چندی پیش برنامه ای از یکی از کانال های تلویزیونی ماهواره ای پخش شد که در آن شخصی به نام فرامرز فروزنده، در نشستی مشترک با منصور اسانلو، از فعالان خلع عضویت شده سندیکای شرکت واحد - که ظاهراً امر بر او مشتبه شده است که از رهبران بلامنازع جنبش کارگری ایران بوده و به همین منظور پی در پی و یکی بعد از دیگری، برای این جنبش و حتی برخی از تشکل ها، افراد و فعالین آن نسخه می پیچد و دستورالعمل صادر می کند - به اصطلاح مسائل جنبش کارگری را مورد بررسی و کنکاش قرار داده و برای حل و فصل مشکلات و معضلات آن، به شور و مشورت نشستند؟!!!
در این برنامه البته مسائل و موضوعات متعددی از جانب هر دو طرف آن نشست مطرح شد و معانی و مفاهیم عدیده ای مورد استفاده ، یا بهتر بگوییم سوء استفاده قرار گرفت که لازم است در جای خود و در فرصت های مناسب با تک تک آن ها برخورد شود. مسائل و موضوعاتی که هیچ وظیفه ای جز مخدوش کردن صف مستقل و طبقاتی کارگران و در این رابطه در هم شکستن غرور، حرمت و شرافت انسانی کارگران نداشته و یکی بعد از دیگری مطرح می شدند تا درحد و اندازه ی یک برنامه ی تلویزیونی - اگر نه بیش از آن - روحیه آشتی طلبی و "همصدایی" با سرمایه و سرمایه داران را در کارگران تقویت نموده، حتی المقدور آنان را به سازش با طبقه ی بیکاره و طفیلی ای بکشانند که تنها و تنها از قبل کار و تولید کارگر و مکیدن شیره ی جان او ارتزاق می کند و روز به روز فربه و فربه تر می شود.
***
سناریو از این قرار است که یک سرمایه دار - یا به زبان امروزی ِ نظریه پردازان مدافع سرمایه، "کارآفرینی" خیّر، دست و دل باز، کارگر پناه و لبریز ازعطوفت و مهربانی، در یک اقدام کاملاً تصادفی و اتفاقی؟!!! ( چیزی که طرفین این سناریو - و به ویژه شخص اسانلو، با ژست هایی که در طول برنامه می گیرد و فیلم هایی که بازی می کند - مدام در صدد القاء آن به بینندگان هستند) به ناگهان از خود بی خود شده؟!!! و مبلغ یکصد هزار دلار ناقابل را - که صد البته ماحصل کار و رنج و درد و حرمان کارگر است - به آقای اسانلو ارزانی می دارد. تا وی آن را با "شرافت کارگری" ای که برنامه ریزان این شوی تلوزیونی، در وی سراغ دارند، در میان کارگران توزیع نموده، ضمن حل و فصل مشکلات و مصائب لااقل بخش ها و آحادی ازاین طبقه، احتمالاً دعای خیر آن ها را نیز پشت سر ِ خود داشته باشد. عیناً مثل کاری که همین مالک خیّراین کانال تلویزیونی واین فرد به اصطلاح "کارگر دوست"، آقای دُرمانی،در یکی دیگر از این دست برنامه ها، در "همصدایی" با "شورای ملی ایرانیان" به زعامت رضا پهلوی انجام داد.
تأسف باراینکه این شوی تهوع آور تلویزیونی - آن طور که مجری تا مغزاستخوان سلطنت طلب و ریاکار آن بر زبان می آورد - به بهانه سالگرد اول ماه مه، روز جهانی کارگر و ظاهراً برای دریافت آخرین اخبار و پیامدهای آن تدارک دیده شده بود. سالگرد روزی که کارگران در آن به خاطر احقاق حقوق حقه و مسلم خویش و نجات از وضعیت اسف باری که در نتیجه استثمار و ستمگری سرمایه و حرص و آز پایان ناپذیر سرمایه داران به مثابه یک طبقه، به کارگران تحمیل شده بود، در صفی مستقل به خیابان ها آمدند و خواست ها و مطالبات خود، از جمله هشت ساعت کار در روز را، رو در رو با سرمایه و عوامل آن، طلب کردند.
