تحلیل و بررسی موقعیت طبقه کارگر ایران و شرایط کار و زیست و مبارزه آنها، همواره یکی از مباحث کارگران پیشرو و فعالین کارگری و همچنین تشکلهای موجود در درون این جنبش بوده است. بدون شک این امر نقش مؤثری در پیشبرد اهداف این طبقه و گام مهمی در راه دستیابی کارگران به مطالبات و خواستههای شان است.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری نیز که خود را بخشی از این جنبش اجتماعی می داند، همواره تلاش کرده است تا با نگاهی عینی و واقعی نسبت به جنبش جاری طبقه کارگر وچشماندازهای آن، افق روشنی را بر اساس دادههای موجود، برای این جنبش ترسیم نماید. در این مقاله ما ابتدا نگاهی مختصر و گذرا به وضعیت کارگران از اوایل دهه ٨٠ و بخصوص سال های ٨٨ و ٨٩ داریم و در ادامه برخی مواضع کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری را در قبال مسائل جاری، مرور و مورد کنکاش قرار میدهیم. با این امید که مباحث مطرح شده در این مقاله، مورد توجه و استفاده کارگران و فعالین جنبش کارگری قرار گرفته و با نقاط قوت و ضعف آن برخوردی، نقادانه و البته سازنده صورت بگیرد.
برای اینکه تصویر روشنتری از وضعیت امروز کارگران و سطح مبارزهی این طبقه در شرایط حاضر داشته باشیم، ابتدا لازم می دانیم مروری کوتاه به سالهای گذشته داشته باشیم. از اوایل دههی ٨٠، مبارزات کارگری در ایران وارد عرصه جدیدی شد. در این دوره، اعتراضهای کارگران به تدریج رشد و گسترش یافت و کارگران برای دفاع از حقوق و مطالبات خود، در حد توان و موقعیت خویش، وارد عرصۀ گسترده تر و فعال تر مبارزه با عوامل سرمایه شدند. در طول این سالها، کارگران در جریان مبارزات حق طلبانهی خویش، بارها برای پیگیری مطالبات خود و دفاع از یک زندگی انسانی، دست به اعتراض و مبارزه زدند.
البته اعتراضها و مبارزات کارگران، توسط صاحبان سرمایه و حامیان آنها - که دقیقاً بر اساس ماهیت طبقاتی و ضد کارگری خویش، در همه جا رو در روی کارگران قرار گرفته بودند - سرکوب میشد. اما این سرکوبها هیچگاه نتوانست کارگران را که به خاطر بهبود شرایط کار و زندگی خویش و همچنین منافع طبقاتی و انسانی خود فعالیت و مبارزه می کردند، مرعوب نماید و وادار به خاموشی و سکوت کند. در این کشاکش، آنچه برای بخش های وسیعی از کارگران عبرتانگیز و آموزنده بود، همکاری وهمسویی تشکلهای دستساز و وابسته، از جمله " خانۀ کارگر" و "شورای اسلامی کار" با سرمایه و عوامل آن ها بود که در این سالها، در مقابل کارگران قرار داشتند و در خدمت سرمایهدارن بودند. آنها علیه کارگرانی که تنها به خاطر دستیابی به حقوق مسلم و انسانی خویش، تلاش و مبارزه می کردند، جاسوسی می نمودند؛ به اجتماعات کارگران حمله می کردند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و درهمکاری با صاحبان سرمایه سر از پا نمی شناختند. تهاجم وحشیانه عوامل سرمایه به کارگران مس خاتون آباد کرمان و جان باختن جمعی از آنها در سال 82، یکی از نمونههای بارز آن بود.
بنابراین مبارزۀ طبقاتی کارگران در این دوره، از یک سو منجر به فرو ریختن توهم آنها نسبت به تشکلهای زرد و وابسته به دولت و کارفرمایان گردید و از سوی دیگر به شکلگیری و انسجام بیشتر طبقه کارگر کمک نمود که آثار و نتایج آن را می توان به روشنی در مبارزه کارگران چیتسازی بهشهر در همان سال ٨٢ مشاهده نمود. تا جایی که در نتیجه این اعتراض، فریاد رئیس تشکل دولتی خانه کارگر بلند شد که " ما تشکل درست کرده ایم که با کارفرما مدارا کند، نه اینکه در برابر آنها قد عَلم نماید." علاوه بر این، برپایی مراسمهای مستقل کارگری در اول ماه مه در چند ساله اخیر و مبارزه برای حق برگزاری مراسم در این روز، یکی دیگر از عرصههای مبارزاتی کارگران و فعالین کارگری بود.
