اعمال سیاست های نئولیبرالی و اوج گیری این سیاست ها در سال های اخیر و در این رابطه سه برابر کردن ناگهانی قیمت بنزین، به طور طبیعی اعتراضات گسترده کارگران وزحمتکشان را به دنبال داشته و بخش های وسیعی از آنان را به خیابان ها کشانده است. این سیاست ها که در سال های اخیر، عمدتا در هیئت خصوصی سازی شرکت ها و مؤسسات و اخراج و بیکارسازی دستجمعی کارگران، حذف سوبسیدها و گران تر شدن بیش از پیش کالاهای اساسی و خدمات خود را نشان داده، این بار با ترفند “کمک به اقشار آسیب پذیر جامعه” در قالب گران شدن یک شبه و سه برابری قیمت بنزین نمود پیدا کرده و در مقابل مردم قرار گرفت.
اما توده های استثمار شده که کمرشان زیر بار سنگینی فشارهای اقتصادی و معیشتی خم شده است دیگر نتوانستند و نخواستند که بی سر و صدا این فشارهارا تحمل کنند و به آرامی از کنارش بگذرند. چرا که دیگر این سیاست ها و در واقع ترفندها را که یکی بعد از دیگری از جانب حامیان سرمایه به سوی کارگران و مردم محروم و تحت ستم پرتاب می شود می شناسند و می دانند که چنین سیاست هایی چه بر سر آن ها آورده و چگونه زندگی شان را به ورطه نابودی و تباهی کشانده است. مردم که پیش تر تجربه پرداخت یارانه ها و به دنبال آن حذف سوبسیدها از حامل های انرژی را تجربه کرده بودند، این بار با اعتراضات گسترده و یکپارچه ی خود نشان دادند که دیگر فریب این قبیل نیرنگ ها و شامورتی بازی ها که به شکل مضحکی خرد آن ها را به به هیچ گرفته و به شعور ان ها توهین می کند را نمی خورند. مردم به جان آمده اکنون دیگر به خوبی می دانند که افزایش سه برابری نرخ بنزین چه تاثیرات مستقیم و غیر مستقیمی بر زندگی آن ها خواهد گذاشت و وضعیت شان را از آنچه که هست بدتر خواهد کرد برآوردها و تحقیقات اقتصادی حکایت از آن دارند که توده های استثمار شده و تحت ستم، به لحاظ معیشتی با شرایط به مراتب دشوارتری مواجه خواهند شد. این برآوردها نشان می دهند که به عنوان مثال در شهریور ماه امسال ( سال ۹۸ ) سبد معیشت خانوار از میزان هشت میلیون تومان تجاوز کرده و تورمی ۴۱٫۱ درصدی را در آبان ماه پشت سر می گذارد.
این مسئله البته وقتی حادتر و گرانبارتر می شود که بدانیم چنین سیاست هایی صرفا محدود به افزایش نرخ بنزین نبوده و از جمله قرار است که قانون بیمه بیکاری و نحوه محاسبه حقوق بازنشستگی و موارد دیگر ابه ضررکارگران تغییر یافته و در فرصت مناسب به آن ها تحمیل شود.
کارگران و زحمتکشان امروزه بهتر از هر کس می دانند که چگونه قدرت خریدشان روز به روز کاهش می یابد و چگونه کمرشان زیر بار بیکاری، تورم افسارگسیخته و گرانی خم می شود؛ دفترچه های تامین اجتماعی شان روز به روز بی ارزش تر و بی اعتبارتر می شودو در مقابل، انواع شرکت های خصوصی و بیمه تکمیلی از گوشه و کنار سر بر می آورند.