حال در سال روز چنین واقعه میمون و مبارکی - که تنها و تنها یادآور مبارزه و ستیز طبقاتی کارگران، برای پیگیری خواست های برحق این طبقه، در تمامی عرصه ها و میادین این کارزار طبقاتی است، یکی از شیفتگان سرمایه، در قالب یک کارگر، در کنارو"دست در دست" یکی ازعوامل سرمایه، به دور یک میز می نشیند و به جای تأکید بر صف مستقل و طبقاتی کارگران و مبارزه ای رو در رو با سرمایه، به عنوان تنها راه نجات و رهایی طبقه کارگر از منجلابی که خود این نظام و سرمایه دارانی چون فروزنده ها و دُرمانی ها و ... از هر جناح و رنگ و لباس و شکل و هیئتی برای کارگران تدارک دیده اند، "همصدایی" با سرمایه و سازش با سرمایه داران را تبلیغ و ترویج می کند و به هر دری می زند تا به کارگران بقبولاند که: " ما همیشه در این طرف میز ِ تولید نشسته بودیم و در آن طرف ِ میز، کسانی را می دیدیم که مدیر و سرمایه دار هستند و دارند ما را استثمار می کنند. حالا می بینیم که یک چنین آدمی پیدا می شود که با شجاعت و جلوی چشم میلیون ها آدم در کره ی زمین این حرف را میزند و یک چنین مسئولیت سنگینی را بر عهده من می گذارد. اگر یک چنین روندی در تفکر بقیه ایرانی ها هم که به ایرانی آزاد و آباد فکر می کنند پیدا بشود،( این همان هدف اصلی برنامه و در این رابطه، تفویض نقش به اصطلاح رهبری جنبش کارگری، به جناب اسانلو از جانب این آقایان است ) این می تواند راه گشا باشد. این همصدایی و همبستگی اگر ایجاد شود، در واقع نطفه ی یک حرکت عمومی فوق العاده گذاشته خواهد شد." نطفه ی همصدایی و همبستگی میان کارگران و سرمایه داران؟!!!.( از افاضات آقای اسانلو در همین نشست کذایی )
این رهبرجنبش کارگری - به قول آقای فروزنده - در ارتباط با کمک های مالی نهادهای سرمایه داری جهانی، که این بار از توبره یکی دیگر از جیره خواران آن، نادر دُرمانی بیرون می آمد می گوید: " کار این انسان شریف ( ؟!!! ) باعث شد که امیدی به قلب انسان بیاید. تا آن جا که می بینیم انسانیت حتی فراتر از آن نگاه های بسته ی طبقاتی می تواند عمل کند و یک پیوند عمیق میان همه ی انسان ها می تواند برقرار کند، به پاس انسانیت."
و آقای فروزنده درحالی که سر از پا نمی شناسد اضافه می کند : " این، ( منظور کمک مالی دست و دل بازانه ی جناب دُرمانی، که ظاهراً طرفین این معامله را یکسره شوکه کرده است!! ) یک هشدار و یک ضربه ی بیدار شونده به سرمایه داران و پولداران امروز ایران است." ( تقصیر ما نیست اگر تا حدود زیادی خنده دار و مضحک است!) و سپس در مقام یک سرمایه دار دوراندیش و به اصطلاح عاقل، خطاب به همپالکی های خود، که وی آن ها را "صاحبان دلارها و تومان ها" می خواند می گوید: "کارگران را
دریابید! قبل از این که کار به جایی برسد که کمک هایی را که آرزو دارید به کارگران برسانید، دیگر دیر شده باشد"!!! چرا که "اگر این کار را نکنید و زکات پول ها و ثروت های تان را نپردازید! هیچ چیز قابل پیش بینی نیست!!! و از قول خود - و البته با گرفتن تأییدیه از شخص اسانلو - در حالی که دست هایشان را به هم گره زده اند می گوید: "کارگران هیچ چیز نمی خواهند، جز حداقل زندگی؛ جز حداقل آزادی" فروزنده در حالی که اسانلو را رهبر جنبش کارگری ایران معرفی می کند، خودش را با ریاکاری هرچه تمام تر، یک کارگر می نامد و اسانلو هم از اینهمه لطف، فروتنی، همدلی و "همبستگی" که "به عنوان یک نقطه عطف"، در سال روز اول ماه مه، میان کارگران و سرمایه داران ایجاد شده است به خود می بالد؛ اشک شوق در چشمانش حلقه می زند و بر شرف فروزنده و سرمایه دارانی که از مال خویش در قبال جانفشانی های کارگران می گذرند، درود می فرستد: "درود بر شرفت"! . "درود بر کسانی که این طور می انیشند و این گونه انیشه می سازند."؟!!! و "تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمل".