لذا با در نظرگرفتن این دوموئلفه، یعنی گسترش اعتراضهای کارگری و فرو ریختن توهم آنها نسبت به تشکلهای ضد کارگری و وابسته، کارگران ایران وارد عرصهی نوینی از مبارزات خود شدند. بعد از دو دهه تحمیل فشار و سرکوب وانواع بی حقوقی و بی حرمتی، بخشی از کارگران با استفاده از تجارب خود و به کارگیری ظرفیتها و تواناییهای خویش و از خود گذشتگی پیشروان و رهبران عملی این طبقه، دست به ایجاد تشکلهای مستقل کارگری زدند. این حرکت در سال ١٣٨۴ به تشکیل " سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه " توسط کارکنان این شرکت منجر شد و در کنار آن به شکل گیری چند تشکل از فعالین کارگری انجامید. " کمیته هماهنگی " که هدف خود را ایحاد تشکلهای مستقل کارگری با همت و اراده مستقیم خود کارگران قرار داده بودند، یکی از آنها بود. سه سال بعد از آن کارگران نیشکر هفت تپه در استان خوزستان، سندیکای خود را ایجاد کردند.
این مسئله ترس و وحشت سرمایهداران را دوچندان کرده و خشم و نفرت آنان را برانگیخت. صاحبان سرمایه وعوامل آنان از هر سو به صفوف و اجتماعات کارگران که یکی پس از دیگری جهت پیگیری خواستهها و مطالبات شان شکل می گرفت، هجوم بردند و در صدد سرکوب این اعتراضات بر میآمدند. حمله به تجمعها و اعتراضات کارگری و قلع و قمع تشکلهای مستقل و خود ساخته کارگران، از جمله " سندیکاهای کارگران شرکت واحد " و " نیشکر هفت تپه " و هم چنین ممانعت از برگزاری مراسمهای بزرگداشت اول ماه مه، روز جهانی کارگر، در دستور کار مقام های امنیتی و قضایی قرار گرفت. اخراج، احضار و بازداشت و زندانی کردن مستمر و پی در پی کارگران و فعالین کارگری، به اخبار همیشگی و روزانۀ جنبش کارگری تبدیل گردید و آنها یکی پس از دیگری، به جرم دفاع از حقوق و مطالبات کارگران و پیگیری خواستههای آنان ، با اتهامهای پوچ و واهی، محاکمه، زندانی و یا از کار اخراج گردیدند.
با این وجود، کارگران وفعالین کارگری ساکت ننشستند و به شکلهای مختلف نسبت به شرایط فلاکت بار موجود و ستم پلسی حاکم اعتراض نمودند و خواستار تغییر وضعیت موجود و ایجاد زندگی بهتر و انسانیتر برای خود و آحاد جامعه شدند. آنان اعتراضهای خود را نسبت به بیحقوقی و ستمگری نظام سرمایهداری که عمدتا خود را به شکل تجمع، تحصن، راهپیمایی، اعتصاب، بستن جاده ها و ... آشکار می کرد، شدت و گسترش بخشیدند. به عنوان نمونه می توان به شاخصترین آنها در این دوره، یعنی برگزاری مراسم اول ماه مه، روز جهانی کارگر در سالهای ٨۶، ٨٧ و ٨٨، اشاره نمود که در جریان این آکسیون های اعتراضی، دهها نفر مورد ضرب وشتم، قرار گرفتند ، شلاق عقب ماندگی و توحش سرمایه بدن هایشان را مجروح نمود و به دفعات احضار شدند ، مورد تهدید قرار گرفتند ، دستگیر و بازداشت شدند و به زندان و مجازات های طویل اامدت محکوم گشتند . در اول ماه مه، تشکلهایی از کارگران و فعالین کارگری ، با صدور قطعنامه ای سراسری، خواستههای طبقاتی کارگران را اعلام کردند و بیش از پیش آن را برجسته و مشخص نمودند که مهمترین آن ها عبارت بودند از:
لغو قراردادهای موقت و سفید امضا؛ تامین امنیت شغلی کارگران وجلوگیری از اخراج و بیکارسازی آنان؛ افزایش دستمزدها و پرداخت حقوق و مزایای معوقۀ کارگران؛ برخورداری از بیمه های اجتماعی، به ویژه بیمه بیکاری و اختصاص آن برای همه بیکاران آماده به کار؛ داشتن حق اعتصاب و آزادی بیان ، نشر ، تجمع ، راهپیمایی ، تحصن و حق ایجاد تشکلهای آزاد و مستقل کارگری؛ تعطیلی و برسمیت شناختن اول ماه مه ، روز جهانی کارگر و حق برگزاری مراسم بزرگداشت این روز توسط خود کارگران و . . .
