افق روشن
www.ofros.com

عراق و وضعیت اسفبار طبقه کارگر


کمیته هماهنگی                                                                                             دوشنبه ١٦ فروردین ١٣٨٩

تصحیح یک رقم در مقاله «عراق و وضعیت اسفبار طبقه کارگر»

در مقاله «عراق و وضعیت اسفبار طبقه کارگر» مورخ ١٦ فروردین ١٣٨٩، تولید ناخالص داخلی عراق ٧٠ میلیون دلار ذکر شده است. این رقم، درست نیست و رقم صحیح ١١۴ میلیارد دلار است. ضمن تشکر از گردانندگان محترم سایت هایی که این مقاله را در سایت خود درج کرده اند بدین وسیله از آنان تقاضا می کنیم که این تصحیح را به هر نحو که مقتضی می دانند به اطلاع خوانندگان خود برسانند.

کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری - ١٧ فروردین ١٣٨٩

عراق و وضعیت اسفبار طبقه کارگر

عراقِ دوران حکمرانی حزب بعث وصدام حسین جهنم سوزانی بود که سوخت آن از گوشت و پوست توده های کارگر تامین می شد. لشکرکشی های دولت آمریکا به این کشور زندگی جهنمی بردگان مزدی محکوم این دیار را جهنمی تر کرد. این ها حوادث سال های پیش هستند. اما آنچه از زمان پایان اسمی روزهای جنگ تا امروز جاری است، نه فقط دست کمی از شرایط آن سال ها ندارد بلکه از پاره ای جهات وخیم تر و مرگبارتر است. آنچه روی داده رؤیاهای دیرینه طبقه سرمایه دار عراق را به گونه ای غیرقابل انتظار لباس واقعیت پوشانده است. در این تردیدی نیست. اما درست به همین دلیل، این رویدادها کابوس وحشت و نابودی را بر زندگی چندین میلیون برده مزدی عراقی مستولی ساخته است. سرمایه داران به دموکراسی دست یافته اند. انکار این قضیه نشانه غرق بودن در منجلاب توهم به دموکراسی است. برای اولین بار در تاریخ معاصر عراق، تمام بخش های طبقه سرمایه دار از اعماق کهنه ترین گورستان ها نبش قبر شده اند و هر کدام با همه توان دست به کار توسعه قدرت و مالکیت خود هستند. به خیمه شب بازی اخیر موسوم به انتخابات مجلس عراق نگاه کنیم. ائتلاف ایاد العلاوی و طارق الهاشمی، باند نوری المالکی، دار و دسته ابراهیم الجعفری و مقتدی صدر، مافیای جلال طالبانی و مسعود بارزانی، دار و دسته گوران و جماعت « تغییر»، شرکای بولاوی و اصحاب «وحدت عراق»، بعثی های موسوم به جبهه توافق، مزدوران «جماعت اسلامی کردستان»، اخوان المسلمین های عراقی «اتحاد اسلامی» و سایر اشرار شریک و رقیب همگی با همه ساز و برگ در میدان تقسیم مالکیت سرمایه ها و قدرت دولتی سرمایه حضور دارند. هر بخش علم و کتل و حزب خود را دارد. در زیر پرچم خاص خود، دست به کار دفاع از شرایط ممتازتر و سودآورتر سرمایه های طیف خویش است. از تمامی آزادی ها، حقوق، تریبون ها و امکانات برای حداکثر مسخ، تحمیق، گمراه سازی و فریب توده های کارگر برخوردار است. تعلقات و وابستگی های خود به این یا آن دولت، این یا آن قطب قدرت سرمایه جهانی را داراست و از این حمایت برای تحکیم پایه های اقتدار خویش بیشترین بهره را می جوید. طبقه سرمایه دار عراق در همه این زمینه ها از همه شرایط دلخواه برخوردار است و در هیچ حوزه ای دچار هیچ کمبود دموکراسی