***
می بینیم که در سالروز اول ماه مه، روز جهانی کارگر، چه خزعبلاتی به خورد کارگران داده می شود و چه صغرا - کبراهایی در کنار هم ردیف می شوند تا حتی المقدور به کارگر بقبولانند که راه احقاق حقوق کارگران ــ اگر اساساً از نظر این آقایان احقاق حقوقی در کار باشد؟! - تنها و تنها از کانال آشتی و سازش طبقاتی می گذرد و نه هیچ راه و مسیری دیگر! ( هدفی که علنی بودن و در بوق و کرنا دمیدن آن کمک مالی دست و دل بازانه از سوی مدیر سرمایه دار و سلطنت طلب آن کانال تلوزیونی را توجیه نموده، و "دم خروس"برنامه سازان آن را علی رغم قسم های مکرر شان به "حضرت عباس"، مبنی بر "اتفاقی بودن برنامه"، برملا می سازد.
اسانلو و فروزند در این برنامه کوتاه مدت تلوزیونی البته خیلی چیزهای دیگر هم می گویند و بسیاری از مسائل، مفاهیم و ارزش های کارگری را به سُخره می گیرند و حتی بعضاً به لجن می کشند. برخی حرمت ها را می شکنند و شرافت کارگری را به بازی گرفته، وارونه جلوه می دهند و اشک تمساح می ریزند که : "چرا باید زن کارگری که در حال اعتصاب است، کنار خیابان بماند تا بتواند شیر شب بچه اش را تأمین کند؟!!! و...
آخر زن کدام کارگر ِ در حال اعتصابی کنار خیابان مانده تا شیر شب بچه اش را تأمین کند که این دلال سرمایه، در راستای مقاصد پلید و ضدکارگری خود، آن گونه دراماتیک این داستان را در بوق و کرنا کرده و به خورد توده های کارگر می دهد؟ و یا کدام سرمایه داری جز برای فریب و شیره مالیدن بر سر ِ کارگر و همچنین درهم ریختن صفوف مستقل و طبقاتی کارگران، خود را "کارگر" می نامد، که اسانلو به خاطر این ریاکاری و کلاشی، عنان از کف داده، از خود بی خود می شود ؟ صد هزار دلار اهدایی آقای دُرمانی و تفویض عنوان "رهبر جنبش کارگری" به جناب اسانلو، ظاهراً بد جوری به دل ایشان نشسته و دست و پای ایشان را شُل کرده است که این گونه در برابر نمایندگان سرمایه "لنگ می اندازد" و در مقابل آنان کرنش می کند.
وانگهی اگر پدیده ی شوم و نامیمون ِ "کنار خیابان ماندن" و تن فروشی، به عنوان یک معضل اجتماعی وجود داشته باشد - که صدالبته وجود دارد و با توجه به اوضاع نابسامان و بحرانی جوامع مبتنی بر سود و سرمایه، روز به روز بر عمق و گستردگی آن اضافه می شود - در مرتبه ی اول و قبل از هر چیز به خاطر وجود ناپاک خود حضرات سرمایه دار و کسانی مثل فروزنده ها و دُرمانی ها، یا "صاحبان دلارها و تومان هاست" که به جهت حرص و ولع سیری ناپذیرشان در کسب حداکثر سود و انباشت روز افزون سرمایه، کارگران را به بیرحمانه ترین شکل ممکن استثمار نموده و با تحمیل دستمزدی تا چهار برابر زیر خط فقر و عدم پرداخت آن، حتی برای ماه ها و بعضاً سال های متمادی، تحمیل قراردادهای موقت و سفید امضا به کارگران و اخراج و بیکارسازی آنان و ... و از این طریق تحمیل یک زندگی سراسر فلاکت بار و ناامن به طبقه ی کارگر و مردم به جان آمده از فقر و تنگدستی، خیل عظیمی از انسان ها را در چهار گوشه ی جهان و در ایران خودمان، به روز سیاه نشانده و بعضاً به "کنار خیابان" ها و انواع بزهکاری ها کشانده است. کارگران اعتصابی، از جمله برای برخورد با این قبیل معضلات و مصائب است که دست به اعتصاب و اعتراض می زنند و انواع و اقسام سختی ها و مشقات را تحمل می کنند! شما برای آن ها اشک تمساح می ریزید؟
