کارگران ایران!
زحمتکشان شهر و روستا!
ما در تمام طول عمر خود برای تأمین معاش خود و فرزندانمان ساعات طولانی ١٠ تا ١٢ ساعت کار در روز را تحمل کرده و چرخ های اقتصاد این جامعه را در حرکت نگاه داشتیم. تنها به این امید که خانواده و فرزندانمان در رفاه به سر برند و از امکاناتِ زندگی، بهداشت، آموزش و تفریح بهره مند شوند و خود نیز، هنگام پیری و از کار افتادگی بتوانیم دمی را در آسایش و در کنار ایشان بسر بریم. ما در تمام طول عمر خود، هر زمان که احساس می کردیم جامعه مان کار بیشتر و تحمل زندگی در شرایط سخت تری را از ما می طلبد، بر خود و فرزندان مان فشار آورده و به خیال خود سهم مان را برای تضمین بقاء و امنیت این جامعه پرداختیم و به حداقل ها راضی شدیم به امید آنکه روزی این شرایط تغییر کرده و می توانیم محدودیت ها و حمایت های بی دریغ زن و فرزند و همسایه و دیگران را جبران کنیم. اما اینک بیش از بیست سال از پایان جنگ و دو دهه «بازسازی» و «سازندگی» می گذرد، و نه تنها از رفاه بیشتر که همان زندگی حداقلی نیز خبری نیست. اینک متوجه میشویم که در تمام طول این سی سال چیزی جز دروغ و وعده هایِ پوچ نشنیده ایم و تمام از خود گذشتگی ها و تحمل فشارها را نه برای تأمین بقاء و امنیت جامعه، بلکه برای پر کردنِ جیب کارفرمایان و سرمایه داران به هدر داده ایم.
اینک بیش به ١٠ سال است که ما، طبقه کارگر ایران، در نتیجه یِ فشارهای طاقت فرسایِ بهره وری و پول اندوزی کارفرمایان ناچار به مبارزه شده ایم. شبی نیست که بتوانیم با خیالی آسوده از تأمین مایحتاج خود و امنیت شغلی مان سر بر بالین گذاریم. از طرفی شاهد بیکاری همکاران و هم طبقه ای های خود هستیم، اما از طرف دیگر می بینیم که این بیکاری نه به علت نبود بازار فروش محصولات کارخانه و عدم نیاز کارفرما به ساعاتِ کار این کارگران، بلکه به علت تحمیل فشار ساعات کار ایشان بر دوش کارگران شاغل بوده است. هنگامیکه کارفرمایان از نتیجه یِ کار ما چاق تر و زندگی شان لوکس تر می شود،گاه ماه ها از پرداخت دستمزد و دیگر بخش های حقوقمان، از قبیل بیمه درمانی و بازنشستگی و پاداش ها و غیرو خودداری می کنند. و این در زمانی است که قریب به 70 درصد کارفرمایان را دولت تشکیل می دهد. به هرجا و مرجعی که رجوع می کنیم، آنها را حامی کارفرمایان و سرمایه داران می یابیم که ابتدا با وقت تلف کردن و کاغذ بازی و وعده های توخالی ما را سر می دوانند و سپس با تهدید و بند و شلاق پاسخمان را می دهند.
رفقا! کارگران زحمتکش!
اینک کاملاً محرز است که این دولت با تمام دستگاه های اداری و نیروهای سرکوبگرش کاملاً در اختیار منافع کارفرمایان و سرمایه داران است و بخشی از نظام سرمایه داری و شاید هم مهمترین بخش آن می باشد. هر جا که سرمایه داران و مالکان کارخانه ها و دیگر موسسات خدماتی و تولیدی در پاسخگویی به ما کم می آورند، عده ای چماقدار اونیفرم پوش را بر سرمان خراب می کنند یا دستگاه امنیتی شان را به سراغ فعالترین کارگران می فرستند و در زندان و بی دادگاه هایشان مضروب و محکوم می کنند. اما، سرمایه دارانی که نتایج کار ما را به دلار و طلا تبدیل کرده و میلیاردها میلیارد بار کامیون می کنند و به خارج می فرستند را نه تنها مجازات نکرده، بلکه افرادی چون محسن رضایی را برای میانجی گری به نفع این سارقان، راهی ترکیه می کنند. پول فروش نفت را به حساب های بانک ها ریخته و سپس آنها را زیر لوای پرداخت «وام های اشتغال زا» به جیب شرکایِ بخش خصوصی و بودجه های بدون نظارتِ دولتی سرازیر می کنند. اشتهای سیری ناپذیر ایشان به حدی است که آخر سال هم میلیاردها میلیارد پول بی پشتوانه چاپ کرده و دولت را به بانک ها بدهکار نشان می دهند. این آدمخواران برای سود بری دست به هر کاری می زنند. زنان و فرزندان ما را در بازارهای برده داری کشورهای عربی می فروشند. مواد مخدر را وارد کرده و واسطه ی انتقالش به کشورهای اروپایی و آمریکایی می شوند. با اسکله های غیر رسمی شان در رأس قاچاقچی های محصولات مصرفی و قاچاق سوخت به خارج و هر چیز دیگری که از لوله بگذرد و در کانتینر جای بگیرد و بار کشتی و هواپیما و کامیون شود قرار می گیرند. خوب مسلم است که برای حفظ چنین نظام بی رویه و بلبشو یی نیاز به چماقدار مسلح و بیدادگاه و زندان و شلاق دارند. مسلم است که به ما اجازه تشکل نمی دهند تا مزاحم کارشان نشویم، تا ما را از هر گونه اعتراضی باز دارند و این ماشین آدمخوار و خونخوار را تغذیه کنند. آری این نظام سرمایه داری است که تنها انگیزه یِ موجودیّتش سودآوری سرمایه داران است و تنها امکانِ بقایش دولتی است که از قدرت گیری مردم جلوگیری کند.