نیست. این طبقه در جشن دموکراسی خود، میزبان باسخاوت دولت ها و قطب های بزرگ و کوچک سرمایه جهانی نیز هست. بحث فقط بر سر دولت آمریکا نیست. همای دموکراسی در سرزمین بین النهرین بال و پر خود را بر سر بسیاری از دولت ها، قدرت ها و قطب های دیگر سرمایه نیز گسترده است. از غول های اصلی اتحادیه اروپا، روسیه، چین، ژاپن گرفته تا عربستان سعودی و، بیشتر از همه، دولت سرمایه داری اسلامی ایران به اندازه کافی از خزانه غیب و خوان الوان این دموکراسی متمتع هستند. رژیم اخیر در میان این خیل عظیم از همه ذی سهم تر است. کوتاه سخن این که در عراق همه احزاب و باندهای سرمایه با روابطی بسیار دموکراتیک و با حق و حقوق و آزادی، با هم در داد و ستد و رقابت و ترفندند. حتی القاعده نیز در این شکارگاه سود و خون و توحش بی نصیب نمانده است و هر روز خیل عظیم شکارهای خود را دارد. وضعیت کنونی عراق برای طبقه سرمایه دار چنین است. حال جای طرح این سؤال اساسی است که غرامت و هزینه سرسام آور خوان ملون دموکراسی تطاول سرمایه را چه کسانی می پردازند؟ سیلاب های عظیم سودی که از رودهای پرخروش این دموکراسی به حلقوم سرمایه های غول پیکر جهانی جاری است از کجا می جوشد و دلمه های روان خونی که از هر سوی جویبارهای سود مافیای سرمایه بین المللی را انباشته می کند از اندام کدام قربانیان نگون بخت دوزخ سرمایه داری فوران می زند؟
راه جستجوی پاسخ نزدیک است. جمعیت عراق حدود ٢٦ میلیون نفر است و مثل همه جاهای دیگر دنیا بیش از ٧٠% آن را توده های داغ لعنت خورده فروشندگان نیروی کار تشکیل می دهند. وضع این بردگان مزدی در قیاس با گدشته نه فقط به لحاظ معیشتی بلکه در همه قلمروهای حیات اجتماعی، از جمله درمورد سطح بس نازل و ابتدایی آزادی ها و حقوق مدنی و اجتماعی به طور واقعی دچار پسرفت شده است. این نکته ای است که در گزارش ها و تحلیل های جماعت رفرمیست های چپ بسیار وارونه تصویر می شود. این جماعت چنین وانمود می کند که گویا توده های وسیع طبقه کارگر عراق نیز میدان و مجالی برای ابراز حیات و ایفای نقش و حک کردن مهر قدرت خود بر سیر رویدادهای روز یافته اند!! ادعایی از این دست در مورد اوضاع کنونی عراق و موقعیت توده های کارگر آن وارونه نمایی محض است. تقسیم کنندگان کنونی مالکیت و قدرت دولتی سرمایه در عراق مطابق معمول اپوزیسیون های ارتجاعی سرمایه در دوران حاکمیت حزب بعث هستند که گروه هایی از وارثان قدرت دولتی پیشین نیز با آن ها شریک شده اند. این جریانات، باندها و احزاب در طول سالیان متمادی همه کارشان آن بوده است که این یا آن بخش کارگران را آماج شستشوی مغزی و تحمیق هر چه شریرانه تر خود قرار دهند. توده های کارگر را پیاده نظام باند قدرت خود سازند. اجساد آنان را پلکان عروج خود به حاکمیت سرمایه کنند تا از این طریق به سهم مطلوب خود در مالکیت و قدرت دولتی سرمایه دست یابند. این دار و دسته ها اکنون سهیم شدن در حکومت و دموکراسی سرمایه را ابزاری می بینند که باید با توسل به آن، یکشبه ره صد ساله روند. داد خود را از مهتر و کهتر بستانند و در یک چشم به هم