***
باری ما در این جا البته قصد نداریم که بیش از این با مسائل و لاطائلات مطرح شده در این شوی تهوع آور تلوزیونی و بازیگران آن برخورد کنیم. برخورد با تک تک این مسائل و نقد و بررسی مورد به مورد آن، جا و فرصتی دیگر را طلب می کند. اما نمی توانیم حتی در این مختصر نیز، از یک مسئله مهم و کلیدی، که در واقع دلیل اصلی فراخوان اسانلو به برنامه ی به اصطلاح "همصدایی"، و تدارک نقشه مند و سازمان دهی شده ی آن را تشکیل داده، تبیین و توجیه می کند صرف نظر نماییم. و آن مسئله دریافت کمک های مالی از نهادهای سرمایه داری ِ امپریالیستی و ایادی تا مغز استخوان فاسد و ضد کارگری آن هاست. کمک هایی که با دست و دل بازی هرچه تمام تر سرازیر می شوند تا جنبش کارگری را در کشورها و مناطق مختلف دنیا به کجراهه و فساد بکشانند و به زائده دست سرمایه داران و عوامل آنان تبدیل نمایند. با این قبیل افراد دیگر نمی توان صرفاً به عنوان ناقلین یک نقطه نظر رفرمیستی و آشتی طلبانه ــ اگر چه بورژوایی، ضدانقلابی و ضدکارگری ــ وارد مباحثه و جدل شد و در قالب یک نظریه پرداز طرد و افشا نمود. باید آن ها را به عنوان عوامل و دلالان سرمایه به همه شناساند و از جنبش کارگری طرد نمود. "دست در دست هم گذاشتن اسانلو و فروزنده"، آن زمان که مجری سلطنت طلب و ریاکار برنامه به اصطلاح "از کیسه خلیفه می بخشد" و با وقاحتی مثال زدنی، ازجانب خود و به نمایندگی ازکارگران؟!!! "حد اقل های ممکن زندگی و ازادی را برای کارگران طلب می کند"، بدون تردید، عین رفرمیسم و سندیکالیسم جناب اسانلوست. اما دریافت هزاران دلار از این قبیل نهادها و مراکز و نمایش آن برای میلیون ها انسان کارگر و زحمتکش، جهت تبلیغ و ترویج این داستان و این قضیه که : "کار این انسان شریف باعث شد که امیدی به قلب انسان ها بیاید. تا آن جا که می بینیم انسانیت حتی فراتر از آن نگاه های بسته ی طبقاتی می تواند عمل کند و یک پیوند عمیق میان همه ی انسان ها (منظور کارگران و سرمایه داران است) می تواند برقرار کند، به پاس انسانیت." و ترّهاتی از این دست، دیگر فراتر از رفرمیسم و سندیکالیسم و نظریه پردازی رفرمیستی در جنبش کارگری، که عین دلال منشی، لابی گری و آستان بوسی در پیشگاه سرمایه و صاحبان دلارها و تومان هاست و خیانت آشکار به منافع طبقه کارگر تلقی می شود. فرق است میان کسی که قصد ارتکاب جرمی را در سر دارد، با کسی که عیناً آن را به مرحله ی اجرا می گذارد.
***
بهر حال باور ما بر این است که در شرایط کنونی و با توجه به بحران های فزاینده و در حال گسترش نظام های سرمایه داری و به تبع آن استثمار هر چه شدید تر و بی رحمانه ترطبقه ی کارگر، توسط سرمایه داران، به مثابه یک طبقه، و در این رابطه وضعیت به شدت وخیم و اسف بار زندگی کارگران و همچنین فقر و فلاکتی که از دولتی ِ سر ِ صاحبان سرمایه و نظام جهنمی سرمایه داری، دامن این طبقه را گرفته است و ... نیازهای معیشتی و مالی کارگران، به یکی از مبرم ترین و حیاتی ترین ضروریات زندگی آنان تبدیل شده است. بالطبع دامنه ی این قبیل نیازها ( نیازهای مالی ) جنبش کارگری ایران و بسیاری از کارگران پیشرو و فعالین مخلص و دلسوز آن را نیز که همواره در معرض انواع تهدیدها و فشارها و سرکوب و دستگیری و زندان قرار دارند، بی نصیب نگذاشته و از این نظر نیز تنگناهای فراوانی را متوجه آنان و خانواده هایشان کرده است.