*
همان طور که اشاره شد، وجه عمده عملکرد سرمایهدارن و عوامل آنان، در برابر حرکتهای اعتراضی کارگران، همواره قهر و سرکوب بود که این روند در سال 88 نیز ادامه پیدا کرد و در نتیجه، جمع زیادی از کارگران و فعالین کارگری و همچنین نمایندگان منتخب کارگران بازداشت و زندانی شدند. سرمایهداران از یک سو با در اختیار گرفتن تمامی ابزارهای قانونی و فرا قانونی، پاسخگوی حقوق، خواستهها و مطالبات برحق کارگران نبودند و از سوی دیگر به بهانههای امنیتی و واهی، تحت عناوین به اصطلاح " تشویش اذهان عمومی " و " اقدام علیه امنیت کشور " و ترفندها و بهانه هایی از این دست ، به سرکوب فعالین و پیشروان این طبقه دست زدند. دستگیر شدگان کارگران شرکتها و کارخانهها و اعضای سندیکای اتوبوسرانی تهران و نیشکر هفت تپه و همچنین فعالین کارگری عضو تشکلهایی ازقبیل " کمیته هماهنگی"، " کمیته پیگیری"،" اتحادیه آزاد کارگران"، " کانون دفاع از حقوق کارگر" و دیگر محافل و تشکل های کارگری بودند. آنها که در شهرهای مختلف بازداشت میشدند، اساساً جرمی جز دفاع از حقوق و مطالبات کارگران مرتکب نشده بودند. این اقدامهای ضد کارگری، عمق کینه و نفرت سرمایه داران و نهادهای مدافع سرمایه از کارگران و فعالین کارگری را به نمایش می گذارد و ضدیت منافع این دو طبقه را آشکارا در معرض نگاه همگان قرار می دهد.
همان طور که اشاره شد کارگران و فعالین کارگری، در مقابل این تهاجمات و تعرضها، ساکت ننشسته و از راههای مختلف به حمایت و دفاع از هم طبقهای های بازداشتی خود پرداختند. اطلاع رسانی به موقع در خصوص اخبار و رویدادهای جنبش کارگری، از جمله احضار و محاکمۀ کارگران و فعالین کارگری و بازداشت و زندانی نمودن آنان و همچنین انعکاس آن در سطوح مختلف جامعه و همینطور ایجاد روحیه همبستگی طبقاتی در میان کارگران ، برای آزادی کارگران زندانی و زندانیان سیاسی، از جمله این اقدامات بود.
علاوه براین، مهمترین حرکتی که در سال ٨٨ در این رابطه اهمیت داشت، حمایت مالی کارگران و تشکلهای کارگری و برخی از فعالین دیگر جنبشهای اجتماعی ، از اعضای زندانی هیئت مدیره سندیکای نیشکرهفت تپه بود. این کمپین که بنا به درخواست علی نجاتی عضو این سندیکا، شکل گرفت، مورد استقبال کارگران و برخی از تشکلهای موجود در جنبش کارگری قرار گرفت و در نوع خود، تاثیر مهمی در این جنبش باقی گذاشت. "کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری" نیز بر اساس وظیفۀ انسانی و طبقاتی خود، به این حرکت اصولی و کارگری پیوست و در حد توان و امکانات خود، به جمع آوری کمکهای مالی برای کارگران در بین تودههای کارگر و فعالین کارگری پرداخت.