اعتراضات گسترده ی توده های استثمارشده و تحت ستم نسبت به افزایش ناگهانی قیمت بنزین ــ که برخلاف ادعاهای نادرست و بی اساس برخی عافیت جویان و فرصت طلبان ــ دقیقا به صورت خودجوش در شهرهای بزرگ و کوچک صورت گرفت و به نوبه ی خود حکایت از بیزاری و انزجار مردم و خستگی شان از وعده های پوچ و دستبردهای پایان ناپذیر عوامل سرمایه به سفره خالی آنان داشت، البته مورد تهاجم قرار گرفت و سرکوب شد و تعداد زیادی از معترضین ، حتی کودکان و نوجوانان بازداشت شده و با شلیک مستقیم نیروهای انتظامی و امنیتی کشته و مجروح شدند.
عوامل سرمایه، مردم معترض و به پا خواسته را عوامل اجنبی خواندند اما به راستی این معترضین چه کسانی هستند؟آنها همان داغ لعنت خورده ها هستند،همان مردم بی لبخند!
آنها عمدتاجوانانی هستند که سال ها شاهد و ناظر بیکاری پدر و سفره خالی خانواده بوده اند؛ جوانانی که نه تنها خود بیکار و بی افقند، بلکه هیچ امیدی هم به یافتن کار و داشتن یک زندگی حداقلی ندارند؛ همان هایی که از حرمت انسانی محرومند و در مقابل هر خواسته ای جز توهین و تحقیر عایدشان نمی شود و آرزو های شان یکی پس از دیگری نقش برآب می شود سرکوبگران ولی غافل از این که باد می کارند و در آینده باید طوفان درو کنند. چرا که چنین جنایت هایی با این وسعت و وحشیگری هرگز فراموش نخواهد شد و بر انبوه مشکلات و معضلات موجود در جامعه و البته کینه و نفرت مردم خواهد افزود.
این اعتراض و مبارزه البته درس های آموزنده ای هم با خود همراه داشت. مردم معترض بیش از پیش به ماهیت سرکوبگرایانه عوامل سرمایه و نهادهای سرکوب آن پی برده اند و به خوبی متوجه شده اند که وقتی پای منافع طبقاتی در میان باشد هیچ فرقی میان این جناح و ان جناح نیست. یکی دیگر از نکات حائز اهمیت این اعتراضات این بود که مردم نشان دادند در همه نقاط ایران خواسته های مشترکی دارند و مطالبات آنان در همه جا یکی است .آن ها در همه جا خواهان رفاه وآسایش و زندگی شایسته انسانی هستند و مسئله آن ها قومی ــ قبیله ای، ناسیونالیستی و جدایی طلبانه نیست. توده های مردم رنجدیده و به جان آمده در جریان این اعتراضات متوجه شدند که چماق سرکوب سرمایه، کرد و ترک و فارس و عرب و بلوچ نمی شناسد و تنها منطقش استثمار و سودجویی بیش تر و در این ارتباط ستمگری فزاینده تر است. مردم به جان آمده از ستم و استثمار سرمایه در این واقعه بیش از هر زمان دیگر این را با پوست و گوشت خود حس کرده اند. اعتراضا ت دیماه ۹۶ و آبان۹۸ همچنین ضرورت انسجام هرچه بیشتر کارگران ودر همین رابطه ضرورت ایجاد تشکلهای مستقل کارگری رابار دیگر آشکار ساخت.
اعتراضات آبان ماه ۹۸ و سرکوب وحشیانه آن، صفحه خونین دیگری به تاریخ این سرزمین اضافه کرد وخانواده های بسیاری را داغدار کرد. تا این جای کار اطلاع دقیق و جامعی از تعداد جانباختگان و بازداشت شده ها در دست نیست. اما یادمان نرود که همدلی و همبستگی هرچه بیشتر با خانواده هایی که عزیزان و جگرگوشه های خود را از دست داده اند و همچنین خانواده های بازداشت شدگان میتواند مرهمی اندک بردل های داغدیده و خاطر پریشانشان گردد.
باشد که متحد و منسجم راهشان را که چیزی جز حق برخورداری از یک زندگی شرافتمندانه و انسانی نیست ادامه دهیم.
یادشان گرامی
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری