای جنسیتی و قومی و نژادی و اعتقادی، آری کلیه امکانات برای چنین زندگی انسانی برای همه آحاد آدم ها و کل ساکنان جامعه بدون هیچ استثنا وجود دارد. ما در جامعه ای زندگی می کنیم که در وجب به وجب آن دنیایی از حاصل کار و زحمت نسل های متوالی طبقه ما برهم انباشته شده است. بحث مطلقاً بر سر نبود این امکانات، ثروت ها و ذخائر لازم چنان زندگی انسانی نیست. مشکل اساسی در جای دیگری است. تمام بحث این است که هر چه ما کار کرده ایم، هر چه نسل های متوالی توده های طبقه ما تولید کرده اند، کل ثروتی که با دستان همزنجیران ما در طی نسل ها ساخته شده است، همه و همه و همه یکراست تبدیل به سرمایه شده و به طور کامل از دسترس ما و از حیطه هر نوع دخالت و استفاده بحق ما خارج شده است. ما در جامعه ای زندگی می کنیم که آکنده از کارخانه و مراکز کار و تولید و مزارع و معادن و کشت و صنعت ها و نفت و گاز و ذخائز عظیم زیرزمینی و بنادر و راه و جاده و فراوان امکانات و ثروت های دیگر است. اما تمامی این ها به صورت سرمایه در اختیار سرمایه داران و دولت سرمایه داری و تراست های غول پیکر صنعتی و مالی است. ریشه واقعی همه مشکلات بدون هیچ اگر و اما در وجود نظام سرمایه داری، در رابطه خرید و فروش نیروی کار، در سرمایه بودن حاصل کار و استثمار ما توده های کارگر، در بیگانه بودن ما با خود، با کار خود، با محصول کار و تولید خود و محرومیت کامل ما از هر نوع دخالت در سرنوشت کار و تولید و محصول کار و زندگی اجتماعی خویش است.
برای رهایی از وضعیت موجود ما هیچ چاره ای جز تغییر این وضعیت نداریم. باید بنیاد سرمایه داری و سرمایه بودن محصول کار انسان ها، بنیاد رابطه خرید و فروش نیروی کار را درهم ریزیم. باید مجبور نباشیم برای زندگی کردن نیروی کار خود را بفروشیم. باید همه چیز در خدمت رفاه و آسایش و تعالی جسمی و روحی ما قرار گیرد. برای این کار باید کل کاری که انجام می دهیم از دستی تا فکری و کل محصولی که تولید می کنیم از صنعتی تا کشاورزی توسط آحاد توده های طبقه ما، به وسیله شوراهای متشکل از کلیه افراد طبقه مان، با آگاهی و بصیرت و دانش هر چه عمیق تر در خدمت رفاه و معیشت و بهداشت و درمان و آموزش و رشد و آزادی هر چه سرشارتر و عالی تر تمام افراد جامعه قرار گیرد. این کل آحاد توده های طبقه کارگر است که باید برخوردار از دانش و تخصص و آگاهی در درون شوراهای خود کل کار و تولید اجتماعی را برنامه ریزی کنند. ما توده های کارگر هستیم که باید در باره نوع محصول و میزان تولید آن تصمیم بگیریم. ما کارگران هستیم که باید میزان نیاز جامعه به غذا، پوشاک، مسکن، دکتر و دارو و بیمارستان و مدرسه و معلم و مراکز مراقبت از پیران و مهد کودک ها و تفریحگاه ها و رستوران ها و جاده ها و بنادر و خیابان ها و هر نیاز اجتماعی و انسانی دیگر را با آگاهی و شعور دسته جمعی خود تعیین و چگونگی تولید و کار مورد نیاز برای ایجاد آن ها را برنامه ریزی کنیم. برای رهایی از شر وضعیت موجود باید به چنین شرایطی دست یابیم و برای این کار باید به موجودیت نظام سرمایه داری پایان دهیم.

کارگران علیه سرمایه متشکل شویم!

کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری

٤ شهریور ۱٣٨٨

www.hamaahangi.com
khbitkzs@gmail.com