کمپین مالی در حمایت از کارگران زندانی نیشکر هفت تپه در سال گذشته و تداوم آن در سال ٨٩، با همهی کوچکیاش، به سهم خود اقدامی در خور توجه و ارزشمند بود که نشان از آگاهی و همبستگی طبقاتی کارگران داشت. مبالغ جمع آوری شده برای دوستان کارگر در هفت تپه، اگر چه اندک و ناچیز بود، اما آشکارا نشان داد که طبقه کارگر، اگر به نیروی اراده ، آگاهی و یکپارچگی طبقاتی خود اتکا داشته باشد، قادر خواهد بود که مشکلات و مصائبی را که صاحبان سرمایه و عوامل ریز و درشت آنان ، بر سر راه این طبقه ، جهت دست یابی به یک زندگی بهتر و ایجاد دنیایی فارغ از ستم و بهره کشی ایجاد می کنند، یکی پس از دیگری کنار بزند و بر آن ها فائق آید . این اقدام، همچنین بیانگر این واقعیت بود که کارگران می توانند صرفاً به نیروی طبقاتی خود متکی بوده و نیاز به حمایت هیچ یک از تشکل ها و نهاد های فریب کار و وابسته ای ، که فقط و فقط به دنبال اهداف و منافع ضدکارگری و طبقاتی خود می باشند، نداشته باشد. کارگرانی که به این حرکت پیوستند، مبالغ خود را با اسامی شفاف و بدون هیچ ابهام و پنهانکاری، به شماره حساب اعلام شده از جانب علی نجاتی واریز کردند. این امر پیشاپیش دست کسانی را که به طرق مختلف و به بهانه های واهی و دروغین، به دنبال پرونده سازی و اتهام زنی مالی به کارگران بودند را می بست و آنان را در مقابل این همبستگی و شفافیت طبقاتی خلع سلاح میکرد.
به این ترتیب در شرایطی که رویدادها و بحران سیاسی پس از انتخابات ریاست جمهوری، فضای عمومی جامعه را بیش از پیش در اختناق و سرکوب فرو می برد، طبقه کارگر سال ٨٨ را به پایان رساند.
*
سال ١٣٨٩ برای کارگران ایران، هم چون سالهای قبل از آن، سالی پر از چالش، همراه با مشکلات و مصائب بیشماربود که این امر آنها را در شرایط بسیار سخت و دشواری قرار می داد. در پایان سال گذشته، " شورای عالی کار " و در واقع آن " سه جانبۀ " معروف که متشکل از نمایندگان دولت، کارفرمایان و عوامل منصوب این دو نهاد، با نام نمایندگان کارگران ؟! بود، حداقل دستمزد کارگران برای سال ٨٩ را ٣٠٣ هزار تومان اعلام نمود. علاوه بر این به تعویق افتادن دستمزدها در بسیاری از کارخانهها، تعطیلی مراکز کار و تولید و اخراج و بیکارسازیهای گستردۀ کارگران و تبعات اسفبار آن، قراردادهای موقت و اسارت بار کار و در پی آن عدم امنیت شغلی، سرکوب اعتصابها و اعتراضهای کارگری، بازداشت و زندانی کردن کارگران ، نمایندههای منتخب آن ها و فعالان کارگری و همین طور برخورد با تشکلهای کارگری و . . . هم چنان جزء جدایی ناپذیر کارکرد نظام سرمایهداری ، برای کسب هر چه بیشتر سود و تضمین روند انباشت سرمایه در ایران است. این اوضاع بطور آشکار نشان از وخامت روزافزون شرایط کار وزیست طبقه کارگر به مثابه تولید کنندگان همه ی ثروت و رفاه در جامعه دارد.
با این وجود، تا به امروز که تنها چند ماهی به پایان سال ٨٩ باقی مانده است، کارگران در برابر ستم و بی عدالتی موجود و مصائب و بی حقوقیهای گستردهای که توسط سرمایهداران به آنها تحمیل می شود، ساکت نشده و در بسیاری از موارد، دست به اعتراض و مبارزه زدهاند. علاوه بر صدور قطعنامه اول ماه مه و برگزاری مراسم مستقل روز کارگر، تحت شرایط پلیسی و امنیتی در اردیبهشت ماه سال ٨٩، مبارزات کارگری نیز چشمگیربوده است. کارخانههایی چون لاستیک البرز، نورد لولۀ صفا واقع در جادۀ تهران ــ ساوه ، کنف کار ، ریسندگی خاور، ایران برک و . . . در رشت، الیاف شیروان، لوازم خانگی آزمایش و فولاد میبد در مرودشت و میبد فارس، پوشینه بافت و ریسندگی فرنخ و نازنخ و چینی البرز درقزوین، چینی قم، روغن نباتی قو و بسیاری دیگراز کارخانجات و شرکتها از جمله مراکزی می باشند که نسبت به شرایط موجود و پیگیری خواست ها و مطالبات خود دست به اعتراض و مبارزه زدهاند.
