افق روشن
www.ofros.com

به مناسبت اعتصاب عمومی علیه اعدام در کردستان


رامین كوهیاری                                                                                                سه شنبه ۴ خرداد ١٣٨٩

شایسته است قبل از افکندن نظری بر اعتصاب عمومی علیه اعدام در کردستان، به بررسی دیدگاه و موضع گیری کارگران و گروه های وسیعی از مردم به اعدام و چگونگی محاکمه و تعیین وکیل برای زندانیان در اوایل روی کار آمدن جمهوری اسلامی بپردازیم.
در سال ١٣۵٨ بسیاری از کارگزاران و سردمداران بدون برخورداری از حق داشتن وکیل و در بسیاری از موارد بدون داشتن حق دفاع از خود به جوخه های اعدام سپرده شدند. در این مورد گروه های سیاسی و از جمله چپ نه تنها علیه اعدام موضع نگرفتند، بلکه نسبت به اعدام محکومین ابراز رضایت و شادی می-کردند. گروه های چپ خواستار علنی بودن دادگاه ها بودند، اما هیچ موضع گیری نسبت به حق داشتن وکیل محکومین عوامل رژیم پهلوی اتخاذ نشد، چه برسد به محکوم کردن اعدام. گروه های چپ که سال ها از اعدام های استالین در شوروی دفاع می کردند، نمی-توانستند علیه اعدام موضع گیری کنند و در بسیاری موارد توجیه-گر شکنجه و اعتراف گیری های استالین بودند. با چنین نگرشی که بر جریان های چپ حاکم بود، آنها نمی توانستند در قبال اعدام ها موضع منفی بگیرند. در آن زمان گروه های چپ به اصطلاح رادیکال از موضع ضدامپریالیستی و نه ضدسرمایه داری مدافع «بورژوازی ملی» بودند، مواضع دیگر گروههای به اصطلاح چپ نیز عملاً اعدام به وسیله جمهوری اسلامی که در حال استقرار و تحکیم خود بود حاکی از تأیید بود، آنها از جمله اعدام چند معلم و یک پزشک در پاوه و اعدام هواداران گروه های چپ در فرودگاه سنندج را تأیید کردند. گروه های چپ مبارزه با سرمایه به مثابه یک پیکار اجتماعی نمی دیدند، بلکه مبارزات علیه مناسبات سرمایه را در نفی فیزیکی عناصر سرمایه داری تفسیر می کردند تا وجهه ی گروه خود را در میان دیگر گروه ها رادیکال نشان دهند. آنها مبارزات کارگران در کارخانه ها و در بعضی موارد کنترل کارخانه ها به وسیله شورای کارگران را آنارکوسندیکالیستی می دانستند.
این فضای حاکم بر جامعه زمینه مناسبی را برای حاکمان جدید در جهت بازسازی استبداد حاکم بر سرمایه فراهم نمود، استبدادی که در بحبوحه انقلاب از طریق درهم شکسته شدن قدرت سیاسی از بین رفته بود. حاکمان نوپای نظام سرمایه از جو حاکم ابتدای انقلاب استفاده کرده و تعدادی از عوامل رژیم شاه را در دادگاه های چندساعته بدون حضور وکیل به اعدام محکوم کردند. بدینگونه جمهوری اسلامی موفق شد در چنین فضایی و در غیاب اعتراضات توده ای، کارگزاران رژیم سابق را از سر راه خود بردارد و بلافاصله دست به کار اعدام کارگران و اعضای گروه های سیاسی شوند. دادگاه های تواب سازی، ترور گروه های سیاسی، دادگاه هایی در طی آنها بعد از چند سوال و جواب حکم مرگ صادر می شد و هزاران نفر را به جوخه های اعدام فرستاد، اعدام های سال ٦٧، قتل های زنجیره ای و... از خاطره ها زدودنی نیست. نظام استبداد سرمایه بر بستر اعدام کارگران و اعضای گروه ها و سرکوب و ایجاد جو و رعب و وحشت نظام تولید ارزش اضافی را با حاکمان جدید مستقر نمود. به جز عومل فوق، توهم توده ها (کارگران از طریق وعده هایی چون آب و برق و دیگر خدمات رایگان و تقسیم پول حاصل از درآمد نفت بین مردم و از بین رفتن فاصله طبقاتی و تبلیغات بر محور باورها و سنت های غلط تطمیع گردیدند. علاوه بر کارگران و اعضای گروه ها، پیروان اقلیت های مذهبی مثل بهائیان نیز بدون هیچ گونه اعتراض توده ای اعدام شدند. بسیاری دیگر از انسان ها به جرم دزدی، ارتباط نامشروع، قاچاق و اعتیاد به جوخه های اعدام سپرده شدند، در صورتی که تمام افراد نامبرده عمدتاً از توده های فقیر اجتماعی بودند که به ناچار دست به دزدی و قاچاق می زدند یا به دام اعتیاد می-افتادند. بعضی نیز که برای سیر کردن فرزندانشان به تن فروشی پرداخته بودند، سنگسار شدند.