زدن از غول های عظیم سرمایه داری دنیا جلو افتند. هر کدام این احزاب و باندها متشکل از شمار فراوان سرمایه داران و دولتمردانی هستند که اوضاع کنونی را صراط مستقیم دستیابی به این هدف ها می بینند. همه آن ها در تدارک اجرای همان طرح ها، انجام همان کارها و رفتن همان راه هایی هستند که سپاه پاسداران در ایران و شمار انبوه سرمایه داران ایرانی در طول این ٣٠ سال اجرا و طی کرده اند. تمامی این احزاب و جریانات عزم جزم دارند که مو به مو همان بلاهایی را به روز توده های طبقه کارگر عراق بیاورند که جمهوری اسلامی در طول این ٣٠ سال به روز چند ده میلیون برده مزدی ایرانی آورده است. واقعیت اوضاع جاری عراق و پهندشت دموکراسی حاکم این است.
اما مشکل به اینجا محدود نمی شود. طبقه کارگر عراق در روزهای پس از سرنگونی صدام تا کنون موقعیت طبقه همزنجیر خود در ایران سال ۵٧ تا امروز را نداشته است و قدرت مقاومت او در مقابل میدان داری طبقه سرمایه دار بسیار کمتر بوده است. عوامل تعیین کننده ای شرایط کار و پیکار این دو بخش طبقه کارگر بین المللی را در این سال ها از هم متمایز ساخته است. توده های کارگر ایران در رویدادهای سال ۵٧ خورشیدی نیروی سلسله جنبان یک انقلاب بودند. آنان انقلاب را به تمام و کمال باختند، اما در تمامی ٣٠ سال پس از آن درسطحی چشمگیر دست به کار مقاومت و جدال در مقابل تهاجمات هار سرمایه و دولت سرمایه داری اسلامی بوده اند. جنبش کارگری ایران چه در سیر رویدادهای منتهی به قیام بهمن و چه پس از آن به رغم همه سردرگمی ها و توهم زدگی ها، خود را خدمه و پیشمرگ اولیگارشی جدید قدرت و مالکیت سرمایه یا دولتمردان نوظهور سرمایه داری نمی دید. لایه های مختلف طبقه سرمایه دار و بخش های مختلف تشکیل دهنده قدرت سیاسی جدید قادر نبودند که به سادگی و با گشایش دکه دموکراسی آتش فشان خشم توده های کارگر را خاموش سازند. برعکس. برای تثبیت حاکمیت و تأمین نظم سیاسی یا تولیدی سرمایه، به سرکوب و اختناق و توحش نیاز داشتند. وضعیت برای احزاب یا باندهای جدید قدرت سیاسی عراق این گونه نبوده و نیست. در عراق انقلابی رخ نداد. باندهای مافیایی سرمایه با انقلاب انسان های کارگر و فرودست و از طریق مصادره انقلاب آنان به عرش قدرت پا نگذاشتند. ماشین دولتی و خوان الوان مالکیت سرمایه ها در اینجا سوغاتی ارتش اشغالگر دولت سرمایه داری آمریکا برای حکومتگران جدید عراق بود. به همه این دلایل، دولتمردان کنونی هنگام تسخیر قدرت سیاسی، خود را با موج مبارزات کارگران رو به رو نمی دیدند. برعکس. با توده های کارگری مواجه می شدند که در طول ١٢ سال به اندازه کافی در زیر بمباران ها، آتش افروزی ها، بایکوت ها و همه اشکال تهاجم و توحش عظیم ترین قطب های قدرت سرمایه جهانی از هستی ساقط شده بود. طبقه کارگری که بار جراحت و سلاخی ناشی از سوختن در کوره های آتش سوزی کل سرمایه جهانی را در همه تار و پود هستی خود درد می کشید و هیچ رمقی برای هیچ مقاومتی در مقابل حاکمان جدید سرمایه اعم از داخلی یا بین المللی نداشت. معضل طبقه کارگر عراق به اینجا هم ختم نمی شد. کارگر