این واقعیتی است که جنبش کارگری ایران و در این رابطه کارگران پیشرو و فعالین دلسوز آن، آن ها که کم و بیش دستی بر آتش دارند و به نحوی از انحا درگیر زیر و بم های مبارزه ی طبقاتی و سازمان یابی این جنبش هستند در شرایط موجود نیازمندی های مختلفی دارند که سرمایه داری جهانی و نهادهای مرتجع و ضدکارگر آن همواره مترصدند و تلاش می کنند تا با سوء استفاده از این وضعیت خطیر، از طریق ایادی و گماشتگان خود و همچنین افراد و شخصیت های بی مایه، سست عنصر و ابن الوقت، به نحوی از انحاء با این کارگران و فعالین ارتباط برقرار کرده و از این طریق تا آن جا که برایشان مقدور است، جنبش کارگری را از محتوای رادیکال و ضد سرمایه داری آن تهی کنند، و آن را به فساد و تباهی بکشانند. کاری را که کم و بیش در بسیاری از کشورهای دنیا، به ویژه در مناطقی چون آمریکای لاتین، آفریقا، خاورمیانه، آسیا و ... به مرحله ی اجرا گذاشته و کم تر یا بیش تر موفق به انجام آن شده اند. داستان تلاش نهادی تا مغز استخوان فاسد و ضدکارگری با نام "مرکز همبستگی امریکایی"، ( "سولیداریتی سنتر") و مساعی مستمر ــ و البته ناموفق آن - برای رخنه در جنبش کارگری ایران، از طریق تعدادی از عوامل ریز و درشتش، از جمله آقای مهدی کوهستانی نژاد، هنوز از یادها نرفته است. این "مرکز" می کوشید تا جنبش کارگری ایران و فعالین آنرا فاسد نموده، از مبارزه برای تحقق خواستهای رادیکال و طبقاتی خویش باز دارد و به ابزاری در دست سرمایه داری جهانی تبدیل نماید. امروزه دیگر آن مهره خدوم ازحیّز انتفاع افتاده و یکسره سوخته و باطل شده است.
اسانلو - البته اگر کارگران آگاه و پیشرو ِ جنبش کارگری و فعالان دلسوز و متعهد آن بگذارند و مجال دهند - می تواند به خاطر استعداد وافری که حتی در همان ایام، در ارتباط با تعلقات رفرمیستی و سندیکالیستی از خود بروز می داد ــ و جایگاهی که به هر دلیل در گذشته در جنبش کارگری ایران کسب کرده است، جانشین "مناسبی برای سرمایه جهانی و پادوهای وطنی آن به شمار آید. وی به ویژه با چراغ سبزی که به هنگام مهاجرت از ایران به جریان ارتجاعی و ضدکارگری "جهانشاهی" نشان داد، آمادگی و "التزام عملی" خود را برای این خدمت گذاری و آستان بوسی، در معرض دید و قضاوت سرمایه داران و صاحبان دلارها و تومان ها قرار داد و ثابت کرد که اگر به او توجه شود، در مجموع می تواند فرد "قابل اعتمادی" برای این قبیل نهادها و ارگان های سرمایه سالار و ضدکارگری به شمار آید. بی جهت نیست که جناب فروزنده، از دوستداران و مبلغان رضا پهلوی و صندوق دار سابق آن لعبت، به دفعات و هربار با تأکیدی خاص، اسانلو را شخص "مورد اعتماد" خود، نادر دُرمانی و عوامل پشت پرده ی این برنامه ( دلالان سرمایه داری جهانی ) معرفی می کند و به بازی می گیرد که : "وظیفه ی سنگینی بر عهده شما گذاشته شده است. این طور نیست؟" و هر بار پاسخ می گیرد که: "چرا همین طور است! مسئولیت سختی است! و من بی نهایت سپاسگزارم از این همه لطف و اعتماد"!