یادآوری این نکته در این جا ضروری است که با وجود گوناگونی، تنوع و گستردگی اعتراضات کارگران، عمده ترین مطالبه طبقۀ کارگر در این سال، همچنان اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهای معوقه ازجانب سرمایهداران و نهادهای دولتی سرمایهداری میباشد و خواستههای مبرمی چون افزایش دستمزدها، برخورداری از حق ایجاد تشکلهای مستقل کارگری و حق اعتصاب، لغو " سه جانبه گرایی " و به رسمیت شناختن مراسم مستقل و غیر دولتی روز کارگر، با همۀ اهمیت و مبرم بودن آن ها برای کارگران، هنوز به خواست عمومی تودههای کارگر تبدیل نشده و یا لااقل نسبت به مطالبه پرداخت دستمزدها و مزایای معوقه کارگران، در مراتب و اولویتهای بعدی قرار دارد. بر این اساس، مطالبات طبقه کارگر، علی رغم پیشرفت ها و موفقیت هایی در این جا و آن جا ، عملا" و در کلیت خویش مبارزه ایست برای دفاع از حقوق و مطالبات اولیه این طبقه ، در مقابله با تهاجم سرمایه .
این واقعیت ، البته کارگران و رهبران عملی این طبقه و همچنین پیشروان کارگری را ملزم می کند تا تحلیل ها و ارزیابی های خود را متناسب با این سطح از جنبش ، تعیین و تنظیم کنند و در همراهی و هماهنگی با جنبش جاری و مبارزات واقعی و حی و حاضر این طبقه ، برای متشکل شدن و ارتقاء آن ، تلاش و کوشش نمایند. به عبارتی اگر بخواهیم موقعیت و سطح جنبش کارگری را بررسی نماییم، باید محتوا و شکل مبارزاتی طبقه کارگر را از هم تفکیک کنیم. اگر چه کارگران به شکلهای رادیکالی، خواستههای خود را مطرح می کنند، اما به دلیل طرح مطالباتی که سفره خالی آنها را نشانه گرفته است، این اعتراض ها محدود شده و یا در مواردی سرمایهداران با ترفندهای مختلف، مبارزه کارگران را ناکام می گذارند. با توجه به اینکه به طور عمده خواستههای اقتصادی و معیشتی محدود در دستور کار مبارزاتی کارگران قرار دارد؛ در بهترین حالت، اعتراضهای کارگری در راستای خنثی نمودن تعرض سرمایه و سرمایهداران به سفره خالیشان، حرکت میکند.
این نکته را نیز باید اضافه نمود که شرایط بسیار سخت کار و زیست طبقه کارگر؛ بیکاری، عدم امنیت شغلی، فضای سرکوب و خفقان، فقدان تشکلهای توده ای کارگران ــ که در واقع نمایندگان واقعی و برآمده از بطن جنبش کارگری باشند ــ و پراکندگی و تشتت در بین کارگران و به تبع آن، عدم ارتباط میان بخش های مختلف این طبقه و این جنبش، خود عامل تعیین کنندهای در عدم تحقق مطالبات واقعی و انسانی کارگران می باشند. رشد و گسترش جنبش کارگری، طبقۀ کارگر و پیشروان این طبقه را ملزم می کند که قدم های بلندتر و جدی تری به سمت اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران و تلاش برای ایجاد تشکل های کارگری در محیط های کار و زیست کارگران بردارند و برای ایجاد پیوند در میان آن تشکل ها و گسترش و سراسری کردن هر چه بیش تر آن ها بکوشند . در شرایط کنونی این راهی است که می تواند مشکلات و موانع بسیاری را از سر راه حرکت کارگران بردارد و به سهم خود، کمک موثری در راه دستیابی این طبقه ، به مطالبات و اهداف نهایی و طبقاتیشان باشد .
*
آنچه ذکر شد مرور مختصری بر موقعیت طبقه کارگر در ایران بود. در ادامه به نکاتی در باره برخی از مواضع " کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری " در جنبش کارگری اشاره می کنیم.
ابتدا باید این نکته مهم را یادآور شویم که "کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری"، جمعی از کارگران و فعالین کارگری می باشند که متعلق به گرایش معینی در درون این طبقه و این جنبش هستند که به نیروی طبقاتی کارگران باور دارند. هدف ما کمک به امر سازمانیابی طبقه کارگر برای دستیابی به حقوق و مطالبات این طبقه و پایان دادن به مصائبی است که نظام سرمایهداری و بردگی مزدی، عامل و مسبب همۀ آنهاست. بدون تردید طبقه کارگردر درون خود دارای گرایشهای مختلفی است؛ ما خود را متعلق به آن گرایشی در درون این طبقه می دانیم که به نیروی خود و تشکلهای خود ساختهاش باور دارد و برای تحقق آن ها تلاش و مبارزه می کند. این گرایش و این تفکر را می توان بطور دائم و هر روزه در اعتراضهای کارگران مشاهده نمود . وقتی کارگران به اشکال پراکنده و ناهماهنگ، درمقابل تعرض کارفرمایان ، به حقوق و مطالباتشان، قرار می گیرند و برای رسیدن به خواست های خود، به هر دری می زنند، و نتیجه نمی گیرند؛ قطعاً به این باور خواهند رسید که به نیروی خود متکی باشند و به دنبال راههایی بروند که بتواند آنها را متشکل و متحد کند. ما خود را جزئی از این گرایش میدانیم و به سهم خود و البته با همۀ وجود تلاش خواهیم کرد که آن را در درون این طبقه و در میان تک تک آحاد آن تقویت کنیم.
" کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل کارگری"، به سهم خود و در حد توان کوشش می کند تا کارگران را بیش از پیش به نیروی خود متکی و آگاه سازد. چرا که به باور ما، اگر توده های کارگر به شکل گسترده تر و همه جانبه تری به نیروی آگاهی وهمبستگی طبقاتی خود پی ببرند و به آن اتکا کنند ، به طور قطع خواهند توانست تشکلهای مستقل و خود ساخته خویش ــ و نه تشکل های وابسته به صاحبان سرمایه ، از همۀ جناح ها و باند های آن ــ را پایه گذاری نمایند و یکی پس از دیگری ایجاد کنند. بنابراین ما قصد نداریم که به شکلی مصنوعی و از بالا، برای کارگران تشکل ایجاد کنیم و سپس از آنان بخواهیم که به تشکلهای مورد نظر ما بپیوندند. این کار به معنای خارج کردن کارگران ــ لااقل کارگران منفرد ــ از درون مراکز کار و تولید و متشکل کردن آنها در بیرون از این محیط هاست. این حرکت، در واقع تجربهی شکست خوردهای است که به اراده و نیروی خود کارگران بی توجه بوده و آنها را دنباله رو اقشار و طبقات دیگر می داند.
در رابطه با شکل و ساختار تشکلهای کارگری نیز، همانطورکه در اساسنامۀ این " کمیته " نیز آمده است، ما از ساختار شورایی تشکلها که تصمیم گیری در آن از پایین و توسط خود کارگران صورت میگیرد و ــ همان طور که گفته ایم ــ متکی به اراده جمعی آنهاست، حمایت و پشتیبانی میکنیم. به باور ما، این کاملترین نوع سازمانیابی در میان طبقه کارگر و توده های مردم محروم و استثمار شده است که آنان را با ارادۀ مستقیم شان ، در ایجاد آن تشکل ها دخیل می کند . علاوه براین ما ــ همان طور که در اساسنامۀ خود نیز قید کرده ایم ــ از انواع دیگر تشکلیابی کارگران، مانند سندیکا، کمیتهها، انجمنها ، هسته های کارگری و . . . مشروط بر این که مستقل از سرمایه و سرمایه داران بوده و با اتکا به نیرو و توانایی خود کارگران و اراده مستقیم آنان تشکیل شده باشند؛ در راستای تقویت یکپارچگی و اتحاد طبقاتی کارگران و رشد و ارتقاء جنبش کارگری، حمایت و پشتیبانی میکنیم. در عین حال ما وظیفه خود میدانیم که با رویکردهای رفرمیستی و امکانگرایانه، که مطالبات کارگران را در چهارچوب وضع موجود و خواستههای صرفاً اقتصادی و اصلاحطلبانه تنزل داده و محدود می کند، مبارزه کرده و به طبقه کارگر بگوییم که رمز موفقیت و پیشروی در مقابل هجوم صاحبان سرمایه، طرح مطالباتی فراتر از نظم موجود ( نظم مبتنی بر سرمایه، در همۀ اشکال و نمود های آن ) می باشد .
