افق روشن
www.ofros.com

طبقه کارگر، حلقه گمشده در کردستان سوریه


غلامی - نگهدار                                                                                                   شنبه ٦ دی ۱۳۹۳

مقاومت طولانی زنان و مردان کانتون کوبانی در برابر هجوم نیروهای داعش، جهان یان را متحیر کرده است. این در حالی است که این نیروی واپس گرا مجهز به انواع سلاح های پیشرفته بوده و حمایت های مالی دولت های حامی اش را با خود دارد. اما این نبرد نابرابر توجه بسیاری از آزادیخواهان و فعالین سیاسی سراسر جهان را نیز به خود جلب کرد و بار دیگر اندیشه " تغییر جهان " را زنده و تقویت نمود. در این مدت صدها مقاله، گزارش خبری، تحلیل و فیلم و عکس در باره کانتون ها در کردستان سوریه انتشار یافت. از سوی دیگر این پرسش برای بسیاری از فعالین کارگری نیز به وجود آمده که کارگران، به عنوان یک طبقه در کجای این جنبش قرار دارند؟ و آیا اساسا" طبقه کارگر توانسته در بحران سوریه و منطقه کردستان، صف مستقل خود را داشته باشد یا خیر؟ و ...
آنچه در ادامه می خوانید مکاتبه ای بین من و فردین نگهدار در این باره است که پیش زمینه آن، یک بحث شفاهی کوتاه در باره موقعیت کنونی کانتون ها در کردستان سوریه بود. بحث ما در این باره البته جامع و کامل نیست، اما مختصری است که کمترین نتیجه آن می تواند توجه بیشتر فعالین عرصه مبارزه کارگران در برابر کلیت مناسبات سرمایه داری را به این موضوع جلب کند. با امید به اینکه این گفتگوی مکتوب، مورد توجه و نقد و بررسی صاحب نظران جنبش کانتون ها و فعالین کارگری قرار بگیرد.

خسرو غلامی - ٩٣/٩/٩


این نشانی پست الکترونیک دربرابر spambot ها و هرزنامه ها محافظت می شود. برای مشاهده آن شما نیازمند فعال بودن جاواسکریپت هستید

