در نظام سرمایه داری ایران، جماعت سرمایه دار فقط به استثمار وحشیانه نیروی کار شبه رایگان دهها میلیون کارگر نمی پردازد. فقط از وجود ارتش عظیم بیکاران برای کاهش هر چه جنایتکارانه تر بهای ماوراء ارزان نیروی کار بهره نمی گیرد. فقط از طریق قراردادهای بشرستیزانه سفید امضا، یک ماهه و چند ماهه توده بردگان مزدی را در جهنمی ترین و مرگبارترین شرائط استثمار و تولید اضافه ارزش قرار نمی دهد، آنان علاوه بر همه اینها و با در دست داشتن تمامی این سلاحها، هر زمان اراده که کنند کارگران را از کار بیکار می سازند. برای مقابله با مبارزات آنان عظیم ترین نیروهای پلیس و بسیج و قوای متنوع سرکوب را به کار می گیرند. پلیس ضد شورش همه جا آماده را وارد میدان می کنند. سرمایه داران و دولت آنها برای سرکوب اعتصابات و اعتراضات کارگری کل قوای قهر، بیدادگاهها، شبکه مخوف زندان ها، شکنجه گاهها و سیاه چال ها را به کار می اندازند. همه می دانند که جمهوری اسلامی با یک جنبش سراسری، شورایی و سرمایه ستیز مواجه نیست، اما این رژیم از سایه هر اعتراض و خیزش روزمره هر شمار کارگران هم احساس هراس می کند. دولت سرمایه بسیار خوب می داند که توده کارگر عاصی از فشار فقر و گرسنگی و بی خانمانی به باروت در حال احتراق می ماند و همواره آماده اشتعال است. تاریخ سرمایه داری ایران به همین دلیل تاریخ شبیخون ها و قتل عام هاعلیه جنبش کارگری است. در جامعه ای که قرار است از هر ۱۲ تومان حاصل کار و رنج کارگر ۱۱ تومانش یکجا به اضافه ارزش و سرمایه جدید سرمایه داران بدل گردد، در جهنمی که قرار است کل دارو درمان، مدرسه و حداقل خوراک و پوشاک و معیشت و سرپناه کارگر سود صاحبان سرمایه شود، در چنین جائی، سرکوب قهرآمیز و دیکتاتوری هار عریان نیاز گریزناپذیر حاکمیت سرمایه است. سرمایه داری در اینجا و در چنین جامعه ای حتی تشکل های سندیکایی و اتحادیه ای را هم بر نمی تابد. همان تشکل هائی که تاریخاً در بخش های دیگری از دنیای بردگی مزدی مانند اروپای غربی و شمالی و امریکا سلاح دست سرمایه داران و دولت های آنها برای چالش و زمینگیر ساختن جنبش کارگری بوده و می باشد. سرمایه داری ایران یارای تحمل رفرمیسم سندیکالیستی و سندیکاساز را هم ندارد. دلیل این امر بسیار روشن است. رفرمیسم با نابودسازی جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر عظیم ترین خدمت ها را به نظام بردگی مزدی می نماید اما در قبال این کار هزینه هائی هم هر چند نازل و ناپیدا در پیش پای صاحبان سرمایه می گذارد. چیزی که بورژوازی ایران و دولتش حاضر به قبول آن نیست. رفرمیسم به همین خاطر در میان توده های کارگر نیز فاقد هیر میزان مقبولیت است. کارگران ایران هیچ گاه از هیچ دار و دسته رفرمیست سندیکاساز هیچ خیری ندیده اند، در هر کجا که به آنها دخیل بسته اند، شکست، سرخوردگی و تار و مار شدن تنها نتیجه ای بوده است که عایدشان گردیده است. جنبش کارگری ایران اکنون، سخت پراکنده، بی افق، سردرگم و فاقد امکانات لازم برای حداقل اعمال قدرت متحد طبقاتی است. اما این جنبش با همه این کاستی ها همه جا در حال اعتراض، اعتصاب و ابراز خشم است. توده های کارگر خواست ها و مطالبات تلنبار شده سالیان دراز را در جسم و فکر و گوشت و پوست خود درد می کشند. ساده ترین و ملموس ترین این مطالبات، برای همه لایه های طبقه کارگر اعم از یدی و فکری (معلمان و پرستاران) خواست افزایش پایه دستمزد است. مطالبه