٢۵ مرداد کشتار کارگران معدن پلاتین درآفریقای جنوبی به دست عوامل سرکوب دولت سرمایه داری به شکل وحشیانه ای صورت گرفت. فاجعه آنقدر سنگین بود که در خبرهای اولیه تعداد کشتهشدگان را ٣۴ نفر اعلام کردند. تعداد زخمی ها نیز کم نبود. ۴٣ نفر!
ماهها پیش از کشتار، کارگران خواستار افزایش دستمزد شده بودند. آنها افزایش هزار دلاری را مطالبه می کردند. سرمایه داران و دولت سرمایه از تحقق خواست کارگران سرباز می زدند و کارگران که برای زنده ماندن چاره ای جز اصرار بر مطالباتشان نداشتند، دست به اعتصاب زدند.
تا جایی که از عکسها و فیلمهای خبری مشهود است، وضعیت زندگی کارگران معدن سومین تولید کننده پلاتین جهان، اسفناک است. درحالی که این کارگران بیشترین ارزش اضافی را تولید می کنند، سرمایه داران حاضر نیستند بخشی از این ارزش را به کارگران بپردازند. در پاسخ به خواست کارگران نیز دولت سرمایه نیروهای سرکوبش را جهت مقابله با کارگران اعتصابی گسیل کرده است.
کارگرانی که از توسل به امامزاده هایی چون سندیکا و احزاب رفرمیست که آنان را به سازش و مدارا دعوت می کردند، ناامید شده و در عمل یافته بودند که نسخه هایی که این سازمانها و احزاب می پیچند اثر گذار نیست، به شیوه های سنتی و با چوب و چاقو به مقابله با سرکوبگران بلند شدند. اما سرکوبگران بی هیچ اخطاری کارگران را به گلوله بستند و آن شد که در بالا آمد. برخلاف گزارشهایی که داده شد، فاصله نیروهای سرکوب زیاد بود.
کارگران معدن در عمل دریافتند که آبی با آتش سندیکا گرم نمی شود. سندیکا و گروهای حزبی با نگاه رفرمیستی، نظام سرمایه داری را دایمی و غیر قابل تغییر می دانند و از کارگران می خواهند با پذیرش نظام سرمایه داری، تنها برای بالا بردن دستمزدشان چانه زنی کنند. آنجاهم که کارگران ایستادگی می کنند و دست به اعتصاب می زنند همان گونه که در مورد کارگران آفریقای جنوبی دیدیم از کارگران خواستند بعد ازآن کشتار خونین به سرکار خود بازگردند. یعنی با صاحبان سرمایه و دولت سرمایه همراه شدند.
در چنین مواقعی سرمایه داری و عوامل اش کشتار را محکوم می کنند و بیانیه هایی هم در همبستگی با کارگران منتشر می شود. در این واقعه نیز رئیس دولت آفریقای جنوبی از کشتار کارگران اظهار تاسف کرد. اما آنچه بیش از همه برایش اهمیت داشت این بود که کارگران بر سر کار خود بازگردند و تولید ارزش اضافی را از سر گیرند. وی در جمع کارگران و خانواده های کارگری حاضر شد اما از افزایش دستمزد کارگران حرفی نزد. کارگران خشمگین نیزعلیرغم توصیه سرمایه داران و سندیکاها دست رد به سینه شان زدند.
چیزی که در اعتصاب کارگران معدن آفریقای جنوبی خودنمایی کرد این بود که کارگران عملا ناکارایی سندیکاها را نمایان کردند. البته در گذشته از نظر تئوری این سندیکاها و احزاب رفرمیست و حرکت آنها در راستای سرمایه تحلیل شده بودند. این بار نیز این سندیکاها در سطح گسترده تری همسویی با سرمایه و دولت سرمایه را به نمایش گذاشتند.
در قرن نوزدهم یعنی در اوایل استقرار سرمایه داری و نبود سازمانهای کارگری، کارگران معترض برای مقابله با سرمایه داری به جای هجوم به نظام سرمایه داری، ماشین ها و ابزار تولید را که در واقع کار مجسم کارگران بود را تخریب می کردند. کارگران معدن پلاتین نیز در قرن بیست و یکم برای مقابله با سرمایه همین شیوه را در پیش گرقتند. به این علت که سندیکاهایی که اسم کارگر را یدک می کشند در عمل نشان دادند که نمی توانند یا نمیخواهند بر ضد سرمایه مبارزه کنند و عملا آنجا که کارزار مبارزه با سرمایه آغاز میشود، در مقابل کارگران و همسو با سرمایه حرکت می کنند.
جنبش کارگری برای مقابله با سرمایه ظرفی متناسب با خواست و مطالبات کارگری و با نگاه نفی مناسبات سرمایه داری را طلب می کند. یعنی متشکل شدن کارگران در شوراهای ضد سرمایه داری. هرچند جنبش خود انگیخته کارگران معدن کار از ناآگاهی رنج می برد و هزینه زیادی را متحمل شده است اما جنبش ضد سرمایه داری این بخش از کارگران بر علیه سرمایه را نمی توان نادیده گرفت. ایستادگی کارگران بود که رئیس جمهور سرمایه را وادار کرد تا به جمع کارگران بیاید.