***************************

فردین عزیز سلام. چند روز پیش گفتگوی کوتاهی داشتیم و مختصری هم در باره آنچه در کردستان سوریه و کانتون ها می گذرد، صحبت کردیم. اما به دلیل اینکه تو راهت دور بود و باید به سر کار می رفتی، حرف های مان نیمه کاره ماند. امیدوارم با نگارش این نامه، بحث مان را در این باره ادامه دهیم.
مهم ترین انتقاد شما از کسانی بود که خود را بخشی از طبقه کارگر می دانند، اما در تحلیل های شان، حتی حاضر نیستند اسمی از کارگر کورد در سوریه ببرند و جایگاه و موقعیت طبقاتی اش را ترسیم کنند. آن شب شما از بی توجهی بسیاری از جریانات چپ به این حقیقت که طبقه کارگر در کردستان سوریه باید بتواند در این جنگ ویرانگر، راه سومی را پیشاروی جامعه قرار دهد، گفتید.
دوست عزیز! من فکر می کنم که رویکرد نیروهای چپ در حمایت از این جنبش و تا حدودی قبول و پذیرش هژمونی ناسیونالیستی آن و یا سکوت در برابر این رهبری، پیش از هر چیز به ماهیت و شکل خود این جنبش و موقعیت آن بر می گردد. به عبارتی جنبش کانتون ها اساسا" جنبشی ملی و آزادیخواهانه است نه یک جنبش کارگری با رویکردی ضد کلیت مناسبات سرمایه داری. به بیان دیگر طبقه کارگر و صف مستقل در آنجا عملا" معنی ندارد، زیرا که یک جبهه تمام خلقی با مطالبات مشخصی شکل گرفته که خواسته های معینی دارد. قطعا" این به آن معنا نیست که جدال کار و سرمایه در آن منطقه وجود ندارد، اما ساختار جنبش موجود طوری است که این تضاد را کم رنگ کرده است. برای مثال هم اکنون در اقلیم کردستان عراق این تخاصم طبقاتی و منافع متفاوت کارگر و سرمایه دار، آشکار است، اما در کردستان سوریه به دلیل شرایط بحرانی و وجود جنبشی همگانی و رادیکال، این تقابل عیان نیست و یا شاید عامدانه به حاشیه رانده می شود. می خواهم این نتیجه را بگیرم که وقتی جنبش کارگری به معنای واقعی و عینی در این منطقه وجود ندارد، پس خط سومی که شما از آن صحبت کردید، شکل گیری اش در عمل در حال حاضر بعید به نظر می رسد. بی شک این به معنای آن نیست که نباید از این خط سوم صحبت کرد و لازم است برای شکل گیری و سازمان یابی صف مستقل طبقه کارگر در درون این جنبش تلاش کرد. در ضمن جنبش آزادی خواهانه جاری در کردستان سوریه را باید در در متن تناقضات نظام نابرابر سرمایه داری جستجو کرد. مناسباتی که برای توسعه اقتصادی خود، خاورمیانه را به صحنه لشکرکشی و جنگ و کشتار و توحش کرده است. جنبش کانتون ها عکس العمل و به نوعی پاسخی به بربریت سرمایه در قرن بیست و یکم است.
نکته دیگر اینکه فکر می کنم که چند فاکتور در این کانتون ها باعث شده که جریانات چپ و سوسیالیست تا حدودی بی قید وشرط و یا با نگاهی انتقادی از آن حمایت کنند: اول ساختار اجرائی حکومت خودگردان و روش کمونی و از پایین آن و مشارکت همگانی است و دوم قوانین مترقی و آزادی خوانه و برابری طلبانه آن است و سوم داشتن نیروی مسلح مردمی است. راستش به نظرم این قابلیت ها و به خصوص حضور زنان در این جنبش، برای خاورمیانه یک تحول مهم است و قطعا" تاثیرات خود را همین حالا در این منطقه گذاشته و در آینده نیز خواهد گذاشت.
دیگر اینکه این جنبش مانند هر جنبش دیگری دارای گرایشات رادیکال، محافظه کار و راست می باشد و طبیعی است که هر کدام سعی می کنند آن را به سمتی که خود می خواهند ببرند. در حال حاضر گرایش رادیکال این جنبش دست بالا دارد و بقیه را هم به دنبال خود می کشاند. البته فراموش نکنیم که تاریخا" همواره نیروهای چپ، بخش رادیکال جنبش های ملی و آزادیخواهانه را تشکیل داده اند و به دنبال تقویت رادیکالیسم جنبش های ناسیونالیستی بوده اند.
این نکات را به این خاطر گفتم که مشاهدات تاکنونی ما نشان می دهد که این جنبش اساسا" یک جنبش برای لغو کار مزدی نیست، اما بخشی از جنبش آزادیخواهی در مقابل بربریت سرمایه داری است و توانمندی های اش بسیاری را بهت زده کرده و بدون توجه به رهبری ناسیونالیستی و کوردی آن، به حمایت از این جنبش می پردازند. بدون شک لازم است که هم زمان با نقد به احزاب ناسیونالیستی موجود در این جنبش، از اقدام های درست کانتون ها دفاع کرد. برای مثال بخشی از قانون جزیره که آحاد جامعه را بدون در نظر گرفتن قوم و یا مذاهب متفاوت، تعریف می کند، پاسخی به مناقشات و جنگ های قومی و مذهبی در منطقه است. همه ما چندین سال است نبرد طولانی اسرائیل و فلسطین از یک طرف و مذاکرات بی نتیجه غرب برای صلح آنها از طرف دیگر را شاهد هستیم. به نظر من اداره دمکراتیک کانتون ها، جواب درستی برای این جنگ نیز هست.
فکر می کنم همین مختصر بتواند جوابگو و آغازی برای بحث ما باشد. من منتظر پاسخ شما هستم. موفق باشید و بدرود.