عراقی حتی در قیاس با همزنجیر ایرانی خود بسیار بیشتر، از میدان واقعی مبارزه طبقاتی و از داشتن صف متحد در برابر طبقه سرمایه دار دور مانده بود. او پیکار سال های اوایل قرن بیستم، سال های ١٣٢٠ تا ١٣٣٢، اعتصابات عظیم سال های ۵٠ تا ۵٧، جنبش عظیم این سال و بسیاری رویدادهای مشابه دیگر جنبش کارگری ایران را در کارنامه خود نداشت. در پهنه کارزار طبقاتی، فراز و فرود دستیافت ها و شکست ها، به گمراهه غلتیدن ها و به کجراه رفتن ها را کمتر پشت سر نهاده و تجارب و آموزش های حاصل از چنین گذشته ای را کمتر کوله بار مبارزه خود ساخته است.
جنبش کارگری عراق جنبش تاریخاً سرکوب شده فرومانده و آش و لاش شده ای بود که با توجه به تمامی مؤلفه های بالا در روزهای سقوط دولت سرمایه داری هار بعثی در مستأصل ترین و فرسوده ترین حالت قرارداشت و طبقه سرمایه دار، احزاب سیاسی و دولت این طبقه فشار میدان داری و صف آرایی توده های آن را بر روی سینه خود احساس نمی کردند. این طبقه و لایه ها و باندهای متشکله اش در غیاب ابراز حیات مؤثر جنبش کارگری بسیار راحت می توانند دست در دست و پشت به پشت هم با صلح و صفا بر سر سفره دموکراسی بنشینند و هر کدام صاحب رأی، مالک الرقاب، زعیم مسلکی، رئیس قوم یا قهرمان سکولاریسم بخشی از جامعه و از جمله این یا آن بخش توده های کارگر باشند. آنچه اینک و در دل شرایط حاضر بر سر طبقه کارگر عراق می رود پدیده ای متمایز از وضعیت دامنگیر همزنجیرانش در پاره ای از کشورها نیست. اما این فاجعه بارترین شرایطی است که می تواند بر بردگان مزدی جامعه ای مستولی گردد. توده کثیر کارگرانی که سالیان سال توسط هارترین دیکتاتوری ها سرکوب شده اند و سبعانه ترین لشکرکشی های عظیم ترین قطب قدرت سرمایه جهانی را تحمل کرده اند، کارگرانی که در اعماق تیره و تار این توحش های سرمایه داری در طول چند دهه پیشمرگ اتحادیه میهنی و حزب دموکرات کردستان، الدعوه، مجلس اعلا، حزب الشیوعی و فرقه ها و باندهای دیگر بوده اند، آری همین کارگران در شرایط کنونی در باغ وحش دموکراسی باید دنیای سرمایه سرمایه داران را تولید کنند و همزمان مثل دوره های پیش تسمه نقاله قدرت این یا آن حزب سیاسی طبقه سرمایه دار باشند. کارگر گرسنه کرد، دیروز هیزم خشک مطبخ خودمختاری طلبی جلال طالبانی و مسعود بارزانی بود. خون او در پای درخت قدرت احزاب ناسیونالیست کرد نشت می شد. در نقش خدم و حشم آواره سران قوم، در کنار آسمان خراش های اهدایی ساواک به آن سران، نیروی کارش را شبه رایگان به سرمایه دار ایرانی می فروخت و در کوچه پس کوچه های کمپلو، حصیرآباد و بهمنشیر در زیر آسمان می خوابید. همان کارگر امروز نیز بار تمامی فجایع آن روز را با تمامی سهمگینی هایش بر دوش می کشد. در زیر سایه آسمان خراش های سلاطین سرمایه کردستان نیروی کار خود را به حراج می گذارد. کوه سرمایه های این خدایان سرمایه را کوهستان می سازد. قدرت سیاسی ناسیونالیسم کرد را قدرت خود می پندارد و برای تحکیم پایه های این قدرت به پای صندوق های رأی می رود. ریاست جمهوری جلال طالبانی را ریاست جمهوری «خلق کرد» بر عراق می بیند و همه فاجعه های شوم و مرگبار دیگری که با هستی اجتماعی او عجین شده است. عین همین وضعیت در مورد بخش های دیگر طبقه کارگر عراق صدق می کند، طبقه ای که سلاخی و پاره پاره شده است تا هر بخش و هر تکه اش در همان حال که همراه هم، خون خویش را سیلاب پرخروش سرمایه و سود سرمایه داران می سازند، هر کدام نردبان قدرت یکی از احزاب و ائتلاف ها و باندهای مافیایی قدرت بورژوازی باشند.
