برخلاف اظهارات بسیاری از مسئولین نظام سرمایه و به ویژه رئیس دولت سرمایه که می گوید بحران جهان سرمایه داری هیچ ارتباطی با ایران ندارد و چنین وانمود می کنند که ایران جزیره ای جدا از سیستم داری جهانی است. گذشته از این که چنین اظهار نظری کلا غیرعلمی است و حتی تئوریسین های اقتصاد سرمایه داری هم که از هیچ کوششی برای توجیه نظام و وارونه نمائی سیستمی که بر اساس تولید ارزش اضافی استوار است کوتاهی نمی کنند، به چنین گزاره های بی اساسی متوسل نمی شوند. سرمایه داری برخلاف سیستم ماقبل خود ویژگی اش در جهانی بودن اش می باشد. اکنون نمی توان به سرمایه داری در افغانستان پرداخت و به تأثیر متقابل این کشور با دیگر کشورهای سرمایه داری اشاره نکرد.اما واقعیت این است که نمود های بحران اقتصادی ایران قبل از اعلام بحران در آمریکا و اروپا خودنمایی کرد. بحران در صنایع نساجی، کارخانه های تولید کفش و فرش ماشینی، صنایع قند وشکر و بسیاری از صنایع ریز و درشت دیگرکه تعداد آنها به چندهزارمیرسد، به وقوع پیوسته بود و درتعاقب آن اعتراضات سراسری اما گسسته کارگران برای گرفتن مطالبات خود ،نمایشی ازمبارزات کارگران و بحران اقتصادی-سیاسی می باشد که گریبانگیر نظام سرمایه داری ایران است. اخراج و بیکارسازی کارگران پروژه ای که بدون داشتن بیمه بیکاری و بیمه درمانی در بدترین شرایط معیشتی زندگی می کنند ،خود موضوع دیگری است که باید جداگانه به آن پرداخت. ولی بحران سرمایه داری به همین صنایع محدود نمی شود.
اکنون بحران به صنایع ماشین سازی، برق، فولاد، نفت و... هم سرایت کرده است. اگر دیروز شاهد اعتراضات خیابانی کارگران لوله سازی بودیم، حال کارگران برق نیز به میدان آمده اند.
اعتراضات کارگران نفت هم قبل از اینکه به منصه ظهور برسد، مسئولین نفت برای جلوگیری از بروز اعتراضات کارگری در این بخش به کارگران رسمی شرکت نفت نفری یک تا یک و نیم ملیون تومان تحت عناوین مختلف پرداخت کردند. این پرداخت كه بخش بسیار کمی از ارزش اضافی حاصل از نیروی کار کارگران شرکت نفت است ،نه به خاطر پایین بودن سطح معیشت کارگران این بخش بلکه برای جلوگیری از بروز اعتراضات کارگران این بخش بود. استبداد سرمایه حاکم برایران از هر ترفندی برای جلوگیری از اعتراضات کارگری و اتحاد و همبستگی کارگران استفاده می کند، از سرکوب و کشتار کارگران گرفته تا اخراج و فریب و نیرنگ کوتاهی نمی کند. در اواخر بهمن ماه ٨٨، ٢۵ نفر از کارگران راننده معترض ذوب آهن را اخراج می کند و آنجا که کارگران پیمانی ذوب آهن خواستار بالا بردن دستمزدهای خود (که بین ٣١٦-٢٦١ هزار تومان است) و همچنین خواهان بستن قرارداد مستقیم با کارخانه ذوب آهن بودند. مسئولین ذوب آهن به میان کارگران اعتصابی (اعتصاب غذا) می روند و با قول رسیدگی به خواست کارگران از آنها می خواهند از اعتصاب غذا دست بکشند.
اکنون دیگر واقعیت ها از زیر آوارهای تبلیغاتی سربرآورده و بسیاری از کارگزاران نظام نیز به بحران سرمایه داری اذعان میکنند. رشد اقتصادی ایران در سال ٨٨، ٢% تا ۵/٢% اعلام شده است. این درحالی است که رشد اقتصادی در سال آینده از این مقدار نیز کمتر خواهد شد. بحران در نظام سرمایه داری برخاسته از ذات و ماهیت این پدیده است.
بحران جامعه سرمایه داری گریزناپذیر و همزاد سرمایه است. اما چرا کشوری چون ایران با این عمق از بحران که در تاریخ سرمایه داری ایران بی سابقه است چرخ تولیدش از حرکت بازنمی ایستد؟
نظام سرمایه با توسل به نیروی سرکوب و بهره گیری از نیروی کار ارزان توانسته است با پائین آوردن سطح معیشت و بیکار سازی های گسترده ، بسیاری از کارگران را در فقر و مسکنت نگهدارد و همزمان با استبداد و سركوب آزادی ها و جلوگیری از متشكل شدن كارگران اعم از کارگران یدی و فکری (معلمان) روی پای خود بایستاد.
به یمن ایجاد جو خفقان تولید ارزش اضافی بیشتر از نیروی کار ارزان از بحرانی که از خود این نظام ناشی شده است آن را به کارگران تحمیل می کند. از دادن دستمز کارگران که ماه هاست به تعویق افتاده است خودداری میکند و آن جا که کارگران اعتراض می کنند کارگران را سرکوب و زندانی می کنند. کارگران در مقابله با استبداد سرمایه مجبورند همزمان برای گرفتن مطالبات و آزادی خود مبارزه کنند.
سرمایه داران از قبل تولید ارزش اضافی کارگران کوهی از سرمایه را انباشت کرده و به کشورهای همسایه یا در بانک ها خارجی انتقال نموده اند. و حال برای جبران بحرانی که خود به وجود آورده-اند برای تأمین آن از کارگران مایه می گذارند.