این نکته نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است که عدم شکلگیری تشکلهای مستقل کارگری را نباید صرفاً در کاستیها، خردهکاری و احیاناً محفلگرایی فعالین و پیشروان کارگری جستجو کرد . بلکه باید علت آن را بیش تر در موانع واقعی موجود در خود جامعه و در صدر آن توازن قوای طبقاتی یافت. برای اینکه کارگران بتوانند به سمت ایجاد تشکلهای خود ساخته و به دور از اراده و تصمیم دولت و کارفرمایان حرکت کنند، لازم است که این موانع و علتها را بشناسند و راههای غلبه بر آنها را پیدا کنند. به چند نمونه از آن ها اشاره می کنیم:
واقعیت این است که با همه افت و خیزهای جنبش کارگری و گستردهگی مبارزات کارگران، توازن قوای طبقاتی هنوزبه نفع طبقه کارگر نیست و این موازنه همچنان به سود سرمایه و سرمایهداران سنگینی می کند. این خود واقعیتی است که ، بخشها و لایههای مختلف این طبقه هنوز به هم پیوند نخوردهاند و در ارتباطی گسترده و پایدار با یکدیگر نیستند. کارگران در مبارزات خویش برای احقاق حقوق مسلم خود، همچنان سرمایهداران منفرد و نه طبقه سرمایهدار و ساختار ویرانگر و ضدکارگری آن را، در برابر خود میبینند و متأسفانه بسیاری از آنها ، به اصطلاح سرمایهداران بد طینت و خبیث را در کارخانه و محل کار خویش ، و نه نظام ضدکارگری سرمایه داری را ، مسئول خانهخرابی و سیهروزی خود قلمداد می کنند.
علاوه بر این، مقامهای حکومتی به تشکلهای کارگری نگاهی امنیتی دارند و با این بهانه، آنها را سرکوب میکنند. در واقع یکی از مهم ترین و اساسی ترین دلایل رکود فعالیت های تشکلیابی کارگران را باید، ناشی از همین فاکتور، یعنی سرکوب و اختناق پلیسی حاکم دانست.
دیگر اینکه شرایط کار و زیست خود کارگران و وضعیت اسف باری که امروزه با آن دست به گریبان هستند، عامل دیگری در کند شدن روند ایجاد تشکلهای کارگری است. تقسیم شدن کارگران به قراردادهای دائمی و موقت و سفید امضا و پیمانی و روزمزد و . . . آنها را از هم جدا و پراکنده کرده است. نمود آن را زمانی می توان مشاهده کرد که بخشی از آنها برای خواسته های خود دست به اعتراض می زنند اما از جانب بخش دیگر مورد حمایت و پشتیبانی قرار نمی گیرند. در مواردی حتی کارگران کارخانه بحران زده، توسط هم طبقهایهای خود در کارخانه همجوار پشتیبانی نمیشوند. موارد دیگری از جمله تقابلهای جنسیتی، ملی، مذهبی و نژادی که سرمایهداران به شکل های مختلف و با رنگ و لعاب های گوناگون ، در صفوف کارگران رواج دادهاند و از آن نهایت استفاده را میبرند را نیز باید از عوامل تشکل گریزی طبقه کارگر دانست. طبیعی است که این موانع و عوامل نیز به سهم خود، در کند شدن روند ایجاد تشکلهای کارگری تأثیر گذاشته و از شکلگیری آن ها را با تأخیر مواجه می کند .
پر واضح است که نکاتی را که به عنوان موانع واقعی بر سر راه ایجاد تشکلهای کارگری و مبارزه کارگران برشمردیم، به معنای انفعال و سکون در جنبش کارگری نیست؛ زیرا که این طبقه، دارای حرکت هایی پویا و رو به جلو است. آنها در مبارزه دائمی و عینی خود برای دستیابی به حقوق و مطالبات خویش، بیش از پیش به این واقعیت می رسند که تشکلهای فرمایشی کارفرمایی پاسخگوی نیازهای آنها نیست و تنها با اتحاد و همبستگی کارگری و اتکا به نمایندگان واقعی و مورد اعتماد خود می توانند خواسته های خود را تحقق بخشند و یکی پس از دیگری آن ها را به چنگ آورند . کارگران همچنین باید بدانند که نمایندههای مورد تایید و اعتماد آنان ــ در صورتی که آگاه و مخلص باشند و به سلامت و راست کیشی این طبقه و اهداف والای آن پایبندی نشان دهند ، به نوبۀ خود می توانند به مثابۀ محرک هایی نه چندان کم رمق ، برای ایجاد تشکلهای کارگری مفید و مؤثر باشد.
*
در آخر لازم است که به نکاتی در باره تشکلهای موجود در جنبش کارگری اشاره کنیم. تشکلهای کارگری موجود، حاصل برآیند مبارزه کارگران با صاحبان سرمایه و سوخت وساز و تقابل گرایشهای درونی جامعه و مکانیسم آن در جنبش کارگری هستند. چه تشکلهایی که حاصل دخالت مستقیم کارگران در محیط های کار بوده و چه آنهایی که توسط جمعهای مختلفی از فعالین کارگری شکل گرفتهاند، محصول واقعیتهای عینی در جامعه و بخشی از جنبشی هستند که در چند ساله اخیر شکل گرفته است. همه این تشکلها در این سالها، اگر چه با رویکردهای متفاوت و عملکردهای معین و یا متضاد و بعضا انحرافی، دست به فعالیت در عرصه جنبش کارگری زدهاند، اما تمامی آنها به یک اندازه با سرکوب و ایجاد محدودیت و افت و خیزها و حتی ریزش و کم شدن اعضا مواجه بوده اند.