جنبش کارگری می تواند از تجربه معدن کاران درس آموزی کند و برای مقابله با سرمایه سازمانهای ضد سرمایه داری خود را سازمان دهی کند. در شرایط کنونی که بحران نظام سرمایه را فرا گرفته است و سرمایه برای سرشکن کردن بحران از حقوق نداشته کارگران مایه می گذارد و برای رسیدن به این هدف از کشتار کارگران ابایی ندارد، تنها شیوه موثر برای مبارزه، متشکل شدن کارگران در مقابل سرمایه است.
جنبش کارگری بعد از انترناسیونال اول از سازمان ضد سرمایه داری بی بهره بوده است و سالهاست سرمایه داران سندیکاها را با بوق و کرنا به جنبش کارگری حقنه کرده اند. این در خالی است که کارگران در طی مبارزات روزمره خود ناکارایی این قبیل سازمانها در مبارزه با سرمایه را تجربه کرده اند و می دانند که سندیکاها و احزاب رفرمیست چگونه با فریب کاری و به اسم کارگر، با سرمایه و دولت سرمایه همسو شده اند. کارگران معدن کار آفریقای جنوبی نیز که در عمل یافته بودند که سندیکاها آنجا که سرمایه هجوم می آورد، فرمان به تمکین می دهند راهی جز آنچه این سازمانها پیش رویشان گذاشته بودند، جستجو می کردند. نتیجه آن هم مبارزه به شیوه ای شد که در بالا آمد. این کارگران ابزار شکن به علت ناآگاهی به جای سیستم سرمایه داری، ابزار را باعث بیکارشدن و یا دستمزد پایین خود می دانستند.
مبارزه کارگران معدن کار در شرایطی به خاک و خون کشیده می شود که صدها تشکل به اسم کارگر، حزب و گروه که همگی خود را مدافع کارگران میخوانند، اما در عمل راهکارهای رفرمیستی را تبلیغ و ترویج می کنند ، تلاش دارند کارگران را از رویارویی با سرمایه باز دارند. اگر کارگران ابزارشکن قرن نوزدهم کلنگ سازماندهی طبقه کارگر را زدند، کارگران آفریقایی نیز می توانند.
پیشروان کارگری بایستی کارگران معترض را با ضرورت ایجاد شوراهای ضد سرمایه داری آشنا کنند و این حقیقت که جنبش کارگری نمی تواند با راهکارهای سندیکایی در مطالبات روز کارگری خود پیروز باشد. مبارزات ضد سرمایه داری ظرفی متناسب با مضمون مبارزاتی کارگران را طلب می کند. اگرچه کارگران آفریقای جنوبی با اتکا به نیروی خود و بدون تشکل و نا امید از سندیکا و بی اعتنا به رهنمودهای آنها دست به ایستادگی زدند و هزینه سنگینی را متحمل شدند. اما نتوانستند به یک تشکل ضد سرمایه داری برسند. کارگرانی که سالها تحت تاثیر دیدگاه سندیکایی که مبلغ دیدگاه آی- ال-او می باشد، بودند، تنها راهی که به شکل خودجوش و نه آگاهانه به ذهنشان رسید، سرپیچی از رهنمودهای بورژوازی حاکم بر سندیکا بود.
پیش از این جنبش کارگری آفریقای جنوبی در طول مبارزات خود، با آن که موفق شده بود حکومت نژاد پرست را سرنگون کند اما نتوانسته بود در مناسبات سرمایه رخنه ایجاد کند. نظام نژاد پرست سرسابق که دیگر در بهره کشی و استثمار کارگران ناتوان شده بود جای خود را به همین نظام کنونی داد که با اتکا به ناسیونالیست بیشترین بهره کشی از نیروی کار ارزان را نصیب سرمایه داران کرد. در واقع کاری که نظام آپارتاید نتوانست انجام دهدبورژوازی حاکم به خوبی از عهده آن برآمد و همین بورژوازی وطنی است که امروز وخشیانه کارگران را به خاک و خون کشیده است.
این نگاه ضد کارگری قدمتی طولانی دارد. در روند انقلاب ۵٧ ، ما کارگران ایرانی نیز مبارزه با نظام سرمایه داری را فدای دفاع از بورژوازی ملی کردیم و در نتیجه زیر چتر مبارزه با امپریالیسم، مبارزه با سرمایه به حاشیه رانده شد. بگذریم و به موضوع مبارزه کارگران معدن کار آفریقا بازگردیم. تحلیل مبارزات جنبش کارگری و از جمله آفریقایی و هم چنین تحلیل جریانهای رفرمیست -از راست و چپ - ضرورتی است که امروز بر دوش جنبش کارگری سنگینی می کند. به ویژه پیشروان کارگری می توانند در این زمینه فعالانه وارد شوند و اعلام همبستگی با این کارگران کافی نیست. چنانکه چنین جملاتی از این دست کلیشه شده است. تشکل کارگری چیزی نیست که بورژوازی به کارگران تحمیل کند. تشکلهای شورایی در طول مبارزات کارگری ایجاد می شوند و مبارزه برای مطالبات روز کارگری و ایجاد تشکلهای کارگری، نمی تواند جدا از مبارزه با رفرمیستها باشد.
رامین کوهیاری