***
ما معتقدیم که تحرکات اخیر سرمایه جهانی، در ارتباط با تهیه و تنظیم یک برنامه ی تلوزیونی و اهداء یکصد هزار دلار به شخص اسانلو، آن هم به اسانلو "در جلوی چشمان میلیون ها کارگر" - آن طور که برنامه ریزان آن، با فیلم بازی کردن های مکرر، در صدد القای آن به بینندگان و همان میلیون ها کارگر بودند - نه "تصادفی" و "اتفاقی" و "عادی" و "طبیعی"، بلکه سناریویی از پیش تعیین شده و فریبکارانه ای بوده و هست که به آقای اسانلو، به عنوان رابط و فرد "مورد اعتماد" سرمایه داری، جهت نفوذ در جنبش کارگری واگذار شده است. و این درواقع همان خطری است که جنبش کارگری ایران و صف مستقل آن را تهدید می کند و ناقوس مرگ آن را به صدا در می آورد. بی جهت نیست که شحص مجری برنامه در همراهی و اشتراک با سخص اسانلو، آن را "نقطه ی عطفی" در وحدت و "همبستگی میان کارگران و سرمایه داران به حساب می آورند"، و برای آن اشک شوق می ریزند : " این به راستی یک مژده است". این یک نوید است".؟!!!
جنبش کارگری ایران و فعالان کارگری آن البته می توانند و باید کمک ها مالی مورد نیاز خود را از طریق کارگران و تشکل های شناخته شده ی کارگری و همچنین فعالان و دلسوزان این جنبش، که طی سال های طولانی فعالیت و مبارزه، اخلاص و دلسوزی خود را به این قبیل جنبش ها و فعالیت ها به اثبات رسانده اند، دریافت کنند. دریافت کمک های مالی از هم طبقه ای های مان در سرتاسر دنیا، با دریافت کمک های مالی یا تدارکاتی از تشکل هایی که بودجه و سرمایه ی آن ها توسط دولت ها و نهادهای سرمایه داری جهانی و امپریالیستی تامین میشود کاملا متفاوت است. فعالین راستین جنبش کارگری در بدترین وضعیت مالی حتی، نیازی به کمک و مساعدت دشمنان حساب پس داده و معلوم الحال سرمایه داری ندارند. زیرا که اتکای آن ها به جنبش کارگری و استقلال مالی آن است. جنبش کارگری و فعالان آن اگر می خواهند به این جنبش و سلامت، خلوص و پاکیزگی آن متعهد و پایبند باشند، به هیچ وجه نباید کمک هایی را که مستقیم یا غیر مستقیم از جانب افراد، نهادها و ارگان های شناخته شده و فاسد سرمایه داری جهانی حمایت و پشتیبانی می شوند بپذیرند. این عمل می تواند در واقع یکی از راه های سهل الوصول و متداول به فساد کشاندن جنبش کارگری و فعالین آن، با توجه به شرایط حساس کنونی باشد. باید از همین الآن در مقابل آن هشیار بود و آن را همراه با حاملین و واسطه های آن - هر کس که باشند - افشا و طرد نمود.
***
آقای اسانلو و برنامه سازان وی ظاهراً عزم خود را جزم کرده اند که با دلارها، تومان ها و امکاناتی که از مراکز، نهادها و مجامع سرمایه داری جهانی و عوامل وابسته و سلطنت طلب آن دریافت می کنند، رادیکالیسم جنبش کارگری ایران و سلامت آن را مورد تخطئه و تعرض قرار دهند و به بیراهه و فساد بکشانند. اما او و برنامه ریزان وی باید بدانند که جنبش کارگری ایران و فعالان آن آنقدر جدی، آگاه و هشیار هستند که نگذارند چنین سناریویی پا بگیرد و به مرحله اجرا گذاشته شود. آن ها خود شاهد بوده اند که "مرکزهمبستگی آمریکایی" ("سولیداریتی سنتر") با همه ی امکانات و ابزارها و ایادی خدومی که در اختیار داشت نتوانست این جنبش را از مسیر انقلابی و رادیکال خود منحرف نموده به بیراهه ببرد. اگر آن نهاد کارکشته و قدرتمند ("مرکزهمبستگی آمریکایی") نتوانست موفق به این کارشود، حتماً کوتوله هایی مثل جناب اسانلو و پشتیبانان و برنامه سازان او هم نمی توانند به چنین اهدافی دست یابند و جنبش کارگری ایران را به کجراهه و اضمحلال بکشانند.
تا آن جا که به ما و البته فعالان دلسوز جنبش کارگری برمی گردد، ما اجازه نخواهیم داد که سرمایه جهانی و ایادی وطنی آن، جنبش را از مسیر مبارزه طبقاتی منحرف نموده، به فساد، تباهی و سازش بکشانند. همچنان که تا کنون نگذاشته ایم.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
۹۳/۳/۳