به هر حال آنچه که واقعیت دارد این است که تشکلهای موجود را باید به عنوان تشکلهای جنبش کارگری و واقعا" موجود پذیرفت و بیانصافی است که در تحلیل موقعیت شان، آنها را بی اهمیت، معدود و ناچیز قلمداد کرد. اگر این تشکل ها در کارکرد خود در جنبش کارگری، فشارهای زیادی متحمل شده و حتی از نظر کمی، تقلیل یافته اند، ناشی از سرکوب و اختناقی است که تحمل پذیرفتن کسانی را ندارد که از حقوق اولیه وانسانی کارگران، دفاع می کنند. بدون شک به درجه ای که فشار از پایین بتواند فضای جامعه را به سمت دمکراسی بیشتر سوق دهد، تشکل های موجود امکان و قدرت بیشتری برای بیان نظرات و یا دخالتگری در جنبش کارگری دارند.
نکته دیگر اینکه در سالهای اخیر، فعالین کارگری کوشش های فراوانی را در نقاط مختلف کشور، از جمله در نیشکر هفت تپه جهت از میان برداشتن تفرقه و تشتت در میان کارگران و ایجاد ارتباط بیش تر در بین آن ها ، و همچنین کمک به ایجاد تشکل های مستقل و مورد نظر کارگران آغاز کرده اند . آن ها در حد توان و ظرفیت های خود ، تلاش فراوانی را در جهت سازمانیابی و آگاه گری در میان کارگران انجام داده اند و به طور نسبی به دستاورد هایی نیز رسیده اند . صدور قطعنامه و برگزاری اول ماه مه سال های ٨٨ و ٨٩ بیانگر این واقعیت بود که تشکلهای کارگری موجود، علیرغم اختلافاتی که در باره مسائل مختلف جنبش کارگری دارند، به سمت همگرایی بیشتر حول مطالبات کارگران حرکت میکنند.
در مقابل افراد و به اصطلاح فعالین و جریاناتی هم در این جنبش بوده و هستند که کاری جز انگ زدن و نثار انواع تهمت ها و توهین ها به فعالین یاد شده ندارند و تنها از این طریق در صدد کسب هویت برای خود و گرایش مورد نظر خود هستند . کسانی که استفاده از تخیلات و پیش فرضهای بغایت ذهنی و آسمانی خود را جایگزین واقعیت های سرسخت موجود نموده و به جای، نقد اصولی مواضع و عملکرد های فعالین و دلسوختگان جنبش کارگری و تشکلهای مورد نظرآنان ــ ازجمله " کمیتۀ هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری " صرفاً به غوغاسالاری و پرتاب تهمت و افترا مشغول بوده و در صددند تا از این طریق به کسب و کار خویش رونق دهند . غافل از این که از این طریق کسب و کارشان رونقی نخواهد گرفت و چیزی عایدشان نخواهد شد . خود واقعیت های موجود نیز به بهترین شکلی ، گواه این مسئله و این واقعیت اند . آنان در واقع دلسوزان جنبش کارگری نیستند . چرا که کاری جز ایجاد سد و مانع در راه اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران و پیشرفت جنبش کارگری انجام نمی دهند. طرفه این که همین اشخاص و جریانات ، " کمیتۀ هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری " را "تفرقه انداز" و " توطئه گر" می نامند و به دفعات به القابی چون " چپ " ، " راست " " رفرمیست " ، " سندیکالیست " ، " رفرمیست ِ چپ و راست " و انواع ایسم ها و برچسب ها مزین می نمایند .
" کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری " از جمله تشکلهایی بوده که همواره از همکاری و همبستگی کارگری استقبال کرده است. ما به عنوان یکی از تشکلهای موجود در جنبش کارگری، با تمام مشکلات و موانع، کاستیها وضعفها، ضمن دفاع از اهداف و منافع کل طبقه کارگر، برای تقویت این انگیزه که کارگران با اتکا به نیروی خود می توانند تشکل های خود ساخته را ایجاد کنند، تلاش می کنیم.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
دی ١٣٨٩