افق روشن
www.ofros.com

!بیکاری، بستر ناامنی زندگی و مصائب اجتماعی


عطا خلقی                                                                                                      یکشنبه ٧ شهریور ١٣٨٩

بیکاری، این همزاد شوم نظام سرمایه داری با وجود بحرانی عظیم و جهانی، افسارگسیخته تراز هر زمانی پیام آور گرسنگی برای طبقه جهانی کارگراست. این پیامد نامیمون حاکمیت سرمایه، کار و زندگی و امنیت و آرامش روحی جامعه بشری را درهم ریخته است. این پدیده درهم ریز زندگی، هیچگاه تا این حد بیداد نکرده است. بنا به آمارهای سازمان های بین المللی، همه جوامع بشری از عقب نگهداشته شده ترین کشورها تا پیشرفته ترین شان، از این ''‌دستاورد‌'' سرمایه رنج می برند!
سیر رو به رشد بیکاری در آمریکا، این ابرقدرت اقتصادی و سیاسی جهان، شتابان است و نرخ بیکاری به مرز ۱۰ درصد رسیده و آمار بیکاران این کشور از مرز ۱۵ میلیون نفر هم گذشته است. نابسامانی زندگی کارگران آمریکا در نتیجه گسترش بیکاری در حدی است که هرازگاهی کارگران بیکار این کشور را به خیابانها می کشاند. همین چند روز پیش «جمعه ۲۳ مرداد ماه»، کارگران بیکار شهر لوس آنجلس ایالت کالیفرنیا در برابر شهرداری این شهر جمع شدند و به سیاست بیکارسازی ها و بیکار شدن ۹۰۰ هزار کارگر ظرف دو سال اخیر، اعتراض کردند.
در کشورهای اروپایی هم نرخ بیکاری سیر صعودی شتابانی دارد. اسپانیا و یونان، بالاترین نرخ بیکاری را دارند و از میان دیگر کشورهای اروپایی تنها کشور سوئیس است که با نرخی ۴ درصدی پائین ترین نرخ بیکاری را دارد. کلاً متوسط نرخ بیکاری کشورهای حوزه یورو ۱۰ درصد برآورد شده است.
بسیاری از کشورهای آفریقایی بالاترین نرخ بیکاری را دارند که از آن میان آفریقای جنوبی با بیش از ۲۵ درصد و زیمبابوه با درصدی بسیار بسیار بالاتر، در صدر بیکارترین کشورهای جهان قرار دارند. کشورهای عراق و افغانستان هم که به برکت جنگ و اشغال و حاکمیت ارتجاع هیچ نرم رایجی برای آمار گیری ندارند، در ردیف کشورهایی جای می گیرند که نرخ بیکاری شان بالاتر از ۲۰ درصد است.
بر اساس گزارش سازمان جهانی کار«I L O»هم اکنون نرخ بیکاری جوانان دنیا، بیشتر از میزانی است که در زمان جنگ جهانی دوم بود. در حال حاضر فراتر از ۸۱ میلیون جوان در سراسر جهان بیکارند. در نتیجه بحران جهانی و روند ورشکستگی کمپانی ها و بنگاه های مالی و صنایع، و غیر فعال شدن بسیاری از مراکز تولید، بیکارسازی های بازهم بیشتر در ابعاد میلیونی همچنان ادامه دارد و صفوف ارتش بیکاران و نیروی کار ارزان روز بروز بیشتر می شوند.
در ایران زیر سلطه نظام سرمایه داری اسلامی نیز، میلیون ها انسان بیکارند و میلیون ها انسان دیگر نیز در آستانه از کار بیکار شدن قرار دارند. نا امنی شغلی بیداد می کند و با هر اتفاق سیاسی و کشمکش بر سر هر منازعه داخلی و خارجی، آمار بیکاری بالا می رود. بحران جهانی و تحریم های اقتصادی و ابعاد فساد اداری و مالی و حرص استثمارگری سرمایه داران ایرانی در حد وصف ناپذیری ابعاد بیکاری را بالا برده است.
دولت حامی سرمایه داران که خود یکی از بزرگترین و بی رقیب ترین سرمایه دارهاست، با وضع قوانین ضد کارگری ضریب ناامنی کار و مشاغل را به نازلترین حد ممکن رسانده است. با این حال هرگاه که بحث میزان بیکاری ها پیش می آید مقامات مسئول کشوری از اعلام میزان واقعی آن سر باز می زنند و تلاش دارند با ارائه آمارهای جعلی میزان واقعی بیکاری کشور را پرده پوشی کنند.
بهر رو بر اساس همین آمارهای جعلی دولتی هم، ظرف یک سال اخیر به کل بیکاران کشور، یک میلیون نفر دیگر اضافه شده و هم اکنون میزان نرخ بیکاری بیش از ۱۴ درصد است. و این در حالی است که دولت احمدی نژاد در طول دو دوره ریاست جمهوری اش، ظاهراً به منظور ''‌ایجاد اشتغال و کاهش میزان بیکاری کشور‌'' انواع طرح های رنگارنگ را بکار گرفته است که پرهزینه ترین آنها، طرح ''‌بنگاه های زود بازده‌'' است که معادل ۲۰ هزار میلیارد تومان«۲۰ میلیارد دلار»، هزینه داشته است. قرار بود با به اجرا در آمدن این طرح ها، سالانه بیش از یک میلیون شغل ایجاد شود. اتفاق نیافتاده ای که خود کارگزاران حکومتی هم، امروز به آن معترف اند!
بنابراین مشکل بیکاری، نه تنها با طرح ''‌بنگاه های زود بازده‌'' هم حل نشد، که بنا به آخرین آمار مرکز آمار، افزایش چشمگیری هم داشته است. اخیراً مرکز آمار ایران، افزایش نرخ بیکاری سه ماه اول امسال را نسبت به سال گذشته سه و نیم درصد اعلام کرده است. و این یعنی به خیل بیکاران تاکنونی، یک میلیون نفر دیگر اضافه شده است! جالب اینجاست که این افزایش یک میلیونی بیکاران را، ـ‌ شیخ الاسلامی ـ وزیر کار، با اکراه پذیرفته است و جالب تر اینکه یکی از معاونانش، آنرا ناشی از ''‌خشکسالی برخی از استان ها و افزایش خروجی دانشگاه ها دانسته است.‌''
آقای وزیر کار، ضمن اصرار به نادرستی آمار منتشر شده از سوی مرکز آمار، و بهیچ گرفتن شعور مردم، بیشرمانه می گوید: ''‌اگر از سال قبل تا به حال دست کم یک میلیون نفر به افراد بیکار کشور اضافه شده باشند، باید آثار آن هم در مقرری بگیران بیکاری اضافه شده باشد. این در حالی است که تنها ۲۰ هزار نفر به مقرری بگیران بيكاری اضافه ‌شده است. نمی شود یک میلیون نفر به جمعیت بیکار اضافه شده باشد، اما در همان حال تنها ۲۰ هزار نفر به مقرری بگیران بیکاری اضافه شود.‌''
چه محاسبه رندانه ای!! اما کیست که این محاسبه رندانه جناب وزیر کار را درنیابد و نداند که بسیاری از کسانی که در این مملکت بیکار می شوند، هیچگاه زیر پوشش تأمین اجتماعی نبوده اند تا بعد از بیکار شدن شان در ''‌لیست مقرری بگیران بیکاری‌'' منظور شوند! معلوم است، کارگری که موقت به استخدام جایی در آمده باشد (که این روزها متداول ترین شکل استخدام است)، در هیچ لیستی ثبت نمی شود. کارگران خود بهتر از هر کسی می دانند که کارگرانی که با قراردادهای موقت بکاری گمارده می شوند، همان بیکاران دائمی هستند که موقتاً دست شان به کاری بند شده است.
اگرچه پدیده بیکاری زاده نظام سرمایه داری است، و همه جوامع بشری زیر سلطه این نظام، از آن رنج می برند؛ اما در جایی مثل ایران که نظامش فوق استبدادی و مناسباتش فاسدتر و گندیده تر از هر جای دیگری است، قربانیانش بیشتر له می شوند!
در این میان توجیه گران اقتصاد بورژوایی، با شیادی خاصی ضمن پنهان کردن واقعیت همزاد بودن پدیده بیکاری با نظام سرمایه داری، آن را دربست نتیجه سیاسیت های غلط دولت ها، حمایت نکردن های دولتمداران از صنایع داخلی، ورود کالاهای نا مرغوب و ارزان کشورهای دیگر و ورشکستگی صنایع داخلی می دانند! گو اینکه ورشکستگی صنایع بهر دلیل، بر میزان ابعاد بیکاری می افزاید، اما اگر همه دلایل نفس بیکاری و رشد آن اینگونه توجیه شود، علت اصلی بیکاری که در ذات نظام سرمایه داری نهفته است، پنهان می شود!
اینجاست که باید از این بورژواتحلیل گرها پرسید مگر در کشورهایی که هم کالاهای شان مرغوب اند و هم صنایع شان از سوی دولت های متبوع شان حمایت می شوند، مشکلی به نام بیکاری وجود ندارد؟! مگر کالاهای آمریکا و آلمان و انگلیس مرغوب نیستند؟! مگر دولت های این کشورها حامی صنایع داخلی کشور متبوع شان نیستند؟! پس چرا همیشه ۶ تا ۱۰ درصد بیکاری داشته و دارند و همین الان نرخ بیکاری غول اقتصادی دنیا ـ آمریکا ـ نزدیک به ۱۰درصد است؟!
واقعیت این است که این توجیهات بورژوا تحلیل گرهای اقتصادی، برای مصون نگه داشتن سرمایه از تعرض طبقه کارگر و تنزل دادن قیمت فروش نیروی کار کارگران و حفظ ارتش ذخیره کار و دامن زدن به تفرقه در میان طبقه جهانی کارگر است!
در ایران، کارشناسان حکومتی علاوه بر توجیهات و جعلیات رایج بورژوایی در ریشه یابی بیکاری، آنجایی که می خواهند علت بیکاری جوانان تحصیل کرده را توضیح دهند؛ می گویند: ''‌جوانان تحصیل کرده ما تن به هر کاری نمی دهند.‌''
اولاًِ، این یک دروغ بی شرمانه است. شواهدی در دست هست که هم اکنون بسیاری از جوانان تحصیل کرده این مملکت، بدلیل نبودن فرصت های شغلی همخوان با تخصص خود و بیکاری وسیع، بجای اینکه تخصص شان را بکار گیرند و قابلیت های شان را بنفع خود و جامعه ارتقاء دهند؛ به ساده ترین کارها تن داده اند! مردم فراموش نکرده اند که چند ماه پیش، روزنامه ها درج کرده بودند که: در شهر خرم آباد، در پاسخ به آگهی استخدام چند رفتگر، از میان ۱۲۰ نفری که برای این شغل ثبت نام کرده بودند، تعداد ۱۱۳ نفرشان مدرک لیسانس داشته اند! در ثانی، چرا باید جوانی که با خون دل خوردن و زحمت بسیار در زمینه ای تخصصی پیدا کرده است از سر ناچاری به کارهایی روی آورد که هیچ ربطی به تخصص او ندارد؟!
توجیهات سران جمهوری اسلامی و تحلیلگران وابسته به حکومت، بهر شکلی که باشند نمی توانند، اذهان کارگران امروز را منحرف کنند و علت واقعی بیکاری وسیع را پنهان کنند. کارگر امروز، می داند که بیکاری همزاد سرمایه است و تا وقتی که سرمایه حاکم باشد، بویژه آنزمان که بحرانی اقتصادی در جریان است، ممکن است درب خانه هر کارگری را بی پرواتر از هر زمانی، بکوبد!
اکنون که یک بحران عظیم اقتصادی در جریان است و ابعاد تحریم های اقتصادی بیشتر و گسترده تر می شوند، دزدان و جنایتکارانی که بر این مملکت حکم می رانند؛ می خواهند به هر ترتیب بار بحران اقتصادی جهانی و تحریم ها را یکجا بر معیشت کارگران و مزدبگیران جامعه سرشکن کنند تا سرمایه و صاحبان سرمایه در امان باشند!اکنون هیچ کارگری بابت کار و زندگی اش کوچکترین احساس امنیتی ندارد. یک نا امنی وسیع و همه جانبه بر کلیه وجوه زندگی طبقه کارگر، سایه سنگینی انداخته است. به هر اندازه که موج بیکارسازی های کارگران، شتاب می گیرد؛ به همان اندازه هم ابعاد مصائب اجتماعی بیشتر می شود.
از نظر کارگران آگاه و پیشرو راه حل قطعی بیکاری، تنها با در هم پیچیدن سیستم سرمایه داری، امکان پذیر است. اما در عین حال در همین جهانی نیز که فعلاً سرمایه بر مقدرات انسان ها حکم می راند، می توان با مبارزاتی پیگیر، تا حدودی از ابعاد دهشتناک بیکاری کاست و خواست تأمین بیمه بیکاری مکفی را متحقق ساخت. و این ممکن نیست مگر با سازماندهی مبارزاتی متحدانه، وسیع و سراسری! طبعاً وجود تشکل های مستقل و رزمنده کارگری و نقش کمونیست ها و فعالان جنبش کارگری امیدواری به پیشبرد این مبارزات را بیشتر و دستاوردهایش را چشمگیرتر خواهد کرد.
با اینکه همواره از سوی کارگران، علیه بیکاری، مبارزاتی شکل گرفته و اعتراضات و اعتصاباتی هم راه افتاده اند، اما از آنجایی که این اعتراضات پراکنده، نقطه ای و محلی، محدود و بی ارتباط به هم، صورت گرفته اند و از حمایت طیف وسیعی از کارگران برخوردار نبوده اند، به مانعی جدی در برابر اخراج ها و بیکارسازی ها، تبدیل نشده است. گو اینکه نفس این اعتراضات محدود و پراکنده هم در حد خود ارزشمند و تحسین برانگیزاند و باید هم ادامه یابند، اما واقعیت این است که با مبارزات پراکنده و اینجا و آنجا، نمی توان به سرمایه و دولت سرمایه داران جمهوری اسلامی تحمیل کرد که به بیکار شده گان و آماده بکاران، تا دست یابی به کاری مناسب، بیمه بیکاری مکفی تعلق بگیرد.
تأمین بیمه بیکاری برای بیکاران و آماده بکار شده های جوان، در گرو این است که کارگران با مبارزاتی سازمانیافته و متشکل به میدان آیند و کارزاری راه اندازند که وسیعترین طیف های کارگری را به گرد خود جمع کند و با قدرت، شعار: «یا کار مناسب و یا بیمه بیکاری مکفی» را فریاد بزنند و مبارزات متحدانه و متشکل خود را پیش برند.
واقعیت این است که بیکارسازی های روز افزون، خطری نیست که تنها آن دسته از کارگران را تهدید کند که امروز در معرض اخراج اند. خطر بزرگی است که همه کارگران فعلاً شاغل را هم، تهدید می کند. خطری است که همه کارگران رسمی را هم تهدید می کند. خطری است که امید و آرزوی هر جوانی را که به سن آمادگی دست بکار شدن رسیده است، بر باد می دهد. خطری است که اگر امروز زندگی و معیشت هزاران خانواده کارگری را رنج آور کرده است، در همان حال در کمین نابودی زندگی هزاران هزار خانواده دیگر هم، نشسته است. بنابراین برای رو در رویی با این تهدید بزرگ و جلوگیری از این نا امنی وسیع، سطح دیگری از توان مبارزاتی و اشکال رادیکال تری از مبارزه لازم است! چاره ای نیست جز اینکه کل طبقه کارگر اعم از شاغل و بیکار و همه جوانانی که آماده کارند، با اقداماتی متحدانه و با توسل به اشکال رادیکالی از مبارزه، متشکل و یکپارچه در برابر موج بیکارسازی ها بایستند و علیه آن به مبارزه بر خیزند. چنین سطحی از مبارزه، وظایف سنگین و خطیری را پیش پای کمونیست ها و فعالان کارگری می گذارد. تنها به همت این پیشروان کارگری است که می توان همبستگی وسیع کارگری در میان کارگران شاغل و بیکار و جوانان آماده به کار را تقویت کرد و امر مبارزه برای توقف بیکارسازی ها را فراتر از مراکز کاری که کارگرانش بیکار شده اند و یا در معرض خطر بیکاری اند، بُرد!
این وظیفه کارگران پیشرو و فعالان کارگری است که باید با ایجاد حلقه های واسط میان مراکز کار و تولید، حمایت کارگران شاغل و جنبش های رادیکال اجتماعی نظیر: جنبش زنان و جوانان و دانشجویان و... را به حمایت از مبارزات کارگران اخراجی و بیکار شده، جلب کنند و آنها را به پشتیبانان و همراهان جدی و پیگیر کمپین سراسری کارگران، علیه بیکارسازی ها سازمان دهند. سرانجام این حمایت کردن های آگاهانه و سازمانیافته که کارگر شاغل و بیکار را متحدانه حول مبارزه علیه بیکارسازی و تأمین شغل گرد هم می آورد، موفقیت بزرگی را نصیب طبقه کارگر خواهد کرد!
در جریان مبارزه علیه بیکارسازی ها و تأمین امنیت شغلی کارگران، فعالان کارگری لازم است با بهره جستن از تجارب و خلاقیت های خود، حمایت طیف های وسیعی از کارگران را، بویژه کارگران مراکز کلیدی تولید و خدمات را، به پشتیبانی از کارگران بیکار شده برانگیزند. واقعیت این است که کارگران مراکز حساس و کلیدی بخش صنایع و تولید و خدمات، نقش تعیین کننده ای در جلوگیری و توقف موج بیکارسازی ها دارند؛ که باید توسط فعالان کارگری و جریانات سیاسی فعال و با اتوریته در میان کارگران، برانگیخته شوند و به میدان آیند.
این عرصه از مبارزات کارگران، آنزمان نوید بخش تر خواهد بود که یا اساساً از سوی کارگران مراکز حساس و کلیدی تولید، کلید خورده باشد و یا از حمایت جدی و عملی این بخش از کارگران، برخوردار باشد. اگر کارگران پیشرو و فعالان کارگری موفق شوند از طریق شبکه محافل کارگری مرتبط با کارگران مبارز درون مراکز کلیدی کار، طیف وسیعی از کارگران این مراکز را به حمایت و پشتیبانی وادارند؛ نه تنها کارگران بیکار شده و در معرض اخراج، با دلگرمی بیشتر و پیگیری جدی تری مبارزات خود را پیش خواهند برد، که عملاً در کنار کارگران شاغلی که به حمایت آمده اند، با قدرت و توان بیشتری در برابر سرمایه و دولت سرمایه داران ظاهر می شوند و ضریب موفقیت مبارزات آنها بمراتب بیشتر خواهد شد. در دل چنین حمایت های عملی و همه جانبه ای است که کارگران می توانند با قاطعیت به دولت سرمایه داران اعلام کنند: «مادام که به هر دلیل نمی توانید کار ما را تضمین نمائید، باید زندگی مان را تأمین کنید!»
باید توجه داشت که مبارزه علیه بیکاری عرصه مهمی از مبارزه کارگری است که می تواند مورد حمایت وسیع جامعه قرار گیرد. مبارزه علیه بیکاری، می تواند علاوه بر کارگران بیکار شده و در معرض اخراج، آن میلیون ها جوان بیکار و آماده بکاری را که تحقق همه آرزوهای شیرین زندگی شان به یافتن کار گره خورده است، به این عرصه از مبارزه بکشاند، و عملاً کارزار پر شوری را راه انداخت!
در این میان بیشترین اهرم فشار برای توقف اخراجها و بیکارسازی ها در دست آندسته از کارگرانی است که هنوز بر سر کارند و در مراکز کلیدی کار و تولید شاغل اند! آنها هستند که می توانند با اقدامات رزمنده ای: «با توقف تولید، در گردش سرمایه و نظم تولید و سودآوری سرمایه اخلال ایجاد کنند و صاحبان سرمایه و دولت سرمایه داران را وادار به عقب نشینی نمایند.»
اعتراض و اعتصاب کارگران مراکز ورشکسته و کمتر سودآوری که صاحبان آنها در پی فرصت و بهانه ای برای تعطیل کردن آنها هستند، نمی تواند مانعی جدی در برابر بیکارسازی ها و اخراج ها باشد. البته این بدان معنا نیست که اینگونه اعتراضات و اعتصابات کارگری نباید صورت گیرند. از هر گونه اعتراضی در هر سطحی نباید غافل بود، اما در عین حال باید بیشترین انرژی ها آنجایی بکار افتند که کارسازترند!
هر درجه موفقیت در عرصه مبارزه علیه بیکاری، نه تنها از دامنه موج بیکارسازی ها می کاهد و زمینه مبارزات جدی برای تأمین خواست بیمه بیکاری را فراهم می کند، که عملاً جایگاه طبقه کارگر را در عرصه مبارزات اجتماعی و نقش رهبری او در این مبارزات را، برجسته تر و تعیین کننده تر خواهد کرد!

عطا خلقی ۲۸ مرداد ماه ۸۹