سرکوب کارگرانی که برای مطالبات خود مبارزه کرده ومیکنند از ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی شروع شد و به موازات تشدید فقر و تنگدستی کارگران و مبارزات کارگران سرکوب و زندانی کردن کارگران شدت یافته است. در شورش عمومی ماههای اخیر خشم فروخورده خیل عظیم توده ها (دانشجویان، کارگران، زنان، معلمان) بر علیه فقر و نبود آزادی بوده است.
افزایش دستمزد
خواست دستمزد مطالبه ای نیست که صرفاً در یکی دو ماه پایان سال مطرح شده باشد بلکه دراین چند سال اخیر (دهه ٨٠) به دلیل پایین بودن دستمزدها بارها در طی سال برای عملی شدن این خواست به اشکال مختلف اعتراض شده است. همانطوریکه در بالا اشاره شد، کارگران ذوب آهن برای افزایش دستمزد در روزهای آخر بهمن ماه دست به اعتصاب زدند. در واقع نیاز به بیانیه دادن برای مبارزه برای افزایش دستمزد نیست بلکه بسیاری از کارگران بارها به دستمزدهای کم اعتراض کرده اند. از دیماه زمزمه هایی مبنی بر تقاضای کارگران برای گرفتن عیدی و به نوعی افزایش دستمزد به گوش می رسید. با وجودیکه کارگران شرکت نفت از نظر دستمزد نسبت به دیگرکارگران از وضعیت بهتری برخوردار هستند، دولت قبل از آنکه زمزمه ها به یک حرکت اعتراضی تبدیل شود به کارکنان رسمی ١ تا ۵/١ میلیون تومان پاداش داد و یا کارگران ذوب آهن برای رسیدن به مطالبات خود و از جمله خواست افزایش دستمزدها در پایان بهمن ماه دست به اعتصاب غذا زدند.
از سوی دیگر روزی نیست که اخباری در رابطه با اعتراضات کارگری و اخراج و حقوق معوقه منتشر نشود، اما آنچه در این مبارزات دیده نمی شد همبستگی و اتحاد بین این مبارزات در تقابل با سرمایه است. این که سقف افزایش دستمزد چقدر باشد با توجه به بحران و تورم روزافزون و بالا رفتن قیمت مایحتاج روزبه روز این سقف در حال تغییر است. اینکه تعیین دستمزد بر چه مبنایی باشد (بر مبنای ارزش آفرینی نیروی کار و یا ملاک های دیگری که گاهاً از سوی بعضی از فعالین مطرح می شود) نباید اهمیت آن را نادیده گرفت اما آنچه در این مقطع از اهمیت بیشتری برخورداراست اتحاد و همبستگی بین کارگران بر علیه سرمایه است، چرا که اگر متحد و با نیروی عظیم مان برای عملی کردن افزایش دستمزد حضوری اعتراضی داشته باشیم می توانیم دولت و سرمایه داران را وادار به عقب نشینی کنیم.
بارها به اشکال مختلف چون تجمع های اعتراضی پراکنده ،جمع آوری امضا خواست افزایش دستمزد را مطرح کرده ایم،
اما راه به جایی نبرده ایم. بلکه حضور عملی ماست که دولت سرمایه داران را که برای تشدید هرچه بیشتر استثمار کارگران جو پلیسی را بر کارخانه حاکم کرده است به عقب نشینی وادار می کند.
چندین اعتصاب و آن هم نه اعتصاب در تولید بلکه اعتصاب غذا سرمایه داران را وادار به تمکین کرده است. طبیعی است که آنگاه که کارگران چند کارخانه همزمان برای این خواست دست از کار بکشند، کارساز خواهد بود. هرچند با جو خفقان و سرکوب حاکم بر کارخانه و جامعه و جلوگیری از درج اخبار کارگری موانع بزرگی در راه تشکل سراسری کارگران بر علیه سرمایه وجود دارد اما برای رهایی از این شرایط بی حقوقی راه دیگری در پیش نداریم. دولت سرمایه هم برای بحرانی که در آن گرفتار شده است از هر ترفندی برای سرکیسه کردن کارگران ابایی ندارد. طرح هدفمند کردن یارانه ها نیز یکی از این ترفندها است.
ما کارگران نیز برای رهایی از بی حقوقی و گرسنگی راهی جز ایستادگی درمقابل سرمایه داران و دولت آن نداریم. اکثریت کسانی که در زمینه افزایش دستمزد نظر داده اند حداقل دستمزد را بیش از یک میلیون تومان برآورد کرده اند، اما افزایش دستمزد یا بهره مندی از تولید ارزش اجتماعی طبقه کارگر به توان، قدرت اتحاد و همبستگی ما کارگران وابسته است.
اگر از مبارزه علیه سرمایه میگوییم، این راهکاری است که سرمایه ما را وادار به آن می کند. آنجا که نظام سرمایه برای بیان هر خواستی و مطالبه ای را برنمی تابد و از بیان خواسته هایمان جلوگیری می کند و درعصرارتباطات خفقان را حاکم نموده است تا بحران را بر گرده های ما سرشکن کند و ناکارآمدی بهره وری نیروی کار را با پایین نگه داشتن دستمزدها و بالا بردن شدت کار و اضافه-کاری ها تأمین کند، راهکاری جز ایجاد تشکل سراسری شورایی در تقابل با سرمایه نمی ماند. برای رسیدن به این هدف برخورد فعال کارگران و رهبران عملی جنبش کارگری مورد نیاز است. این حرکت در بخشی از کارگران ذوب آهن شروع شده است. آیا حمایت از کارگران ذوب آهن گامی در راه رسیدن به افزایش دستمزد و کمک به ایجاد تشکل سراسری نخواهد بود؟
رامین كوهیاری - ١٢/١٢/١٣٨٨