رضا رخشان، کارگر اخراجی نیشکر هفت تپه و عضو سندیکای این کارخانه، در نوشته ای تحت عنوان «تلاشی برای یک ارزیابی واقعی از یارانه ها» به دفاع از دولت احمدی نژاد و طرح حذف یارانه ها برخاست. ما در نوشته ای با عنوان «کارگری که دنیا را با چشمان یک سرمایه دار می بیند» دیدگاه او را به نقد کشیدیم (به پیوست نگاه کنید). رخشان، که نتوانست هیچ پاسخی به نقد ما بدهد، اکنون در نوشته جدیدش چنین گفته است :
«بعد از اجرای طرح یارانه ها کنترل دولتی بر روی کالاها و اصولا کارکرد، سود و زیان و غیره آن ها تقلیل پیدا کرد. و در نتیجه سرمایه داران به بهانه افزایش هزینه تمام شده، کالا و یا خدمات، قیمت بیشتری علاوه بر هزینه تمام شده را بر مصرف کننده که اکثرا از طبقه کارگر و عموم مردم است تحمیل می کنند.» («تبریک به تمام کارگرانی که برای احقاق حقشان دست به ایجاد سندیکا می زنند»، ٢٢/۵/٩٠)
چنان که می بینیم، رخشان در اینجا نیز همچون نوشته قبلی اش که دولت سرمایه داری را «چتر حمایتی» کارگران و «کمک کننده به قشر کم بضاعت» نامیده بود، دولت را «کنترل» کننده سرمایه داری می داند و نشان می دهد که همچنان تا مغز استخوان اش نسبت به دولت سرمایه داری توهم دارد. بنابراین، تا آنجا که به دیدگاه سرمایه دارانه رخشان مربوط می شود هیچ تغییری در نگرش او به وجود نیامده است. اما در مورد طرح حذف یارانه ها واقعیات جامعه او را مجبور کرده است که ظاهرا از دفاع خود از این طرح سرمایه دارانه دست بردارد. او در نوشته قبلی اش کوچک ترین سخنی در این مورد نگفته بود که با اجرای طرح حذف یارانه ها قیمت ها بالا خواهد رفت و به همین دلیل فشار بر طبقه کارگر افزایش خواهد یافت. او نه تنها این را نگفته بود بلکه از این طرح دفاع کرده بود زیرا، به نظر او، اجرای آن راه را برای متشکل شدن کارگران هموار می کند :
«طرح هدفمند کردن یارانه ها ناشی از تکامل نظام سرمایه داری ایران در تعیین مناسبات اقتصادی در ایران است. دولت گرایی جای خود را به خصوصی سازی و آزادسازی داده است. این در چهارچوب سرمایه داری، یک تحول ناگزیر است و دیر یا زود واقع می شود... خصوصی سازی و از بین بردن یارانه ها چتر حمایتی دولت را از سر کارگران برمی دارد و آن ها را در برابر سرمایه داران بی پناه بر جا می گذارد. اما این چتر حمایتی خودش مانعی برای متشکل شدن کارگران هم هست. اگر تشکل های کارگری جای این چتر حمایتی را بگیرند، طبقه کارگر خیلی بهتر خواهد توانست از زندگی خود دفاع کند. بنابراین، سیاست ما کارگران نمی تواند مخالفت با هرگونه کاهش نقش دولت باشد. مهم این است که ما بتوانیم ملزومات این امر را فراهم کنیم تا طبقه کارگر در جریان این تحول خانه خراب نشود.» («تلاشی برای یک ارزیابی واقعی از یارانه ها»).
رخشان در اینجا می گوید کارگران نباید با هرگونه کاهش نقش دولت در اقتصاد مخالفت کنند و بدین سان آشکارا از خصوصی سازی نئولیبرالی دفاع می کند زیرا، به زعم او، برداشته شدن «چتر حمایت دولت از کارگران» اگرچه کارگران را در مقابل سرمایه داران «بی پناه» می گذارد (حتی سرمایه داران هم نمی توانند به این خوبی دولت سرمایه داری را «پشت و پناه» کارگران جابزنند) اما از آنجا که راه را برای متشکل شدن کارگران هموار می کند (هیچ سرمایه دار نئولیبرالی نمی تواند به این خوبی توحش عریان و بی حد و مرز سرمایه داری نئولیبرال را هموارکننده راه برای متشکل شدن کارگران جا بزند) باید از آن دفاع کرد. بنابراین، رخشان در نوشته قبلی اش از کاهش نقش دولت در اقتصاد دفاع می کرد. اما اکنون واقعیات سرسخت جامعه او را مجبور کرده که به دولت انتقاد کند که چرا کنترل خود بر اقتصاد را کاهش داده است!! قبلا «تحول ناگزیر» از «دولت گرایی» به «خصوصی سازی و آزادسازی» به نفع طبقه کارگر بود زیرا مانع متشکل شدن کارگران را از سر راه بر می داشت. اکنون همان «تحول ناگزیر» به زیان طبقه کارگر شده است زیرا باعث گرانی قیمت ها و افزایش فشار بر کارگران شده است!! اگر این «تحول» به راستی راه را برای متشکل شدن کارگران هموار می کرد می شد به رغم افزایش فشار اقتصادی بر طبقه کارگر دفاع رخشان از آن را توجیه کرد. اما کجاست این هموار شدن راه برای متشکل شدن کارگران؟! واقعیت این است که اجرای طرح حذف یارانه ها نه فقط فشار بر کارگران را افزایش داده بلکه سرسوزنی باعث هموارشدن راه برای متشکل شدن طبقه کارگر نشده است. و همین واقعیت است که رخشان را به این متناقض گویی انداخته است. این یک متناقض گویی آشکار است که از یک سو گذار از «دولت گرایی» به «خصوصی سازی و آزادسازی» را یک «تحول ناگزیر» بنامیم و، ازسوی دیگر، از دولت انتظار داشته باشیم اقتصاد را «کنترل» کند. این یک متناقض گویی آشکار است که این «تحول» را از یک سو به سود کارگران بدانیم و، از سوی دیگر، آن را باعث افزایش فشار بر طبقه کارگر بنامیم. علت افتادن رخشان به این متناقض گویی نیز آن است که او نمی خواهد ریشه سرمایه دارانه پیدایش یارانه و حذف آن را درک کند. او حاضر است برای توضیح این طرح به هر رطب و یابسی متوسل شود (مثلا توضیح دروغینی از این دست که گویا رونق سرمایه داری به سود کارگران است، توضیحی که در نوشته قبلی رخشان مورد استناد قرارگرفته بود و ما آن را نقد کردیم) اما کاملا مواظب است که آن را با رابطه اجتماعی سرمایه یعنی خرید و فروش نیروی کار و ضرورت حذف یارانه ها برای نجات این رابطه از بحران توضیح ندهد. زیرا در این صورت مجبور است بگوید که باید برضد سرمایه یعنی عامل اصلی بدبختی کارگران متشکل شد. رخشان نمی خواهد این را بگوید. زیرا تحت تاثیر ایدئولوژی طبقه سرمایه دار دنیا را از دریچه سرمایه داران نگاه می کند و تا زمانی که در اسارت این نگاه قرار دارد حداکثر کاری که می تواند بکند چانه زنی با سرمایه داران برسر دستمزد درعین تلاش برای حفظ رابطه سرمایه است. سندیکاپرستی او نیز از همین جا ناشی می شود.
کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری
٢٣ مرداد ١٣٩٠
کارگری که دنیا را با چشمان یک سرمایه دار می بیند
اینجا کلیک کنید.