ای که کلیه کارگران بر آن پای فشرده اند و هر روز پای می فشارند. مطالبه ای که با نامه نگاری و درخواست از دولت سرمایه تحقق نمی پذیرد. بالا گفتیم که استراتژی سرمایه در اینجا، سرکوب و باز هم سرکوب حتی سرکوب رفرمیسم است. در همین راستا است که هم اکنون فعالین سندیکایی و اتحادیه ای هم در زندان به سر می برند و در نوبت محاکمه قرار دارند. کاری که تنها از یک حکومت هار سرمایه داری بر می آید. دولت بورژوازی از هر حرکت و تجمعی وحشت دارد. حتی اگر این تجمع از سوی تشکل های دست ساز خود این دولت باشد!! سرمایه صد البته از هر راهکار بدون هزینه یا کم هزینه دیگر هم برای خاموش ساختن شعله های خشم کارگران و به سکوت کشیدن جنبش کارگری سود می جوید. فریبکاری، دادن وعده و وعید به کارگران و دامن زدن توهم آنها یکی از این راهها است. جار و جنجال پوشالی تماماً دروغ دائر بر اینکه گویا بعد از رفع تحریمها امنیت شغلی کارگران تأمین خواهد شد!! از جمله این راهکارها و سلاح ها است. سرمایه داران و دولت ها و از جمله دولت روزشان به همه این ترفندها و ساز و کارها برای منکوب ساختن و تعطیل مبارزات ما بهر می گیرند. سؤال اساسی این است که چه باید کرد؟ توده های طبقه ما راه حل های رفرمیستی را به کرات و تاریخاً با رگ و پی و خون خویش آزموده اند. بسیار خوب می دانند که چشم به حاکمان سرمایه داشتن، بست نشینی، عریضه نگاری و توسل به این و آن نهاد دولتی صرفاً فرسودن قدرت پیکار است و چاره هیچ دردی نمی باشد. باید با اتکا به نیروی عظیم طبقه خود به مقابله با سرمایه برخیزیم.. کارگران نبرد صفا، نگین طبس، فاز ۱۳ عسلویه و خیلی جاها برای گرفتن مطالبات خود در حال مبارزه اند. پیروزی این کارگران به حمایت سایر همزنجیران آن ها، به خیزش و پشتیبانی فعال و متحد همه ما نیازمند است. حاکمان سرمایه از اتحاد و قدرت عظیم ما کارگران وحشت دارند. اما ما خود بدبختانه از این نیروی عظیم غافل هستیم. هر چقدر مقتدرتر و متحدتر و با نیروی بیشتر به مبارزه با سرمایه برخیزیم سرمایه را بیشتر و نیرومندتر به عقب خواهیم راند. جنبش خودجوش و پراکنده کارگری بایستی برای غلبه بر این وضعیت، برای آگاه تر شدن، برای اعمال قدرت افزون تر علیه سرمایه، دست به چاره اندیشی بزند. بایستی گامهای عملی و آگاهانه در جهت ایجاد جنبش سراسری شورایی توده های طبقه خویش برداریم. اعتصاب کارگران نورد و لوله صفا با ایستادگی و اتحاد و مقاومت چهارده روزه اعتصاب کنندگان به پیروزی دست یافت. سرمایه داران صاحب شرکت نورد و لوله صفا به کلیه خواسته های کارگران گردن نهادند. رمز و راز پیروی کارگران در این مبارزه، یکدل و یکصدا بودن همه آنها بود. یکی از سرمایه داران این شرکت به یمن استثمار وحشیانه دهها هزار کارگر در حوزه های مختلف و در مراکز کار گوناگون تحت مالکیت خویش توانسته است است صاحب یک تراست عظیم گردد. او از حداکثر حمایت دولت سرمایه برخوردار است و این حمایت را برای به شکست کشاندن مبارزات کارگران به کار گرفت، اما اتحاد و مقاومت و عزم استوار توده کارگر برای ادامه پیکار سبب شد که در مقابل خواست کارگران تسلیم گردد. به پا خیزیم، شورائی و سراسری متشکل گردیم، مبارزه کنیم، مطالبات خود را بر سرمایه داران و دولت آنها تحمیل نمائیم، نیرومندتر، آگاه تر، استوارتر، ضد سرمایه داری تر و شورائی تر به پیکار ادامه دهیم و سرانجام نظام بردگی مزدی را از پای در آوریم..
امید خرم - آذر ٩۴