از دهه هفتاد اعتراض به اعدام از طریق سنگسار به اشکال مختلف از سوی انجمن ها و محافل کوچک اجتماعی شروع شد. زنان علاوه بر اعتراضات خود نسبت به عدم آزادی پوشش در این بخش هم فعال بودند. زنان برای جلوگیری از اعدام افراد زیر ١٨ سال بارها دست به جمع آوری امضا، برپایی تجمع و نامه نگاری برای لغو اعدام زدند.اما کمتر شاهد اعتراضات توده ای علیه اعدام بوده ایم. این خواست وارد مطالبات بدنه فروشندگان نیروی کار نشده است، به طوری که عملاً برای آن به صحنه بیایند و با عمل آگاهانه خود خواستار لغو اعدام شوند. از این گذشته ناآگاهی و باورها و سنت های غلط نیز در میان اقشاری از توده های عمدتاً روستایی باعث می شود فردی فرزند خود را به جرم رابطه با جنس مخالف بکشد، و یا زنی تحت فشار مردسالاری و عدم حمایت پدر و مادر چاره کار را در خودسوزی ببیند.
بعد از شورش های توده ای سال گذشته، اعتراضاتی علیه اعدام هرچند در گفتگوهای خانوادگی، گفتگوهای کارگران و دیگر اقشار جامعه دیده می شود. هرچند اعتراضات از حرف به عمل درنیامده است، اما گسترش بحث ها بر علیه اعدام بیانگر اعتراضات خفته بدنه کارگری علیه اعدام است. اعتراض توده ای بر علیه اعدام در سیرجان که برای جلوگیری از اعدام سه نفر محکوم به اعدام صورت گرفت و کشته شدن سه نفر از مردم معترض در جریان آن حکایت از آن دارد که این اعتراضات خفته رفته رفته از پیله به درمی آید و اعتراضات آشکارا شکل عملی به خود می گیرد.
طبیعی است اعتراضات علیه اعدام به مثابه یک جنبش علیه اعدام که به شکل اعتصاب در کردستان بروز عینی پیدا کرد، نتیجه دیگری هم دارد و آن اینکه باورها و سنت های غلط را چون انتقام گیری و دفاع مبتنی بر تعصب از حیثیت خانوادگی را به چالش می کشد.
اعدام پنج نفر در زندان اوین به وسیله نظام سرمایه برای ایجاد جو رعب و وحشت در جامعه است. برای ترساندن توده های معترض و جلوگیری از اعتراضات کارگری که با وجود جو سرکوب و ارعاب برای ادامه حیات و به عقب انداختن مرگ تدریجی برای مطالباتی چون گرفتن حقوق معوقه، جلوگیری از اخراج و افزایش دستمزد وجود دارد. فردی نقل می کرد، در سال ۵٩ در یکی از شهرستان ها کارگران به همراه دیپلمه های بیکار بعد از یکی دو بار راهپیمایی در شهر در داخل محوطه آموزش و پرورش دست به تحصن زدند و شب را نیز در همان جا به سر بردند. آیت الله خلخالی برای جلوگیری از ادامه اعتراضات به این شهر رفت و با چند نفر از نمایندگان برای حل و فصل موضوع به گفتگو نشست، و چون نمایندگان قانع نشدند دستور داد آنها را به باد کتک بگیرند. با وجود این اعتراضات هم چنان ادامه داشت. برای ایجاد جو رعب و وحشت به دستور خلخالی فردی با درجه استواری را که جوانی را در اعتراضات سال ۵٧ کشته بود در میدان اصلی شهر به تیر برق بستند و تیرباران کردند. خلخالی با این کار توانست تحصن کارگران بیکار را بشکند. این فرد می گفت: «بعد از شکستن تحصن رفتم حمام عمومی دوستم که با هم در یک جا کار می کردیم را دیدم. حالش خوب نبود. گفت شاید اعدام وقتی شاهد اعدام آن استوار بودم حالم بد شد. از من پرسید راستی نظرت چیست، کار درستی بود؟ این که معلوم است که انگیزه خلخالی از اعدام خاموش کردن اعتراضات کارگری بود، ولی از سوی دیگر می خواست بداند اصولاً اعدام این گونه افراد را قبول دارم یا نه. نظری ندادم، اما با سكوت خودم آن را تأیید كردم. شاید هم نمی-خواستم موضعی خلاف گروهی بگیرم كه از آن پیروی می كردم.»