خسرو غلامی - ٩٣/٩/۴

***************************

کاک خسرو گرامی با سلام و پوزش بابت تاخیر!
نامه شما را خواندم. من هم سعی می کنم در چند پاراگراف نظرات ام را بیشتر در این باره تشریح کنم. پیش از هر چیز باید بگویم که اساسا کسی منکر جنبه های مترقی مبارزات مردم در سه کانتون کردستان سوریه و به ویژه کوبانی نمی تواند باشد. برای مدت بیش از 2 سال است که مردم آن سه کانتون تلاش کرده اند مناطق خود را از جنگ دور نگه دارند، تا بلکه زیر بناهای اقتصادی و اجتماعی شهرهای شان تخریب و ویران نشود. آنها از نطر فرهنگی به دنبال تقویت ویژگی های قومی خود شده اند؛ ممنوعیت تدریس زبان کردی را در دانشگاه ها و مدارس برداشتند و به طور کلی تلاش می کنند هویت قومی انکار شده را بازیابند. برای اداره جمعی مناطق شان نمونه های تحسین برانگیز و بدیعی را ارایه کردند که در نوع خود در منطقه بی نظیر است. تصویت قانون حقوق زن و لغو مناسبات نابرابر میان زن و مرد و افزایش سهم و حضور زنان در جامعه و دهها مورد دیگر را نیز می توان به اقدامات مثبت و مترقی آنان اضافه کرد. تلاش و مبارزه برای زدودن مرزهای قومی و مذهبی و بنیادنهادن جامعه ای با مختصات و قابلیت های انسانی در قاره و منطقه ای ارتجاع زده ستودنی و ماندگار است.
اما همان گونه که همه می دانند تمامی این اقدامات و تلاش ها در کانتون ها زیر سلطه و رهبری آشکار و پنهان حزب اتحاد دموکراتیک کردستان سوریه انجام شده و می شود. این برنامه ها و مدیریت آن در چهارچوب فکری و طرح کنفدرالیزم دموکراتیک برای خلق های خاورمیانه عبدالله اوجالان است و بنابراین سلطه فکری و عملی جریان وابسته به ایشان انکار ناشدنی است. طبق این برنامه ها و در بهترین حالت، برقراری نظامی دموکراتیک بدون حاکمیت دولت مد نظر است، به گونه ای که جامعه زیر سلطه هیچ قدرت فرا جامعه نباشد. شوراهای مردمی اداره جامعه را به عهده می گیرند و نهادهای تصمیم گیر نیز مردمی باشند. رهبران شان به نقد دموکراسی سرمایه داری و نمایشی بودن انتخابات در کشورهای سرمایه داری می پردازند. تا این جا بحث بسیار پیشرو و حمایت برانگیز است. اما این رویکرد و جریان فکری برای نظم اقتصادی هیچ برنامه ای ندارد و اساسا تلاشی و برنامه ای برای به چالش کشیدن نظم اقتصاد سرمایه داری و مناسبات اش نداشته و ادعایی هم ندارد. به نظرم تا این جای مساله، شباهت های بسیاری با برنامه و کارکرد احزاب و گروه هایی در جامعه ایران در ابتدای قیام 57 دارد که ضمن برخورداری از پتانسیل و حمایت عظیم مردمی، اساسا برنامه و عزمی برای سازمان دادن آن نیرو در جهت افق رهایی بخش طبقاتی نداشتند. در کردستان ترکیه زمانی سازمانی به نام کارگران تشکیل می شود و شعار رهایی بخش طبقاتی سرمی دهد و صاحب اتوریته و نفوذ اجتماعی و سیاسی گسترده می شود، اما اکنون آن نیرو را برای برقراری نظمی سازگار با نظم دولت و سرمایه هزینه می کند.
اما به مساله جنبش کارگری و موقعیت کنونی اش در کانتون ها بپردازیم. در کوبانی صحبت از یک فاصله زمانی سه ماه نیست که درگیر جنگی نابرابر و ویرانگر شده ؛ بلکه مساله این است که کانتون ها کمتر از دو سال از تاسیس شان می گذرد. گرچه در آن مناطق روال زندگی مردم به صورت طبیعی نبوده و نیازمندی های روزانه همه مردم به سختی تامین می شود، اما مگر تضاد طبقاتی در جامعه ای زنده، تعطیل پذیرمی شود؟ تضاد منافع دو طبقه اصلی درون هر جامعه ای همواره جاری بوده و هست. واقعیت عینی آن است که برای هفته هاست که در کوبانی جنگ سختی علیه بربریت و توحش گروهی که آلت دست سرمایه داری جهانی هستند در جریان است؛ هزاران نفر آواره شده اند و اغلب در شهرهای کشورهای همسایه به کارگری در مزارع و کارگاه ها مشغولند و هزاران زنان و مردان دلیر در درون جنبش عمومی ضد توحش در دفاع از خانه و کاشانه و انسانیت خود مبارزه می کنند. درست است که این جنبش به طور اخص کارگری، سوسیالیستی و یا لغوکارمزدی نیست، بلکه جنبشی آزادیخواهانه است؛ اما افق اش را رهبرانی ترسیم می کنند که به دنبال خودمختاری و خودگردانی دموکراتیک هستند.
خیل عظیم این زنان و مردانی که قهرمانانه به جنگ سیاهی و تباهی می روند، اغلب به شهادت تاریخ، در فردای استقرار نظم و سیستم مورد نظر رهبران شان، کارگرانی در چنبره مناسبات سرمایه خواهند بود. فعالان کارگری پیشرو و مبارز علیه نظام سرمایه داری در هر گوشه ای از جهان باید به سازمان یابی کارگران در کردستان سوریه کمک کنند، به آنها در یادآوری شکست های تاریخی طبقه کارگر یاری رسانند، افق آینده را برای کارگران کانتون ها، با وجود مناسبات سرمایه داری تشریح کنند و آنها را به جانبازی برای منافع طبقه خود فراخوانند. ضمن محکوم کردن توحش و بربریت و ارج نهادن مبارزات مردمان مبارز آن دیار، باید کارگران کانتون ها و همچنین کارگران کوبانی را به طور مستقل سازماندهی نمود و به مبارزه با افق برتری منافع خود تشویق و ترغیب کرد. گم کردن مسیر صحیح و پرپیچ و خم مبارزه طبقه کارگر شکستی دیگر به همراه دارد.
باید به این امر مهم توجه کنیم که حاکمیت آینده طبقه کارگر بر سرنوشت اش را همین امروز با رفتن از راه صحیح و مستقل جنبش کارگری، می توان تضمین کرد. در کردستان عراق با سقوط صدام حسین و استقرار دولت، طبقات هر کدام به دنبال منافع خود رفتند و کارگران آنجا نیز همچنان اسیر ماندند. در مسیر مبارزه علیه سرمایه، کارآمد ترین و در عین حال ساده ترین معیار، منافع طبقه کارگراست. پیشروان و مبارزان کارگری هر جا این معیار را در نظر نگیرند، در تحلیل ها دچار نوسان می شوند. حتا رادیکال های شان هم همواره میان این یا آن جناح از سرمایه داری ناگزیر به انتخاب و حتا حمایت می شوند؛ روزی در مقابل اسرائیل از حماس پشتیبانی می کنند و روز دیگری در مبارزه علیه ارتجاع، به حمایت از رژیم های دیکتاتور می پردازند.باید به دور ازهیجانات و احساسات، درمسیر صحیح منافع طبقه کارگر حرکت کرد.

ارادتمند شما - فردین نگهدار ٩٣/٩/٨