هم طبقه ای ها و همدردان مبارز!
اینک بیش از ده سال است که چشمانِ ما به این اجحافات و بی نظمی ها باز شده و برای امنیّت شغلی خود و بازپس گیری دستمزدهای معوقه و حقوق به سرقت رفته خود با کارفرمایان مان درگیر شده ایم. در این مدتِ ده سال، هر روز و هر سال بر تعداد کارگران اعتراضی افزوده شده و روزی نیست که هزاران نفر از ما در اقصا نقاط کشور با کارفرمایان و سرمایه داران و دستگاه های اداری دولتی و امنیتی و انتظامی شان درگیر نباشیم. آنها همراه با سرکوبشان به ما می گویند که تا دنیا دنیا است همیشه همینطور بوده و هیچ راهی بغیر از تمکین در مقابل آنان نداریم. این دروغ است!
چرا ما باید تولید کنیم تا کارفرما سود ببرد؟ این بعلت سود بردن سرمایه دار است که «قیمت» محصولات مهم می شود. چرا باید کارخانه ای بسته شود و کارگرانش بیکار گردند چون در فلان نقطه جهان این کالا ارزان تر تولید می شود؟ بغیر از آنست که معنی این حرف اینست که سرمایه دار می تواند به جای باز نگاه داشتن کارخانه همین محصول را از فلان کشور وارد کند تا سود بیشتری ببرد؟ سود بیشتر هم یعنی انباشتن جیب و حساب های بانکی سرمایه داران از پول و طلا! جامعه و نظامی که انگیزه نظم و حرکتش سود و انباشت سرمایه و پول باشد، خوب مسلم است که برده فروش، قاچاقچی و دزد سرگردنه هم دنبالش می آید. چه کار پر درآمدتر و پر سود تری از قاچاق و فساد و دزدی سراغ دارید؟ در جامعه ای که همه زندگی می کنند تا سرمایه داران سود اندوزی کنند، همین دزدان و قاچاقچیان و مفسدان هستند که خود را به بالا کشیده و در رأس مقام ها و وزارتخانه ها می نشینند و کنترل بازار و تولید و زندگی مان را در دست می گیرند. خنده دار نیست که همین جماعت فعال کارگری را به بیدادگاه می کشد و به نام «قانون» در زندان می اندازد؟ تأسف بار نیست که هر اقدامی برای متشکل کردن مردم در مبارزه با دزدی و کلاه برداری و فساد سرمایه داران «اقدام علیه امنیت ملی» محسوب می شود؟ چگونه می توان گفت که زندگی ای بهتر از این ممکن نیست؟ چه کسی گفته است که تنها انگیزه یِ کار و زندگی و هدف انسان ها از بقا، فقط دزدی و فساد، زیر لوای «مالکیّت» و «بهره وری» است؟ آنها دروغ می گویند و این دروغ ها از طریق فیلم و تلویزیون و سینما و قصه های رادیویی به خورد ما می دهند و ما و زن و بچه یِ ما را در مدارس و جماعت هایشان گمراه می کنند.
دوستان و رفقای گرامی!
زندگی بهتر ممکن است. هنگامیکه به جای سودآوری سرمایه داران، رفاه و آسایش مردمان انگیزه و هدف کار و زندگی مان باشد. به ما چه که در فلان نقطه جهان محصولات شبیه به محصولاتِ کارخانه های ما، ارزان تر تولید می شود؟ هنگامیکه تأمین کار کارگران برای نان آوری و بهبود زندگی مردم هدف ما باشد. فلان محصولی ارزان چینی به چه درد ما می خورد هنگامیکه حتی همان را هم نتوانیم بخریم؟ اما با داشتن کار و درآمد بتوانیم محصولاتی که خود تولید می کنیم برای زن و فرزندمان تهیه کنیم؟
آری! ما باید جامعه ای را بنا کنیم که انگیزه کار و فعالیتش تأمین معاش و بهبودی زندگی مردم باشد. اما مسلم است تا زمانیکه این دولت سرمایه دار پا برجاست هرگز نخواهد گذاشت به چنین جامعه یِ عاری از دزدی و فساد و سود اندوزی برسیم و تا آنجا که قدرت دارد از پایه گذاری چنین نظم و نظامی جلوگیری خواهد کرد. اما خوشبختانه چند ماهی است که میان این دزدان و غارتگران بر سر سهم بیشتر مال و ثروت و قدرت دعوا افتاده و مردم و جوانان قهرمان ما نیز این فرصت را تشخیص داده و برای تغییر آنچه که هست به خیابان ها آمده اند. آنها شعارهایی می دهند که حکایت از همدردی مان دارد: «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر این دولت مردم فریب»! اما تا زمانیکه خود ما بصورت گسترده و سازمان یافته در زیر بیرق های مشخص کننده ی همکاران مان در محل اشتغال، یا هم رشته هایمان از یک خط تولیدی و یا هم طبقه ای هایمان در یک شهر و استان و کشور گرد هم نیاییم و در این مبارزات، همراه با دیگران شرکت نکنیم، هیچکس خواسته های ما را فریاد نخواهد زد. پس بیایید و از همکاران و هم طبقه ای های خود دعوت کنیم تا از همین تظاهراتِ سراسری ١٣ آبان به خیابان ها و میدان ها آمده و در پناه و میانِ دریای خروشان میلیونی مردم، خواسته های خود را فریاد زنیم:
نان، مسکن، آزادی - جمهوری شورایی
کارگران کمونیست ایران، دوم آبان ماه ١٣٨٨