چنین است راه و روش حافظین نظام سرمایه، و سال هاست كه به این طریق در جهت سركوب اعتراضات توده ای كارگران عمل می كند. شركت كارگران در شورش های سال گذشته هم فوران خشم فروخورده ای فروشندگان نیروی كار بر علیه فقر و اختناق و سركوب بود كه سال ها روی هم تلنبار شده بود.
اما اعتصاب كردستان علیه اعدام چیزی جدابافته از اعتراضات و شورش های اخیر نیست. به خاطر جو اختناق در هر منطقه ای توده ها به بهانه ای اعتراضات خود را به گونه ای علیه این جو سركوب و اختناق نشان می دهند. در كردستان خانواده ای نیست كه فردی از وابستگانشان یا یكی از دوستان و همسایگانشان را اعدام نكرده باشند. گذشته از این مسایل در این سال های اخیر بسیاری از كارگران مشغول به كار حمل كالا از عراق به كردستان بر اثر تیراندازی پاسداران جان خود را از دست داده-اند.
مسئله اعدام به خانواده های سیاسی محدود نمی شود، كسانی كه در دهه شصت اجازه نداشتند برای عزیزان خود مراسمی بگیرند، كسانی كه خبری از قبر فرزندشان نداشتند و مادران و پدران اندوهگینی كه فرزندان خود را از دست داده بودند و حتی اجازه نداشتند غم از دست دادن فرزندان خود را با دیگران در میان بگذارند، چرا كه سركوب و اختناق تحمیل فقر و تنگدستی به توده های كارگر یك وجه سیاست حاكمیت استبداد سرمایه بود و وجه دیگرش هم تبلیغات و وارونه نمایی بود كه سیستم سرمایه داری به مثابه یك واقعیت تغییرناپذیر حقنه می كرد. جنگ ایران و عراق هم برای استبداد سرمایه مناسبت خوبی برای تحمیق و بهره كشی از نیروی كار ارزان بود. از سوی دیگر عدم روی آوری به جنبش توده-ای، نبود تشكیلات كارگری مبنی بر مطالبات كارگری هرچند یكی از علل اصلی آن استبداد و اختناق نظام سرمایه بود اما تمام قضیه نبود، بلكه گروه گرایی و فردگرایی افراطی حاكم بر جامعه نیز علت دیگر آن بود.
چندی پیش اعتراض بر علیه اعدام در كردستان در شكل اعتصاب عمومی تحقق یافت. بسیاری از كارگران بیكار، دستفروشان و كارگران آزاد در این اعتصاب عمومی شركت داشتند، اما كارگران كارخانه ها در كردستان در اعتراض علیه اعدام شركت نداشتند و آن به علت جو سركوب و اختناق در كارخانه ها است و ترس از اخراج و بیكاری یكی از علل عدم شركت كارگران در این اعتصاب عمومی می باشد، اما این عامل تمام مسئله نیست. بخشی از مسئله نیز به عدم همبستگی كارگران در حمایت از مطالبات دیگر حلقه-های جنبش اجتماعی كارگران برمی گردد. در این عرصه نیز نه كارگران شاغل كارخانه در كردستان و نه دیگر بخش های جنبش اجتماعی طبقه كارگر در دیگر مناطق كارگری شركت نداشتند. گفته می شود كارگران تعدادی از كارخانه ها در قزوین سر كار حاضر نشدند، همچنین بحث علیه اعدام این پنج نفر در بین كارگران مطرح است. می توان گفت اعتراض بالقوه كارگران علیه اعدام است كه می تواند در اعتراضات توده ای آینده یكی از مطالبات كارگران در خیزش های اجتماعی باشد. خواست لغو اعدام در بعضی از مطالبات كارگری آمده است، اما حمایت عملی بدنه كارگری را به دنبال نداشته است.