بر اساس آنچه می گویند محصول اجتماعی کار و تولید سالانه طبقه کارگر یا به قول نمایندگان فکری و سیاسی سرمایه، تولید ناخالص داخلی عراق در حال حاضر بالغ بر ٧٠ میلیون دلار است. سهم توده های کارگر عراق از این ٧٠ میلیون فقط گرسنگی، برهنگی، بی آبی، بی برقی، بی مسکنی، بی دارویی، اجبار به فحشا، نبود دکتر و بیمارستان و امکانات اجتماعی دیگر است. کل رقم بالا در دستان سرمایه داران عرب و شیعه و سنی و کرد و هر مسلک و مرام دیگر صرف انباشت در حوزه های محتلف استثمار توده های کارگر، صرف برپایی آسمان خراش های عظیم، تأسیس شرکت های غول پیکر تجاری و ساختن تأسیسات و تجهیزات مورد نیاز توسعه انباشت سرمایه می شود. سرمایه داران عرب و فارس و غربی و شرقی و متولد هر کجای دیگر دنیا بسیار آزاد و دموکراتیک در بند بند هستی ده ها میلیون سکنه کارگر مشغول مکیدن خون هستند. نصیب طبقه کارگر تحمل هارترین شکل استثمار سرمایه، سلاخی توسط سرمایه داران و ایفای نقش پیشمرگ برای ائتلاف ها، احزاب و گروه های مختلف طبقه سرمایه دار است. کارگر ایرانی عمدتا با هدف ابراز تنفر از جناح مسلط قدرت سیاسی سرمایه است که پای صندوق رأی می رود. کارگر اروپایی در زیر آوار وحشتناک انفصال از مبارزه ضدسرمایه داری رأی می دهد اما تلاش می کند تا در قبال رأی خود درهم و دیناری بر بهای نیروی کار و رفاه اجتماعی اش بیفزاید. وضع کارگر عراقی از هر دوی این ها وخیم تر است. او می تواند رأی ندهد اما رأی می دهد. رأی او وثیقه آب و نان و دکتر و داروی او نیز نمی شود. فشار مرگبار باورهای دینی و ناسیونالیستی و سرکوب شدگی افراطی جنبش طبقاتی اوست که وی را پیاده نظام قدرت این حزب بورژوازی علیه حزب دیگر می سازد. وضعیت کنونی طبقه کارگر عراق اسفبارترین وضعیت هاست. این طبقه هیچ راهی برای هیچ میزان بهبود زندگی در پیش روی ندارد جز این که مسیر واقعی پیکار ضدسرمایه داری را جستجو کند. به جای این که کفه توازن قوای یک بخش سرمایه داران در مقابل بخشی دیگر را سنگین سازد، باید دست وحدت به سوی آحاد طبقه خود در عراق و در سراسر جهان دراز کند. باید حول یک منشور مطالبات پایه ای متشکل شود، از درون سنگر پیکار برای تحمیل این مطالبات، راه مبارزه ضد سرمایه داری را پیش گیرد، دست کارگر ایرانی، فلسطینی، لبنانی و کل طبقه کارگر بین المللی را بفشارد. توده های کارگر عراق باید چنین کنند و هر گام موفقیت کارگر عراقی در این مسیر نیازمند همدلی، همراهی، همصدایی و همرزمی کل کارگران دنیاست.

کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری

١٦ فروردین ١٣٨٩

www.hamaahangi.org
khbitkzs@gmail.com