اعدام، تحمیل پوشش خاص به زنان، طرح جدا كردن دختران و پسران در دانشگاه ها و بگیر و ببند افرادی كه از فرط بیكاری به شركت های هرمی كشیده می شوند، ضرب و شتم افراد بیكاری كه از روی ناآگاهی و به جای مبارزه با عوامل فقر و بیكاری (سیستم تولید ارزش اضافی) به كار خلاف كشیده می شوند در این اواخر شدت یافته است. ناطق نوری گفته بود در شورش های مشهد گروه های سیاسی دخالت نداشتند. افراد شرور و اوباش و اراذل بودند كه آتش شورش های عمومی در مشهد را شعله ور ساختند. به واقع گروهی از افراد كه از آنها تحت نام «اراذل و اوباش» نام برده می شود بخشی از خیل كارگران بیكار هستند كه برای سیر كردن شكم خود به خلاف روی می آورند. با این وجود اعتصاب عمومی در كردستان مسئولین استان را به تكاپو وادار كرد و ستاد بحران تشكیل دادند. در بسیاری از مغازه ها را شكستند، گاری دستفروشان را از سطح پیاده رو بردند، برای باز كردن مغازه ها متوسل به زور شدند و بسیاری را مورد ضرب و شتم قرار دادند، با این وجود اعتصاب عمومی در روز پنجشنبه ادامه یافت. عدم شركت كارگران كرد و دیگر كارگران مناطق كارگری یكی از ضعف های این اعتصاب عمومی بود كه در بالا به آن اشاره شد. در اعتراضات خیابانی كه به هر بهانه ای در آینده به وجود آید، مطالباتی چون آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات، لغو اعدام، لغو طرح هدفمند كردن یارانه ها، افزایش دستمزد، آزادی مطبوعات و... از جمله مسایل كارگری است كه می توانند در راهپیمایی ها بخشی از مطالبات كارگران باشد.
مطالبات كارگران بیش از بیست مطالبه سیاسی و اقتصادی است، هرچند بسیاری از خواست های كارگران مطالبات روز و كوتاه-مدت آنها نیست. برای اینكه بیشترین تعداد از بدنه كارگری در مبارزات كارگری شركت كنند سبك و سیاق كار حكم می كند كه خواست ها و مطالباتی را طرح كنیم كه خواست ها و مطالبات روز كارگران است. در دهه شصت چندین هزار نفر را اعدام كردند، اما زمینه عینی طرح لغو اعدام وجود نداشت. اگر در همین اعتصاب عمومی خواسته می شد در اعتراض به اعدام تجمع و راهپیمایی كنیم، قطعاً این امر عملی نمی شد. در حال حاضر كارگران به موضوع اعدام می پردازند، اما طبقه كارگران آمادگی ندارد چرخ تولید ارزش اضافی را حتی برای یك ساعت در ارتباط با لغو اعدام از حركت بازدارد. در صورتی كه - همانطور كه گفته شد - حق آزادی پوشش، لغو اعدام و... مطالباتی هستند كه طرح آنها در اعتراضات خیابانی قابل طرح می باشند. ایجاد همبستگی و اتحاد سراسری جنبش اجتماعی طبقه كار بر بستر خواست ها و مطالباتی كه بحث روز بدنه كارگری است می تواند شكل بگیرد وگرنه از منظر و نگاه یك كارگر پیشرو در دهه شصت اعدام بایستی محكوم می شد. اما در حالی كه ده ها نفر در روز اعدام می شدند، زمینه اعتراض عمومی علیه اعدام وجود نداشت. حتی می-توان گفت در سال ٧٨ لغو اعدام یك موضوع روز كارگران نبود، اگر تا یكی دو سال پیش خواست های كارگران عمدتاً اقتصادی می-بود، اكنون بعضی خواست ها و مطالبات سیاسی از اهمیت بیشتری برخوردار شده اند، به ویژه در اعتراضات توده ای شعارهای بر علیه نبود آزادی، علیه استبداد و... از مقبولیت بیشتری برخوردارند. در هر مقطعی بخشی از شعارها و مطالبات مورد پذیرش و پیگیری بدنه كارگری است و در مقطع كنونی نیز طرح مطالبات سیاسی برد بیشتری دارد. در اعتراض های خیابانی به مناسبت چهارشنبه سوری، تهران، كرمانشاه و به ویژه شاهین شهر اصفهان حكایت از انزجار توده ای بر علیه استبداد داشت. مطالباتی كه بتواند بدنه كارگری را به مبارزه بكشاند، زمینه-ساز همبستگی و اتحاد كارگری خواهد بود. یكی از ویژگی های اعتصاب عمومی كردستان مطالبه ای بود كه ریشه در بدنه مردم منطقه داشت، هرچند طبقه كار شركت فعال در آن نداشت، همدردی و همنوایی جنبش زنان و كارگران با كارگران كردستانی همراه شد. شركت فعال كارگران است كه می تواند این قبیل اعتراضات را از سطح ناسیونالیستی فراتر برده و با مطالبات كلیت جنبش كارگری گره بزند.

رامین كوهیاری